eitaa logo
« کانال ثامن بسیج‌ِدانش‌آموزیِ‌گلوگاه »
136 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
11 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از جبهه مردمی گام دوم انقلاب گلوگاه
🔴اگر کسی گفت چرا از کشته شدن صهیونیست ها خوشحالید این عکس رو نشونش بدید ⚠️پ.ن:تصاویر بشدت دلخراش @Tanzsiyase
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خنجر ما و‌ حنجر یزیدیا چه خالیه اون روز جای شهدا❤️ ✌️ ‌🇮🇷کانال ثامن بسیج دانش آموزی
هدایت شده از جبهه مردمی گام دوم انقلاب گلوگاه
خداکنه کار رو زودتر جمع کنن😂😂😂😂
هدایت شده از جبهه مردمی گام دوم انقلاب گلوگاه
آقا شرمنده به جان خودم ۲ شو ندیدم😂 🤣 https://eitaa.com/joinchat/3544907805C0ca8b96980
هدایت شده از خاطرات بــچه‌هاے مــــردم
هدایت شده از جبهه مردمی گام دوم انقلاب گلوگاه
سلام دوستان مقاومت نیاز به کمک دارد. باشماره گیری کددستوری #۵*۱۱۲* بنام هلال احمر جمهوری اسلامی ایران مقاومت رایاری کنیم آقای کولیوند "مسئول هلال احمر" درشبکه خبر اعلام کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 چه رابطه ای است بین ظهور صاحب الزمان (عج) و نابودی اسرائیل❓ 🔷 # حتما _ ببینید و نشر دهید.👌
هدایت شده از خاطرات بــچه‌هاے مــــردم
یادتونه اوایل امسال یه موج خبری ایجاد شد که حاج احمد متوسلیان داره برمیگرده؟ به نظرم این خبر درست از کار درومد... حاج احمد برگشت تا آخرین جمله‌ اش را عملی کند... 28 خرداد 1361 - میدان صبحگاه پادگان زیدانی سوریه آخرین جمله از اخرین سخنرانی حاج احمد متوسلیان: ما با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد، هرکه با ماست بسم الله هرکه با ما نیست خداحافظ 🇮🇷 🔻عضوشوید👇 🌱@Bachehaimardom
💠 دختره درباره بی حجابی توییت زده: موقع تولد برهنه بودیم، موقع مرگ هم برهنه، پس چرا برهنه زندگی نکنیم⁉️ رندی در جوابش نوشت: موقع تولد حرف نمیزدی، موقع مرگ هم ساکتی، پس الان هم "خفه شو" 😀😀😀 انصافاً جوابش خیلی باحال بود !!
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد . آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد . خدای من ! ای بهترین معبود و معشوقم ! ای اولین و ای آخرین ! تنها با یاد توست که دل پرتلاطم من آرام می گیرد ! و تنها خاکسپاری درگاه توست که روح بی قرارم را در بند خویش می‌کشاند . تنها معبود و معشوقم ! اسیر تو بودن عین آزادگی ست ..و بندگی تو نهایت سعادتمندی . ذره ذره وجودم تو را می خواند و تو را می طلبد .‌.. از کشته گان عشقت شنیده ام تو غیوری و تنها قلبی را می پذیری که با عشق تو می تپد ... نیم نگاهی به قلب شکسته ام بنداز ؛ خواهی دید که لبریز از عشق تو و‌ اولیای توست ... بارها و بارها در درگاهت را کوبیده ام ...اما هر بار ناامید تر از قبل بازگشتم ....با خود گفتم لابد کست نیستم که حواله ناکسان گشته ام و‌همنشین گنهکاران 😔 اما یالاخره فهمیدم حکمت هجران تأدیب من بود و حکمت دوری و گریه ها ی شبانه ام تخلیه و تحلیه ام . تا پاک شوم ازهر رجس و‌پلیدی! تا روزی که شبیه ترین باشم به تو ! و چه سخت است مثل تو بودن !! اما شیرینی عشقت و لذت لقایت تلخی زهر آگین ابتلاءات و آزمایشات را برمن گوارا می نمایاند ‌... تو را خواهانم با تمام سختیها ! پس مرا دریاب یا ارحم الراحمین !
