eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.9هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
19.8هزار ویدیو
277 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘️بِــسم رَبِ سیـــد شهیــدان اهل قلــم شهیـــد سیـد مرتضـی آوینــی☘️
🌺امروز: سـید شهیدان اهل قلم شهیــد سیـدمرتضــی آوینـی🌺
نام : تولد : 21 / شهریور / 1326 محل تولد : تهران _ شهرری شهادت : 20 / فروردین / 1372 محل شهادت : فکه سن : 46 مزار : تهران _ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) _ قطعه 29 _ ردیف 11 _ شماره 12 خلاصه ای از زندگی : سلام من بچه شاه عبدالعظیم هستم و درخانه‌ ای به دنیا آمده و بزرگ شده‌ ام که درهر سوراخش که سر می‌کردی به یک خانواده دیگر نیز برمی‌خوردی . تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زنجان و کرمان و تهران گذراندم و از کودکی به هنرعلاقه داشتم و در سال ۱۳۴۴ به عنوان دانشجوی معماری وارد دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران شدم و با خانم مریم امینی ازدواج کردم و صاحب سه فرزند شدیم . در دوران دانشگاه و جوانی خودم را کامران آوینی معرفی کرده بودم . شخصیتی که هیچ شباهتی با مرتضی آوینی بعد از انقلاب نداشت . کامران جوانی تندرو بود که در هر دوره یک حالی داشت . یک روز قرتی مآب و یک روز لوتی و یک روز هم عاشق عرفان ... اما من بعدها با اندیشه‌های روح‌الله خمینی آشنا شدم و در سالیان بعد به یک انقلابی بدل شدم و مسیر زندگی خود را تغییر دادم . معماری را تموم کرده بودم اما بعد از انقلاب و با توجه به ضرورت های انقلاب وارد حیطه فیلم سازی شدم . بعد از کش و قوس های فراوان مجموعه روایت فتح رو تهیه کردیم و اواخر سال ۱۳۷۰ مؤسسه فرهنگی روایت فتح به دستور آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ ای تأسیس شد تا به کار فیلم ‌سازی مستند و سینمایی دربارهٔ دفاع مقدس بپردازد . اما من نتونستم خیلی برای این مجموعه کار کنم چون اوایل سال 72 بود که در منطقه فکه در حال بررسی لوکیشن فیلم مستند شهری در آسمان ، بودم که به همراه محمد سعید یزدان‌ پرست با مین برخورد کردیم و بر اثر اصابت ترکش مین باقی ‌مانده از جنگ ایران و عراق شهید شدیم و من به سید شهیدان اهل قلم معروف شدم . @rafiq_shahidam96 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💥مرحوم ( معلم اخلاق ) : 🌱همین ڪه گردی بر دلتان پیدا می شود؛ یڪ《سبحان الله》بگویید؛ آن گرد ڪنار می رود . 🌱هر وقت خطایی انجام دادید؛ ‌《استغفرالله》بگویید ؛ که چارہ است. 🌱هر جا هم نعمتی به شما رسید؛ 《الحمدلله》بگویید؛ چون شکرش را به جا آوردی گرد نمی گیرد . 🍃با این سه ذڪر باخدا صحبت ڪنید. صحبت ڪردن با خدا، غم و حزن را از بین می برد ... ❤❤❤❤ @rafiq_shahidam96 ❤❤❤❤❤ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
حاج حسین یکتا: برای نفس خودتون نقشه بکشید، وگرنه نفس برای شما نقشه میکشه!🙂🍃 رفیق شهیدم ابراهیم هادی http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 _دقیقـہ _در_ قیامت 7⃣ قسمت هفتم 💢بعد از سقوط صدام در دهـہ هشتاد چندبار به کربلا رفته بودم. در یکی از این سفرها پیرمرد کر و لالی با ما بود که مسئول کاروان به من گفت: میتونی مراقب این پیرمرد باشی؟ خیلی دوست داشتم‌ تنها باشم و با مولای خود خلوت کنم اما با اکراه قبول کردم. ♦️پیرمرد هوش و حواس درست حسابی هم نداشت و دائم باید مواظبش میشدم تا‌ گم نشـہ. تمام سفر من تحت شعاع حضور پیرمرد سپری شد. حضور قلب من کم رنگ شده بود، هر روز پیرمرد با من به حرم میومد و برمی‌گشت چون باید مراقب این پیرمرد میبودم. 