eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.4هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
88 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
YEKNET_IR_zamine_vafat_omolbanin_99_11_03_ali_pourkaveh.mp3
4.43M
ام البنین ای مادر به حضرت سقا جانشین حضرت زهرا(س) ام الشهدای عاشورا علی_پورکاوه🎙 (س)🏴 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
24.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا 😭😭😭 سفره داره روزهای شنبه 🔴 حاجت روایی با حضرت ام البنین 🔵 آیت الله سید محمود شاهرودی: 🌕 من در مشکلات و حوائج برای حضرت ام البنین سلام الله علیها صد مرتبه صلوات می فرستم و حاجت میگیرم. 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🕊 تلاوت آیات‌ قرآن ڪریم ؛ ۩ بــِہ نـیّـت‌         برادرشھیدابراهیم‌هادے 🌿' 📚                              •﴿رفیق‌شھیدم‌ابراهیم‌هادے‌‌﴾•
3065884_128kb.mp3
3.34M
[تلاوت ترتیل قرآن کریم به همراه ترجمه صفحه : ۱۸۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸اثر توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها (در گرفتاری و مشکلات به این بانوی بزرگوارمتوسل شویم)حتما ببینید @rafiq_shahidam https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
❣ سال ۶۱، من در جهاد فارس اسم نوشتم تا به عنوان تعمیرکار به جبهه اعزام شوم. وقتی برادرم محمود متوجه شد، اصرارهایش شروع شد که من را با خود به جبهه ببر! محمود تازه ۱۴ سالش بود و قد و قواره خیلی کوچکی داشت. گفتم: فسقلی تا با این قد و قواره آخه تو جبهه چی کار می تونی بکنی؟ گفت: به رزمنده ها که آب می تونم بدم، تازه رانندگی هم بلدم! روز بعد به تپه تلوزیون که محل اعزام بچه های جهاد بود رفتم. اتوبوس، ساعتی بعد به سمت جبهه جنوب حرکت کرد. از دشت ارژن رد شده بودیم که صدایی از انتهای اتوبوس بلند شد! - بیا بیرون... بچه تو اینجا چی کار می کنی... کی تو را راه داده! دیدم از پشت صندلی آخر، یک بچه را بیرون کشیدند، سرش که بالا آمد، دیدم محمود است. از جا پریدم و گفتم: فسقلی تو اینجا چی کار می کنی؟ - می خواهم بیام جبهه. - آخه مگه تو به درد جبهه می خوری، اندازه جبهه هستی؟ - مگه جبهه هم اندازه می خواهد که کوچیک بزرگ می کنی... هرچه مسئولین جهاد خواستند او را برگردانند راضی نشد. من در بخش دینام پیچی تعمیرگاه جهاد مشغول شدم، محمود هم در بخش مکانیکی. با زرنگی که داشت، کم کم خودش را از تعمیرگاه بیرون کشید و رفت سراغ رانندگی ماشین های سنگین. بعد از سه ماه، پیدایش کردم، گفتم محمود بیا بریم مرخصی! گفت: من بر نمی گردم، خودت برو! و ماند و شد یکی از دلیرترین و شجاعترین رانندگان لودر جنگ! راوی برادر شهید 🌹🌷🌹 هدیه به شهید محمود فولادی صلوات،، کانال رسمی شهید ابراهیم هادی @rafiq_shahidam https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا