هدایت شده از کانال شبکه خبر . اخبار باشگاه خبرنگاران جوان سیما
🚩 امامجمعه مشهد: مدیران اگر نمیتوانند مشکل معیشتی را حل کنند مردم پای کار بیایند؛ بازاریان برای حل مسائل معیشتی ورود کنند
آیتالله سیداحمد علمالهدی :
🔹: قدیم قصه مشکلات معیشتی از بازار حل میشد؛ اگر در یک نظام دینی مدیران نتوانستند و یا نخواستند مدیریت کنند مردم که هستند؛ در 40 سال انقلاب کسی جز مردم کارهای نبوده و اکنون هم تشکلهای مردمی پای کار بیایند و کمک کنند.
https://tn.ai/2047031
#خاطرات طنز جبهه 😄
دو ـ سه نفر بیدارم کردند و شروع کردند به پرسیدن سوالهای مسخره و الکی. مثلا میگفتند: «آبی چه رنگیه؟»
عصبی شده بودم😠.
گفتند: «بابا بی خیال، تو که بیدار شدی، حرص نخور بیا بریم یکی دیگه رو بیدار کنیم»
دیدم بد هم نميگويند! خلاصه همینطوری سی نفر را بیدار کردیم! حالا نصفه شبی جماعتی بیدار شده ایم و همه مان دنبال شلوغ کاری هستیم. قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه در محوطه قرارگاه تشییعش کنند!
👻👻
فوري پارچه سفیدی انداختیم روی محمدرضا و قول گرفتیم که تحت هر شرایطی خودش را نگه دارد.
گذاشتیمش روی دوش بچهها و راه افتادیم. گریه و زاری. یکی میگفت: «ممد رضا! نامرد! چرا تنها رفتی؟»😣
یکی میگفت: «تو قرار نبود شهید بشی»
😖
دیگری داد میزد: «شهیده دیگه چی میگی؟ مگه تو جبهه نمرده؟»
یکی عربده میکشید. یکی غش میکرد!
😩
در مسیر، بقیه بچهها هم اضافه میشدند و چون از قضیه با خبر نبودند واقعا گریه و شیون راه میانداختند! گفتیم برویم سمت اتاق طلبه ها! جنازه را بردیم داخل اتاق.
این بندگان خدا كه فكر ميكردند قضيه جديه، رفتند وضو گرفتند و نشستند به قرآن خواندن بالای سر میت!!!
در همین بین من به یکی از بچهها گفتم: «برو خودت را روی محمدرضا بینداز و یک نیشگون محکم بگیر.»
رفت گریه کنان پرید روی محمدرضا و گفت: «محمدرضا! این قرارمون نبود! منم میخوام باهات بیام!»
بعد نیشگونی گرفت که محمدرضا از جا پرید و چنان جیغی کشید که هفت هشت نفر از این طلبهها از حال رفتند!
ما هم قاه قاه میخندیدیم. خلاصه آن شب با اینکه تنبیه سختی شدیم ولی حسابی خندیدیم
😆😁
شادی روح شهدا صلوات
@
عباس
وقتی اسیر شدیم از همه رسانه ها آمده بودند برای مصاحبه و در واقع مانور قدرت و استفاده تبلیغاتی روی اسرای عملیات بود. نوبت یکی از بچه های زرنگ گردان شد. با آب و تاب تمام و قدری ملاطفت تصنعی شروع کردند به سوال کردن.
یکی از مأموران پرسید:
- پسر جان اسمت چیه؟
- عباس.
- اهل کجا هستی؟
- بندرعباس.
- اسم پدرت چیه؟
- به او می گویند حاج عباس!
گویی که طرف بویی از قضیه برده بود پرسید:
- کجا اسیر شدی؟
- دشت عباس!
افسر عراقی که اطمینان پیدا کرده بود طرف دستش انداخته و نمی خواهد حرف بزند به ساق پای او زد و گفت: دروغ میگی!
و او که خودش را به موش مردگی زده بود با تظاهر به گریه کردن گفت:
- نه به حضرت عباس!
😂😂😂
@rahekhoda
امداد غیبی
هی می شنیدم که تو جبهه امداد غیبی بیداد می کند و حرف و حدیث های فراوان راجع به این قضیه شنیده بودم.خیلی دوست داشتم جبهه بروم و سر از امداد غیبی در بیاورم.تا اینکه ﭘام به جبهه باز شدو مدتی بعد قرار شد راهی عملیات شویم. بچه ها از دستم ذله شده بودند. بس که هی از معجرات و امدادهای غیبی ﭘرسیده بودم. یکی از بچه ها عقب ماشین که سوار بودیم گفت: " می خواهی بدانی امداد غیبی یعنی چی؟ " با خوشحالی گفتم : " خوب معلومه" نا غافل نمی دانم از کجا قابلمه ای در آورد و محکم کرد تو سرم. تا چانه رفتم تو قابلمه. سرم تو قابلمه ﮐﻴﭖ ﮐﻴﭖ شده بود. آنها می خندیدند و من گریه می کردم. ناگهان زمین و زمان به هم ریخت و صدای انفجار و شلیک گلوله بلند شد. دیگر باقی اش را یادم نیست. وقتی به خود آمدم که دیدم افتادم گوشه ای و دو سه نفر به زور دارند قابلمه را از سرم بیرون می کشند. لحظه ای بعد قابلمه در آمدو نفس راحتی کشیدم.یکی از آنها گفت: "ﭘسر عجب شانسی آوردی. تمام آنهایی که تو ماشین بودند شهید شدند جز تو. ببین ترکش به قابلمه هم خورده! " آنجا بود که فهمیدم امداد غیبی یعنی چه 😂😂
@rahekhoda
"خاطراتطنزجبهہ"🙃
یڪبار سعید خیلے از بچہها کار کشید...