هدایت شده از جبهه مردمی گام دوم انقلاب گلوگاه
خاطره ای واقعی از کرامات شهدا : وقتی ده سالم بود تابستون سالی که قرار بود مهر ماهش برم کلاس چهارم روز پنج شنبه ای بود که خانواده ما به همراه خانواده خاله ام رفته بودیم سفید چاه (قدیمی ترین قبرستان خاورمیانه در هزار جریب ) سر مزار اموات و شهدا مون . یادم میاد به دختر خاله هام گفتم : بچه ها بیایید بریم مزار شهدا ؛ قبرهاشون بشوریم . اونها قبول کردند رفتیم همه قبرها رو شستیم ودر پایان هم قبر برادر شهیدم که بعلت وصیتش کنار خواهرم دفن شده بود و از مزار شهدا فاصله داشت شستیم و بعد ازشون درخواست کردم حالا که قبرها تمیز شدند بریم گل شقایق بچینیم و سر مزارهاشون بزاریم . اونها هم قبول کردند رفتیم هر چی گل شقایق وحشی دور و برمون بود چیدیم . اما فقط رو نصف قبرها گل گذاشته بودیم . خیلی گشتیم اما دیگه گل شقایقی پیدا نمی شد دیگه خسته شده بودیم و ناامید . من از بچه ها فاصله گرفتم از سمت شرق قبرستان از دوتا تپه رفتم بالا یهو با منظره بسیار زیبا ؛ بی نظیر و عجیبی روبرو شدم یک دشت وسیع پر از گل های شقایق ؛ گل ها با وزش نسیمی دلنواز تکون می خوردند تا چشم کار می کرد گل شقایق بود و انتهای دشت آسمان آبی زیبا با ابرهایی برنگ آبی پر رنگ مثل نقاشی های تو کارتون ها بود . رفتم جلو بهشون دست زدم خواستم بچینم ؛ اما اینکارو نکردم😔 گفتم برم به بچه ها خبر بدم و‌ باهم بیاییم بچینیم با شدت شوق از تپه اومدم پایین صدا کردم : بچه ها بچه ها بیایین بیایین من اون بالا پشت تپه ها یک دشت پر از شقایق پیدا کردم بیایید بریم بچینیم اوتها خوشحال با من از تپه اومدن بالا وقتی به مقصد رسیدیم با تعجب دیدم دیگه خبری از اون دشت زیبا نیست 😔 هر کدوشون به من یک حرفی زدند ... اما من اصلا حرف هاشونو نمی شنیدم. ساعتها تو حال و هوای خوش اون منظره زیبا و‌ بی نظیر بودم با خودم می گفتم : ای کاش یکی دو تا ازاون گل های زیبا رو می چیدم و بهشون نشون می دادم تا حرف منو باور کنند .... زمان گذشت ؛ بزرگ و بزرگتر شدم اما همیشه به این باور اعتقاد داشتم که کار کردن برای شهدا اجر و‌ثواب بالایی داره . شهدا هرگز کسانی رو که براشون قدمی برمی دارند تنها نمی زارند . شهدا همیشه نگاه ویژه به خدمتگزاران خودشون دارند . و به گفته شهید بهمن کیانی فرمانده گردان خط شکن امام حسین علیه السلام : ما برای شما دعا میکنیم .ما همیشه برای شما دعا میکنیم . ما همیشه به یاد دوستان خودمان هستیم . شهدا را یاد کنیم حتی با ذکر یک صلوات 🙏
به یاد ‏«شاسی بلند» سواران بی ادّعا که برای بذل جان خود، از کسی "طلبکار" نشدند! شب جمعه است 🌷شهدا رو یاد کنیم با یک صلوات
❌ اطلاعیه ❌ 🔰مقام معظم رهبری: بزودی در قدس نماز جماعت خواهید خواند. 🇮🇷🇯🇴 راهپیمایی سراسری مردم شهرستان گلوگاه در حمایت از حماسه طوفان الاقصی و دفاع از آرمان‌های قدس شریف و جبهه مقاومت 🔻زمان: جمعه ۲۱ مهر ۱۴۰۲ 🔺بعد از اقامه نماز جمعه 📌ستاد بزرگداشت دفاع از آرمان‌های قدس شریف و جبهه مقاومت شهرستان گلوگاه
🔴دلگویه های خانواده های مظلوم غزه و.... 🔷این، تصویر یکی از خانواده‌هایی هست که دیشب زیر بمبارون شهید شدند. همشون با هم. 🔹می‌دونید چرا همه با هم شهید شدند؟ 🔷پاسخ رو از متن زیر بخوانید، که حرفای یکی از بچه‌های غزه است: 🔹"ما توی غزه نه جای امن داریم نه پناهگاه! هیچی! این ایام، روزی یک وعده غذا می‌خوریم. وقتی می‌خوان بمبارون کنن؛ همه اعضای خونواده کنار هم توی یه اتاق جمع میشیم. کسی بیرون نمی‌ره که اگه خونه‌مون بمبارون شد؛ همه باهم شهید شیم. یا همه با هم بریم، یا همه با هم زنده بمونیم. یکی قرآن می‌خونه یکی بچه‌هارو آروم می‌کنه یکی ذکر میگه خب شب‌های بمبارون خیلی ترسناکه؛ همه‌جا تاریکه، هیچ نوری نیست ولی با این وجود بازم نمیشه خوابید. صدای بمبارون حتی به خسته‌ترین چشم‌ها هم اجازه‌ی خواب نمی‌ده. این شب‌ها، زن‌هامون، همیشه عبا می‌‌پوشن. مبادا وقتی از زیر آوار درشون میارن، حجاب نداشته باشن. هیچ‌کس از چند دقیقه بعد خودش خبر نداره. هیچ‌کس نمی‌دونه چند دقیقه دیگه کدوم عزیزش زیر آواره. خواهش میکنم برامون دعا کنید!" باد مقاومت فلسطین. ونفرین بر شیطان بزرگ امریکا ونوکران ومزدورانش. بر سردمداران رژیم جعلی و غاصب اسرائیل و مزدورانش.
