eitaa logo
راه بھشـتی 🇮🇷🇵🇸 ًًًًٍٍٍٚٚٚٚٚٚٚٚٚٚٚ
1.6هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
18.2هزار ویدیو
165 فایل
﷽ 💠 شهید مظلوم بهشتی🌷: 🔸ارزشــ‌ها را بشنـاس و اشخاص را با ارزش‌هـا بسنج❗️ 💛 (کانالے باهدف نشر و تبیین ارزش‌ها) 📋 ارتباط •° @ya2hasan
مشاهده در ایتا
دانلود
✠🌹امام صادق علیه السلام : ⭕️ اگر مومن می دانست پاداش مصیبت و گرفتاری هایش چقدر است، آرزو می کرد در دنیا با قیچی تکه تکه می شد. 📚کافی، ج2،ص255 🆔👇💚 @rahe_beheshti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#دلانــهـ❤️ ❣در جوار مــرقــدش 💕هرگز بـہ کم قانع مـشــو ❣چون که از مشـہد 💕برات #کربلا باید گرفتــ🍃 #براتــ‌ڪربــــلا☹️❣ #قطعه_اےازبهشت_روےزمین❣ #چهارشنبه_امام_رضا |🎈| @Rahe_beheshti
مدافعین حریم🌷 ☘فردا حضور گسترده ی امت عاشقان حضرت زهرا سلام الله علیها در راهپیمایی عفاف و حجاب در سراسر کشور ☘ ╲\╭┓ ╭ 💚 @Rahe_beheshti ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۴🌷 روی تخت، خوابم برده بود. سِرُم به دستم وصل بود و صالح و سلما و زهرا بانو توی اتاق کنارم بودند. قبل از سِرُم، آزمایش دادم و گفتند تا اتمام سرم حتما جوابش را می دهند. صالح نگران بود اما به روی خودش نمی آورد. با من صحبت می کرد و سر به سرم می گذاشت. سلما کلافه به زهرا بانو گفت: ــ زهرا خانوم می بینید این داداش من چقدر بی ملاحظه س؟!!! صالح حق به جانب گفت: ــ چرا؟! مگه چیکار کردم؟؟!!😳😒 سلما به من اشاره کرد و گفت: ــ بببن بیچاره داره بیهوش میشه بذار بخوابه کمی حالش جا بیاد. همش حرف می زنی. مهدیه... خودت بگو... اصلا متوجه حرفاش شدی؟ لبخند بی جانی زدم و گفتم: ــ آقامونو اذیت نکن. چیکارش داری؟ صالح گفت: ــ خوابت میاد؟😔 ــ یه کمی...😅 ــ ببخش گلم. اصلا حواسم نبود. ملحفه را مرتب کرد و خواست برود که گوشه ی آستینش را گرفتم. ــ تنهام نذار صالح.😔 ــ باشه خوشگلم. دکتر گفت جواب آزمایش زود مشخص میشه. برم ببینم چه خبره؟ رفت و من هم چشمم را بستم. نمی دانم چقدر گذشت که خوابم برد. 💤💤💤💤💤💤💤💤💤💤💤💤💤 با صدای زیر و بم چند نفر بیدار شدم و چشمم را که باز کردم صالح با لبخند پهنی که سراسر پر از شوق بود😳خجالت کشیدم.😰بابا و پدر جون هم آمده بودند. همه می خندیدند اما من هنوز گیج بودم. سلما با صالح کل کل می کردند و مرا بیشتر گیج کرده بودند. ــ چی شده؟؟؟ صالح گفت: ــ چیزی نیست خانومم تو خودتو نگران نکن.😍 سلما سرک کشید و گفت: ــ آره نگران نباش واسه بچه ت خوب نیست.😜 و چشمکی زد. از خجالت به او اخم کردم و به پدر جون و بابا اشاره کردم. زهرا بانو پلکش خیس بود. دستم را نوازش کرد و گفت: ــ دیگه باید بیشتر مراقب خودت باشی.☺️ دیگه دونفر شدین. هنوز گیج بودم. " مثل اینکه قضیه جدیه " بابا و پدر جون تبریک گفتند و باهم بیرون رفتند. صالح ففط با لبخند به من نگاه می کرد. با اشاره ای او را به سمت خودم کشاندم ــ اینا چی میگن؟☹️ ــ جواب آزمایشتو گرفتم گلم.😊 تو راهی داریم👶 ضعف و سر گیجه ت به همین دلیل بوده. چیزی نگفتم. فقط به چشمانش زل زدم و سکوت کردم. "یعنی من دارم مادر میشم؟ به این زودی؟"😶 ... @rahe_beheshti🌷
