eitaa logo
🦋 "راه روشن" 🦋
372 دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
4.1هزار ویدیو
127 فایل
اگر جهاد تبیین بدرستی صورت نگیرد، دنیامداران حتّی دین را هم وسیله‌ی هوسرانی خودشان قرار خواهند داد. کانال #راه_روشن را به دوستان خود معرفی کنید ارتباط با ادمین: 09210876421 @V_sh655
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ #کنترل_ذهن برای #تقرب ۲۵ #قسمت_دوم 🌹 هر یک از آدما معمولاً یکی از این چهار طبع رو دار
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ برای ۲۵ 🔴 افراد درشت اندام و تنومند هستند و بدنی عضلانی و ماهیچه ای دارند. چهارشانه بوده، قفسه سینه پهن و اندامی ماهیچه ای دارند. توپر بوده، استعداد نسبی چاقی دارند و آنان را نمی توان لاغر و کمر باریک کرد. قد متوسط تا بلندی دارند و کشیدگی اندامشان کمتر از صفراوی‌ها و سوداوی‌ها است. 🔸 دست و پا و اندام درشتی دارند و کف دستشان پرگوشت است. در صورت افزایش وزن معمولاً نواحی پایین تنه (ران و باسن) آنان چاق می شود. 🔹: دارای پوستی سرخ و سفید یا سبزه و گلگون هستند. پوست بدن ایشان گرم، مرطوب و نرم با منافذ درشت است. 🔺افراد هستند و حجم خون در بدنشان بیش از حد معمول است و به همین دلیل به راحتی چهره‌شان سرخ و برافروخته می شود. 🔸 در مواردی خصوصاً در زمان استرس زیاد، آکنه‌های گرد و قرمز می زنند که بیشتر در کتف و سینه بروز می کند تا صورت.  🔺 : معمولا پر مو هستند. موهای پرپشت، ضخیم و مُجعد یا حالت دار دارند. رنگ موها متغیر است، سیاه، خرمایی، تیره یا روشن. 🔹 سرعت رشد موها زیاد است. موهای آنان ریزش زیاد ندارد و سفیدی زودرس هم ندارد، اما مثل همه گرم مزاجها استعداد ریزش مو و طاسی سر را، خص در ازدیاد گرما و سنین بالا دارند که این ریزش معم در وسط سر اتفاق می افتد. 🔷 موهای بدن زیاد بوده و به ویژه در قسمت شانه و سینه، موهای ضخیم و مشکی و درشتی دارند. در ناحیه پایین کمر و پاها هم موی زیادی دارند.  🔹 : زیر ناخنهایشان قرمز است.  🔸تعریق : منافذ پوستی درشتی دارند كه از علائم منافذ درشت خوب عرق كردن است. گرمایی هستند، تعریق فراوان و عرق گرم دارند. حالت برافروختگی و کلافگی دارند.  🔺 : رگهای بدن به خصوص در پشت دستان، گردن، روی پاها و گاه پیشانی واضح و برجسته است.  🔻 : نبضی پر، وسیع، قوی، سریع و نرم دارند.  🔻 : رنگ سفیدی چشم گرایش به قرمزی دارد و عروق چشم مشخص است. رنگ چشم معمولا میشی تیره یا سیاه است. وضعیت چشم از نظر پف یا گودی زیر چشم معمولی است برای امروز تا همین جا باشه. ✅ ان‌شاءالله سایر خصوصیات طبع گرم و تر رو در درس‌های بعد تقدیم میکنیم. فقط این نکته رو عرض کنم که مهم‌ترین عامل پراکندگی ذهنی، بهم ریختگی مزاج انسان هست. وقتی که سرد و گرم و همه چی با هم قاطی بشه دیگه آدم نمیتونه تمرکز کنه... ✔️با ما همراه باشید ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ #کنترل_ذهن برای #تقرب ۲۶ #قسمت_دوم افرادی #صفراوی ⭕️ #ناخن: ناخنها بسیار خشک هستند ت
