💙۶در زندگی مشترک مطمئنا سختیهایی هست این سختیها رو بیشتر چه کسی مدیریت میکرد شما یا همسر شهیدتون؟چه راه حلی برای حل مسائل داشتید؟
❤در بحث حل سختی ها در هر زندگی هرکس یک وظیفه ای داره و بنا به توانایی هاش و استعداد هایی که خدا به هرکسی داده در جنس زن و جنس مرد متفاوته.
مشکلاتی بود که ایشون مدیریت میکردند و مشکلات و مسائلی بود که من سعی میکردم براش یه تدبیری بیندیشم
مهم اینه که ادمهاوظیفشون رو درست انجام بدن.وقتی حواسشون به وظیفه اشون باشه کمتر مشکلی پیش میاد و وقتی هم مشکلی پیش اومد خدایی نکرده سریع بر حسب وظیفه درک میکنن که الان باید چیکار کنن
اما از خودگذشتگی ،ایثار و نداشتن منیت بهترین چیزه برای ازبین بردن مشکلات
💙۷ برنامه اصلی تون برای تربیت فرزندتون چیه؟چقدر الان وصیت صوتی شهید رو برای علی آقا تونستید بکار ببرید؟
❤در بحث تربیت فرزند نظر ایشون در درجه اول یک فرزند ولایی بود یک فرزندی که ولایت و تبعیت رو خوب یاد بگیره تا بعدا بتونه سرباز خوبی برای امامش باشه و این هم مدنظر ما هست و داریم براش تلاش میکنیم .
💙۸.در زندگیتون باشهید بزرگوار به چه مراتب عالی دست پیدا کردید؟ ،در واقع چه چیزی از شهید یاد گرفتید؟
❤مراتب عالی .... کو تا ما به مراتب عالی برسیم.
فاصله خیلی زیاد است😔
به قول حضرت اقا شهید از اولیا الله بود در زمان حیاتش و ما بعدش متوجه شدیم و دیر متوجه شدیم
اما اونچه که از ایشون یاد گرفتم یکی صبرشون بود و یکی قیامتی زندگی کردنشون و یکی اخلاص در عملشون
اخلاص واقعی ...
حواسشون بود چه کاری انجام میدن و ناظر اعمالشون کیه و اثر عملشون چیه
اینهارو ازشون یاد گرفتم چون ایشون تماما حواسشون به حضور و نگاه خدا بود...
💙۹.شما برای اینکه همسرتون در مسائل ایمانی همیشه محکم و قوی باشند کار خاصی انجام میدادید؟کمک شما به ایشون چه بود؟
❤شهید حججی بسیار انسان خود ساخته ای بود و اصلا جز خداوند نیاز به هیچ کسی نداشت اما انچه که در باب وظیفه در زندگی سعی میکردم انجام بدم این بود که یک فضای فکری ارام و خوب براشون فراهم کنم تا کمتر دغدغه ی این طرف زندگی رو داشته باشن و بیشتر وقت و فکرشون رو بتونن به مسائل مهم تر و بهتری اختصاص بدن و همیشه سعی کردم همراهش باشم و سد راهش نباشم
💙۱۰.چراهمسرشهید ازدواج مجدد داشتن
خیلی همسر شهیدداریم به پای همسرشون نشستن
واینکه حتی شخصاًشنیدم که بعضی افراد بخاطر ازدواج مجدد همسرشهید حججی به ایشون توهین کردن
❤جواب همسر شهید حججی:
👇👇👇
چون هر کسی باید به مسیر رشد و تعالیش ادامه بده و ازدواج بهترین بستر این رشد و مبارزه با منیت ها علاوه بر این اینکه در تربیت علی آقا فرزندم هم موثر بود
و برای ورود به این فضا خوب با مشاورهای زیادی با بزرگان زیادی حتی علما هم مشورت کردیم با تائید و سفارش اونا این کار رو انجام دادیم
خوب هر کسی هم روش خودش رو داره ببینین من وقتی که به دیدار آقا رفتم ازشون پرسیدم که آقا رسالت من الان چیه ؟؟
آقا خیلی قشنگ امر کردند که ازدواج کن و یه صحبت های دیگهای هم به من گفتند که اون کارها رو انجام بده...
و وقتی که رهبر من ولی من به من گفتند که هر چه سریع تر ازدواج کن تا من و امام زمان و خدا و شهیدت راضی باشند خوشحال بشیم
من دیگه اصلا هیچ چیز دیگهای برایم مهم نبود من حرف رهبرم برام مهم بود البته آقا خیلی زودتر از ازدواج من به من گفتند که ازدواج کن
و من خوب یکسال و نیم بعد از شهادتشون ازدواج کردم...
خوب چرا خیلی ها این وسط کاسهی داغتر از آش شدند خیلیها قضاوت کردند خیلیها تهمت زدند خیلیها بیادبی کردند بیاحترامی و بیحرمتی کردند و خیلی حرف ها زده شد ولی اصلا مهم نبود
اصلا چون خدا داشت میدید و هنوز هم خدا میبینه و تمام حساب و کتاب با این افرادی که اینجوری برخورد کردند بمونه واسه قیامت بمونه واسه آخرت
این که باید یاد بگیرند قضاوت نکنند باید یاد بگیرند کاسهی داغتر از آش نشوند باید یاد بگیرند بی احترامی نکنند باید یاد بگیرند که...