۲۵🌷 صالح دیوانه ام کرده بود.😫 نمی گذاشت درست و حسابی حتی توی محیط منزل راه بروم. دکتر رفته بودم و استراحت مطلق تجویز کرده بود. می گفت جنین در حالت خوب و عادی قرار ندارد و با تلنگری احتمال سقط وجود داشت.😔 من نمی ترسیدم. اولین تجربه ام بود و حس خاصی نداشتم. چشم صالح را که دور می دیدم بلند می شدم و کمی اتاق را مرتب می کردم. یکبار غذا درست کردم و از بوی غذا تا توانستم بالا آوردم. تنها بودم و از فرصت استفاده کردم. سلما پایگاه رفته بود و زهرابانو هم به خرید... صالح که از سرکار بازگشت و حال مرا دید خیلی عصبانی شد. از آن به بعد سلما و زهرابانو شیفت عوض می کردند و کنار من بودند. در واقع نگهبانم بودند از جانب صالح...😒 خودش که از سر کار بازمی گشت همه ی کارها را به عهده می گرفت و از کنارم جُم نمی خورد. حالم بهتر بود اما هنوز استراحت مطلق بودم. صالح دوست داشت هرچه زودتر جنسیت بچه مشخص شود. می گفت«اصلا برام فرقی نداره پسر باشه یا دختر... فقط دلم می خواد زودتر براش لباس و وسیله بخرم» ــ خب صالح جان هم دخترونه بخر هم پسرونه😊 اخم می کرد و می گفت: ــ اسراف میشه خانومم. تو که می دونی این کارا تو مرامم نیست. یک روز به اصرار خودش مرا به دکتر برد برای تشخیص جنسیت. بماند که با چه مکافاتی تا آنجا رفتیم و حساسیت صالح در رانندگی و راه رفتن من😫 دکتر که پرونده را دید ابرویی بالا انداخت و گفت: ــ هنوز که خیلی زوده😒 ــ اشکالی نداره خانوم دکتر... اگه ضرری برای بچه نداره لطفا امتحان کنید شاید مشخص شد.😊 دکتر هم در سکوت و با کمی غرولند کارش را انجام داد. هر چه سعی کرد نتوانست جنسیت را بفهمد. با کمی اخم گفت: ــ آقای محترم گوش نمیدید... خانومتونو با این حالش آوردید اینجا که چی؟ 😒هنوز زوده برا جنسیت. حداقل تا یه ماه دیگه مشخص نیست. فقط بدونید بچه سالمه.😡 توی راه بازگشت، صالح خندید و گفت: ــ پدر صلواتی چه لجی هم داره.😜 و خطاب به شکمم گفت: ــ نمی شد نشون بدی که کاکل به سری یا چادر زری؟😂😍 ولی مهدیه باید دکترتو عوض کنی. با طرز برخوردشو اخم و تَخمی که داشت بهت استرس وارد می کنه. دکتر باید خوش اخلاق باشه...😒 ... @rahe_beheshti🌷
💚 🔅∞قــُرَّةَ عــَیــنـے َو ثــَمــَرَة فـــُؤادے∞🔅 "زهـــراء(س)💫حـُسـِیـنـَشــ را میـگـویـَد" شـایـد |نـورچـِشمےِ میـوه‌ے دلِ زهـراء| بــودے!🎖 ڪہ دسـْتـِ آخــَر پیـشـڪشے بـُردے مـحـضـَر اربــــابــ♥️ 🙂🎈 💜ــے مبــ😍ـــارک✨ 💌∞˝ @rahe_beheshti ˝∞💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نماهنگ فوق زیبا| سربلند بی‌سر(شهیدحججی) 🔹بااجرای گروه سرود نجم‌الثاقب عکستو دیدم دلاور حرمله پشت سرت بود....😭 کربلا نرفته بودم کربلارو با تو دیدم....😭 🚩 ⇓ ➥ 🌐 @rahe_beheshti 🕊
