10.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️آیا ثواب کسی که با پای پیاده به زیارت امام حسین(ع) می رود،بادیگران همسان است؟
👌پاسخ آیت الله #حسینی_قزوینی را بشنوید
✿ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟ #امام_حسین
✿ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟ #اربعین
┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄
@RAHEKHODA
#تلنگر
⁉️ #تاحالا_به_این_فکر_کردین؟
که امام زمان،گوش شنوای خدا هستن و حرف های ما قبل از اینکه به گوش مخاطبمون برسه ایشون میشنون؟! دفعه بعد که خواستی دروغ بگی یا حتی به شوخی به دوستت فحش بدی،به این فکر کن که امام زمان هم دارن میشنون...شاید جلوت رو گرفت.
┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄
@RAHEKHODA
12.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نوجوان من ۱۵ سالشه و از همه چی برگشته و ذهنش پر از شبهه است چیکار کنم؟
یک نکته به نوجوانان
یک نکته به والدین
🎙سید کاظم روحبخش
┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄
@RAHEKHODA
6.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقا یه حرم
انشالله به زودی توی این مکان باشیم...💔
#اربعین
┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄
@RAHEKHODA
من در خانوادهای مذهبی و شیعه، در یکی از شهرهای سنی نشین شرق کشور به دنیا آمدم. از کودکی مهر اباعبدالله در دلم بود و نام هر دو پسرم را از نامهای ایشان انتخاب کردم. در همان شهر مشغول فعالیت و کارمند دولت شدم.
دلخوشی من و خانواده ام، سفر اربعین بود. با ماشین پراید، مسیر طولانی را طی میکردیم تا به مرز برسیم. تا اینکه سال قبل به این نتیجه رسیدیم که این ماشین دیگر به درد سفر نمی خورد.
لذا پیگیری کردم تا ماشین را عوض کنم. مبلغ زیادی نیاز بود.
به دنبال وام رفتم ولی هماهنگ نشد. به پیشنهاد یکی از دوستان تصمیم گرفتم امتیاز وام بخرم.
من اصلاً فکر نمیکردم خرید و فروش امتیاز وام اشکال داشته باشد و نمی دانستم، بنا به نظر بسیاری از علما، سودی که بابت وام دریافت میشود شبهه ربا را ایجاد میکند.
ابتدا امتیاز وام ازدواج یک نفر را خریدم و برخی مشکلات را برطرف کردم. برای دومین وام اقدام کردم تا ماشین را عوض کنم.
تمام کارها انجام شد و پرونده من به مرحله نهایی رسید. باز می گویم اصلاً فکر نمیکردم این کار اشکال داشته باشد. با خودم میگفتم دو طرف راضی هستند و...
شبی که کار وام انجام شد به خانه آمدم، بچهها خوابیده بودند، بعد از شام، من هنوز بیدار بودم و چشمانم باز بود که آن تجربه عجیب برایم پیش آمد. (گریه شدید راوی)
پرونده وام در دستم بود، اما احساس کردم در کاخ یزید و در میان دشمنان اهل بیت ایستادهام!
یک سینی گرد بزرگ را به دست من دادند. پارچه ای روی آن بود. احساس کردم داخل آن غذاست. همان لحظه صداهایی شنیدم. از اطراف آن محل، صدای یک دختر بچه می آمد که پدرش را صدا میزد!!
با خودم فکر کردم لابد این سینی غذا برای آن بچه است. حرکت کردم و رفتم و این سینی را به سمت صدا بردم.
یکباره در پشت آن کاخ، وارد یک خرابه شدم.(گریه شدید راوی) مردی قوی هیکل سینی را از من گرفت و آنچه داخل آن بود را به سمت بچه انداخت.
با دیدن این صحنه من فقط داد زدم: یا حسین.
زانوانم سست شد، نزدیک بود جان بدهم.
آنچه میدیدم باور کردنی نبود. من خرابه شام را با تمام جزئیات مشاهده کردم!