ابراهیم می‌گفت: بهتره که شب‌ها زود بخوابیم تا نماز صبح رو اول وقت و سرحال بخونیم. کسی که نماز ظهر و مغرب رو اول وقت بخونه هنر نکرده چون بیدار بوده، آدم باید نماز صبح هم اول وقت بخونه.
@@پندواندرزهای حکیمانه معصومین علیهم السلام @@ 🌷 رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) : 🖋 در روز جمعه فراوان بر من فرستيد ، كه هر كس درودش بر من بيشتر باشد ، مقام و منزلتش به من نزديك تر است . 🖋 و هر كس روز جمعه بار بر من بفرستد ، در روز قيامت با چهره نورانى محشور مى شود. 🖋 و هر كس در روز جمعه بار بر من فرستد ، چشم از دنيا نبندد تا جايگاهش را در بهشت ببيند. 📚 آثارالصادقین ، ج11 ، ص216 صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
منتظر مولا ...: سخن در بیان عزمت ذکر شریف اللهم عجل لولیک الفرج ،،،، عاجز است نمی دونم چی بگم از روایتی که چند وقت ذهنم در گیر خودش کرده روایت نقل است که کسانی که بر این ذکر شریف اللهم عجل لولیک الفرج ،،،مداومت کنن اگر از دنیا رفتن در دوران ظهور فرشته ای بر قبر ان شخص ندا سر می زند ای بنده خدا مولایت ظهور کرده ایا مایل هستی در کنار مولایت باشی تا تورا زنده کرده و حیاتی دیکر برای تو رقم بخورد !!!! پس گوارای وجود همه شما که ان شاالله در ان دوران باشید و به برکت این ذکر همراه امام زمانتان قرار بگیرید .
منتظر مولا ...: سخن در بیان عزمت ذکر شریف اللهم عجل لولیک الفرج ،،،، عاجز است نمی دونم چی بگم از روایتی که چند وقت ذهنم در گیر خودش کرده روایت نقل است که کسانی که بر این ذکر شریف اللهم عجل لولیک الفرج ،،،مداومت کنن اگر از دنیا رفتن در دوران ظهور فرشته ای بر قبر ان شخص ندا سر می زند ای بنده خدا مولایت ظهور کرده ایا مایل هستی در کنار مولایت باشی تا تورا زنده کرده و حیاتی دیکر برای تو رقم بخورد !!!! پس گوارای وجود همه شما که ان شاالله در ان دوران باشید و به برکت این ذکر همراه امام زمانتان قرار بگیرید .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فصل پنجم : خداحافظ مادر قسمت دوازدهم چند روزی از مادرم خبر نداشتم. تلفن زدم به خوشبخت؛ او هم بی‌خبر بود و گفت مادر خیلی وقت است به دیدن او نرفته. دل‌شوره گرفتیم. به محمدحسین خبر دادیم. چند روز دنبال مادر می‌گشتیم؛ اما خبری از او نشد. بیمارستان و کلانتری‌ای نبود که سر نزده باشیم. شب و روزم شده بود گریه؛ تا اینکه یک روز محمدحسین با چشمانی سرخ آمد و خبر مرگ مادرم را داد. گوشم سوت کشید، کر شدم، چشمانم سیاهی رفت، نفسم بند آمد و غش کردم. مادرم روزی که از خانه‌ی ما رفت، در سه‌راه آذری موقع عبور از خیابان، پوست موز زیر پایش می‌رود و زمین می‌خورد. همان لحظه یک کامیون با سرعت زیاد از روی بدن مادرم رد می‌شود. بلایی سرش آمد که پیکرش قابل شناسایی نبود! تا هفتم مادرم با پای خودم می‌رفتم خانه‌اش و شب جنازه‌ام را از مطب دکتر می‌آوردند. همه می‌گفتند زهرا تا چهلم دوام نمی‌آورد و کنار مادرش خاک می‌شود؛ اما کدام قبر؟! بنده‌ی خدا چون قابل شناسایی نبود، گمنام و بی‌کس دفنش کردند. افسرده شدم و فقط با قرص آرام می‌گرفتم. همه‌ی دل خوشی‌ام در روزهای سخت زندگی، مادرم بود. دردهایم را وقتی در آغوشش می‌گرفتم و سرم را روی زانوهایش می‌گذاشتم فراموش می‌کردم. به‌یک‌باره کمرم شکست و بی‌کس شدم. بابا هم حال و روزش بهتر از ما نبود. طاقت خانه‌ی بدون مادرم را نداشت و بعد از چند روز برگشت خانه‌ی ارباب. اوضاع روحی و جسمی بدی داشتم. خودم هم امیدی به زنده ماندن نداشتم. محمدحسین پایش را کرده بود در یک کفش که راننده فراری کامیون را پیدا کند. شبی خواب دیدم مادرم در جوار اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و حضرت زهرا (علیهاالسلام) است. بانویی نورانی گفت: «ما خیلی وقته منتظر مادرت بودیم. جای خوبی تو بهشت داره؛ نگران نباش.» روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان 📙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا