✨﷽✨
💠ملاقات با ملک الموت چگونه است؟💠
✍یکی از حالات میّت، چه مؤمن و چه کافر، روبرو شدن با فرشته مرگ است. اما این ملاقات به صورت یکسان صورت نمیگیرد. کافر ملک الموت را به صورت مرد سیاهی که موهایش سیخ شده و با بویی بسیار بد و با لباسهایی تیره میبیند، در حالیکه از دهان و بینی او آتش و دود بیرون میآید به گونهای که حضرت ابراهیم(ع) با دیدن این حالت فرشته مرگ (که به درخواست خود ایشان این جریان اتفاق افتاد) به او گفت: «اگر گناهکار فقط همین صحنه را ببیند برای جزای اعمالش کافی است». اما انسان مؤمن ملک الموت را به شکل جوان زیبارویی که لباسهای زیبا پوشیده و هیئت زیبایی دارد میبیند، در حالیکه بویی خوش از او به مشامش میرسد. این منظره آنقدر خوش آیند مؤمن است که حضرت ابراهیم به فرشته مرگ گفت: «اگر مؤمن فقط این چهره نیکوی تو را به عنوان پاداش نیکیهایش ببیند، برایش کافی است».
📚 ابن ابی جمهور، محمد بن زین الدین،
محقق و مصحح: عراقی، مجتبی، ج ۱، ص۲۴۷
🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃
#معرفی_یاران_امام_حسین (ع)📜
#یار_پانزدهم💕
و
#یار_شانزدهم💕
💚 #سعدبنحارث💚
💛 #ابوالحتوفبنحارث💛
سعد بن حارث، ابو الحتوف بن حارث:
🌺این دو برادر با عمر بن سعد به كربلا آمده بودند، و چون روز عاشورا شد و امام حسین علیه السلام ندا می كرد: «هل من ناصر ینصرنا» و زنان و كودكان با شنیدن صداى امام علیه السلام شیون مى كردند، از دیدن این منظره، تاب نیاوردند و شمشیر به روى سپاه كوفه و دشمنان امام حسین علیه السلام كشیدند و آنقدر مبارزه خود را ادامه دادند تا شهید شدند.
✍برخى نوشته اند كه: این دو برادر در لحظات آخرین امام و پس از شهادت اصحاب به فیض شهادت نائل آمدند.
✨【سعدبن حارث بن سلمه انصارى و برادرش ابو الحتوف هر دو از محكمه(خوارج) بودند و با عمر بن سعد براى جنگ با حسین به كربلا آمده بودند، بعد از ظهر روز عاشورا هنگامى كه یاران امام شهید و تنها سوید بن عمرو و بشر عمرو حضرمى با امام (ع) باقیمانده بودند و صداى زنان و كودكان از آل رسول را شنیده گفتند: «لاحكم الا لله ولا طاعة لمن عصاه»؛ این حسین پسر دختر پیامبر است و ما امید شفاعت جد او را روز قیامت داریم پس چگونه با او محاربه كنیم؟ لذا به یاران امام حسین (ع ) پیوستند #منبع📗وسیلة الدارین 149】✨
📕مقتل الحسین، مقرم 240.
📒ابصار العین، 94.
🍀
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
قبل از اینکه صحبت کنید
کلمات را از سه دروازه عبور دهید
اولین دروازه، از خود بپرسید:
آیا این حرفی که می خواهم بزنم حقیقت است؟
دومین دروازه بپرسید
آیا لازم است الان مطرحش کنم؟
سومین دروازه بپرسید
آیا حرفم نیش و کنایه ندارد که کسی را برنجاند
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃
هر روز معرفی یکی از 30 نفر از ملعون ترین و خبیث ترین نفراتی که در واقعه کربلا بیشترین ظلم را به امام حسین علیه السلام و یاران و اهل بیتش وارد کردند👇👇
#مرة_بن_منقذ لعنت الله علیه
از لشگریان عمر بن سعد ملعون در جنگ با امام حسین علیه السلام و از طایفه عبدالقیس و مردی بی باک بود.
نام کامل او را مرة بن منقذ بن نعمان عبدی گفته اند.