دو نفر پشت سر من بودند که آنها را نمیدیدم. اولی گفت او را برگردانیم، الان از دنیا میرود.
دیگری گفت: بگذار عاقبت کارش را ببیند و بداند اگر ادامه دهد چه بلایی سرش میآید...
آن شب در حالی که بیدار بودم، بی اختیار داد می زدم و با فریادهای یا حسین، تمام اهل خانه را بیدار کردم.
ادامه دارد...
نمیدانید آن شب بر من چه گذشت. اصلاً شرایط عادی نداشتم. فقط میخواستم گریه کنم. یعنی من چه عمل اشتباهی انجام داده بودم که در صف دشمنان امام حسین علیه السلام قرار گرفتم؟!
من که اینقدر ادعا داشتم عاشق مولا هستم و...
همان شب وقتی حالم بهتر شد، با یکی از دوستان روحانی تماس گرفتم و ماجرا را گفتم.
پرسید امروز چه کار کردی؟
قضیه وام را برایش توضیح دادم.
گفت: اشکال کار همین جاست. این مدل وام ها شبهه ربا دارد. حتی خرید و فروش وامهایی که برای ازدواج یا فرزندآوری است، بنا به نظر بسیاری از علما اشکال دارد.
خیلی تعجب کردم. گفتم همین فردا پرونده ام را باطل میکنم.
پس از چند ساعت که حالم بهتر شد، به خواب رفتم. نزدیک اذان صبح خودم را در محلی دیدم که بیشتر دوستان مومن من آنجا حضور داشتند.
یکباره احساس کردم آقا امام زمان عج در میان دوستان من هستند!
من ادعا داشتم که خیلی عاشق امام زمان عج الله هستم، اما آنجا خیلی بیتوجه به ایشان، میخواستم از آن جمع خارج شوم! گویی برایم مهم نبود که عمری به دنبال آقا بوده ام!
اما آقا متوجه من شدند و گفتند: فلانی کجا میروی؟
گفتم: میروم پول نزول کنم. (البته باورم نمیشود این حرف را زده باشم ولی گفتم!)
آقا فرمودند: نرو، وام قبلی را هم ما واسطه شدیم و بخشیده شدید. اما دیگر نرو.
بعد آقا به جوانی که در کنارش بود اشاره کرد و گفت: برو راضیش کن تا برگردد.
من می خواستم بروم که این جوان به سمت من آمد. چهره جذاب و نورانی او را قبلاً هم دیده بودم. هرچه جلوتر آمد مطمئن شدم خودش است. ابراهیم بود. شهید ابراهیم هادی.
وقتی به من نزدیک شد، از خواب پریدم. گریه امان من را بریده بود.
من از فردا دیگر سراغ بانک و اینگونه وامها نرفتم. هیچ حسابی جز حساب قرض الحسنه ندارم.
من یقین دارم فاصله حسینی شدن و یزیدی شدن به اندازه یک لقمه حلال یا حرام است. خدایا ما را کمک کن.
┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄
@RAHEKHODA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 غواصی که داخل چاه زمزم رفت
🔹 جالبه بدونین سرچشمههای آب زمزم ۳ تاست که هرکدوم اسم خودشون رو دارن و به همین راحتی خشک نمیشن.
🔹 هیچوقت در طول این ۵ هزارسال این چاه خشک نشده، با اینکه سالانه کلی آب ازش برداشت میشه.
#غواصی #زمزم
┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄
@RAHEKHODA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلشورهیِکربُبَلادارمحسینجونم . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی کوتاه
سفارش حضرت زهرا (س) به سید مهدی قوام و زن بدکاره...
استاد محمد شجاعی
┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄
@RAHEKHODA
13.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐 #درس_اخـــلاق
#کلیپ | #استاد_شجاعی
فقط با یک نیت در تمام خیرهای تاریخ تا آیندهی موعودش شریک شوید!
🎤 #سخنرانی
┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄
@RAHEKHODA