دست نوشته شهید سپهبد غلامعلی رشید
یک هفته قبل از شهادت...
@rafiq_shahidam96
♨️روایت زینب سلیمانی از شبی که شهرک دقایقی توسط اسرائیل بمباران شد
🔻از اینستاگرام فائضه غفارحدادی، نویسنده
1⃣ همسر سردار سلامی نشست روی مبل پذیرایی خانه شان و گفت: «این خانه که این طوری نبود دو هفته است داریم خرده شیشه جارو میکنیم و دوده و خاک پاک میکنیم یک پنجره سالم نمانده بود.» موج انفجاری که خانه سردار رشید و سردار ربانی و سردار باقری را با خاک یکسان کرده بود به همه خانه های اطراف هم آسیب زده بود.
2⃣ زینب حاج قاسم گفت: «خانه ما که نزدیکتر بود به جز شیشه ها دیوارها هم ترک برداشته و گچشان ریخته.» پرسیدم: «مامان تنها بود؟ نترسید؟ با لبخند و شجاعتی که یحتمل از طریق خون دریافت کرده بود ماجرای آن شب را تعریف کرد.
آن شب همسرم نبود. من هم رفتم پیش مامان
3⃣ شام خوردیم و قبل از خواب مثل همیشه دوری در اتاق بابا زدم وسایل بابا را از همان موقع که شهید شده دست نزده بودیم یادگاریهای دیگرش را هم همانجا چیده ایم همیشه رفتن توی اتاق بابا بهم آرامش میداد کمی با بابا حرف زدم و خوابیدیم اذان صبح شد و من سجاده ام را توی پذیرایی باز کردم
4⃣ مامان توی اتاق نماز میخواند. هیچ کدام چراغ را روشن نکرده بودیم و نور کمی که همیشه از بیرون میآمد تنها روشنایی خانه بود هنوز سر سجاده بودم که یکهو صدای وحشتناکی آمد و حجم پرفشاری از هوا و خرده شیشه به سمتم پرت شد. بلند شدم و دویدم سمت حیاط تاریکی مطلق بود. هوا مزه خاک و گوگرد میداد.
5⃣ چشمهایم به سیاهی که عادت کرد دیدم کف حیاط سنگ و فلز و چیزهای دیگر ریخته کفشهایم را پیدا کردم و دویدم سمت کوچه اولین کسی که دیدم پسر شهید کاظمی بود سراسیمه گفت: «آقا رشید رو زدن خونه نمونین فرار کنید دستم چسبید روی صورتم یعنی چی آقا رشید رو زده اند؟»
6⃣ چند قدمی رفتم سمت خانه آقا رشید. چیزی جز دود و سیاهی دیده نمی شد.
محمد کاظمی آمد دنبالم مگه نمی گم فرار کنید اینجا خیلی خطرناکه ممکنه دوباره بزنه مامان رو بردار فرار کن.» «وای مامان با عجله دویدم توی خانه با کفش رفتم داخل پذیرایی همیشه تمیز مامان بس که همه جا خرده شیشه بود.
7⃣ مامان با هیبتی که از گچ های دیوار سفید و ترسناک شده بود وسط خانه ایستاده بود دویدم و بغلش کردم الهی قربونت بشم چیزی نشده باید بریم.
چادر مشکی هایمان را پیدا کردیم و کیفمان را برداشتیم و از خانه بیرون آمدیم ماشینم را کمی جلوتر نگه داشته بودم شانس آوردم روشن شد و توانستم مامان را برسانم خانه خودمان.
8⃣ خیالم که از مامان راحت شد برگشتم شهرک فکرم مانده بود پیش وسایل بابا آتش نشانی و نیروهای امدادی در همان فاصله رسیده بودند و مشغول ارزیابی بودند محمد کاظمی داشت کمکشان می کرد و جای خانه ها را نشانشان میداد. مثل پدرش شجاع بود. با دیدن من برافروخته شد و داد کشید: «چرا برگشتی؟ اینجا خطرناکه.»