🔅↭🌺﷽🌺↭🔅 @rahe_beheshti 💠وصیت شهید حججی به بانوان: 🔸همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید آن زمانی که حضرت رقیه سلام الله خطاب به پدرش فرمودند: 🔹غصه حجاب من را نخوری باباجان چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز #روز_عفاف_و_حجاب💚 #تولد_شهید_حججی🙂🎈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گر چه تولد اصلی تو شھـــادت است که مردان خـــدا با شھادت زندہ می شوند . . . 📎سالروز ولادت شهید مدافع حرم #محسن_حججی ولادت: ۲۱تیر۱۳۷۰ ┄☫↯ ●➼‌ @rahe_beheshti ↶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_9354326.mp3
2.48M
#21تیر #روز_حجاب_عفاف ✅بشنوید عالی🚨 غوغای سیدرضا نریمانی ⇦ای کسانی که به وقت گناه؛ میگی دنیا دو روزه✖️ ✖️بدونید هرکسی ضدخداست؛ تو جهنم می‌سوزه🔥 ┄┅┅ ↶【راه بهشتی】↯ ↷☫ @rahe_beheshti ⇦🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
07-shor-chador-saret-kon_1395-7-3-21-22.mp3
5.92M
🌺 ... چادر سرت کن ... کربلایی سیدرضا نریمانی ☀️سختی روزای گرم هوا می ارزه چون که دیگه شدی عزیز خونه ی حضرت زهرا س💚 ⏯حتما گوش کنید🎧 💛بخصوص خـــــانم ها💛 ┄┅┅ ❥ کلیڪะٜ۪ @Rahe_beheshti ❥ะٜ۪
🔴فیفا اعلام کرد : پخش تصاویر تماشگران زنان نیمه برهنه در مسابقات فوتبال ممنوع شد (hot women) سکوت رسانه های معاند و مدعی آزادی جنسیتی من جمله مسیح علینژاد در پخش وانعکاس این خبر 🔴فیفا هم سانسور میکند 🔴بخوانند بوقچیهای داخلی 🔴بخوانید روغنفکران غربزده 🔴حجاب مسئله کاملا عقلانی 🔴بد پوششی باعث انحراف از اصل فوتبال! 🍃⚽️↝ eitaa.com/Rahe_beheshti ↜ ┗━━━
⚜امام جواد(ع)⚜ آنکه گناهی را تحسین و تایید کند، در آن گناه شریک است.❗️ 📚کشف الغمه؛ 2:349 ⚠️هر پستی رو لایک نکنیم... 🆔👇💚 @Rahe_beheshti
بیست عمل براي خشنودي امام زمان (عج)🌷 🔹۱. هر روز صبح كه از خواب بيدار مي شويد به امام زمان سلام كنيد. 🔸۲. تلاوت قرآن به خصوص سوره هاي يس،نبا،عصر،واقعه و ملك را بعد از نماز و تقديم به اموات و شيعيان حضرت را فراموش نكنيد. 🔹۳. روزانه صدقه اي به نيت امام زمان بدهيد. 🔸۴. روزهاي عيد مثل عيد غدير و يا نيمه شعبان لباس هاي زيبا بپوشيد و براي امام شادي كنيد. 🔹۵. هر مطلبي درباره امام زمان و عصر غيبت كه بدرستي از آن آگاهي داريد به ديگران بگوييد تا آنها هم بيشتر آشنا شوند. 🔸۶. درسي كه مي خوانيد يا هر مطلبي كه ياد مي گيريد به نيت امام زمان باشد آنوقت برايتان شيرين تر و هدفمندتر خواهد شد. 🔹۷. عكس و يا نوشته اي از امام زمان كه نشاني از ايشان باشد به ديوار اتاقتان بچسبانيد. 🔸۸. خواندن نماز شب ، زيارت عاشورا و جامعه كبيره از مسائل مورد تاكيد امام زمان است آنها را فراموش نكنيد. 🔹۹. نماز امام زمان را هر روزي كه توانستيد بخوانيد.(2 ركعت،در هر ركعت اياك نعبد و اياك نستعين 100 مرتبه) 🔸۱۰. نماز اول وقت باعث خوشحالي حضرت مي شود بهتر است كه ثواب نماز را به خودشان تقديم كنيد. 🔹۱۱. سخنان امام زمان و احاديثي كه درباره ي ايشان است را براي هم پيامك كنيد. 🔸۱۲. براي اشاعه ي فرهنگ شناخت حضرت مهدي در جامعه، مجالس اهل بيت، مداحي، كتاب نويسي و ...اجرا كنيد. 🔹۱۳. بعد از هر نماز دعا براي تعجيل در فرج ايشان را بخوانيد. 🔸۱۴. در فراق جدايي از آقا دعاي ندبه(صبح جمعه) و دعاي فرج(اللهم عرفني نفسك...) را بعد از نماز عصر جمعه بخوانيد. 🔹۱۵. دعاي عهد را(اللهم رب النور...) به ياد داشته باشيد و از اين طريق هم در كارهايتان با حضرت مهدي پيمان ببنديد. 🔸۱۶. دعاي توسل و غريق را بخوانيد(يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب اللقلوب ثبت قلبي علي دينك) و ايشان را نزد خدا شفيع خود قرار دهيد. 🔹۱۷. زماني كه مي خواهيد براي نعمتي خدا را شكر كنيد از امام زمان هم تشكر كنيد. 🔸۱۸. اگر در زندگي به مقام و منزلت مادي يا معنوي رسيديد، بدانيد كه از طرف امام بوده و ايشان را فراموش نكنيد و مغرور نشويد. 🔹۱۹. انتظار را با دعا در خود تقويت كنيد و از اعماق قلبتان منتظر باشيد و از پروردگار توفيق معرفت بيشتر به حضرت را درخواست كنيد. 🔸۲۰. با همه وجود براي امام زمان(عج) دعا كنيد همانطور كه دعا براي عزيزانتان را فراموش نمي كنيد. @rahe_beheshti🌷
#ستاره_ها ⚽️بعضی‌ها ستاره #فوتبال می‌شوند 🎬بعضی‌ها ستاره #سینما ⭐️بعضی‌ هم ستاره آسمان... ‌‌ 💖آیا روزی ما هم ستاره می‌شویم؟! ‌‌ 🌟ستاره‌های زندگی شما چه کسانی هستند؟ 🇮🇷 @Rahe_beheshti
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امام خامنه ای: 🔴یکی از آقایون به زبان شعر گفتن؛ چرا شمشیر نمیکشید؟؟ 🔰من گفتم ؛ شمشیر را کشیده ام و از چپ و راست دارم میزنم.. 🔻ما در #جنگ_نرمیم.. جنگ ما جنگ عقیده هاست.. ✅👉 @Rahe_beheshti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰صحبت های ارزشمند رهبر انقلاب در پاسخ به کسانی که میگویند چرا رهبری در تخلفات مداخله نمی کند 💯این کلیپ مهم را حتما ببینید و نشر دهید💯 🚩قانون اجازه نمیده... 📃با وظایف رهبری آشنا شوئیم... ┄☫↯ ●➼‌ @rahe_beheshti ↶
🌸 #آقای‌دلتنگي 🌸 🍃اے دیدنت بهانہ‌ترین خواهش دلم😍 💌فڪرے بڪن براے من و آتش دلم😢 🍃دست ادب بہ سینہ‌ے بیتاب می‌زنم💔 💌[جمعه بخیر😭 حضرت آرامش دلم]😍 #سلآم‌صاحبُ‌الأمرْجــانـَم✨😍✨ ❣💟 @Rahe_beheshti ❣💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۶🌷 یک هفته بود که حرکات صالح و سلما و رفتار بقیه مشکوک شده بود.😕 صالح بی قرار بود و زهرا بانو و سلما نگران. این حال و هوا برایم اضطراب آور بود و می دانستم اتفاقی افتاده.