خدايا ترا شكر ميكنم كه حسين را آفريدي.اي خداي حسين ترا شكر ميكنم كه راه پرافتخار شهادت را در جلوي پاي روندگان حق و حقيقت گذاشتي.
اي حسين، دلم گرفته و روحم پژمرده، در ميان طوفان حوادث كه همچون پر كاه ما را به اينطرف وآن طرف ميكشاند، مايوس و دردمند، فقط بر حسب وظيفه به مبارزه ادامه ميدهم، و گاهگاهي آنقدر زيرفشار روحي كوفته ميشوم كه براي فرار از درد وغم دست بدامان شهادت ميزنم تا ازميان اين گرداب وحشتناكي كه همه را وانقلاب را فروگرفته است لااقل گليم انساني خود را بيرون بكشم و اين عالم دون واين مدعيان دروغين را ترك كنم و با دامني پاك و كفني خونين بلقاء پروردگار نائل آيم ...
اي حسين مقدس، روزگار درازي بود كه هر انقلابي را مقدس ميشمردم و نام او را با ياد تو توام ميكردم و قلب خود را ميگشودم و انقلابيون را و او را در قلب خود جاي ميدادم و به عشق تو او را دوست ميداشتم و بقداست تو او را مقدس ميشمردم و در راه كمك به او از هيچ فداكاري حتي بذل حيات و هستي خود دريغ نميكردم...
خدایا! وجودم اشک شده ، همه وجودم از اشک می جوشد ، می لرزد ، می سوزد و خاکستر می شود. اشک شده ام و دیگر هیچ ، به من اجازه بده تا در جوارت قربانی شوم و بر خاک ریخته شوم واز وجود اشکم غنچه ای بشکفد که نسیم عشق و عرفان وفداکاری از آن سرچشمه بگیرد .
خدایا تو را شکر می کنم که باب شهادت را به روی بندگان خالصت گشوده ای تا هنگامی که همه راهها بسته است و هیچ راهی جز ذلت و خفت و نکبت باقی نمانده است مسح توان دست به این باب شهادت زد و پیروزمند و پر افتخار به وصل خدائی رسید.