💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
🍃💚🍃💚🍃💚
💚🍃💚🍃
🍃💚
«♡بـسـم رب العشق ♡»
📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته
🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد
🔗 #قسمت_صد_و_هشتاد_و_چهارم
#فصل_دوم🌻
دیشب بعد از شام پدر مژده با ، بابا تماس گرفت و گفت که جوابشون مثبته و از طرفی که چند هفته دیگه محرمه قرار بر این شد که کارهاشون رو خیلی سریعتر انجام بدن و یه خطبه عقد بین کاوه و مژده خونده بشه و بقیه کارها بمونه برای بعد از اربعین .
کاوه هم که از خدا بی خبر فکر میکرد جواب مژده منفیه تا صبح خونه نیومد و حوالی ساعت پنج صبح بود که اومد خونه ...
نمازم رو که خوندم رفتم پیشش و همه چیز رو براش تعریف کردم که اگر بابا سر نرسیده بود یک کشیده آبدار میخابوند توی گوشم .
به ساعت توی اتاق نگاهی انداختم ، پنج دقیقه دیگه مونده بود که ساعت ده بشه .
امروز قرار بود عمه زلیخا اینا بعد از مدت ها بیان اینجا ، البته مهمونی بهونه بود هدف اصلیشون صحبت راجب خواستگاری بود .
من که تصمیمم رو گرفته بودم ، همون دیشب به مامان گفتم که حالا حالا ها قصد ازدواج ندارم .
اما اون نظرش این بود که اول یکم صحبت کنیم اگر بازهم نظرم راجبش منفی بود دیگه خودم مختارم و میتونم بهش جواب منفی بدم و مامان و بابا دخالتی نمیکنن ، هرچند میدونستم چه صحبت کنیم چه نکنیم نظر من همونه و مرغم یک پا بیشتر نداره .
با شنیدن صدای آیفون چادر قهوه ای رنگم رو ،
روی سرم انداختم و از اتاق خارج شدم .
مامان با دیدنم دستپاچه گفت :
+ برو تو اتاقت .
- اِ وا ، مامان !
مگه اومدن خواستگاری که برم توی اتاقم و تا موقع چایی دادن در نیام ؟!
اومدن مهمونی از طرفی قراره یه صحبت هایی هم راجب خواستگاری کنن ، بزن اون دکمه رو دم در زشته !
مامان سری به نشانه تاسف تکون داد و آیفون رو زد و به سمت در رفت .
در همین حین هم در اتاق کاوه باز شد که کاوه با دیدن من اخمی روی پیشونیش نشوند .
من هم لبخند پهنی زدم و بوس هوایی براش فرستادم .
صدای خوش و بش های عمه و مامان رو میتونستم بشنوم برای همین به طرف در رفتم .
عمه با دیدنم لبخندی روی صورتش نقش بست و جعبه شیرینی رو به دست مامان داد .
+ به به ، ماشاءالله مروا جان رو ببین !
وای عزیزم چقدر تغییر کردی ، ماشاءالله .
لبخندی زدم و در آغوشش گرفتم .
- سلام بر عمه زلی خودم .
چطور مطوری عمه ؟!
چقدر دلم برات تنگ شده بود .
+ آخ برادر زاده نازنینم ، عمه فدات بشه .
دل منم برات تنگ شده بود .
سرم رو بلند کردم که با علیرضا چشم تو چشم شدم .
از آغوش عمه بیرون اومدم و سر به زیر رو به علیرضا گفتم :
- سلام پسر عمه خوش اومدید .
لبخند پهنی روی صورتش نقش بست و با صدایی که میلرزید گفت :
+ سلام مروا خانوم ، ممنونم .
چهره اش خیلی مردونه تر شده بود و از اون علیرضای قبلی خبری نبود .
از همون اولش هم مذهبی بود و پاتوقش مسجد و هیئت بود .
با رفتارهای منحصر به فرد خودش باعث شده بود مهسا خواهرش هم مجذوبش بشه و اون هم چادری بشه .
&ادامـــه دارد ......
~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~
#رفیقشهیدمابراهیمهادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
🍃💚🍃💚🍃💚
💚🍃💚🍃
🍃💚
«♡بـسـم رب العشق ♡»
📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته
🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد
🔗 #قسمت_صد_و_هشتاد_و_پنجم
#فصل_دوم🌻
رو به عمه گفتم :
- مهسا چرا همراهتون نیومده ؟!
استکان چاییش رو توی زیر استکانی گذاشت .
