🔸حل اختلاف ایران و امریکا بر سر برجام چند هفته زمان میبرد
🔹بلومبرگ به نقل از یک مقام ارشد ایالات متحده: حل اختلاف تهران و واشنگتن بر سر جزییات کلیدی احیای برجام شاید چند هفته طول بکشد
.
🏴 عالم ربانی و معلم اخلاق
📝 پیام تسلیت حضرت آیت الله خامنه ای در پی درگذشت آیتالله ناصری
🔍 متن کامل👇
https://khl.ink/f/50806
✅ بدون مبالغه و زیادهگویی حالات معنوی شهدا را شرح دهید
✍رهبر انقلاب اسلامی: حالا بعضی که در طول دوران حیاتشان هم، چه در جبهه، چه در قبل از جبهه، معنویّاتی داشتهاند امّا آنهایی که این را هم نداشتند، نزدیک شهادت یکچنین حالتی [پیدا میکردند]. اینها را بتوانید شرح بدهید برای مستمع، برای مخاطب، تشریح کنید برایشان، این خیلی خوب است به نظر من، از چیزهای خوبی است منتها مبالغه هم نباید کرد. از مبالغه و زیادهگویی و بیش از حد نشان دادن این چیزها باید پرهیز کرد.
۹۸/۸/۳۰
#سلام_علی_ابراهیم
گاهـے یک نگاه آنقدر مھربان است کھ چشم هرگز رهایش نمـےکند ، گاهـے یک رفاقت آنقدر ماندگار است کھ زمان حریفش نمـے شود ؛ و گاهـے یڪ نفر آنقدر عزیز است کھ قلب رهایش نمـےکند . . !♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عصبانیت مردم انگلیس از گرانی سوخت با آسیب زدن به پمپ های سوخت!
تا زنده ایم رزمنده ایم ❤️❤️❤️
بهراستـےاگرخداوند . .
گریهرابهانساننبخشیدهبود،
هیچچیزنمۍتوانستکدورتـےراکه . .
باگناهبرآیینهۍفطرتشمۍنشیندپاكکند . . 🖐🏼!'
#شهیدمرتضیآوینی
🌷 شهید همت:
🌿 #یاد_خدا را فراموش نکنید. مرتب بسم الله بگویید و با یاد خدا، ذکر خدا و برای رضای خدا خیلی از مطالب حل است.
📚 کتاب طنین همت
#کلام_بزرگان
✨﷽✨
*دعای مشلول*
امام حسین علیه السلام می فرماید:در یک شب تاریک با پدر خود مشغول طواف خانه خدا بودیم که ناگهان صدای سوزناک ناله ای به گوش ما رسید.یک نفر به سوی درگاه خدا با سوز و گداز جانسوزی اشک می ریزد.
پدرم رو به من فرمودند: ای حسین! آیا صدای ناله های گناهکاری که به سمت درگاه خداوند پناه آورده است و با دلی شکسته اشک ندامت می ریزد را میشنوی؟ برو به سراغش و پیدایش کن و سپس با خود نزد من بیاور.
امام حسین علیه السلام می فرماید: اطراف خانه خدا آن شخص را یافتم. سلام کردم و گفتم: ای بنده نادم! پدرم امیرالمومنین تو را خواسته است. او را در نزد پدرم حاضر کردم.
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: تو کیستی ای جوان؟
جوان پاسخ داد: من یک عرب هستم
حضرت سوال کرد: به چه دلیل با آهی جانگداز و دردمند اشک میریختی؟
جوان پاسخ داد: یا امیرالمومنین! ای حضرت به علت نافرمانی از پدرم گرفتار نفرین او در زندگی ام شده ام زندگی ام ویران شده است نفرین پدرم سلامتی ام را از من گرفته است.
حضرت فرمود: داستان تو چیست؟
- من جوانی بودم که همیشه بی بند و باری در زندگی ام نمایان بود و آلوده به گناه و معصیت بودم هیچ ترسی از خدا و حکمتش نداشتم. پدر پیر و مهربانی داشتم که همیشه با مهربانی مرا پند و اندرز می داد اما من هیچ زمان به نصیحت هایش گوش فرا ندادم.
بعد از آزارهای پی در پی پدرم، او به خدا سوگند خورد که به خانه خدا رفته و من را نفرین میکند.
خودم شاهد بودم که چندین روز روزه گرفت و نماز های فراوانی به جا آورد و پس از آن باروبندیل سفر را مهیا کرد و به سمت خانه خدا به راه افتاد و خود را تا به اینجا رساند. پس از اینکه طواف کعبه را انجام داد دست خود را بر پرده کعبه رساند و با یک دل شکسته و آهی سوزناک مرا ناله و نفرین کرد.
به خداوندی خدا قسم! هنوز نفرینش تمام نشده بود که دچار بدبختی و درماندگی شدم و سلامتی ام از بین رفت. و در همان حال که جوان تعریف می کرد پیراهن خود را کنار کشید و به ما نشان داد که یک طرف بدنش فلج شده است.
سپس گفت: بعد از این اتفاق از کارها و رفتارهای خود بشدت نادم هستم پیش پدرم برای عذرخواهی حاضر شدم اما او قبول نکرد و به سمت خانه خود حرکت کرد.
به مدت سه سال با همین وضعیت به زندگی خود ادامه دادند تا اینکه سال سوم موسم درخواست حج کردم تا به خانه خدا رفته و در محلی که مرا نفرین کرده است دعای خیر برایم بکند. پدرم لطف کرد و پذیرفت.
به سمت مکه به راه افتادیم تا اینکه در یک شب تاریک شتر رم کرد و پدرم از روی شتر به زمین افتاد و فوت کرد و من پیکر او را در همانجا دفن کرده و آمدم.
حضرت امیرالمومنین بعد از اینکه داستان دردناک و غم انگیز جوان را شنید فرمود:حالا دیگر یاری گر تو فرا رسیده است ست من آن دعای پرفضیلت ای را که رسول خدا صلی الله علیه و آله به من تعلیم داده است را به تو می آموزم و بدان هر آنکه این دعا را که اسم اعظم الهی در آن جای دارد بخواند تمام دعا هایش از طرف خداوند به اجابت می رسد و فقر ، درد ، بیچارگی ، مرض و غم از زندگی او ریشه کن شده و معصیت هایش بخشیده میشود.
جوان آن دعا را خواند و شفا یافت و گفت: در شب دهم که جملگی در خواب بودند و سکوت و سیاهی شب همه جا را فرا گرفته بود آن دعا را در دست خود گرفته ام و به درگاه پروردگار ناله کردم و اشک ریختم. همین که چشم هایم برای بار دوم به خواب رفت آواز خوشی در گوشم پیچید ای جوان! کافی هست.
تو خدا را به اسم اعظمش سوگند دادی و حاجت روا شدی. پس از چند لحظه چشمانم به خواب رفت و رسول خدا به خوابم آمدند و دست مبارکشان را بر اندامم کشیدند و فرمودند:تو به خاطر اسم اعظم الهی به سلامت زندگی کن و بعد من از خواب بیدار شدم و خود را در کمال ناباوری سالم دیدم.
منبع📚 :برگرفته از بحارالانوار ج92، ص282
*
این دعا همان دعای مشلول است که در مفاتیح الجنان ذکر شده
و برای رفع مشکلات است.