😔 بیشتر نگران بچه بودم. به تازگی نبض های کوچک و نامنظمی را حس می کردم. انگار بچه جان گرفته بود. حس خوبی به آن داشتم و انتطارم برای پایان این مدت شروع شده بود.😍 گاهی با او حرف می زدم و برایش قصه یا لالایی می گفتم. برایش قرآن می خواندم و مداحی و مولودی می گذاشتم و با بچه به آن گوش می دادیم. حس می کردم سراپا گوش می شود و شوق و عجله ی او از من بیشتر است برای به دنیا آمدن. چشمانم را روی هم فشردم که بخوابم اما خوابم نمی برد. صالح آرام درب اتاق را باز کرد و تلویزیون اتاق را خاموش کرد. به خاطر من تلویزیون کوچکی برای اتاق گرفته بودند. درب کمد را باز کرد و آرام کوله را درآورد. قلبم فرو ریخت.💔 سعی کردم تکان نخورم که صالح فکر کند خوابم. "پس اینهمه بیا و برو و پچ پچ و رفتارای مرموز مال این بود؟ این روزا اعزام داره که بیقراره...! مطمئنم نگرانه منو تنها بذاره. خدایا کمکمون کن😔 " قطره اشکی از گوشه چشمم روی بالش افتاد. وقت شام بود و صالح با سینی غذا آمد. کمکم کرد روی تخت بنشینم. خودش لقمه می گرفت و با کلی خنده و شوخی لقمه ها را به من می خوراند و لابه لای آن بعضی را توی دهان خودش می گذاشت که مرا اذیت کند. دوست نداشتم از غمم باخبر شود اما... امان از لب و لوچه ی آویزان😔 ــ چی شده قربون چشمات؟ چرا بغض داری؟ حوصله ت سر رفته مهدیه جان؟ ــ نه چیزی نیست.😐 ــ مگه صالح تو رو نمی شناسه؟ چرا پنهون می کنی گلم؟ بگو ببینم چی تو دلته؟ ــ صالح؟!😔 ــ جانِ صالح؟ ــ چیزی از من پنهون کردی؟ ــ مثلا چی خانومم؟😕 آرام خودم را از آغوشش بیرون کشیدم و با نگاه پر بغضم به چشمانش خیره شدم. صالح دست و پایش را گم کرده بود. باید به او می فهماندم که خودش را اذیت نکند. دستش را گرفتم و انگشتر فیروزه را توی انگشتش چرخاندم. ــ من می دونم... نگاهی گذرا به چشمانش انداختم و سربه زیر گفتم: ــ کی میری؟ انگار نمی توانست حرفی بزند. دستش رافشردم و گفتم: ــ فقط می خوام بدونم کی اعزام داری؟ می خوام بچه مو آماده کنم که این مدت باباش نیست منتظر شنیدن صداش نباشه. آخه تازگیا یه تکون های ریزی می خوره. یه چیزی مثل نبض زدن.❤️ اشک توی چشم هایش جمع شده بود. بلند شد و رفت کنار پنجره. آنرا باز کرد و دوباره کنارم نشست. خنده ی بی جانی کرد و گفت: ــ آخه تو از کجا فهمیدی؟ ــ اونش مهم نیست. کی میری؟ ــ بعد از سال تحویل. ــ امروز چندمه؟ ــ بیست و هفتم. پوفی کشیدم و گفتم: ــ خدا رو شکر... دو سه روزی وقت دارم. ــ مهدیه جان... اگه بخوای نمیـ... صحبتش را قطع کردم و دستم را روی لبش گذاشتم: ــ من کی هستم که نخوام...؟ جواب حضرت زینب رو چی بدم؟ لبخندی زد و از اتاق بیرون رفت. بغضم ترکید و توی تنهایی تا توانستم اشک ریختم و دخیل بستم به عمه ی سادات. ... @rahe_beheshti🌷
