پیش بینی پهلـوان بیمـزار
#شهید_ابراهیم_هادی
اوایل جنگ در ارتفاعات گیلان غرب ...
بر فراز یکی از تپههای مشرف به مرز قرار گرفتیم ، پاسگاه مرزی دست عراقیها بود و براحتی در جادههای اطراف آن تردد میکردند.
ابراهیم کتابچه دعا را باز کرد و
بهمراه بچهها زیارت عاشورا خواندیم.
بعد با حسرت به مناطق تحت نفوذ دشمن نگاه میکردم و گفتم ابرام جون این جاده مرزی رو ببین عراقیها راحت تردد میکنند بعد گفتم : یعنی میشه یه روز مردم ما راحت از این جاده عبور کنند و به شهرهای خودشون برن !
ابراهیم که با نگاهش دوردست ها را میدید لبخندی زد و گفت: چی میگی!
روزی میـآد کـه از همیـن جـــاده مـردم مـا دسته دسته بـه ڪربــلا سفـر میکـنند !
در مسیر برگشت ...
از بچه ها پرسیدم اسم این پاسگاه مرزی رو میدونید؟ یکی از بچهها گفت: مـرز خسـروی
📚 کتاب سلام بر ابراهیم ص127
#علمـدار_ڪمیـل
#شهید_ابراهیم_هادی
@rafiq_shahidam96
•
.
یک روز که فقیری به مسجد رفته بود
وَکفش مناسب نداشت، ابراهیم پیش
او رفت و کفش خود را به آن فقیـر
صدقهـ داد و خودش در اوجِ گـرمـای
تابستان با پای برهنه ازمسجد تا خانه
رفت . او واقعا مردِ خدا بود. .💚!
#شهید_ابراهیم_هادی
🌿」@rafiq_shahidam96
11.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باور کنید بچه ها!!!
سفره خادمی رو حضرت زهرا (س)
پهن میکنه...🥲🌱
#شلمچه
@rafiq_shahidam96