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ برای ۲۶ افرادی 💢 : صفراویها "کم خواب" هستند. دیر به خواب می روند و خواب آنان بد، کوتاه، سبک، بریده بریده و همراه با آشفتگى است. ☀️ همچنین در عالم رویا التهاب و گرما یا تابش خورشید را احساس می کنند و در خواب رویاهای زرد رنگ و کابوسهای خشن و هولناک افتادن از بلندی، جنگ و دعوا، صاعقه، آتش و آتش سوزی، جنگ و ستیز و امثال اینها را می بینند.  💢 : افراد صفراوی كم اشتها هستند، قدرت هاضمه در آنان بالاست، معمولا نفخ معده و یبوست ندارند. ادرارشان غالبا پر رنگ است. غالباً گرایش به غذاهای سرد دارند. 💢 : میل بالای جنسی و توان جنسی متغیر دارند.  🌏 هستند و تحمل فصل تابستان را ندارند. بهترین فصل برای ایشان فصل است. زیر دنده راست آنها خیلی گرم است. ❄️ عاشق دوش خنک هستند و نمی توانند زیاد در حمام بمانند و در حمام احساس دلتنگی و بیحالی پیدا می کنند. از هوای خنک لذت می برند و.... 🔷طبع صفراوی خصوصیات دیگه ای هم داره که بعدا در موردش بیشتر صحبت خواهیم کرد. هر یک از شما بزرگواران که میبینه این خصوصیات رو داره، تقریبا میشه گفت هست. در کل طبع خوبیه😊 روزتون بخیر و نیکی🌹 ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ #کنترل_ذهن برای تقرب ۲۷ #قسمت_دوم امروز هم کمی در مورد خصوصیات ظاهر طبع #سودا صحبت می
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ برای تقرب ۲۷ خلاصه اگه کسی یه مدیر خوب برای کارای حسابداری نیاز داره حتماً از بین انتخاب کنه! خیییلی دقیق و ریزبین هستن و با حوصله.😊 البته در مورد خصوصیات اخلاقی هر طبعی بعداً توضیح خواهیم داد. اونجا واقعاً دیگه لذتش رو ببرید از این همه زیبایی خلقت خداوند متعال...💞 🔵 یه سوال رو همینجا یه جواب بهش بدیم خوبه. چطور آدم به میرسه؟ - معمولاً هر کسی هر طبعی که داره "اگه غذاهایی برعکسش رو بخوره طبعش متعادل میشه". 🔶 مثلاً کسانی که بدن گرم و خشکی دارن باید غذاهای سرد و تر رو بیشتر مصرف کنن تا به تعادل برسن. 💢 کسانی که گرم و تر هستن باید غذاهای سرد و خشک مصرف کنن و بقیه طبع‌ها هم به همین شکل. البته این نکته باید حواستون باشه که خیلی وقتا واقعاً هم نمیشه طبع رو به تعادل کامل رسوند ولی میشه نزدیکش کرد. ✅ اگه تغذیه انسان خیلی دقیق و حساب شده باشه واقعاً می‌تونه بسیاری از گناهان رو خیلی راحت ترک کنه و به خیلی از زیبایی‌ها برسه. شبتون بخیر و نیکی🌹 ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ احکام انتخابات (بروزرسانی شده) نظرسازی و انتشار نظرسنجی دروغین در انتخابات س۲۴. انتشار هرگونه نتایج نظرسازی و نظرسنجی کاذب درباره انتخابات و نامزدهای انتخابات چه حکمی دارد؟ ج. دروغ و فریب و تقلّب در انتخابات، جایز نیست. اجازه شوهر برای نامزدی زنان در انتخابات س۲۵. نامزدی زنان در انتخابات مجلس یا شوراها، در صورتی‌ که شوهر او راضی نباشد، چه حکمی دارد؟ ج. شرکت در انتخابات برای بانوانی که شرایط لازم را دارند منوط به اجازه شوهر نیست؛ لکن در صورتی که نامزدی در انتخابات بر ایشان متعین نباشد باید از انجام اموری که موجب تضییع حق شوهر می‌شود اجتناب کنند. بیان اندیشه های نادرست، اشتباهات سیاسی و فساد مالی نامزدها در انتخابات س۲۶. آیا در مناظرات تبلیغاتی یا سخنرانی‌ های عمومی بیان اندیشه‌ های نادرست نامزدها یا اشتباهات سیاسی یا فساد مالی آنها جایز است؟ اگر با قصد روشنگری افکار عمومی باشد، چه حکمی دارد؟ ج. در صورتی‌ که برای شناخت آنها لازم باشد و قصد هتک و اهانت نباشد، مانعی ندارد و گفتن نکات منفی در چارچوب قانون مانع ندارد. انتقاد نامزدها از عملکرد مسئولان در انتخابات س۲۷. آیا انتقاد نامزدها در تبلیغات انتخاباتی از عملکرد مسئولان قبلی شرعاً اشکال دارد؟ ج. بیان ضوابط و شرایط و نقد کردن دیگران جهت روشن‌ شدن اذهان مانعی ندارد؛ ولی باید از هتک حرمت و تهمت و توهین اجتناب نمود. وظیفه مردم در قبال انتشار دروغ و شایعه در انتخابات س۲۸. افراد عادی و عموم مردم در قبال شایعات و مطالب دروغی که در فضای مجازی پخش و منتشر می شود، چه وظیفه‌ای دارند؟ ج. وظیفه امر به معروف و نهی از منکر به عهده همه افراد جامعه می باشد و باید از شایعات و مطالب دروغ جلوگیری کرد. تخلّف از قوانین جمهوری اسلامی در انتخابات س۲۹. تخلّف از قوانین و مقررات جمهوری اسلامی در مسائل مربوط به انتخابات چه حکمی دارد؟ ج. مخالفت با قوانین برای هیچ‌ کس و در هیچ‌ جا جایز نیست. حکم عدم شرکت در انتخابات به جهت عملکرد مسئولان س۳۰. آیا ضعف و سستی برخی از مسئولان در اداره کشور را می توان دلیل شرکت‌ نکردن در انتخابات قرار داد؟ ج. خیر، دلیل مذکور مانع از عمل به وظیفه شرعی نمی باشد ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 🦋 #پروانه‌ای_در_دام_عنکبوت 🕷 #قسمت_دوم 🎬 همان وقتی که خاله هاجر آمده بود، راجب من و
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 🦋 🕷 🎬 طارق روی تخت چوبی و نمور داخل انباری نشسته بود با خرماهایی که گذاشته بودیم خشک بشود خودش را سرگرم کرده بود، تا اومدم اشاره کرد به کنارش وگفت: بیا بشین، یک سری حرفهایی هست که باید بشنوی تا بتونی درست تصمیم گیری کنی، اولاً حتماً از کشت و کشتاری که در سوریه و عراق پیش اومده شنیدی و میدونی تمام این جنایات مربوط به گروه شیطانی به اسم (داعش) میشه که خودشون را مسلمان می‌دونند، کما بیش خبرهایی هست که داخل عراق این گروه چشم طمع به موصل دارند و دوست دارند موصل مرکز و پایتختشان بشود، اگر این اتفاق بیافته با اطمینان میگم که هیچ کدام از ماها زنده نخواهیم ماند، آخه رفتارشان با شیعه‌ها که مانند خودشون مسلمانند و تو بحثهای اعتقادی باهم اختلاف دارند نشون میده که با ما چه رفتارهایی خواهند داشت، سلما خواهرم، باورت میشه اینها شیعه‌ها را که مثل خودشان مسلمانند و ادعا میکنند پیامبرشان یکی هست، سر می‌برند و پوست بدنشان را جدا می‌کنند و آنها را تکه تکه می‌کنند، حالا با ما که به قول آنها کافر هستیم چه برخوردی خواهند داشت؟؟ از حرفهای طارق مو بر بدنم راست شد و با لکنت گفتم: یا ایزد پاک به تو پناه ان‌شاءالله به لطف ایزد یکتا از شرشون در امان باشیم، حالا این چه ربطی به خاله هاجر و پسرش دارد؟؟ طارق: ربط که زیاد داره، به همون ایزد پاک قسم می‌خورم که همین عمر، پسرخاله هاجر داشت تبلیغ گروه داعش را می‌کرد خودم با دوتا گوشم شنیدم و با دو تا چشمم دیدم که سنگ حکومت اسلامی داعش را به سینه می‌زد و می‌گفت اگر این حکومت به مرکزیت موصل برپا بشه، اینجا بهشت روی زمین میشه و... کلا دارن مردم شهر را برای ورود داعش تهییج و آماده می‌کنن، حالا حاضری با همچین کسی زیر یک سقف زندگی کنی؟؟ محکم سرم را تکان دادم و گفتم: من از قبل از این حرفها هم نظر مثبتی نداشتم. طارق لبخندی زد و گفت: یه موضوع دیگه هم باید خیلی قبل از این بهت می‌گفتم اما فکر می‌کردم هنوز موقعش نرسیده اما حالا با این احوالات فکر می‌کنم باید بگم... راستش خیلی وقت پیش علی پسرخاله صفیه تو را از من خواستگاری کرد، اولش فکر می‌کردم به خاطر رفقاتی که بین ما هست این پیشنهاد را می‌دهد اما کم کم متوجه شدم از اینا فراتره و انگار خودت را دوست داره.... اگر خودت موافقی، یه سری حرفها هست که باید با حضور علی بشنوی.... حالا چی میگی؟؟ وااای از این حرف طارق گر گرفتم و سرخ شدم... آخه حرف دلم را زد.... سرم را پایین انداختم و... ...💦⛈💦 ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
استاد محمد شجاعی1_1989526306.mp3
زمان: حجم: 6.59M
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ مــراقب قلبتون باشین❗️ ✅ افکار، رفتار، انتخابها و ارتباطات شما، در حال شکل دادن به قلبِ تون هستند... 💢برای قلبتون هم، مثل بدنِـتون بهترین خــوراک رو تهیه کنید. ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ #کنترل_ذهن برای تقرب ۷۲ #قسمت_دوم 🔹 آقا امام صادق علیه السلام یه خادمی داشت، یه نفر ا
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ برای تقرب ۷۲ شما که توی مجلس روضه حسین علیه‌السلام میری اگه روضه ارباب رو ازت بگیرن هلاک میشی... اگه یه روز کار واجب تر پیش بیاد و نتونی بری جلسه روضه هلاک میشی.. هی میگی حسین... خوشت نیومد از گریه هام؟ منو فرستادی برم...؟😭 اینایی که میرن تو روضه ها همیشه چایی میریزن یا مثلا یکی کفش جفت میکنه و... یه تعصبی دارن. 🌷یه روز بیاد ببینه که یکی دیگه توی آشپزخونه ایستاده و داره بجاش چایی درست میکنه هلاک میشه.... یه بغضی توی گلوش میمونه.. لا اله الا الله... داریم وارد ماه رمضان میشیم 💕🌹 خوبه که با اشک بر حسین علیه السلام خودمون رو یه مقدار پاک کنیم و وارد مهمانی بشیم... ببخشید این قسمت رو میگم... امان از دل رباب... 🌷غروب روز عاشورا توی یه روز یه دفعه ای رباب بیکار شد... نه علی اصغرش رو داره که بزرگ کنه... نه حسینش رو داره که دورش بگرده... همه هستیشو ازش گرفتن...😭😭😭 میدونید دیگه 🌷 اولین کسی که بعد از کربلا دق کرد و از دنیا رفت رباب بود... نتونست داغ حسینش رو تحمل کنه... 🌹 رباب یه زن عارفه بوده... یکی از زنان بزرگ صدر اسلام... امام حسین علیه السلام میفرمود: خانه ای که درش رباب هست رو من دوست دارم... 🌺 شما فکر کردید خیلی ساده هر مادری به اینجا میرسه که یه قربانی شش ماهه در راه حسین بده...؟ الا لعنت الله علی القوم الظالمین...🌺 ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ #کنترل_ذهن برای تقرب ۷۳ #قسمت_دوم 🔹 یکی از یاران امام رضا علیه السلام که از راویان مش
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ برای تقرب ۷۳ یکی از راه های کنترل ذهن نماز بود. راه دیگه ای که امشب تقدیم میکنیم غفلت هست.! - عهههه! حاج آقا غفلت که چیز بدیه!😳 - نه عزیزم صبر کن. همونطور که میدونید ما آدما زیاد از خدا غافل میشیم. پس بیاییم و از غفلت انتقام بگیریم. بگیم: ای ذهن فلان فلان شده! چرا از خدا غافل میشی؟ حالا منم مجازاتت میکنم از دنیا غافلت میکنم!😊👌 🔵 همونطور که میدونید غفلت هم میتونه ارادی باشه و هم غیر ارادی ✅ انسان های پاک معمولا غیر ارادی از یاد خدا غافل میشن اما میتونن ارادی از دنیا و هوای نفس غافل بشن. 🌺 آیت الله بهجت راهکار خوبی ارائه کردن: میفرمودن چاره ی ریا، ریا هست! یعنی به جای ریاکاری و نشون دادن خودمون به دیگران، خودمون رو به خدا نشون بدیم و برای خدا ریا کنیم. هوای نفس دوس داره پیش بقیه خودش رو عزیز کنه و برای همین ریا میکنه. 👌 خب چه بهتر که خودت رو پیش خدا عزیز کنی و کارای خوبت رو به خدا نشون بدی. چاره غفلت چیه؟ غفلت! ✔️ هر موقع هوای نفس و افکار بی فایده دنیایی سراغت اومد بهش بی توجهی کن عمدا. دوباره اومد تو هم دوباره بی توجهی کن. این یکی از بهترین راه های کنترل ذهن هست. ✅ در همین زمینه در جلسه بعد ان شالله یه آزمایش روانشناسی جالب هم تقدیمتون میکنیم! ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ #کنترل_ذهن برای تقرب ۷۵ #قسمت_دوم ✅ اگه ذهنمون رو کنترل کنیم به معارف بلندی میرسیم و
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ برای تقرب ۷۵ کلام آخر اینکه ✔️ در طول زندگی همیشه مراقب پاکی ذهنت باش. مراقب باش افکار منفی نیان ذهنت رو خراب کنن از نماز خیلی کمک بگیر عزیز دلم... ✅ فرمود توی نماز افکاری که میاد توی ذهنت رو کنار بزن. از نماز کمک بگیر و کن.... آیه قران رو شنیدی که فرمود: از صبر و نماز کمک بگیرید؟ معناش همینه. ذهنت رو با نماز کنترل کن.👌 💕 آیت الله بهچت (ره) میفرمودند: انسانهای خوب وقتی میخواهند سر نماز توجه کنند، قبل از شروع نماز میگویند: «صَلَ الله عَلَیک یا ابا عبدالله...» اگه یه قطره اشک هم از گوشه چشمای قشنگت جاری شد که دیگه تموم! 🌺 آخه میدونی؟ اباعبدالله الحسین علیه السلام یه تجربه فوق العاده هست برای توجه ما.... توی روضه ها ، آدم دیگه خودی براش نمیونه... همش برای مصیبت بچه های حسین داد میزنه... دیگه توجهی به رنج های خودش نداره... 💕 این تجربه مقدس و عاشقانه نوش جون همه شما... ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ🥀🕯🖤🕯🥀ঊ═─ #کنترل_ذهن برای تقرب ۸۰ #قسمت_دوم ✔️ توی نماز باید مشغول به ذکر بشی... ✅ بهترین کاری
─═ঊ🥀🕯🖤🕯🥀ঊ═─ برای تقرب ۸۰ 🔴 هر چیز بدی که در مورد گذشته و آینده هست رو نباید فکر کنی. ببخشید حاج آقا! یه سوال فنی! جانم؟ بفرما.☺️ - میگم که مگه شما نمیگید که آدم باید بره در خونه خدا و اشتباهات گذشتش رو اعتراف و مرور کنه؟ پس این چی میشه؟ - آفرین! خودت گفتی! بله فقط در خونه خدا میتونی به گناهانت اعتراف کنی. چون این کار باعث صیقل روح تو میشه و خدا برات جبران میکنه. 💢 اما تو حق نداری توی خلوت خودت توی تنهایی بری و هی گذشته رو مرور کنی! این یاس میاره برات.... 💢 و مومن حق نداره در هیچ صورتی مایوس بشه... 🔵 بچه رو دیدی؟ مثلا کسی زدتش یا خودش دستش رو زخم کرده، نگه می داره، نگه می داره، نگه می داره... بعد میاد پیش مامانش یهو گریه می کنه. - عزیزم توی راه چرا گریه نمی کردی؟! 