جنایات او:
در عاشورا سال 61 هـ.ق، آن زمان که حضرت علی اکبر علیه السلام فرزند امام حسین علیه السلام، به میدان جنگ رفت و در مقابل سپاه اموی قرار گرفت و تعداد زیادی از دشمنان را کشت و کسی نمی توانست در مقابل او به مبارزه آید مرة بن منقذ، که از دلاوری های آن حضرت به خشم آمده بود، به میدان آمد و گفت:
بزرگترین گناهان عرب بر گردن من که اگر علی اکبر بر من بگذرد و من داغ او را بر دل پدرش نگذارم.
پس همین که آن حضرت بار دیگر با شمشیر به دشمن حمله کرد مرة، راه را بر او بست و با ضربه ای که به او زد، آن حضرت به زمین بیفتاد.
آن گاه مردم اطراف او را گرفتند و با شمشیر پاره پاره اش کردند و فرزند حسین علیه السلام را به شهادت رساندند.
در مورد چگونگی شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام، نقل های دیگری نیز وجود دارد، از جمله:
این که مره همین که در میدان جنگ مقابل حضرت علی اکبر علیه السلام رسید، ابتدا با نیزه به پشت او زد و بعد با ضربه شمشیر فرق او را شکافت، آن حضرت دست به گردن اسب خود انداخت، ولی اسب که ظاهرا خون روی چشمانش ریخته بود، او را در میان سپاه دشمن برد و دشمن از هر طرف بر او تاخت و بدن مبارکش را پاره پاره کرد.
برخی گفته اند که دشمن تیری بر گلوی او زد که آن تیر، گلو را شکافت و آن حضرت در خون خود غلتید و به شهادت رسید.
سرنوشت او:
مختار، عبدالله بن کامل یکی از سرداران خود را با عده ای مامور دستگیری مره کرد.
این گروه مسلح خانه اش را محاصره کردند و چون او راه فرار را بر خود بسته دید سوار بر اسبش شد و نیزه به دست از خانه بیرون آمد و به گروه حمله کرد و نیزه ای بر عبدالله یا عبیدالله بن ناجیه شبامی زد و او را به زمین انداخت ولی آسیبی نرسید.
ابن کامل، او را با شمشیر زد و چون او دست چپش را سپر کرده بود، از این رو دستش آسیب دید و از کار افتاد و اسبش با شتاب او را از صحنه بیرون برد و به این ترتیب مره فرار کرد و خود را به بصره رساند و به مصعب بن زبیر، ملحق شد.
به روایت دیگر که در کتاب ناسخ التواریخ نقل شده، سعر بن ابی سعر، آن خبیث را گرفت و نزد مختار آورد.
مختار از او پرسید:
آیا تو علی بن حسین علیه السلام را کشتی؟
گفت:
من تنها نبودم بلکه هزار نفر با من بودند. مختار دستور داد اول دو دست او را بریدند، بعد زبانش را از دهانش بیرون کشیدند سپس هر دو چشمش و بعد لبانش را بریدند و آخر کار سر از بدنش جدا کرده و بعد تنش را در آتش سوزاندند.
بر #مرة_بن_منقذ_بن_نعمان_عبدی تا قیامت لعنت
📚نفسالمهموم
📚ترجمه کامل ابن اثیر
📚تاریخ طبری
📚منتهیالامال
📚ابصار العین
📚موسوعه الامام الحسین به نقل از: عمادالدین طبری، نفس المهموم، کامل بهائی، لهوف، ارشاد و بسیاری منابع دیگر
🔅سخنان ناب
عجیب است گاهی ما به کسی
که در پُست و مقام یا ثروت از ما پیشی
گرفته حسادت میورزیم اما هنگامی که کسی:
در صف اول نماز یا در حفظ
قرآن ازما پیشی گرفته، غبطه نمیخوریم
و علت آن بسیار واضح است و آن
عشق به دنیا و فراموش نمودن آخرت است.
•{ بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ
الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى }•
بلکه شما زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح
میدهید، در حالی که آخرت بهتر و پایندتر است.
📚:سوره الأعلى 17_16
🔅چرا انسانهای مومن وخوب بیشتر دچار مشکل و غم میشوند؟
🔅خداوند تبارک و تعالی چون بنده ای را دوست دارد در بلا و مصیبتش غرقه سازد و باران گرفتاری بر سرش فرود آرد و آنگاه که این بنده خدا را بخواند فرماید : لبیک بنده ی من ! بی شک اگر بخواهم خواسته ات را زود اجابت کنم می توانم، اما اگر بخواهم آن را برایت اندوخته سازم این برای تو بهتر است
چهل شب بر بنده مومن نگذرد مگر اینکه واقعه ای برایش رخ دهدو او راغمگین سازد و به واسطه آن، متذکر گردد. مومن اگرمی دانست که پاداش مصائب و گرفتاری هایش چه اندازه است،آرزو میکرد با قیچی تکه تکه شود. هر اندازه که ایمان بنده افزون گردد، تنگ دستی اش بیشتر و زندگی اش سخت تر شود. خداوند عزوجل می فرماید اگر بنده مومن من دل آزرده نمی شد، سر انسان کافر را با دستمالی آهنین می بستم، تا هرگز دچار سردرد نشود.
🔅با مروری بر مشکلات و مصایب اهل بیت، مخصوصا مصیبت عظمای امام حسین علیه السلام و اهل بیتش، احادیث بالا را بهتر درک میکنیم... زیرا که اگر دنیا محل عیش و راحتی و خوشگذرانی بود هیچکس لایق تر از محمد و آل مطهرش برای بهره بردن از این موهبت نبود....
هرکه در این بزم مقربتر است
جام بلا بیشترش میدهند...
📚اصول کافی
🕌
ترجمه به فارسی
سرود ملی اسرائیل
آیا ترجمهی آن را می دانید؟
نکته جالب این است که برخی از رهبران عرب و سفیران آنها در اسرائیل با احترام برای آن میایستند.
این سرود شامل این کلمات است 👇👇
بگذارید همه ساکنان مصر، کنعان و بابل بلرزند و ببینند که خون آنها با سرهایشان ریخته میشود.
# چرا سرود ملی اسرائیل برای کودکان ما در مدارس توضیح داده نشده است ؟
به عنوان نوعی فرهنگ و دانش چیزی مهمتر است از آگاهی در مورد آن ؟
به طوری که هر کس در منطقه بداند دشمن او کیست
👈 با ما همراه شوید ، تا ترجمه دقیق لفظی از سرود ملی اسرائیل را بدانید، سرودی که در مناسبت ها و تعطیلات ویژه و با پذیرش روسای جمهور و سفیران ، در اسرائیل (از جمله سفیران عرب) پخش می شودچرا؟
آنها به ما (مردم کشورهای این منطقه) فشار می آورند تا برنامههای درسی مان را تغییر دهند ، تفسیر برخی آیات قرآن را تغییر دهند ؟
و اما رهبران منطقه هرگز به آنها پیشنهاد ندادهاند که سرود ملی رسمی خود را تغییر دهند
سرود ملی اسرائیل چه می گوید ؟🤔
چرا یهودیان این سرود اسرائیل صهیونیستی را انتخاب کردند که دارای شعارهای مذهبی نفرت انگیز برای کشوری است که ادعای متمدن و دموکراتیک دارد؟
עוד בלבב
יהודי
מזרח
לציון צופייה -
לא אבדה
בת שנות
עם חופשי
ציון
ترجمه سرود:
👈تا زمانی که یک روح یهودی وجود دارد
آرزو به جلو ، به سمت شرق
👈امید ما هنوز ساخته نشده است
هزار سال رویای ما رویای
👈سرزمین صهیون و بیت المقدس
بگذار کسانی که دشمن ما هستند ، بلرزند
👈بگذار همه ساکنان (مصر و کنعان) بلرزند
بگذارید که ساکنان بابل بلرزند.
برای فرار از آسمان ، وحشت و وحشت از طرف ما
👈هنگامی که نیزه های خود را در سینه هایشان میکاریم
و زمانی که ما می بینیم که خون آنها در حال ریختن است و سرشان قطع شد
👈سپس ما مردم منتخب خدا خواهیم بود که خدا بخواهد
سوالی که ارزش پرسیدن دارد:
چه کسی تروریست است؟
و چه کسی قاتل !!؟
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
✍🏻 مـــــردی نـزد#دانشمنــــدی از پــدرش شڪایت ڪرد . گفت پــــدرم مرا #بسیار آزار میدهد. پیــر شده است و از مــن میخواهد #یڪ روز در مزرعه گندم بڪارم روز دیگر میگوید #پنبه بڪار و خودش هم نمیداند دنبال چیست؟ مرا با این #بهانهگیریهایش خسته ڪرده است، بگو چه ڪنم؟ دانشمند گفت با او #بساز گفت نمیتوانم.
✍🏻دانـشمنــــــد پـرسیـــد: آیا #فــــرزنــــد ڪوچڪی در خانه داری؟ گفت بلی. گفت اگر #روزی این فرزند #دیوار خانه را خراب ڪند آیا او را میزنی؟ گفت: نه، چون #اقتضای سن اوست. آیا او را #نصیحت میڪنی؟ گفت نه چون مغزش نمیرود و...
✍🏻گفـــت میدانـــی چــرا با فــــرزنــدت #چنین برخورد میڪنی؟ گفت نه. گفت: چون تو #دوران ڪودڪی را طی ڪردهای و میدانی ڪودڪی چیست ،اما #چون به سن پیری نرسیدهای و تجربهاش نڪردهای ، هرگز نمیتوانی #اقتضای یڪ پیر را بفهمی!!!
✍🏻در پـــــیـری انــــســان #زود رنـــــــج میشــود، #گوشهگیر میشود، عصبی میشود. احساس ناتوانی میڪند و... پس ای #فرزند برو و با پدرت #مدارا ڪن اقتضای سن پیری جز این نیست.
#داستان
#پندانه #احترام
#پیش_بینی
🌙 شیربرنج وكتك خوردن عمر و پیشگویی امام علی ع !!
💢 این روایت شیرین را آنهایی بخوانند که میگویند دشمنان دستشان به روایات معصومین درباره آخرالزمان و ظهور رسیده و روالش را به هم میریزند !
⚔ میثم تمار وقتی شنید قرار است بر همان نخلی که امیرالمومنین وعده داده بود به دار آویخته شود فریاد شادی سر داد که والله این را مولایم به من وعده داده بود . ابن زیاد عصبانی شد و دستور داد از قتل میثم امتناع کنند و بعدها به نحوی دیگر به شهادت برسانند تا وعده ی حضرت علی (ع) محقق نشود . نتیجه آن شد که همه درسریال مختارنامه هم دیدیم ، میثم بر همان نخلی که از آن ارتزاق میکرد طبق وعده حضرت امیر(ع) به شهادت رسید و به بهشت جاودان سفر کرد.
☀️ و باز هم تقلای دیگران را بخوانید برای محقق نشدن وعده ی امیرالمومنین و سر انجام آن:
☄ ﺭﻭﺯﯼ ﻋﻤﺮ به حضرت علی ع گفت: یا ﻋﻠﯽ ﺍﮔﺮ ﺣﻖ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ بگو من امروزﻧﻬﺎﺭ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ .. ﺍﻣﺎﻡ فرمود: ﺷﯿﺮ ﺑﺮﻧﺞ! ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺷﯿﺮﺑﺮﻧﺞ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺭﺩ.
♻️ ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺖ. ﺩﯾﺪ ﻧﻬﺎﺭ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﻧﺞ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﻓﺖ ﺩﯾﺪ ﻧﻬﺎﺭ ﺷﯿﺮﺑﺮﻧﺞ ﺍﺳﺖ ، ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍ ﺑﺮﻭﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﺪ ﮐﺎﺭﻭﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ،
ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺁﻥ ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻧﻬﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﻪ ﻣﻄﺒﺦ ﮐﻤﮏ ﮐﻦ، ﻋﻤﺮ ﻭﻗﺖ ﻧﻬﺎﺭ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﻏﺬﺍ ﺷﯿﺮﺑﺮﻧﺞ ﺍﺳﺖ،ﺗﺎ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﻭﺩ ﮐﺎﺭﻭﺍﻧﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺷﮏ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﻏﺬﺍﯾﺸﺎﻥ ﺳﻢ ﻧﺮﯾﺨﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﮔﻔﺘﻨﺪ ﺍﻭﻝ ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﯼ ﻋﻤﺮ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﯾﮏ ﮐﺘﮏ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺧﻮﺭﺩ،ﻭ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﻧﺞ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺧﻮﺭﺩ....