خیلی چیزها رو باید یاد بگیرند کی میتونه خودشو بزاره جای یه نفر دیگه چهکسی میتونه آیا بگه من تو جایگاه این بودم چیکار میکردم فعلا که نیستی فعلا تو جایگاه بنده نیستین
من تو یه جمعی رفتم همه خانم بودند و خوب اونجا بحث ازدواج من رو گفتند و گفتند که شما ازدواج کردید و خوب حالا و خیلی صحبتهای دیگه شروع کردند ، به من چیز گفتند
من بهشون گفتم که شما چرا از من تشکر نمیکنید که من ازدواج کردم گفتند چی...ما از شما تشکر هم بکنیم
که ازدواج هم کردین گفتم که بله تشکر کنید من با ازدواجم زندگی خیلی از شما خانمها رو حفظ کردم شما چه میدونین که چه اتفاقی داشت می افتاد شما چه میدونین که شهید رو زیر سوال میبردند هر کسی به خودش اجازه میداد که بیاد و پیشنهاداتی بده که اصلا در شان شهید و در شان بنده نبود
و بهترین گزینه برای من ازدواج بود
❤ادامه صحبت های همسر شهید حججی:
👇👇👇
من وقتی که خونهی خدا بودم وقتی اونجا رفتم مکه قبل از ازدواجم من یه شب خواب دیدم که یه شخصی اومده به خوابم البته سر ،سر محسنمه و بدنش یه بدنه توپرتره چاق نه یه کم توپر و هیکلی تره بعد خوب دیدم شهید داره می خنده و خیلی خوشحاله فقط می فهمیدم که این سر محسنه اما بدن بدن یه نفر دیگه است
و خوب توی جیبشون یه خودکاری بود که روی خودکار یه چیز سبزی نوشته شده بود من تو خواب نفهمیدم چی نوشته شده یه چیز سبزی نوشته شده بود بعد که از خواب بیدار شدم خوب رفتیم کار طواف و اینا خیلی تو دلم با محسن صحبت میکردم خیلی خوابای قشنگی من اونجا دیدم خیلی با شهید صحبت میکردم
بعد از اینکه که برگشتیم و همسر فعلی من اومدند خواستگاری من دیدم دقیقا انگاری که بدن بدنه ایشون بود و خودکاری هم که توی جیبشون بود یعنی خودکاری که من بعدها دستشون دیدم که همون خودکاره و روش نوشته شده که مثلا بانک کشاورزی جایی که همسرم کار میکنه دیدم که دقیقا همون بود و شهید اونجا به من این شخص رو معرفی کرده بود یعنی خود شهید اومدند تو خواب وقتی که من مکه بودم این رو به من گفتند حتی من اونجا به پدر شوهرم گفتم که من امشب یه خوابی دیدم بعد هر چی گفتش که گفتم یه چیزایی رو به من نشون داد پدراقامحسن هر چی گفت بگو چی دیدی گفتم نه فعلا نمیتونم حرفی بزنم الان اصلا نمیدونم چی بوده خوابم بزارین حالا شاید زمان نشون داد که این خواب من معنیش چیه و خدا رو هم شکر میکنم خوب من خصوصیات همسرم رو نوشتم به آقا مقام معظم رهبری نشون دادم آقا گفتند که خوب باشه ما تائید میکنیم و در نهایت اون چیزی که خودتون میدونید و اون چیزی که خودتون تصمیم میگیرید حالا تحقیق و اینا مدنظرشون بود بالاخره شناخت و خوب من خیلی خوشحالم و خدا رو شاکرم که ایشون هم تائید شدهی شهیدم هستند هم تائید شدهی آقا هستند هم خودشون از خانوادهی شهدا هستند خواهرشون همسر شهید مدافع هستند با این درد و رنجی که من کشیدم آشنا هستند و حساب کتابمون با اون افرادی هم که دل شکستند و دل خون کردند ان شاءالله باشه اون دنیا...
و هر کس هم فکر و روش خودش رو داره و اون چیزی که انتخاب میکنه پای عواقبش میمونه شاید کسی بخواد کامل بعد از شهادت همسرش مجرد بمونه ازدواج نکنه خوب اون سختیهای بعدش و خیلی چیزای دیگه اونا همه رو قبول کرده اون تمام مسائل رو پذیرفته و خیلیها هم نه براشون حرف حالا شرایطش رو دارند حالا میان به حرف اون آقا رهبرشون ولی امرشون گوش میکنند وباز هم عواقبش رو می پذیرند.
💙۱۱بارها پرسیده شد ک چرا این خانم ازدواج کردن و عشقشون رو زیر پا له کردن و ازینجور حرفا...ولی من هربار در جواب گفتم ک حتما شهید به ایشون این اجازه رو دادن...حالا این احساس شخصیتونه و صد در صد زندگی شخصیتون و..
.
اما آیا برا علی اقا سخت نیست ک یک فرد دیگه رو ببینه که براش پدری میکنه؟
منی که مجرد هستم چجوری ب مقام شما برسم؟