9⃣ کلمه ها توی دهانم جمله نمیشدند: «وسایل بابام.... اتاق بابام...» منتظر نماندم چیزی بگوید و رفتم سمت خانه مان در اتاق بابا را موج انفجار باز کرده بود چراغ گوشی ام را روشن کردم و روی کمد گذاشتم و به سرعت شروع کردم به جمع کردن وسایل و یادگاری هایش دستهایم می لرزیدند ولی نمیدانم با چه نیرویی خرده شیشه ها را کنار میزدم و لباسها و سررسیدهای بابا را میریختم توی نایلون.
🔟 یکهو صدای جنگنده آمد. محمد کاظمی گفته بود که دوباره بر می گردند. چشم هایم را بستم یک لحظه خوشحال شدم که می روم پیش بابا و دوباره میبینمش اما باز پسر رفیق صمیمی بابا آمد و نگذاشت.
آنقدر داد و فریاد کرد که بقیه وسایل را بی خیال شدم و با همان نایلونی که دستم بود آمدم بیرون و از شهرک خارج شدم بعدش فهمیدم که جنگنده ها همان جای قبلی را زده و نیروهای امدادی را هم شهید کرده بود.»
1⃣1⃣ زینب ساکت شد نه اشکی روی صورتش بود و نه دست هایش می لرزید. یک داستان تراژدی را حماسی تعریف کرده بود و ما هم رویمان نشده بود اشک و ناله بریزیم وسط.
#روایت_جنگ
https://eitaa.com/rafiq_shahidam96
گَر تو نظر کنی بَر دلم
دَرد دلم دَوا شود ❤️
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#سلام_بر_ابراهیم
@rafiq_shahidam96
#شهید_ترور
🌷پیراهنی که لحظه شهادت
بر تن شهید حاجیزاده بود.
@rafiq_shahidam96
#شعر
#حاج_قاسم
درحنجرهها، صدا، صدای تو بُوَد
در دستِ مقاومت، لوای تو بُوَد
این عزم خداست،حاج قاسم! والله
آزادی قدس، خونْ بهای تو بُوَد
🔹شعر:علی ساعدی
@rafiq_shahidam96
#امامخمينی:
کسى که براى رضاى خدا مشغول انجام وظیفه است توقع این را نداشته باشد که مورد قبول همه قرار گیرد!
هیچ امرى مورد قبول همه نیست.
@rafiq_shahidam96
1.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم جامعه تغییر نمی کند.
#شهیدابراهیمهادی🕊🌹
@rafiq_shahidam69
3.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠خاطره شنیدنی از همدرسی دانشمندان هستهای شهید دکتر شهریاری و شهید دکتر عباسی؛
🔹رو کاشی های حرم امام رضا دنبال حل مسئله فیزیک بودیم
https://eitaa.com/rafiq_shahidam96
🌺 دعوت ب شنیدن نوای آسمانی #نماز 🌺
#تاریخ_شروع:روز پنج شنبه مورخ 26 تیر.بعد از اذان ظهر👌🏻🌹
دوستان و همراهان عزیز،
قلبهای خود را با #عطر_دلانگیز_نماز معطر سازیم..#دعوت_میکنیم تا در
#کانال_شهیدابراهیم_هادی، ب نوای ملکوتی و روحبخش #نماز گوش جان بسپارید..
✨ #شهیدابراهیم_هادی، اسوه اخلاص و بندگی، همواره با #نماز، جان خود را صیقل میداد. اینک، فرصتی است تا با شنیدن این #ویس ارزشمند، ما نیز گامی در مسیر نورانی ایشان برداریم..
باشد که این #نماز، توشهای برای آخرت و روشنیبخش قلبهایمان باشد.🤲🏻✨
🌴منتظرحضور گرم شما در کانال هستیم.🌴
#نماز #شهید_ابراهیم_هادی #معنویت #اخلاص #بندگی
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
#علمدار_کمیل ↙️
https://eitaa.com/kanalkomeiliha