سلام وعرض ادب خدمت همراهان همیشگی دوستان یه مریض بد حال داریم از اعضای کانال خواهش میکنم با نفس های گرمتان براش دعا کنید به حق شهدا و این ماه مبارک 🤲
👇👇👇👇ارسالی از اقوامشان براش خیلی دعا کنید.
حال مریضمون خیلی بد هست درد زیادی داره
میشه داخل گروهتون لطف بفرمایید بگید با نفسهای گرمشون واسش دعا کنند.
برای شفای کامل هر کدام یک حمد قرائت کنید التماس دعااای فراوان 🤲
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تفسیر آیات مهدوی (۱)
🌕سوره بقره:آیه ۲۴۷
♦️موضوع:جدائی ناپذیری قرآن وامام تا قیامت
🔵 ویژه ماه مبارک رمضان
🎙 استاد_اباذری
#رمضان_مهدوی #رمضان
#تفسیر_آیات_مهدوی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#رفیق_شهیدم
╭┅────────────┅╮
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
╰┅────────────┅╯
#مولاجانم
ماه رمضان آمده ای یار کجایی
ای روح سحر، معنی افطار کجایی
ای صاحب این ماه ، عزیزدل حیدر
عالم شده از هجر تو بیمار کجایی...
#امام_زمان
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#شبتونمهدوی🌙
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#رفیق_شهیدم
╭┅────────────┅╮
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
╰┅────────────┅╯
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه کسایی هم هستن، سوادِ عرفانی برگشتن به آغوش خدا رو ندارن ، راه بلد نیستن ، گیجن ، نمیدونن چکار کنن که حقِ ورود به ماه مبارک رو ادا کنن.دلشون به هیچ دعا و ذکری آروم نمیگیره. اما مثل همیشه خدا به واسطه ی نور محبت امام حسین اون هارو به سمت خوبی های ماه رمضان هدایت میکنه..
#استوری
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#رفیق_شهیدم
#شهید_ابراهیم_هادی
╭┅────────────┅╮
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
╰┅────────────┅╯
1_10058183453.mp3
7.98M
قبل از اذان صبح حتما مناجات امیرالمومنین (علیه السلام) با صدای حاج مهدی سماواتی گوش دهید و با آن زمزمه کنید.🌹
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
#ألّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
خدایا ،
دومین سحر ماه رمضان ،
اومدیم در خونت،
روسیاه اومدیم😔
دست خالی اومدیم💔
شرمنده و پشیمون اومدیم😭
اومدیم که ما رو ببخشی😭😭😭
خودمون میدونیم بدجور خراب کردیم
یا کریم الصفح..
الهی العفو😔😔😔
❣ماه رمضان بود. اسبابکشی داشتیم، میخواستیم از خانهای که در بازارچه زینعلی بود به خانهای در خیابان راهنمایی اسبابکشی کنیم. حبیب هم خیلی کارکرد و عرق ریخت و حسابی خسته شد، دیگر نا و توانی نداشت. همان روز مادر هم بااینکه بیمار بود، روزه بود و از پا افتاد. آبی به سروصورتش زدیم و خواهش کردیم روزهاش را باز کند. قبول نمیکرد. حالش بدتر شد. بازخواهش کردیم، نگاهی به حبیب که از خستگی گوشهای نشسته بود کرد و گفت: آگه حبیب روزهاش را باز کند، من هم روزهام را باز میکنم.
یک هندوانه خنک قاچ کردم و بهزور و اصرار حبیب را هم مجبور کردم روزهاش را به خاطر مادر بشکند. از محبتش چیزی نگفت و روزهاش را باز کرد تا مادر هم چیزی بخورد.
بعد ماه مبارک بود. یکشب دیروقت بود که آمد. ساعت 12 بود. من تنها بیدار بودم. گفت: خواهر چیزی برای خوردن داریم، چیزی نخوردم، خیلی گرسنه هستم؟
کمی خورشت بادمجان داشتیم گرم کردم، یکتکه نان همروی گاز خشک کردم به او دادم. کنارم نشست و خورد. صبح روز بعد بود. گفتم: حبیب بیا صبحانه بخور!
خندید و گفت: یک قاچ هندوانه خوردم، حالا حالاها باید جواب پس بدهم!
گفتم: روزهای؟
خندید. گفتم: حبیب اصلاً گردن من، من مجبورت کردم روزهات را بخوری!
قبول نکرد. گفت: من سالم بودم، مشکلی نداشتم که روزهام را شکستم، حالا هم باید آن یک روز را جبران کنم!
به خاطر همان یک روز، شصت روز روزه گرفت. یک ماه تمام پشت سرهم، سی روز هم دوشنبه و پنجشنبه.
هدیه به شهید حبیب روزی طلب صلوات- شهدای فارس
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