#خادم_الشهدا
🔵 خادم مجازی راهیان نور
✅✅ ستاد مرکزی راهیان نور کشور جهت پوشش #رسانه_ای حداکثری حرکت عظیم و مردمی راهیان نور #خادم_مجازی می پذیرد.
🔷 برای اطلاع بیشتر و ثبت نام به آی دی @rahian_admin (در همه پیام رسان ها ) پیام بدید.
🔺مرکز آفرینش های هنری راهیان نور
🆔 @rahianenoor_art
@rahianenoor_news
مرکز طراحان راهیان نور
🔻خدايا، اگر با رسيدن به تو با شكست هم مواجه شوم، من اين شكست ها را با دل و جدان می پذيرم. 🕊 #عکس_نو
⭕️ #عکس_نوشته| شهید اکبر زجاجی
14 اسفند سالروز شهادت قائم مقام لشکر 27 محمدرسوالله (ص)
🔸به #نقل از برادر شهید:
به مسئله بيت المال خيلی اهميت می داد. موتور ماشينم سوخته بود. يك پيكان نمره شخصی از سپاه در خانه گذاشته بود. گفتم: سوئيچ را بده بروم برای ماشين وسيله بخرم. گفت: داداش، مال بيت المال است. گفتم: پول بنزين را می دهم. جواب داد: لاستيك را چه ميكنی؟ موتور را چه كار ميكنی؟ اين مال خدمت به مردم است نه اينكه شما كار شخصی انجام بدهی. حتی خودش كه می خواست به سپاه برود با موتور گازی ميرفت.»
🔹به #نقل از همرزم شهید:
تا آن جايی كه از روحيات ايشان سراغ داشتم از بی برنامه گی رنج می برد. در فرصتهايی كه پيش می آمد، می رفتيم مناطق عملياتی و محور عملياتی را شناسايی می كرديم و در حين عمليات طراحی عمليات آينده را داشت. يك لحظه فراغت و بيكاری از ايشان سراغ نداشتيم. شايد در شبانه روز چهار ساعت بيشتر نمی خوابيد. نصف شب كه از شناسايی می آمديم بلافاصله برای نماز شب آماده ميشد.
💐کاری از مرکز آفرینش های هنری راهیان نور
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
@rahianenoor_art
#داستان_مصور
🔻ابوجعفر (قسمت اول)
🕊برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم
💐هنرمند: سرکار خانم طیوب
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
@rahianenoor_art
مرکز طراحان راهیان نور
#داستان_مصور 🔻ابوجعفر (قسمت اول) 🕊برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم 💐هنرمند: سرکار خانم طیوب ➕ به را
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم
#ابوجعفر (قسمت اول)
...یکدفعه یک جیپ عراقی از پشت تپه به سمت ما آمد. آنقدر نزدیک بود که فرصتی برای تصمیم گیری باقی نگذاشت ؛ بچه ها سریع سنگر گرفتند و به سمت جیپ شلیک کردند .بعد از لحظاتی به سمت خودرو عراقی حرکت کردیم .یک افسر عالی رتبه عراقی و راننده او کشته شده بودند. فقط بیسیم چی آن ها مجروح روی زمین افتاده بود .گلوله به پای بیسیم چی عراقی خورده بود و مرتب آه و ناله می کرد.
یکی از بچه ها اسلحه اش را مسلح کرد و به سمت بیسیم چی رفت. جوان عراقی مرتب می گفت الامان الامان .
ابراهیم ناخودآگاه فریاد زد :می خوای چکار کنی ؟!........
ادامه دارد.......
🆔 @Rahianenoor_News
@rahianenoor_art
#داستان_مصور
🔻ابوجعفر (قسمت دوم)
🕊برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم
💐هنرمند: سرکار خانم طیوب
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
@rahianenoor_art
مرکز طراحان راهیان نور
#داستان_مصور 🔻ابوجعفر (قسمت دوم) 🕊برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم 💐هنرمند: سرکار خانم طیوب ➕ به را
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم
#ابوجعفر (قسمت دوم)
ابراهیم ناخوداگاه داد زد: می خوای چیکار کنی؟!
گفت: میخوام راحتش کنم.
ابراهیم جواب داد: رفیق، تا وقتی تیراندازی می کردیم او دشمن ما بود، اما حالا که اومدیم بالای سرش ،او اسیر ماست!
بعد هم به سمت بیسیم چی عراقی آمد و او را از زمین بلند کرد و روی کولش گذاشت و حرکت کرد.
همه با تعجب به رفتار ابراهیم نگاه می کردیم.
یکی گفت: آقا ابرام، معلومه چی کار می کنی؟! از اینجا تا مواضع خودی سیزده کیلومتر باید توی کوه راه بریم .
ابراهیم هم برگشت و گفت: این بدن قوی رو خدا برای همین روزها گذاشته! بعد به سمت کوه راه افتاد.
ادامه دارد.......
🆔 @Rahianenoor_News
@rahianenoor_art
⭕️ #عکس_نوشته| شهید حبیب الله شمایلی
17 اسفند سالروز شهادت قائم مقام لشکر ولی عصر (عج)
🔸قسمتی از وصیتنامه:
چون هدف بزرگ و مسئولیتی كه به دوش امت ما افتاده و انتظاری كه محرومان دنیا از انقلاب ما دارند، عظیم می باشد سختی، دوری، كمبود، نارسایی، و سایر عوامل طبیعی بُوَد، ما باید صبر و استقامت را از رسول الله(ص) و امامان معصوم(ع) آموخته، زیرا آنان به وعده خداوند ایمان و یقین كامل داشته اند، خداوندا انقلاب ما را تا پیوند آن با انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) مستدام بدار.
💐کاری از مرکز آفرینش های هنری راهیان نور
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
@rahianenoor_art
#داستان_مصور
🔻ابوجعفر (قسمت سوم)
🕊برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم
💐هنرمند: سرکار خانم طیوب
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
@rahianenoor_art
مرکز طراحان راهیان نور
#داستان_مصور 🔻ابوجعفر (قسمت سوم) 🕊برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم 💐هنرمند: سرکار خانم طیوب ➕ به را
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم
#ابوجعفر (قسمت سوم)
موقع اذان صبح در یک محل امن نماز جماعت صبح را خواندیم. اسیر عراقی هم با ما نمازش را به جماعت خواند!
آن جا بود که فهمیدیم او هم شیعه است. بعد از نماز ،کمی غذا خوردیم. هر چه که داشتیم بین همه حتی اسیر عراقی به طور مساوی تقسیم کردیم.
اسیر عراقی که توقع این برخورد خوب را نداشت. خودش را معرفی کرد و گفت:
من ابوجعفر، شیعه و ساکن کربلا هستم. اصلا فکر نمی کردم که شما اینگونه باشید.......
وقتی رسیدیم مقر، ابراهیم به خاطر فشاری که در مسیر به او وارد شده بود چند روزی راهی بیمارستان شد.
اخلاق خوب ابراهیم خیلی روی ابوجعفر تاثیر گذاشت... او اطلاعات خیلی با ارزشی در اختیار نیروها گذاشت و به توابین (جمعی از اسرای عراقی که به جبهه آمدند ) پیوست. خیلی تلاش کردیم ابوجعفر رو بیاریم تو گردان خودمون ولی نشد... بعدها فهمیدیم ابو جعفر شهید شد.
پایان
🆔 @Rahianenoor_News
@rahianenoor_art