eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.3هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
8هزار ویدیو
87 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
به مناسبت روز پدر یه چندتا عکس پدر پسری بریم... ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جای تو در این شهر شلوغ آنقَدَر خالیست که صدایم در آن می پیچد💔 سالروز عروج آسمانی طلبه‌ی شهید ، مدافع حرم، محمد هادی ذوالفقاری🕊💔🥀 https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
قهرمان ما قهرمان آنها 😒بگذار غربی ها با “آرنولد” و “بت من” و “مرد عنکبوتی” و قهرمان های پوشالی خود خوش باشند. در روزگاری که جامعه ی بی هویت غرب از نبود اسطورهای واقعی رنج می برد ، خداوند چشم ما را به جمال “هادی ذوالفقاری ها” روشن کرده است. در روزگاری که امریکا و اسرائیل به کلاهک های هسته ای خود می نازند ، محور مقاومت با سیلی محکمی که بر صورت استکبار زده است ، کلاهک های هسته ای غرب را بی تاثیر ترین سلاح نظامی دنیا کرده است. رخدادهای سال های اخیر و واکنش های جوانان نسل سوم انقلاب و جان فشانی های این نسل به همگان ثابت کرد ، که این جوانان جنگ ندیده ی ، انقلاب نچشیده ، از جوانان دوران انقلاب ۵۷ هم انقلابی تر اند.  وقتی بر چهره خامنه ای بنگری و خمینی را تصور کنی ، همین می شود که پر شور تر از نسل اول انقلاب ؛ اماده ای بالاترین دارایی خود را فدای اسلام و انقلاب وطن بکنی… آری ، نسل سوم انقلاب اگر چه ندارد ، اما هادی ذوالفقاری هایی دارد که کپی برابر اصل شهدای جنگ تحمیلی هستند ، کپی برابر اصل ابراهیم هادی💔 https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
خاطرات بسیارشیرین ،زیبا وجذاب برادر علی عاشوری از رزمندگان دوران دفاع مقدس از استان قم واز همرزمان شهید دکتر چمران تحت عنوان خاکیان افلاکی هر روز یک قسمت از خاطرات قسمت : ( سی ام) https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
خاطرات برادر علی عاشوری از رزمندگان دوران دفاع مقدس واز همرزمان شهید دکتر چمران 👇 🍃قسمت سی¬ام: حمله به دشمن در دهلاویه دو روز بعد دکتر مصطفی چمران به منطقه آمد. قرار شد عملیاتی را در دهلاویه علیه دشمن آغاز کنیم. این عملیات طراح1 نام گرفت. هدف اصلی در این عملیات، ضربه زدن به دشمن بود. مقرر شد این ضربه به صورت چریکی باشد، که طی آن ادوات زرهی دشمن منهدم گردد. در صورت موفقیت هم¬چنین خط مقدم دشمن را به تصرف خود دربیاوریم. تأمین سلاح و مهمات کافی، چند روزی طول کشید و برای این¬که نیروها با منطقه دشمن آشنایی کامل پیدا کنند، من مسؤولین دسته¬ها را چندین بار تا نزدیکی خط دشمن بردم و توجیه کردم. همه آمادگی کامل پیدا کردند. تا یک عملیات تهاجمی چریکی را علیه دشمن انجام بدهند. دکتر چمران هدایت عملیات را در دست گرفت. قرار شد از دو محور، خودمان را به خط دشمن نزدیک کنیم. سمت راست ما برادران سپاه بودند که مقرر شده بود در صورت نیاز کمک کنند. عملیات ساعت ده و نیم آغاز شد. طوری سر دشمن فرود آمدیم که