+ امیرحسین واکسن زده بود خیلی اذیت می کرد ، تبش هم بالا بود دیگه مهسا خونه موند .
وگرنه خیلی دوست داشت بیاد ببینت.
با تعجب نگاهم رو بهش دوختم .
- مگه مهسا ازدواج کرده !
خنده ای کرد .
+ اینقدر روابطمون سرد بوده که اصلا از ...
کلافه نفسش رو بیرون فرستاد .
+ آره مروا جان حدودا یک سالی میشه که ازدواج کرده .
علیرضا سرفه ای کرد که دیگه حرفی نزدم و نگاهم رو به جعبه قنادی ها دوختم.
مامان و عمه اینقدر از هر دری صحبت کردن که کلافه شدم ...
بالاخره بعد از نیم ساعت علیرضا با چشم و ابرو به عمه فهموند که برای موضوع دیگه ای اومدن .
+ خب مروا جانم دیگه وقتشه که برید یکم راجب خودتون صحبت کنید .
نگاهی به مامان کردم که چشم غره ای بهم رفت و اشاره کرد که بلند بشم .
به کاوه هم نگاهی انداختم ، دست کمی از مامان نداشت و هنوز هم همون اخم روی پیشونیش بود.
از ترس مامان و کاوه خیلی سریع بلند شدم و به سمت حیاط رفتم .
به پشت سرم نگاهی انداختم و ، وقتی دیدم علیرضا هنوز نیومده ، تک خنده ای کردم .
چند قدم به سمت هال برداشتم و خواستم برم دنبالش که از هال بیرون اومد و بعد از پوشیدن کفش هاش به سمتم اومد .
با دستم به گلدون ها اشاره کردم .
- بفرمایید بریم اونجا ...
خودم پیش قدم شدم و رفتم کنار گلدون ها نشستم .
بعد از چند ثانیه علیرضا اومد و با فاصله کنارم
نشست .
&ادامـــه دارد ......
~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~
#رفیقشهیدمابراهیمهادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
#سلام_امام_زمانم✋💚
#آمدنتــــ؛
"و علیڪمالسّلامِ" شیرینۍست،
در جوابِ تمامِ "سلامهــــــــا"
عالیجنابِ صلح
جهان در تنگ دستیِ مطلق است؛
بیا....!!!
#أینصاحبنا
#امام_زمان
من فردا شهید می شوم...
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
#زیارت_از_راه_دور
امروز که روز زیارتی امام رضاست...از دور و نزدیک...چشمانمان را ببندیم...دستی روی سینه بگذاریم و...با سلامی...زائر امام هشتم شویم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ وصیت نامه شهید جواد گلشنی...
⚡ مفاد همین ۲ دقیقه وصیت نامه برای پیدا کردن راه سعادت دنیا و آخرت مان کافی است...
#
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ انتقاد تند دکتر مقدمفر همرزم شهید طهرانی مقدم، به سینماگران و اهالی هنر و خودروسازان در مراسم سالگرد شهید
همه ما قصور کردیم
همه اهل هنر قصور کردند
همه باید جواب بدیم روز قیامت
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
#عاشقانهشهدا
این پا و آن پا می کرد،انگار سردر گم بود.
تازه جراحتش خوب شده بود.
تا اینکه بالاخره گفت:«نمی دانم کجای کارم لنگ می زند،حتما باید نقصی داشته باشم
که شهید نمی شوم،نکند شما راضی نیستی؟»
آن روز به هر زحمتی بود سوالش را بی پاسخ گذاشتم.
موقع رفتن به منطقه بود؛
زمان خداحافظی به من گفت:«دعا کن شهید بشم،ناراضی هم نباش!»
این حرف محمدرضا خیلی به من اثر کرد؛
نمی توانستم دلم را راضی کنم و شهادتش را بخواهم،
اما گفتم:«خدایا هرچه صلاحت است برای او مقدر کن.»
....
و برای همیشه رفت
-بهنقلازهمسرشهید
#شهیدمحمدرضانظافت
#صرفاجهتاطلاع . .
ولے حتے اگه شده
پول توجیبے هاتون و جمع ڪنید و
در ماه
یڪ ڪتاب شهید بخرید و
مطالعه ڪنید!!!
حال وهوای شهدا، رفتارها
سبڪ زندگیشون و اخلاص درڪارهاشون
روح آدم رو صیقل میده•.🌸
#ـۺاٻدٺلنگر🔔
ڪمنبودهاندڪسانیڪهازایندنیارفتند
ودرنامهاعمــالشانفقـــطاینثبتشدهبودڪه:
«میخـــــواستآدمخــــــوبیباشـــد»
امابرایخــوبشدننهحــرڪتیڪرد
نهســــرعتیداشتنہسبقتی...
