ذ🔴ما برای این مرد جون میدیم
کنسل کردن یه بازی فوتبال
که دیگه چیزی نیست ...
دم مسئولان سپاهان گرم 👏
#تروریست حکام ظالم سعودی ان
که چندین سال مردم بی پناه یمن رو
زیر بیرحمانه ترین بمباران ها شهید کردن
بیاتی
🏷 #حاج_قاسم
✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅
@rafiq_shahidam96
وقتی بهونه دست بچه های مجازی میدی...
چه کاربر ایرانی باشه چه لبنانی و.
@rafiq_shahidam96
🔸دستگیری شبکه تروریستی وابسته به داعش در کرمان
🔹دادستان کرمان: در پی اقدام مشترک مجدد سربازان گمنام امام زمان (عج) در اداره کل اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه کرمان، یکی از شبکههای تروریستی داعش در استان شناسایی و هفت نفر از اعضای این شبکه دستگیر شدند.
@rafiq_shahidam96
سلام وعرض ادب
دوستان حرم حضرت علی علیه السلام دعا گو و نائب الزیاره شما اعضای محترم کانال رفیق شهیدم بودم
زیر ناودان طلای امیرالمومنین علی علیه السلام 🤲🤲
┄┅┅❅❁❅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
11.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
※ بزرگترین وظیفه ما در روز تولد پیامبر «صلوات الله علیه و آله»
📎 #میلاد_پیامبر_اکرمصلیاللهعلیهوآلهوسلم
📎 #میلاد_امام_صادقعلیهالسلام
415.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃دنیا همین است...
#ابراهیم_هادی
A j:
☘ سلام بر ابراهيم ۱☘
💥 قسمت نود و سوم : حضور (بخش سوم )
من هم گفتم: اينها رفتند با دشــمنها جنگيدند و نگذاشــتند دشمن به ما
حمله كنه. بعد هم شهيد شدند.
دخترم از زماني كه اين مطلب را شــنيد هر وقت از جلوي تصوير ايشان رد
ميشد به عكس شهيد هادي سلام ميكنه.
چند شب قبل، دخترم در خواب اين شهيد را ميبينه!
شهيد هادي به دخترم
ميگويد: دختر خانم، تو هر وقت به من سلام ميكني من جوابت رو ميدم! براي
تو هم دعا ميكنم كه با اين سن كم، اينقدر حجابت را خوب رعايت ميكني.
حالا دخترم از من ميپرسه: اين شهيد هادي كيه؟ قبرش كجاست!؟
بغض گلويم را گرفت. حرفي براي گفتن نداشــتم. فقط گفتم: به دخترت
بگو، اگه ميخواي آقا ابراهيم هميشــه برات دعاكنه مواظب نماز و حجابت
باش. بعد هم چند تا خاطره از ابراهيم تعريف كردم.
٭٭٭
يادم افتاد روي تابلوئي نوشــته بود:
»رفاقت و ارتباط با شهدا دو طرفه است.
اگر شما با آنها باشــي آنها نيز با تو خواهند بود.«
اين جمله خيلي حرفها
داشت.
نوروز 1388 بود. براي تكميل اطلاعات كتاب، راهي گیلانغرب شــديم.
در راه به شــهر ايوان رســيديم. موقع غروب بود و خيلي خسته بودم. از صبح
رانندگي و... هيچ هتل يا مهمانپذيري در شهر پيدا نكرديم!
در دلم گفتم: آقا ابرام ما دنبال كار شما آمديم، خودت رديفش كن! همان
موقع صداي اذان مغرب آمد.
با خودم گفتم: اگر ابراهيم اينجا بود حتمًا براي نماز به مســجد ميرفت. ما
هم راهي مسجد شديم.
نماز جماعت را خوانديم. بعد از نماز آقايي حدودًا پنجاه ســال جلو آمد و
با ادب سلام كرد.
📚 منبع: کتاب سلام بر ابراهيم ۱👉🏻
شهيد #ابراهیم_هادی 🌹
┄┅┅❅❁❅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》