اکثراً با لباس زیر و در حال استراحت بودند. با حمله غافل¬گیرانه ما تعداد زیادی از دشمن کشته و مجروح شدند. تعدادی هم بدون مقاومت در بیابان فرار می¬کردند. تقریباً همه امکانات دشمن به دست ما افتاده بود. از برادران سپاه در خواست کردیم کمک¬مان کنند. آن¬ها هم با سه گردان وارد منطقه شدند. تقربیا خاکریز اول و دوم را گرفته بودند، تعدادی هم از دشمن اسیر شده بودند. تعداد زیادی سلاح و مهمات و تانک دشمن را به غنیمت گرفتیم. وقتی دکتر مصطفی چمران پیشرفت عملیات را خوب دید. درخواست کرد، چند گردان زرهی ارتش هم به کمک¬مان آمدند و با آتش سنگین آن¬ها دشمن هم¬چنان در حال فرار و ترک منطقه بودند. چند نفر از گروهان من به شهادت رسیدند و تعدادی هم مجروح شدند. تمام تانک¬های غنیمتی را برادرانی که در جنگ¬های نامنظم دوره آموزش با تانک را دیده بودند در پشت خاکریزها مستقر کردند، تا بر علیه دشمن استفاده کنند. این¬که دشمن در ساعت اولیه درگیری فرار و عقب نشینی می¬کند اما بعد از جمع¬آوری نیروهایش شروع به پاتک می¬کند، برای رزمندگان تجربه شد. هوا داشت روشن می¬شد همه نماز صبح را در همان حال خواندیم دکتر چمران چند گروهان دیگر به منطقه آورد که از تیپ تکاوران کلاه سبز نوهد بودند. با آمدن نیروی کمکی توانستیم اولین پاتک دشمن را دفع کنیم. دشمن اصلا فکر نمی کرد به این شکل ضربه کاری بخورد. رزمندگان در حال تثبیت خط مقدم بودند، هواپیماهای دشمن بر فراز منطقه به پرواز درآمدند و مواضع ما را زیر شدیدترین بمب باران خود قرار می¬دادند. دشمن فشار زیادی را وارد آورد، اما ما توانستیم پاتک¬های دشمن را دفع کنیم. پاتک¬های دشمن از هر حمله ای شدیدتر بود. دشمن بمب خوشه ای روی سر نیروها ریخت. تعداد زیادی به شهادت رسیدند و یا مجروح شدند. اما ما توانسته بودیم بیش از دوازده کیلومتر منطقه را از دست دشمن خارج کنیم. این یک پیروزی برای جمهوری اسلامی ایران به حساب می آمد. آمبولانس ها در حال تخلیه شهدا و مجروحین بودند. من پای راستم هنوز خوب نشده بود، دیگر قادر به حرکت نبودم ولی باید مأموریتی که دکتر چمران به عهده من گذاشته بود به نحوه احسن انجام می¬دادم. در این عملیات چریکی، ضربه زدن به دشمن هدف اولیه بود. اما حالا تبدیل شده بود به یک پیروزی فراگیر، با هماهنگی و اتحاد همه نیروهای مسلح و دشمن چندین بار دیگر پاتک زد. ولی دیگر خط تثبت شده و منطقه وسیعی را از دست داده بود. دکتر چمران همه فرماندهان را در یک سنگر مستحکم جمع کرد و دست آورد عملیات را بیان کرد و از همه نیروها قدردانی نمود. بعد از آن، داشت هماهنگ می¬کرد چند تا گردان از ارتش بیایند منطقه را تحویل بگیرند و ما برویم پشت خط تا چند روزی را استراحت کنیم. وقتی آمار نیروها را گرفتم پنجاه شهید و هفتاد مجروح در این عملیات از جنگ¬های نامنظم به اسلام تقدیم کرده بودیم. دو روزی طول کشید تا برادران ارتشی آمدند. ما خط را تحویل دادیم و همه نیروها برگشتیم مدرسه شهید دلبری برای استراحت. هر وقت از عملیات برمی¬گشتیم همان شب اول بیاد شهدا مجلس ختمی را برگزار می¬کردیم و یادشان را گرامی می¬داشتیم و در سوگشان گریه و عزاداری می¬کردیم. 