هدایت شده از رادیو پلاک
AUD-20200430-WA0009.mp3
3.71M
📻🎙#رادیو_پلاک
✅بیسیم چی
👈عملیات بیتالمقدس👉
نویسنده:خانم بیگدلی
تدوین:محمد بردستانی
🌷 تقدیم میشود به شهید نورعلی شوشتری
●انتشار و تولید بهمناسبت ایام عملیات بیت المقدس●
با انتشار این اثر در نشر فرهنگی غنی شهدا سهیم شوید
🔹جهت دریافت صدها صوت شهدایی و راهیان نور به رادیو پلاک بپیوندید👇
@radiopelak
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پیشنهاد_ویژه
🔻 سوره مبارکه الرحمن؛
با صوت افتخار قرآنی جهان اسلام؛
خادم الشهدا حاج سید محمدجواد حسینی
مدرسه علوم دینی شهر داکا
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
sapp.ir/Rahianenoor_News
eitaa.com/Rahianenoor_News
🆔 @Rahianenoor_News
------------------------•○◈❂
ماه مهمانی خداست
ما بر سر سفره
وشما مهمان لقا الله
خدایا در این ماه ما را پاکیزه بپذیر
همچون شهدا
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
#سکوی_روایتگری
نامش حسین بود؛
اهل شهرستان جَم؛ استان بوشهر.
در دوازدهمین بهار عمرش دست پدر را میگیرد،
به محل اعزام میبرد تا رضایت دهد برای رفتن حسین؛
عملیات بیت المقدس حسین را به آرزویش رساند.
شب عملیات گفتند حسین نیا.
حسین گفت:«من برای سقایی شما میآیم.»
حسین تیربارچی را به هلاکت رساند تا گردانِ در محاصره را نجات دهد.
رزمندهای آب خواست؛ حسین آب آورد؛
سر حسین بالا آمد.
خمپارهای...
اینگونه بود که حسین، حسینی شد...
🔗 #شهید_حسین_صافی
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
📲 eitaa.com/rahianenoor_news
💻 www.rahianenoor.com
امام خامنهای:
ما در طول هشت سال جنگ
جوانانی را در جبههها داشتیم
که به مجردی که اندک فراغتی پیدا
میکردند قرآنشان را باز می کردند
و مشغول تلاوت میشدند.
۱۳۷۰/۱۱/۰۳
#قرآن_بخوانیم
#خطرات_جبهه
✅اولین پنجشنبہ ماه پُر برکت رمضان
و ياد درگذشتگان
اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
اولین پنجشنبہ ماه مبارک رمضان است
روزمان را بہ فاتحہ اے و صلواتے معطر ڪنیم
بہ یاد آنان ڪـہ روزے در ڪنارمان
نفس هایشان گرما بخش محفل مان بود
و امروز یادشان دلگرم مان میڪند
#خاطرات_شهدا
ماه رمضان بود و ما در سوریه بودیم که یکی از افسرهای ارشد سوری ما را به ضیافت افطار دعوت کرد ؛
با تعدادی از رزمندگان از جمله ، بیضائی به میهمانی رفتیم و خیلی هم تشنه بودیم ؛
دو سه دقیقه بیشتر تا افطار نمانده بود و می خواستیم وارد سالن غذا خوری شویم اما محمود رضا منصرف شد و گفت من بر می گردم ؛
رزمندگان لبنانی اصرار داشتند که با آنها به افطاری برود و من نیز مصر بودم که دلیل برگشتنش را بدانم ، بیضائی به من گفت شما ماشین را به من بده که برگردم و شما بروید و افطارتان را بخورید ، من هم بعد از افطار که بر گشتید دلیلش را برایتان می گویم .
بعد از افطار علت انصرافش از میهمانی را پرسیدم و او در جوابم گفت:
اگر خاطرت باشد این افسر
قبلا نیز یکبار ما را به میهمانی ناهار دعوت کرده بود ؛ آن روز بعد از ناهار دیدم که ته مانده ی غذای ما را به سربازانشان داده اند و آنها نیز از فرط گرسنگی با ولع غذای ته مانده را می خورند ، امروز که داشتم وارد سالن می شدم فکر کردم اگر قرار است ته مانده ی غذای افطاری مرا به این سربازها بدهند ، من آن افطار را نمی خورم...
👈 نقل از سرهنگ پاسدار محمدی جانشین تیپ امام زمان (عج) سپاه عاشورا
مدافع حرم
#شهیدمحمودرضا_بیضایی
« اللهم عجل لولیک الفرج »
دعوا وسط میدان مین برایِ چتر منور •••
🔹 فکه ، خرداد ۱۳٦٥
🔸 منطقه عملیات سیدالشهداء(ع)
✍ راوی : حاج جعفر طهماسبی
اولین نیروهایی که بعد از عقبنشینی دشمن از فکه وارد منطقه شدند، بچههای تخریب بودند. حاج علی روحافزاء اولین نفر و پیش قراول بود و برای شناسـایی میدون مین دشمن رفت و بعد هم سایر بچه های تخریب برای پاکسازی به منطقه اعزام شدند.
روزهای اول ماه رمضان سال۱۳۶۵ بود و هوا هم گرماش رو به رخ میکشید. هنوز پیکر مطهر شهدا از توی منطقه عقب نرفتهبود پیکرهایی که نزدیکِ ۱۵ روز از شهادتشون میگذشت و در منطقهی درگیری با دشمن رها شده بودند.
یک مقدار که مسیرها از مینهای دشمن پاک شد. بچههای تعاون هم اومدند برای جمع آوری شهدا، پیکر مطهر بیش از صد شهید از خاک گرم فکه برداشته شد که شهید حاج حسین اسکندرلو هم یکی از اونها بود. بچههای تخریب در روزهای گرم منطقه فکه سرگرم پاکسازی میدان مین بودند. تقریبا تمامی نیروهای تخریب لشگر۱۰ مشغول به کار بودند. توی منطقه درگیری عملیات پُر بود از چتر منوّر....
تقریبا جای جای میدون مین چتر منوری به سیم خـاردار و یا پایهی تله های مین والمر و یا به سیم تلهها گیر کرده بود و با وزش باد خودنمایی میکرد.
همهی بچه ها مشتاق بودند یه چتر منور از این سرزمین به یادگاری ببرند . و حتی سرِ دستیابی به یه چتر منور خمپاره ۱۲۰ که خیلی هم بزرگ بود بگو مگو می کردند. اونهایی که ساعات اولیه پاکسازی به چتر منور رسیده بودند خوش به حالشون شده بود. اما اونهایی که بـا اومدن شهیـد آقا سید محمد صاحب چتر منور می شدند با غرولند بایـد چتر منورهـا رو تحویل می دادند.
شهید سیدمحمد هم حرفش یک کلام بود میگفت:
همین که گفتم، حرف نباشه ،کسی چتر منور برنمیداره ، شهید سید محمد در جواب اعتراضِ بچههـا همون حرف شهید حاج عبدالله رو تکرار می کرد. به شوخی می گفت: می خـوام بـا پـارچـهی چتـر منـورها بـرای دختـرم چارقد درسـت کنـمツ
یاد همهشون بخیر
#جنگ_به_روایت_تصویر
#شهید_سیدمحمد_زینال_حسینی
#فرمانده_گردان_تخریب_لشکر10سیدالشهداج