فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنج خصلت دوست داشتنی
#حجت_الاسلام_حیدری
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
🔷@rahpoyane 🔷
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ خود ملا صدرا هم نمیدونه معنی اسمش رو
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
🔷@rahpoyane 🔷
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
#حدیث ☀️
✍ #امام_حسین_علیه_السلام :
حضرت مهدى (ع) داراى غيبتى است كه گروهى در آن مرحله مُرتد مى شوند و گروهى ثابت قدم مى مانند و اظهار خشنودى مى كنند. افراد مرتد به آنها مى گويند: «اين وعده كى خواهد بود اگر راست میگویید؟»
كسى كه در زمان غيبت در مقابل اذيّت و آزار و تكذيب آنها صبور باشد، مجاهدى است كه با شمشير در كنار رسول خدا (ص) جهاد كرده است.
📚بحارالأنوار، ج 51، ص 133
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌾
تعجیل در فرج #صلوات 🌹
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
🔷@rahpoyane 🔷
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سعی کردم بتو مشغول شوم
حیف شد مشغله پیدا کردم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❧🔆✧﷽✧🔆❧
🎬#کلیپ_تصویری
🔺بوسیدن کف پای پدر و مادر ثوابش مثل بوسیدن تربت حرم ابا عبدالله الحسین علیه السلام
پیشنهاد دانلود👌
⏰( ۸دقیقه و ۲۴ثانیه )
#سخنرانی_قطره_ای🎤
📌حجت الاسلام #دارستانی
#شهید_عبدالمجید_رحیمی
🌸به خاطر جثه کوچکش هم #اسلحه از قدش بلندتر بود و هم کلاه برای سرش بزرگ ؛ اما تصمیم گرفت که خونش در راه #اسلام ریخته شود و شد.
🌸#عبدالمجید که سنش کمتر از ۱۵سال بود جملهای سوزاننده دارد که با آن میخندد به ریش تمام #دنیا_پرستانی که مغبونِ دو عالمند.
🍃میگوید :
👈« همه خیال میکنند #جنگ ، سر من یک کلاه گشاد گذاشته ، اما این منم که سر #زندگی را گول مالیدم»😏
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
🌹دهم #فروردین ۱۳۴۵، در #تهران چشم به جهان گشود.#پدرش محمدعلی، #کارگر بود و مادرش،زهرا نام داشت.
🌹تا #دوم_متوسطه در رشته علوم تجربی درس خواند. به عنوان بسیجیی در #جبهه حضور یافت.
🥀دهم اردیبهشت ۱۳۶۱، در عملیات #بیت_المقدس( خرمشهر ) بر اثر اصابت گلوله به ران و کمر #شهید شد.
⚰مزار او در #بهشت_زهرای تهران واقع است.
#یاد_شهدا_با_صلوات🌹
واکنش ظریف به اظهارات تجزیهطلبانه اردوغان
🔸دیروز اردوغان در رژه نظامیِ باکو بیتی از آهنگ «آراز آراز» را خواند که برای پانترکها سمبل جدایی دو سوی ارس است.
🔹ظریف: به اردوغان نگفته بودند شعری که در باکو خواند مربوط به جدایی قهری مناطق شمالی ارس از سرزمین مادریشان ایران است؟ او نفهمید که علیه استقلال جمهوری آذربایجان سخن گفته است؟ هیچکس نمیتواند درباره آذربایجان عزیز ما صحبت کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💬رسانهی مستقل
⭕️📹 استاد رحیم پور ازغدی:
🔸اگر میخواید آمریکاشناسی یاد بگیرید،
یک دوره سگ شناسی بگذرونید!
🍂دوقدم مانده که پاییزبه یغمابرود...🍂
🍉 پیشاپیش شب یلداتون مبارک🍉
#مسابقه_ارسال_عکس📸📷
🍂عکاسی از محله های دینان در فصل پاییز و شب یلدا🍉
🍁شماره:۲۸
🍁دینان،خیابان قدیمی دینان
کوچه ولی عصر(عج)۷۴
➕جهت افزایش بازدیدها فایل های مورد نظر را به دیگران ارسال کنید.
✨ https://eitaa.com/joinchat/1693319236C6561dadc0a
🌼شهیدی که یک تنه جلوی ۴۰ داعشی ایستاد!
✍اگر شهید عبدالکریم پرهیزگار نبود، جاده بوکمال به دست داعش میافتاد و به دنبال آن شهر بوکمال نیز سقوط میکرد.
او به تنهایی با ۴۰ تن روبهرو میشود و پس از به هلاکت رساندن ۳۷ نفر از آنها، فشنگهایش تمام میشود. به سوی او حمله میکنند تا اسیرش کنند، اما این بار با سرنیزه دفاع و دو نفر دیگر را مجروح میکند و در نهایت به شهادت میرسد.
شهید پرهیزگار متولد ۱۳۶۵ و نخستین شهید مدافع حرم شهرستان خفر در استان فارس است. او ۲۰ آذر ۹۶ در سوریه به شهادت رسید و هیچگاه دومین پسرش را ندید.
💌 گفتگویی صمیمانه با
#امینه_وهاب_زاده:
در یکی از عملیاتها دستهای آرپیجی زن قطع شد. دیدم تانک عراقیها جلو میآید، آرپیجی با گلوله آماده را گرفتم، آرپیجی را شلیک کردم و اتفاقاً به تانک خورد!
🔰چطور شد که به جبهه رفتید؟
با شروع جنگ تحمیلی به عنوان نیروهای مردمی با گروه ۷۰ نفری از طرف مسجد جامع شهرری به منطقه جنوب رفتم. در آن زمان هنوز بسیج شکل نگرفته بود به مدت ۴ سال در آبادان، خرمشهر، دهلاویه، پادگان حمیدیه، هویزه و مناطق دیگر به عنوان آمدادگر و نیروی نظامی فعالیت داشتم در منطقه جنوب در ستاد شهید چمران نیز فعالیت داشتم. سپس در مقطعی با شهید همت از جنوب به منطقه غرب رفتم.
🔰چطور شد که مجروح شدید؟ در کدام مناطق و کدام عملیاتها؟
اولین مجروحیت شدید من سال ۶۰ بود شبیخون رژیم بعث به ایستگاه عملیات آبادان که بسیاری از بچههای رزمنده شهید شدند. آن شب پس از حمله عراقیها، به گروه آمدادی بیسیم زدند که آمبولانس اعزام کنند ولی آمبولانس به ماموریت رفته بود. وقتی هم که آمبولانس آمد راننده آنقدر خسته و زخمیبود که نمیتوانست دوباره اعزام شود برای همین خودم با سرعت سوار آمبولانس شدم و به طرف منطقه به راه افتادم. وقتی به آنجا رسیدم با صحنه تکاندهندهای روبهرو شدم. همه بچهها شهید شده بودند و آنهایی هم که نفس میکشیدند آنقدر خون از بدنشان رفته بود که کاری از دستم برایشان ساخته نبود.
✅هرطوری بود یکی از مجروحان را سوار آمبولانس کردم، زمانی که در حال انتقال مجروح به آمبولانس بودم یکی از رزمندهها که از گلوله باران عراقیها جان سالم به در برده و تنها کتفش جراحت پیدا کرده بود خودش را به من رساند وگفت:خواهرم شما به مجروح برسید.
من رانندگی میکنم. با وجود اینکه نباید چراغهای آمبولانس را در شب روشن میکرد برای پیداکردن راه این کار را انجام داد و با روشن شدن چراغهای آمبولانس عراقیها متوجه آمبولانس شدند و ما را زیر آتش خمپاره گرفتند. آنقدر آتش زیاد بود که صدای خودم را نمیشنیدم، فقط احساس کردم شکمام میسوزد. وقتی راننده مسیر برگشت را پیدا کرد و آمبولانس را به بیمارستان رساند آنقدر به آمبولانس شلیک شده بود که مجبور شدند برای بیرون آوردنم در آمبولانس را اره کنند. در آن حادثه ترکش به شکمم اصابت کرده بود تمام رودههایم به بیرون ریخته بود متوجه میشوند که نبض ندارم و فکر میکنند که به شهادت رسیدم من را به معراج شهدا بردند و فردای آن روز که شهیدی دیگر را به انجا میبرند متوجه بخار داخل مشما میشوند و من را به بیمارستان پتروشیمی آبادان منتقل میکنند سپس به بیمارستان مصطفی خمینی اعزام شدم. سال ۶۲ هم در فکه در عملیات والفجر یک، شیمیایی شدم و به مدت ۶ ماه در نقاهتگاه اهواز بودم.
💌 بیشتر بخوانید
🔰با وجود مجروحیت چرا دوباره به جبهه برگشتید؟
دل کندن از جبهه برایم سخت بود بعد از بهبود نسبی دوباره به منطقه جنگی برگشتم. در تمام این ایام فرزندم در نزد شوهر و خواهرم بود و وابستگی شدیدی به خواهرم داشت. همسرم در مدت فعالیتهای من هیچ مخالفتی نمیکرد. چهار سال از همسر و فرزندم دور بودم.
🔰چطور شد که تک تیرانداز شدید و شکارچی تانک نام گرفتید؟
در یکی از خطوط عملیاتی، مورد حمله دشمن قرار گرفتیم و ترکشهای گلولههای دشمن هر دو دست رزمنده «آرپی جی زن» را قطع کرد و تانکها شتابان به طرف خاکریز ما هجوم میآوردند درهمین حین آرپی جی آماده شلیک را دیدم و آن را برداشتم و به سمت تانک پیشرو دشمن نشان گرفتم. تانک دشمن منهدم شد و رزمندهها همه تکبیر گفتند وخودم از خوشحالی غش کردم. این حرکت باعث شد تا روند پیشروی دشمن کند و نیروهای خودی بتوانند مواضع خود را مستحکم کنند. در آن هنگام با صلوات رزمندهها تشویق شدم و شکارچی تانک نام گرفتم.
🔰چطور شد که شیمیایی شدید؟
در فکه برای رسیدگی به زخمیها، من داشتم پای یکی از این مجروحان را بخیه میزدم که دیدم بیرون همهمه و سر و صدا شده است. رفتم بیرون چادر دیدم فریاد میزنند: شیمیایی... شیمیایی.... در آن زمان ما از لحاظ امکانات در مضیقه بودیم. بخصوص بچههای سپاه که امکانات چندانی نداشتند.
ماسک مخصوص شیمیایی هم کم بود. چند وقت قبل از این قضیه یکی از ارتشیها یک ماسک به من داده بود و گفته بود شما که همیشه توی خطی این ماسک نیازت میشود. ماسک را زدم. بعد دیدم یک جوانی را آوردند برای رسیدگی آمدادی که حالش بد بود و وضعیت خوبی نداشت.
✅ ادامه دارد.....