🌺🍃🌺🍃🌺 https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ادامه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚☘ از انتظار ، دیده ی یعقوب شد سفید هیچ آفریده چشم بہ راه کسی مباد سلام بر تو ای نهایت آرزو هایمان✨🌸✋ العجل یا مولای🌱 https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میگفت↓ هروقت‌میخوای‌دعا‌کنی، قبل‌ازاینکه‌دعا‌کنی‌بگو‌خدایا‌من‌از‌همه‌ کسایی‌که‌غیبت‌من‌و‌کردن‌و‌من‌و‌ناراحت‌کردن من‌گذشتم.. توهم‌از‌من‌بگذر(: دراجابت‌دعا‌خیلی‌موثره..🌱 ✨¦⇠آیت‌الله‌مجتهدی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‹ . ›❁ ⃟💛 https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
. 😍✨ با دوستاش رفته بود راهیان نور ، دیار شهدا...☺️ مناطقی که به گفت خودش غریب بود...😥 موقع برگشت از سفر،اتوبوس رفت ولی رسول نرفت!گفت جا موندم..بعدا فهمیدیم داستان از این قراره 😶 که تیم تفحص مستقر شده بوده و رسول هم با خبر شد و دلش می خواست یه مدتی رو باهاشون باشه....😊 اون یه مدت شد10 روز! واز همان جا بود که با شهید محمد حسین محمد خانی آشنا شد.😯 با آمدن رسول به منطقه شرهانی،بعد از مدت ها یک شهید پیدا شد..😵 ..چه ذوق و شوقی  داشت موقع تعریف کردن قضیه ی پیدا شدن شهید ❤️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
*همسنگر- مهر علی اخلاقی (همرزم شهید ) در 24 مهر 1359 به منطقه ی گیلانغرب اعزام و روی ارتفاعات برآفتاب مستقر شدیم. با شهید اخلاصی زنگنه هم سنگر شده و مدت سه ماه با هم بودیم. در خط مقدم 100 متر جلوتر از سنگرها، یک تیغه ی کوهی دیواری مقابل دشمن بود که به نوبت نگهبانی می دادیم، آن روزها هر دقیقه اش به سختی می گذشت. حالتی بین خوف و رجاء داشتیم. دشمن مجهز بود و ما با کم ترین سلاح ممکن ایستادگی می کردیم و عملیات های ایذایی را انجام می دادیم. قسمتی از تنگ حاجیان که منطقه ی سوق الجیشی و در واقع مسیر گیلانغرب به سرپل ذهاب بود، به دست عراقی ها افتاده و ارتباط بچه های بازی دراز با گیلانغرب قطع شده بود. شب عملیات همه شور و هیجان خاصی داشتیم به خصوص شهید اخلاصی که بی قرار بود و دعا می خواند. ما 80 نفر بودیم و آقای بوچانپور فرمانده ی محور ما بود. آقای کردمیر، شهید امیر سلیمانی، شهید محسن احمدی، آقای محمود دولت آبادی، جمال ویسی، شهید اصغر فریدونی، عبداله ویسی، یزدان نجف آبادی، آقای یوسف وندی و ... حضور داشتند. برادران اصغر وصالی و علی قربانی هم از تهران آمده بودند که هر دو شهید شدند. هر یک از ما در گروه های پنج نفره پشت تپه مشغول تیراندازی بودیم. ارتباط با فرماندهی قطع شده و از ساعت 2 بعد از ظهر دستور عقب نشینی صادر شده بود. این در حالی بود که شهید اخلاصی و شهید علی سلیمانی و من به اندازه ای دور افتاده بودیم که اصلا متوجه عقب نشینی نیروها نشدیم. حدود ساعت 4 بعد از ظهر در مسیر برگشت، چند نفر را دیدیم که به طرف ما می آیند. اصلا مشخص نبود نیروهای خودی هستند یا دشمن! نزدیک