🔰روز آخر قصد خرید یک لباس داشت فروشنده وقتی فهمید متوجه نمیشہ قیمت روچند برابر گفت. جلو رفتم و گفتم: چه میگی آقا؟ این آقا زائر مولاست، این لباس قیمتش خیلی کمتر است. خلاصه اینکه من لباس رو خیلی ارزانتر برای پیرمرد خریدم و او خوشحال و من عصبانی بودم. ♦️با خودم گفتم: عجب دردسری برای خودم درست کردم! این دفعه کربلا اصلاً حال نداد. یکدفعه دیدم پیرمرد ایستاد روبه حرم کرد و با انگشت دستش من را به آقا نشان داد و با همان زبان بی زبانی برای من دعا کرد. 🌷جوان پشت میز گفت: به دعای این پیرمرد آقا امام حسین علیه السلام شفاعت کردند و گناهان ۵ ساله را بخشیدند. باید در آن شرایط قرار می‌گرفتید تا بفهمید که بعد از این اتفاق چقدر خوشحال شده بودم.☺️ 🍃 صدها برگ در کتاب اعمال من جلو می رفت،اعمال خوب این سال ها همگی ثبت شد و گناهانش محو شده بود. در دوران جوانی در پایگاه بسیج شهرستان فعالیت داشتم شب های جمعه همه دور هم جمع بودیم و بعد از جلسه قرآن فعالیت نظامی و.. داشتیم. ❎ در پشت محل پایگاه، قبرستان شهرستان ما قرار داشت. ما هم بعضی وقت ها دوستان خودمون رو اذیت می کردیم. ☝🏻 البته تاوان تمام این اذیت ها رو در آن جا دادم. 🌫️ یک شب زمستانی برف سنگینی آومده بود. یکی از رفقا گفت: کی میتونه الان به قبرستان و برگرده؟؟؟ 💠 گفتم: اینکه کاری نداره. من الان می رم. او به من گفت : باید یک لباس سفید بپوشی. من از سر تا پا سفید پوش شدم و حرکت کردم. صدای خس خسِ پای من بر روی برف از دور شنیده می‌شد. اواخر قبرستان که رسیدم صوت قران شخصی را شنیدم. یک پیرمرد روحانی از سادات بود شب های جمعه تا سحر داخل یک قبر مشغول قرائت قرآن می شد. 🔮فهمیدم که رفقا میخواستند با این کار با سید شوخی کنند! می خواستم برگردم اما با خودم گفتم اگر الان برگردم رفقا من را به ترسیدن متهم می کنند. برای همین تا انتهای قبرستان رفتم هرچی صدای پای من نزدیکتر میشد صدای قرائت قرآن سید هم بلندتر می شد. از لحنش فهمیدم که ترسیده ولی به مسیر ادامه دادم. 📘 تا این که بالای قبر رسیدم که او در داخل آن مشغول عبادت بود. تا مرا دید فریاد زد و حسابی ترسید. من هم که ترسیده بودم پا به فرار گذاشتم. پیرمرد رد پایم را در داخل برف گرفت و دنبال من آمد. وقتی وارد پایگاه شد حسابی عصبانی بود 😠 ابتدا کتمان کردم اما بعد معذرت خواهی کردم و با ناراحتی بیرون رفت. 🍀حالا چندین سال بعد از این ماجرا در نامه عمل حکایت آن شب را دیدم! نمی دونید چه حالی بود وقتی گناه یااشتباهی را در نامه عمل می دیدم مخصوصاً وقتی کسی رو اذیت کرده بودم از درون عذاب می کشیدم.😔😭😰 ⚡️از طرفی در این مواقع باد سوزان از سمت چپ وزیدن می‌گرفت. طوری که نیمی از بدنم از حرارت آن داغ می شد. وقتی چنین عملی را مشاهده کردم و گونه آتش در نزدیکی خودم دیدم دیگر چشمانم تحمل نداشت. همان موقع دیدم که این پیرمرد سید که چند سال قبل مرحوم شده بود از راه آمد و کنار جوان پشت میز قرار گرفت. 💥سپس به آن جوان گفت: من از این مرد نمیگذرم او مرا اذیت کرد و ترساند. من هم گفتم به خدا من نمی دونستم که سید در داخل قبر دارد عبادت می کند. جوان به من گفت: اما وقتی نزدیک شد فهمیدی که دارد قرآن می‌خواند چرا برنگشتی؟ دیگر حرفی برای گفتن نداشتم...😔 ♻️ خلاصه پس از التماسهای من، ثواب دو سال از عبادت هایم را برداشتند و در نامه عمل سید قرار دادند تا از من راضی شود. دوسال نمازی که بیشتر به جماعت بود...دو سال عبادت را دادم فقط به خاطر اذیت و آزار یک مومن...! ادامـہ دارد ... 🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 ❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ❤️❤️❤️❤️❤️