فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ز حجم بغض مگر کوه در گلو دارم...
من...
هروقت حالم گرفته بود...
هرجا کم آورده بودم...
از هرکسی که بُریده بودم...
آمدم سراغِ تو!
روُ که برنگرداندی؛
هیچ...
که آغوش باز کردی و گفتی:
بیخیالِ آدمها...
خودم تا تَهِش هستم!
این دنیا که...
روی خوشی به ما نشان نداد...
تنها دلیلِ این زندگی...
خودت هستی و...
بس!
سایهات به سرمان!
.
کانال راه سلیمانی
#حاج_قاسم_سلیمانی
@rahe_solymani
https://eitaa.com/joinchat/315491254C27c6ad2c2b
صدای غربت به گوش میرسد😭😭
هنوز هم صدای غربت مادر به گوش میرسد. وقتی هزار و اندی سال است که سرِ مزارِ مادر، پسرش مهدی یکّه و تنها عزاداری میکند.🏴🏴
کانال راه سلیمانی
#حاج_قاسم_سلیمانی
@rahe_solymani
https://eitaa.com/joinchat/315491254C27c6ad2c2b
بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم »
صلوات و سلام خداوند بر ارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت « عزیز زیبای من »
📚 کتاب «عزیزِ زیبای من» مستند روایی از روزهای پایانی زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی است.
🔹فصل دوم
🔸صفحه:۵۳و۵۴
راوی: خانواده محترم شهیدسلیمانی
هربار که می آمدند و درخواست می کردند:
«حاجی بیا بریم...!»
او با آرامش می گفت:
«دارم نماز می خونم، نمیام. هیچ اتفاقی نمی افته!»
لوسترهای حرم به شدت تکان می خوردند؛ اما حاجی باصلابت وآرامش خاصی ایستاده بود به نماز.
دیگر دست به دامن زینب شدند. از او خواستند تا حاجی را بیاورد. زینب که به او گفت، حاجی با آرامشی که در کلامش هم پیدا بود، در جوابش گفت:
«راحت بشین زیارت نامه ات رابخون. هیچی نمیشه!»
زینب گاهی با خود فکر می کردهیچ چیزی دراین دنیا وجود نداردکه پدرش از آن بترسد. پدرش شجاع ترین آدمی بود که تا به آن روز دیده بود.
تنها چیزی که حاجی از آن می ترسید وخیلی مراقب بود، اعمالش در مقابل خدا بود. او تنها ازخدا می ترسید. دیگر خیلی ها گریه های حاجی را در نماز شب های طولانی اش دیده بودند. همان حاج قاسم با صلابتی که یک نگاهش برای فرو ریختن کاخ دشمن کافی بود، چنان سرنماز شب گریه می کرد که گویی کودکی است که پدر ومادرش را گم کرده.
نماز شبش هیچ وقت ترک نمی شد. همیشه می گفت:
«بیشترین چیزی که آدم رو می شکنه وبه خدا نزدیک می کنه، نماز شبه.»
حتی اگر توی هواپیما یا هرجای دیگری بود، نماز شبش سرجای خودش بود. حدود ساعت۳،۲:۳٠نیمه شب بیدار می شد، نماز شبش را با توجه خاصی می خواند ووصل می کرد به نماز صبحش. گاهی هم بعد از نماز شب می رفت کوه. همان جا بعد از ورزش نماز صبحش را می خواند وبعد می رفت سرکار. حتی اگر تازه نیم ساعت بود که خوابش برده بود، باز هم برای نماز شب بیدار می شد. ساعت کوک می کرد برای بلند شدن؛ اما همیشه خودش زودتر از آنکه ساعتش زنگ بخورد، ازخواب بیدار می شد. گاهی بچه ها با صدای گریه های بابا سرنماز از خواب بیدار می شدند.
همیشه نمازش را اول وقت می خواندوقرآن وعبادتش سرجای خودش بود.
کانال راه سلیمانی
#حاج_قاسم_سلیمانی
@rahe_solymani
https://eitaa.com/joinchat/315491254C27c6ad2c2b
10.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر سادات ، منو دعا کن...
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