تر که شدند متوجه شدیم بچه های خودی هستند. هنگام بالا آمدن آن ها از تپه، ته دره نقطه به نقطه خمپاره می زدند. انتهای دره، رودخانه ی فصلی وجود داشت که بعضی از قسمت های آن ماسه ای بود. چند شهید آنجا افتاده بودند که آن ها را نمی شناختیم. حسین اخلاصی اصرار داشت هر طور شده باید جنازه ها را ببریم. می گفت: احتمالا از بچه های همدان یا تهران هستند که دیشب اعزام شدند. باران به شدت می بارید و راه رفتن را سخت کرده بود. حاضر نبودیم پیکر مطهر شهدا را جا بگذاریم. با نیروهای بومی که همراهمان بودند به گروه های سه نفره تقسیم شدیم و پیکر شهدا را برداشته و با خود حمل کردیم. عراقی ها که حدود 40-30 متر به کف رودخانه دید داشتند، ما را به رگبار گرفتند. شهدا را کناری گذاشتیم و پشت سنگ ها پناه گرفتیم. صدا زدم: " حسین چه کار کنیم؟" حسین گفت: حالا به راهمان ادامه بدیم، هوا که تاریک شد برمی گردیم. حسین جلوتر از من بود و ناصر غلامی و نیروهای عشایری پشت سرم. خمپاره ای حدود 3- 2 متری من افتاد و سر تا پایم شن و ماسه ای شد. از شدت موج انفجار گیج شده بودم. حسین داد زد: علی چه شد؟ با صدای او متوجه شدم راه را برعکس می روم. برگشتم و گفتم: هیچی نشده. سه بار گفت: " الله اکبر! فکر کردم متلاشی شدی." بالاتر که رفتیم بچه های مقر اصلی را دیدیم که چند رأس قاطر با خود آورده بودند. رفتیم و جنازه ها را سوار آن ها کردیم و برگرداندیم. حسین اخلاصی جوان مخلص و با تقوایی بود؛ در برخورد اول انسان را جذب می کرد، در کارهای گروهی همکاری می کرد و با ایثاری که داشت، هرگز نمی گفت که این کار وظیفه ی من نیست؛ حتی گاهی بدون اطلاع من لباس هایم را می شست. گاهی ذخیره ی غذایی خود را با دیگران تقسیم می کرد و بسیار شوخ طبع بود. واقعا" در کنارش احساس آرامش می کردیم. منبع:کتاب گل و گلاب https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
36.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹⚔🌹 سـلام بر پـدر غیـرتمند شیـعه ، اسـد اللّه الغـالب ، علـی بن ابیـطالب بن عبدالمـطلب 🌴🌕🌴 از مهمترین فرق های بین یک مـرد مـؤمـن با مردی مُـعتاد یا مُـرتد یا مُـشرک یا مُـنافق یا مـُسلمانی سست 🌳 غیرت مردانه ی آن مـرد مـؤمـن است 🌳 که از حیا و حریم مادر و خواهر و همسر و دختر و باقی محارم خود و حتی باقی نوامیس مسلمین ، مـؤمـنانه مراقبت می کند 🐒🕳 اما پنج طیف بعدی بسیار سـست و تـهی و شُل و وِل هستند در حـفظ حـجاب یا حـریم و حـیای زنان و دختران اطراف خود … آنقدر فیلم های خراب دیده اند که اطرافیان خود را به شکل بازیگران خراب همان فیلم ها در می آورند و ... البته اگر چند ماه از مشاهده ی مفاسـد رسـانه یا لمس سگ و مصرف لقمه ی حروم و گوشت گراز و مشروب و مخدر و موسیقی های حرامِ مجوز دار !!! پرهیز کنند احتمالا به حالت طبیعی مردانه بر می گردند ولی برایشان سخت است !!! 🐒🕳 🌳🌷 لذا روز مرد فقط بر مـردان باغیرت و پدران مـؤمن جهان مبارک باد 🌷🌳 و بهترین هدیه به یک مرد یا پسر مؤمن ، این است که محارم او چه در خانه و چه در بیرون ، احترام و اقتدار مردانه ی او را دوست داشته باشند و هر از گاهی از غیرت مؤمنانه ی او تعریف کنند 🌳🌷 {زمستان سال ۱۴۰۰}
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاطرات بسیارشیرین ،زیبا وجذاب برادر علی عاشوری از رزمندگان دوران دفاع مقدس از استان قم واز همرزمان شهید دکتر چمران تحت عنوان خاکیان افلاکی هر روز یک قسمت از خاطرات قسمت : ( سی و یکم) https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
خاطرات برادر علی عاشوری از رزمندگان دوران دفاع مقدس واز همرزمان شهید دکتر چمران 👇 🍃قسمت سی یکم: عملیات طراح۲ چند روزی را در مدرسه شهید دلبری سپری کردیم. من هر روز چندبار ستاد جنگ¬های نامنظم شهید دکتر مصطفی چمران می¬رفتم و بعضاً در جلسه هایی که بود شرکت می¬کردم. اتاق جلسه پر از عکس شهدای ابن گروه چریکی شده بود. گویی همه شهدا زنده اند و در جلسه حضور دارند. وقتی برمی¬گشتم به مدرسه و از کنار دکتر مصطفی چمران دور می¬شدم، طاقت نمی آوردم مجدد جهت دیدارش برمی¬گشتم چون هرکس با دکتر چند روزی بود، دیگر دوری اش را نمی¬توانست تحمل کند. تمام حرکات دکتر چمران برای من درس زندگی بود. کم¬کم نیروهای مردمی بیشتر به جبهه می آمدند. من وظیفه داشتم آن¬ها را جهت الحاق به گروه جنگ¬های نامنظم، در مدارسی که نیروهای ما بودند می آوردم هر رزمنده ای از گروه ما به مرخصی می¬رفت، موقع برگشت چند نفر با خودش به جبهه می آورد و چون قبلا در گروه ما بودند به ما ملحق می¬شدند. دوباره آمار به سیصد و چهارصد نفر رسید. من همه را سازماندهی می¬کردم به صورت گروهان در می¬آوردم تجهیز ات می¬دادم و برنامه آموزش نظامی می نوشتم و از برادران تکاور به عنوان مربی آموزش نظامی استفاده می¬کردم و آماده می¬شدند برای عملیاتی که قرار بود انجام بشود. هنوز شهر اهواز از تیرس گلوله های دوربرد خارج نشده بود. هر از گاهی گلوله ای به شهر اصابت می¬کرد و یا هواپیماهای دشمن شهر را بمب باران می¬کردند. بازار ترور منافقین هم داغ بود. فرماندهان و رزمندگان را شناسایی می¬کردند و ترورشان می نمودند. بچه ها از مدرسه خسته شده بودند درخواست می¬کردند ما را به خط مقدم ببرید. دو هفته بود که در حال استراحت بودیم. صبح یک روز رفته بودم ستاد جنگ¬های نامنظم، دیدم فرماندهان درجه بالای ارتش دارند وارد ستاد می¬شوند. پیش خودم گفتم: حتماً باید خبرهایی باشد. وارد دفتر فرماندهی شدم، چند دقیقه بعد دکتر چمران هم وارد شد به من گفت: علی جان چرا نشستی توی دفتر؟ گفتم: منتظر شما بودم. گفت: بفرمائید داخل. من هم الان می¬آیم. من هم داخل اتاق رفتم، دکتر هم وارد شد تعداد زیادی از این فرمانده¬هان در اولین جلسه معارفه من بودند. باز هم¬چنان نگاه خواستی به من می¬کردند. دکتر چمران گفت: یک برادری قرآن بخواند مسئول دفتر فرماندهی شروع کرد به قران خواندن، وقتی قرآن خواندن تمام شد. دکتر چمران رو کرد به فرماندهان ارتشی گفت: هنوز نگاه به علی آقا می¬کنید ایشان الان یک چریک همه فن حریفی است. من گفتم: آقای دکتر خجالتمون ندهید، بنده یک رزمنده ساده