#فرمانده دستہ بود
شب برایش جشن پتو گرفتند...
حسابے کتکش زدند
من هم کہ دیدم نمےتوانم نجاتش
دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تا
شاید کمے کمتر کتک بخورد..!😕
سعید هم نامردی نڪرد، بہ تلافے
آن جشن پتو ، نیمساعت قبل از وقت #نماز صبح، #اذان گفت...
همہ بیدار شدند نماز خواندند!!!😄
بعد از اذان فرمانده گروهان دید همہ
بچہها خوابند... بیدارشان ڪرد وَ گفت:
اذان گفتند : چرا خوابیدید!؟🤔
گفتند : ما #نماز خواندیم..!✋🏻
گفت: الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید!؟😳
گفتند : سعید شاهدی اذان گفت!
سعید هم گفت من برایِ #نماز شب اذان گفتم نہ نماز صبح😁😁😁
@rahekhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت های طنز حجت السلام قرائتی در موردخنداندن😅😅
@rahekhoda
@rahekhoda
animation.gif
117.3K
امام صادق عليه السلام :
هر كس در هر روز صد مرتبه لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه ِ بگويد، خداوند هفتاد نوع بلا را از او دفع مى كند، كه كوچكترين آن غم و اندوه است.
ثواب الأعمال، ص 162
@rahekhoda
💌قدرش را بدان!دختر اگرداری!
🔮سپرنجاتت میشود یوم الحساب! بلاگردان عذابت میشود روزی که هیچ سایه ای ندارند خلایق ازگرمای محشر!
🌸فقط کمی هوایش راداشته باش این چند روزدنیا! همین!
┈✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾┈┈
راه خدا👇🔰
🆔️🔜 @rahekhoda
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
نزدیك عملیات بود؛
میدانستم دختردار شده یك روز دیدم سرپاكت نامه از جیبش زده بیرون...
گفتم: این چیه؟
گفت: «عكس دخترمه»
گفتم: «بده ببینمش»
گفت: «خودم هنوز ندیدمش!!»
گفتم: چرا؟
گفت: الآن موقع عملیاته. می ترسم مهر پدر و فرزندی كار دستم بده، باشه بعد...
"شهید مهدی زینالدین"
┈✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾┈┈
راه خدا👇🔰
🆔️🔜 @rahekhoda
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
#درمحضراهل_بیت
🕋 🚧موانع استجابت دعاهایمان🔰
👌از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آلیه و سلم) سوال کردند چرا خدا را میخوانیم و دعای ما را مستجاب نمیکند، در حالی که خدا فرمود است: « ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ » بخوانید مرا تا اجابت کنم دعای شما را!؟
🌺 فرمود: به درستی که دلها شما مرده است به واسطه ده چیز:↘️
1. به درستی که شما میشناسید خدا را پس ادا نمیکیند طاعت او را
2. بدرستی که میخوانید قرآن را پس به آن عمل نمی کنید!
3. ادعا میکنید محبت رسول خدا را و حال آنکه دشمن میدارید اولاد او را!
4. ادعا میکنید دشمنی شیطان را در حالی که موافقت میکنید او را!
5. ادعا میکیند محبت بهشت را پس برای آن عمل نمیکنید!
6. ادعا میکنید ترس از جهنم در حالی که بدن خود را در آن میافکنید!
7. مشغول میشوید به عیبهای مردم در صورتی که از عیب خود غافلید!
8. ادعا میکنید بغض دنیا را و حال آنکه جمع میکنید آن را!
9. اقرار به مردن دارید لکن مهیا برای آن نمیشوید.
10. دفن میکیند مردگان خود را پس از آنها عبرت نمیگیرد🚑
↖️پس از آن جهت دعای شما مستجاب نمیشود.
📚اثنی عشریه، ص 330.
🆔➯ @rahekhoda
🍃حاج میرزا اسماعیل دولابی ره : درخت محمد و آل محمد (ص) شجره ی خدایی است؛ خشک شدنی نیست؛ آبش از حوض کوثر است.
حوض کوثر مال علی علیه السلام است. شجره ی طیبه از حوض کوثر آب میخورد.
ساقی حوض، دوستانش و برگ های شجره ی طیبه، همه از آب کوثر میخورند. آب کوثر محبت این خانواده است. آدم را پاک میکند.
📗طوبی محبت ج۱ ص ۲۴
@rahekhoda
✅عارفی را پرسیدند:
✅ زندگی به جبر است یا به اختیار؟
پاسخ داد: امروز را به "اختیار" است، تا چه بکارم!
اما فردا "جبر" است، چرا که به اجبار باید درو کنم هر آنچه را که دیروز به اختیار کاشته ام!
@rahekhoda