eitaa logo
ره پویان ولایت
344 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
8.8هزار ویدیو
454 فایل
محتوای فرهنگی سیاسی هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطره ای از : ✍ هنگامی که با خانم و بچه هایش از اسلام آباد غرب به شهرضا برگشته بودند و بعد از کمی استراحت وقتی سر حرف باز شد، رو به او کردم و گفتم : 🍃 "ننه، ابراهیم! بیا این جا، یه 🏠خونه بگیر و زن و بچه ات را از آوارگی نجات بده تا کی این طرف و آن طرف، یک روز اندیمشک، یک روز اهواز، یک روز دزفول، یک روز کرمانشاه. حالا هم اسلام آباد... ! " 😊لبخندی زد و جواب داد : "فعلاً که جنگ است. تا ببینیم بعد چه می شه. " 🍃به او گفتم : خوب جنگ باشه، تو هم زن داری، بچه داری، بیا و مثل همه یک زندگی داشته باش. 😊 باز هم خندید و گفت : "ما 🏠خونه داریم، این طوری هم نیس ! " 🍃گفتم : ننه جان خونه ات پس کو کجاست؟ 🔺️گفت : "همین جا، توی 🚗ماشین. بلند شو، بهت نشون بدم. " 🍃وقتی مرا کنار ماشین برد. در صندوق عقب را باز کرد. داخل صندوق مقداری ظرف، دو سه تا پتوی سربازی، چند تکّه لباس و کمی ماست چکیده و نان خشک محلّی گذاشته بود. سپس رو به من کرد و گفت :  😊"اینم خونه و زندگی ما. " 🍃سرم را تکان دادم و پرسیدم :  "ننه! جنگ کی تموم می شه؟ " 🔺️در حالی که صندوق عقب ماشین را می بست، آهی کشید و گفت : "نترس ننه، ما زودتر از جنگ تموم می شیم" 🍃سکوت کردم و او حرفش را ادامه داد : 🔺️ "ما دنیا را به دنیادارها واگذار کردیم و تا موقعی که جنگ هست، همین جوری زندگی می کنیم. زن و بچه هام که راضی هستن، الآن وقت آن نیست که به فکر دنیا و آسوده زندگی کردن باشیم. " ✍ 🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @rahpoyane