😊 میگه مامان چون اون موقع نبودی که! 😢 اینجا گریه فایده داره! مگه من بدبختم، مگه من بیچاره ام، مگه من مامان و بابا ندارم که توی راه بشینم گریه کنم؟🙃 من میام توی بغل تو گریه می کنم، من تو رو می بینم اشک می ریزیم 🌷 عزیز دلم... پیش خدا از گذشته خودت صحبت کن...🌺 ─═ঊ🥀🕯🖤🕯🥀ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ🥀🕯🖤🕯🥀ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ * 💞﷽💞 ‍ ‍ #رمان_بانوی_پاک_من😌 #قسمت_دوم رفتم سمت آشپزخونه. مامان روپشت میز ناهار خور
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ * 💞﷽💞 ‍ ‍ ‍ 😌 تو هواپیما فقط فکرم درگیر زندگی جدیدم بود.دلم نمیخواست کم بیارم.چه توکار،چه تو زندگیم. هواپیما که نشست رو زمین ایران کمربندمو باز کردم و هدفونمو انداختم دور گردنم.به تیپ مامان نگاه کردم.شلوار قهوه ای با یک مانتو کوتاه شیری و شال نازک سفید. باخودم گفتم یعنی تو ایران گیر نمیدن این شکلی بیای بیرون؟ شونه هامو بالا انداختم و همراه مامان ازهواپیما پیاده شدیم‌.چمدونامون رو تحویل گرفتیم و از سالن فرودگاه بیرون اومدیم.جلو فرودگاه پر بود از تاکسی های زرد رنگ که منتظر مسافر بودن. مامان یکیشو انتخاب کرد و سوار شد.راننده چمدون ها رو گذاشت صندوق عقب و پشت فرمون نشست. _خب کجاتشریف میبرین؟ مامان خیلی خلاصه جواب داد:ونک‌. راننده چشمی گفت و راه افتاد.زبان فارسیم به لطف مامان عالی بود اما خب غلط غلوط زیاد داشتم. همه جای تهران برام عجیب بود.تصور من از ایران اینی نبود که میدیدم.یک شهر بزرگ و آلوده باماشین های بزرگ و کوچیک که مثل مور و ملخ ریخته بودن تو خیابونا.برج آزادی بزرگ که به نظرم هیچ جذابیتی نداشت‌.دخترای مانتویی و جذاب،چیزی از دخترای فرانسه کم نداشتن فقط یک شال نیم وجبی انداخته بودن رو سرشون.پس حالا فهمیدم که تیپ مامان خیلیم بختر از اوناست و کسی هم بهشون گیر نمیده.چراغ قرمزای خسته کننده و بازارای شلوغ.سرمو تکیه دادم به صندلی و چشامو بستم،چقدر خسته کننده‌. ماشین که نگه داشت پیاده شدیم و مامان پول راننده رو حساب کرد.چمدون به دست جلو عمارت بزرگی ایستاده بودیم‌.کم نمیاورد ازخونه پدریم.شایدم بزرگ تر بود. نمیدونستم اینجا کجاست.حوصله سوال و جوابم نداشتم.بریم ببینیم چه خبره. مامان زنگ رو زد و در بدون معطلی بازشد. رفتم داخل خونه.حیاط بزرگ و وسیعی که جون میداد توش مهمونی و پارتی راه بندازی‌.یک طرف حیاط استخر بود و طرف دیگه اش فضای سبز.دوتا ماشین مدل بالا هم گوشه حیاط پارک بود. دنبال مامان رفتم تا به در ورودی رسیدیم. درباز شد و خانم مسنی اومد بیرون.مامان رو بغل کرد و گفت:واااای شیرین،چقدر دلم برات تنگ شده بود دخترم.نمیدونی تو این سال های دوریت به ما چی گذشت! خانم مسن که فهمیده بودم مادر مادرمه تیپ جوون پسندی زده بود.کت و دامن خاکستریش با موهای دودیش تناسب زیبایی داشت.چهره دل نشینی داشت و ازهمون اول جذبش شدم. بعد که از مامانم سیر شد،نگاهی به من انداخت و گفت:اومممم تو باید کارن باشی پسرم مگه نه؟؟ سری تکون دادم که جلو اومد و سفت بغلم کرد.داشتم خفه میشدم. زیرگوشم حسابی خوشحالی کرد. _ماشالله هزار ماشالله آقایی شدی برای خودت.چقدر دوست داشتم ببینمت پسرم.