بیش نیستم. خلاصه جلسه شروع شد هر کدام از فرماندهان ارتش در خصوص مناطق جنگی توضیحاتی را دادند و از امکانات و مهمات و تسلیحات در اختیار و مورد نیازشان ‌گزارشی را ارائه کردند. در پایان دکتر چمران گفت: هر یگان کمبودهای خودشان را بنویسند و به دفتر بدهند. در ضمن نیروهای خودتان را برای یک عملیات تهاجمی آماده کنید و نیرهای تحت امر ما هم آماده هستند. ما در قالب جنگ های نامنظم دکتر مصطفی چمران بعد از چندین عملیات غنائم زیادی به دست آورده بودیم و یک یگان زرهی و توپخانه تشکیل شده بودیم. این واحدها هم در حال آماده شدن برای عملیات پیش رو بودند. چند روز بعد، از ستاد تماس گرفتند تا من بروم برای یک جلسه فوری، من در عرض چند دقیقه خودم را به ستاد رساندم. جلسه درحال تشکیل شدن بود. دکتر چمران وضو گرفته بود داشت آستین لباسش را پایین می آورد، گفت: علی جان آمدید؟ گفتم بله آقای دکتر. زمان نبرد همه آمدند از نیروی هوایی، نیروی زمینی، هوانیروز، از سپاه و بسیج و ما هم که از جنگ¬های نامنظم دکتر چمران بودیم. وقتی که همه ساکت شدند. یکی از برادران قرائت قرآن را شروع کرد و چند آیه از قرآن کریم را تلاوت کرد. جلسه رسما شروع شد. دکتر چمران از نوع عملیاتی که قرار بود انجام بشود گفت. این عملیات را از نوع خودش بی¬نظیر توصیف می¬کرد و از همه یگان¬ها درخواست می¬کرد که تمام امکانات خود را بررسی کنند تا کوچک ترین مشکلی در حین عملیات نداشته باشیم. همه یگان¬ها اعلام آمادگی کامل کردند. نام این عملیات در منطقه عمومی دشت آزادگان- دهلاویه بود. بنام طراح۲ و نحوه استقرار نیروها قرار شد طی سه شب انجام بشود و هر یگانی که مستقر شد وضعیت خود را به ستاد جنگ¬های نامنظم اعلام کند. مسئولیت این حمله به عهده ستاد جنگ¬های نامنظم شهید چمران بود. همه یگان¬ها عازم منطقه خط مقدم شدند. همه یگان¬ها وضعیت آمادگی خود را به ستاد جنگ¬های نامنظم شهید چمران اعلام کردند. قرار ستادی هم این بود: اول هواپیماها، استحکامات دشمن را منهدم کنند و در حین عملیات نیز رزمندگان را پشتیبانی نمایند. بعد توپخانه¬های ارتش، آتش تهیه بریزند، و واحدهای خمپاره و هر یگانی آتش باران خود را علیه دشمن شروع کنند و بعد نیروهای پیاده که در نقطه رهایی قرار دارند وارد عملیات بشوند. به این خاطر عملیات
طراح نام . هدف روستای طراح و شمال و جنوب کرخه نور بود. باید این محور تثبیت می¬شد تا جاده سوسنگرد و شهر سوسنگرد و شهر اهواز از تیر دشمن خارج می¬شد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺🍃🌺🍃🌺 https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ادامه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز شهادت بسیجی عارف شهید حسین یوسف الهی و سخنان شهید حاج قاسم سلیمانی در وصف ایشان در روز تشییع https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ دیدار پس از ۳۹ سال در معراج شهدا 💐خانواده شهید حسین فغانی پس از ۳۹ سال در معراج شهدا با شهید دیدار تازه کردند https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9