💫ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ... ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻪ ﻭﯼ ﮔﻔﺖ: بلاخره برای ناهار ﭼﻪ ﺧﻮﺭﺩی؟ ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮﭼﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﻧﺞ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ....
☀️ ﺍﻣﺎﻡ ﮔﻔﺖ:ﭼﺮﺍ هم ﺷﯿﺮ ﺑﺮﻧﺞ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﻭ ﻫﻢ ﮐﺘﮏ. ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﻦ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﯽ. ﮐﺘﮏ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻧﻬﺎﺭ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﺩی .
📚مستدرک الوسائل ج1 ص 159 و ص 162
✔️ لذا وعده های امیرالمومنین اینگونه است و هر که تقلا کند تا مانعش شود تقلایی بس درد آور و بی حاصل خواهد بود و اگر سعی کنند روایات را شبیه سازی کنند ناخودآگاه در پازل خود روایات بازی خواهند کرد . برای همین بود که فرمودند « سلونی قبل ان تفقدونی » ؛ از من سوال کنید قبل از آن که من از میان شما بروم.
🌼🍃🍃🍃🌼
#معرفی_یاران_امام_حسین (ع)📜
#یار_هجدهم🌹
💗 #سعیدبنعبداللهحنفى💗
🎐 سعیدبن عبدالله در جلوى امام ایستاد و امام نمازگزارد و او در اثر تیرباران دشمن به روى زمین افتاد در حالى كه مى گفت: خدایا این گروه را لعنت كن همانند لعن قوم عاد و ثمود، و سلام مرا به پیامبرت برسان؛ همچنین گفت: پروردگارا! این زخمها را براى درك ثواب تو در راه نصرت فرزند پیامبر تو بر جان خود خریدم.
🍃آنگاه به طرف امام التفاتى كرده گفت: آیا به عهد خود وفا كردم اى پسر رسول خدا؟!
❤️امام علیه السلام فرمود: آرى، تو در بهشت پیشاپیش من قرار خواهى داشت.
♻️او در حالى به شهادت رسید كه سیزده تیر غیر از زخم نیزه و شمشیر بر بدنش فرو رفته بود
🌸و چون امام (ع) از نماز فارغ شد به اصحابش فرمود: اى انصار من! این بهشت است كه درهاى آن به روى شما باز شده 😊و نهرهاى آن جارى و میوه هاى 🍇🍎🍏آن آماده است، و این پیامبر خداست و اینان شهدایى كه در راه خدا كشته شده اند، منتظر قدوم شمایند، و شما را به بهشت بشارت مى دهند، پس از دین خدا و دین پیامبر حمایت و از حرم پیامبر دفاع كنید.
💫اصحاب به امام عرض كردند: جانهاى ما فداى تو باد و خونهاى ما نگاهدارنده خون تو، به خدا سوگند كه هیچ گزندى به تو و حرم تو نمىرسد مادامى كه از ما كسى زنده باشد.
#توضیحات :سعید بن عبدالله حنفی از وجوه شیعه در كوفه بود، هم صاحب شجاعت و هم اهل عبادت بوده است. او در مرتبه سوم نامه اهل كوفه را نزد امام حسین( ع)به مكه🕋 برد، و امام پاسخ را توسط او قبل از اعزام مسلم بن عقیل براى مردم كوفه فرستاد، و چون مسلم به كوفه آمد سعیدبن عبدالله پس از عابس و حبیببن مظاهر قیام نمود و اعلان بیعت و نصرت نمود، و مسلمبن عقیل او را مجددا با نامه اى براى امام( ع) به مكه فرستاد، و سعیدبن عبدالله ملازم او بود تا به كربلا آمد و شهید شد.(📒وسیلة الدارین، 146).
#ادامه_دارد...
📗مقتل الحسین، مقرم 246 / تنقیح المقال، 2/28.
#بعد_از_کربلا_چه_گذشت_قسمت_هشتم
✳️اهل بیت امام حسین علیه السلام از کودکانی که پدرشان در کربلا شهید شده بود،خبر شهادت پدر را مخفی میداشتند.
🌺دختر سه ساله ی حسین علیه السلام شبی از خواب پرید و بهانه پدر گرفت و گفت:
بابایم حسین الان کنارم بود و مرا در آغوش گرفت...به کجا رفت؟
🌹 اهل بیت که از خواب رقیه آگاه شده بودند صدای ضجه و ناله شان بلند شد.