وای خدا باورم نمیشه نوه گلمو تو بغلم گرفتم. بعد که ولم کرد گفتم:سلام. خندید وگفت:وای ببخشید یادم رفت سلام به روی ماهت عزیزدلم.خب دیگه بیاین تو زود باشین سالار منتظرتونه. قیافم کج شد.سالار؟سالار دیگه کیه؟حتما بابابزرگه!هوف چه مزخرف. رفتیم تو و با راهنمایی های گرند مادر نشستیم رو مبل های سلطنتی.مامان،شالش رو درآورد و گفت:چرا انقدر خشک برخورد میکنی؟ پوزخند مسخره ای زدم و گفتم:نیست شما ازشوق اشک جلو چشمات جمع شد. چشم غره ای به من رفت که یعنی بدش اومده ازحرفم. بابیخیالی پا روی پا انداختم که مادربزرگ اومد و همراهش دخترجوانی که برامون شربت آورد.بدون تشکر شربت رو برداشتم و یک جرعه نوشیدم. مامانبزرگ شروع کرد به حرف زدن:خب چه خبرا؟خوبین؟سفر راحت بود!؟ مامان جواب سوالای کلیشه ایش رو داد و منو راحت کرد قبلی بعدی ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ * 💞﷽💞 #رمان_ضحی♥️ #قسمت_دوم   جلوی در شماره سه توقف کرد و زنگ در رو فشار داد... هر دو
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ * 💞﷽💞 ♥️ هرچند فکر نمیکنم اگر هم من چنین قصدی داشتم اون علاقه ای به کمک کردن می داشت... به هر حال باید زودتر شروع میکردم... اولین کاری که کردم تعویض لامپ بزرگی که خریده بودم با لامپ کوچیک پذیرایی بود... تحمل نور کم و فضای تاریک رو نداشتم.... همیشه از تاریکی بدم میومده... از وقتی که یادم میاد... تا غروب تمام زوایا و گوشه و کنار خونه تمیز شده بود... البته از کت و کول افتادم ولی خستگی رضایت بخشی بود...بعد از یک دوش آب گرم یه چای داغ قاعدتا مکمل خوبیه... مثل خان باجی ها از اساس خودم قوری و کتری جمع و جوری درآوردم و چای دم کردم... دیگه واضح بود که این دوستمون هم خونه نیست و وقتی برگرده شاید با یک فنجان چای موافق باشه... اونم چای لاهیجان از آب گذشته!... چای که حاضر شد یک فنجون ریختم و پشت صندلی نسبتا کهنه ی میز آشپزخونه نشستم... کتابی که از دیشب شروع کرده بودم و اگر چه کم حجم، هنوز تموم نشده بود هم دستم بود و مشغول خوندن بودم.... کمی که گذشت صدای چرخیدن کلید توی در به گوشم خورد... سر بلند نکردم تا در رو بست وچند قدمی جلو اومد... اینجا سر بلند کردم چون دوست داشتم واکنشش رو به خونه ی تمیز و مرتب ببینم... خیلی عادی و کمی صمیمانه گفتم: _سلام... اما نه تنها جوابی نشنیدم بلکه با قیافه بهت زده ش که توی خونه چشم میچرخوند مواجه شدم... فکر میکردم بهتش در اثر شگفتی باشه ولی کم کم آثار خشم توی چهره ش پیدا شد... تعجب کرده بودم. پرسیدم: مشکلی پیش اومده؟ مثل نارنجکی که ضامنش رو کشیده باشن شعله کشید و حمله ور شد سمتم: _کی بهت اجازه داده دکور اینجا رو تغییر بدی... مقابلش ایستادم و نگاهی به اطراف انداختم: تغییر چندانی ندادم فقط تمییزش کردم البته فکر نمیکردم ناراحت بشی حالا اگر فکر میکنی خوب نیست خب برمیگردونیم به حالت اولش... تمام مدتی که حرف میزدم با چشمهایی که از شدت عصبانیت سرخ شده بود و توی حدقه میلرزید بهم خیره شده بود... عصبانیتش کمی غیر طبیعی بود ولی هر چی که بود هرگز فکر نمیکردم منتهی به کاری بشه که کرد... قبلی بعدی ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─