#رفیــقعمــــرتوبهآســونیهــدرنده...🙂🍂
🔴 #نماز_زیبا
💠 اگر گاهی همسرمان در خواندن نماز #سستی میکند بهترین روش این است که با روش زبانی به او تذکر ندهیم.
💠 بلکه در اوقات نماز، با آرامش و مهربانی، سجاده زیبا پهن کنیم، خود را با عطر دلخواه همسرمان #معطر کنیم، لباس سفید و مخصوص نماز بپوشیم، با زیبایی و طمانینه و در معرض دید همسرمان (البته بدون قصد ریا) #نماز بخوانیم.
💠 با نماز زیبا، در درون همسرمان #میل و اشتهای به نماز ایجاد خواهد شد.
💠 قبل و بعد از نماز، خوش اخلاقی خود را زیاد کنیم تا اثر #نماز ما، بیشتر شود.
💠 به هیچ عنوان بابت #سستی همسرمان در نماز، با او #بدرفتاری نکنیم چرا که اثر عکس دارد.
🆔 @khanevadeh_313
وارد هر کانالی نشو... وارد هر گپی نشو...
وارد هر پیوی نشو... وارد هر بحثی نشو...
هر فضایی که از خدا دورت میکنه واردش نشو...
توی فضای مجازی هم میتونی جلوی نفست رو بگیری😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#🍃کلیپ🌷🕊
تو ڪہ آخر گره رو وا میکنے ...
چرا هے امروز و فردا میکنے؟🙃💔
#شهید_مرتضی_عطایی ♡
رفیق داداش مصطفے ♥️
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
[📝🖇]
اینگفتہحسینپناهےفوقالعادهاست↯
📍پیرے بھ جوانے گفت:
ڪچل ڪن💇🏻♂️
●برو بالا شهـر
همه فڪر مےڪنن مُده!💥
●برو وسط شهـر
فڪ مےڪنن سربازی!⚡️
●برو پایین شهـر
همه فڪر مےڪنن زندان بودے!⛓
📊▍⇜اینهمہ اختلاف
فقط در شعاع چند ڪیلومتر!!
【مـردم آنطور ڪہ تربیت شده اند مےبینند
از قضاوت مـردم نترس!】🤞
غروبهای دمشق دلگیر است،🥺
کافیست دلت گیر باشد،🥺
@shahid__mostafa_sadrzadeh1
سینه ات میسوزد به غربت بی بی که فکر میکنی،😭 دور از برادران و پدر و مادر باشی😔
و گروهی کافر هم چشم به حرمت حریمت... داشته باشند؟😱
🔸ندای "هل من ناصر ینصرنی"🌷 حسین (ع)
سالهاست که در گوش تاریخ میپیچد و میپیچد،
مگر میشود شیعه باشی و نشنوی؟
🔸سید ابراهیم که باشی صدای مولایت و
تلخی غربت عمه ات، آرامت نمیگذارد...
اینجا برای پرگشودن پرنده ای چون تو،
کوچک است و حقیر،🌺
و تو مرد رفتنی و پای ماندن نداری...👌
🔸سید ابراهیم که باشی جانت کف دستانت است پیشکشش میکنی به امام زمانت و به نایب برحقش امام خامنه ای...🌻
🔸منزلگه آخر کاروان کرب و بلا، شام است،
اگر در نینوا جامانده ای،🌷
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🗓️1400/8/26
@shahid__mostafa_sadrzadeh1
@rafiq_shahidam96
#شهید_مصطفی_صدرزاده #شهید صدرزاده #مصطفی_صدرزاده #سید_ابراهیم #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم #شهید_حسین_معز_غلامی #شهید_بیضائی #شهید_عباس_دانشگر #مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #شهید_رحمان_مدادیان #باشهداتاشهادت #شهیدان_مدافع_حرم #مدافعان_حرم #حضرت_ام_البنین #حضرت_زهرا #حضرت_اباالفضل #حضرت_زینب #حضرت_علی_اصغر #شهدای_گمنام #سوریه #چهارشنبه_های_امام_رضایی #امام_رضایی_ها #حجاب #باب_الجواد #جمکران #سشنبه_های_مهدوی #مهدویت #نهج_البلاغه
https://www.instagram.com/p/CWX5MowIRto/?utm_medium=share_sheet