🔴صدای شیون به خانه ی یزید رسید و از خواب بیدار شد!
پرسید در خرابه چه خبر است؟
✳️گفتند دختر حسین،بهانه ی پدر گرفته است.
🔥 یزید لعنت الله گفت: سر پدرش را برایش ببرید..
🌸 سر حسین علیه السلام را درون طشتی نهاده و با پارچه ای میپوشانند و برای رقیه خاتون می آورند.
او به خیال اینکه برایش غذا آورده اند فرمود: عمه جان من گرسنه نیستم،من بابایم حسین را می خواهم!
🌾گفتند: هرچه میخواهی در میان طشت است. دختر ابی عبدالله با دستهای کوچکش روی ظرف را برداشت...
✨چشمش به سر بریده پدر افتاد،سر را در آغوش گرفت و با سر پدر شروع به دردودل کرد ... بعد از ساعتی اهل بیت حسین دیدند که سر یک طرف و رقیه به طرفی افتاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد...
🌹حضرت سکینه نقل میکند:
هنگامی که در خرابه شام بودیم ،شبی در خواب دیدم پنج نفر بر مرکبهایی از نور سوارند و فرشتگان انها را احاطه نموده و خادمی نیز با آنها است براهی میروند،
💠مرکبها گذشتند ولی خادم بر طرف من آمد و گفت: سکینه جدت رسول خدا بهت سلام میرساند.
🌹گفتم: سلام خدا بر رسولش، تو کیستی؟
✨گفت : من خادمی هستم از خدمه بهشت.
🌹گفتم : این مردانی که بر مرکبهای نور سوارند،کیستند و به کجا میروند؟
✨ گفت اولی آدم صفی الله،دومی ابراهیم خلیل الله،سومی موسی کلیم الله، چهارمی عیسی روح الله و پنجمی که محاسنش را در دست گرفته،گاهی می افتد و برمیخیزد...
او جدت رسول خداست ،که برای زیارت پدرت حسین به کربلا میروند.
🌷 همینکه نام جدم را شنیدم به سویش دویدم تا از مصائبی که بر ما گذشته او را خبر بدهم و بگویم ستمکاران با ما چه کرده اند،
🌟که ناگهان دیدم پنج هودج از نور به زمین فرود آمدند و در میان هر هودج خانمی نشسته.
💐پرسیدم اینان کیستند؟
✨گفت: اولی حوا ام البشر، دومی آسیه بنت مزاحم، سومی مریم دختر عمران، چهارمی خدیجه خویلد، و اون خانومی که دست بر سر نهاده گاهی می افتدو گاهی برمیخیزد جده ی تو فاطمه دختر رسول خداست.
🍀گفتم میروم و به جده ام فاطمه شکایت این ستمکاران را مینمایم.دویدم جلوی حضرت زهرا را گرفتم و گریه کنان گفتم:
💫مادر،مادر بخدا قسم حق مارا منکر شدند...
مادر،مادر بخدا سوگند جمع مارا پراکنده ساختند،
مادر..مادر بخدا پدرم حسین را شهید کردند..
🌹 فرمود: سکینه جان دیگر بس است.ناله ات جگرم را آتش زد و بندهای قلبم را برید،
💥 این پیراهن آغشته به خون پدرت حسین است که از خود جدا نمیکنم تا خدا را ملاقات نمایم...
که ناگهان از خواب بیدار شدم...
🔥پس از آنکه یزید دریافت که برنامه قتل حسین بر خلاف تصوراتش نتوانست محبت اهل بیت را از دلها بیرون کند
و نه تنها حکومتش تثبیت نشد بلکه متزلزل گشت و با واکنش قتل حسین علیه السلام از همه طرف رو به رو شد.
⚫️در مقام گرامیداشت ظاهری اهل بیت برآمد و آنان را در مجلسی خصوصی احضار کرد و گفت:شما دوست دارید در شام بمانید و با عزت و احترام زندگی کنید و همواره مورد لطف حکومت باقی بمانید
🔷 یا به مدینه برگردید و سه حاجت شما بر آورده گردد؟
✍ادامه دارد...
📕 اعیان الشیعه ج 1 ص626.
📗مقرم 456
📘نفس المهموم ص 466
📔بحار ج 45 ص 144