۲۷🌷 صالح خودش به خرید رفته بود. لباس برای من خرید و یک سری لباس هیئتی شیرخواران برای بچه. می گفت دختر باشد یا پسر همین را توی هیئت می تواند بپوشد. رنگش سبز بود و یک ردیف کامل سکه ی طلایی به آن وصل بود. با پیشانی بند "یا علی اصغر ادرکنی" سال تحویل نیمه شب بود. لباس پوشیدم و به کمک صالح به جمع پیوستیم. سلما سفره ی هفت سین را چیده بود و تلویزیون برنامه ویژه ی سال تحویل را پخش می کرد. حال و هوایم عجیب بود. استرس داشتم اما با هوای سال تحویل قاطی شده بود. دلم برای زهرا بانو و بابا تنگ شده بود.😢 ــ چیه خانومم؟ چرا بُق کردی؟ آهی کشیدم و گفتم: ــ کاش بابا اینا هم بودن. خندید و گفت: ــ کاری نداره. الان میرم میارمشون.😊 بلند شد و رفت. "کاش زنگ می زد" طولی نکشید که با آنها آمد. زهرا بانو با سینی تزئین شده ی هفت سین و ظرف آجیل و جعبه ی کادویی به همراه بابا و صالح آمد. ذوق زده از دیدارشان بلند شدم و آنها را بغل کردم. زهرا بانو گفت: ــ خواستیم سر شب برات بیاریم صالح گفت خوابیدی تا اینکه الان خودش اومد دنبالمون.☺️ عزیزم، با پدرت واست عیدی گرفتیم. خدا کنه خوشت بیاد اینم هفت سین برا مبارکی. خوشبخت باشید با هم😊 جعبه ی کادویی را باز کردم و قواره ی پارچه ی خوشرنگی را دیدم. خیلی خوش جنس و دوست داشتنی بود. بابا هم پاکت پول را به سمتم گرفت. ــ قابل نداره دختر گلم ــ بابا...😕 مگه با زهرا بانو فرقی دارید؟ اینم زحمت شما بوده خب. این دیگه زیادیه. ــ نه دخترم. من جهیزیه هم برات نگرفتم. این مبلغ رو برا جهیزیه ت کنار گذاشتم. گفتم با عیدیت به خودت بدمش. صالح گفته بعد از اینکه از سوریه برگرده ان‌شاء‌الله میرید تو خونه ی خودتون. با تعجب به صالح نگاه کردم.😳 خندید و گفت: ــ بابا قرار نبود لو بدید ها...😂 اونجوری نگاهم نکن مهدیه. خواستم بهت بگم. خونه گرفتم همین نزدیکیا😅 سکوت کردم و کمی توی خودم رفتم. از تنهایی می ترسیدم. چه عجله ای بود؟ من با این وضعیت چطور می توانستم تنها باشم؟ ــ کی باید بریم تو خونه ی جدید؟😞 ــ ان شاء الله برگردم بعد. فعلا مستاجر داره. تا دوماه آینده تخلیه می کنن. تا اونموقع منم برگشتم به امید خدا... لبخند محوی زدم و توجهمان به دعای تحویل سال جلب شد. سکوت کردیم و دستها به دعا بلند شد🙏 🍃یٰا مُقَلِبَ الْقُلوُبِ وَالْاَبْصٰار یٰامُدَبِرَ اللَیْلِ وَالنَهٰار یٰا مُحَوِلَ الْحَوْلِ وَالْاَحْوٰال حَوِّلْ حٰالَنٰا اِلٰی اَحْسَنِ الْحٰال🍃 "خدایا شهادت سوریه رو تو سرنوشت صالحم قرار نده.😭" سال تحویل شد و با حسی غریب سال جدید شروع شد😔 ... @rahe_beheshti🌷
💠 رسول خدا(ص): البَناتُ هُنَّ المُشفِقاتُ المُجَهَّزاتُ المُبارَکاتُ؛ این دخترانند که دلسوز و مددکار و بابرکتند. میلاد با سعادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و روز دختر مبارک😍🌷🙏 💌 @rahe_beheshti 💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا