7.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راز ذکر آهن در قرآن؟! Fe
اهن در قرآن!
چه رازی در اینجا نهفته است ؟!
🔰🇮🇷🔰 راز موفقیت
@razmovafajh
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مدیر مدرسه سگ به بغل میاد.
انتقادی وارد به آموزش پرورش و مدارس.
خانم دکتر معصومی
ما معلم ها اعلام می کنیم
یک وزیری می خواهیم که مدل قرآن، آموزش و پرورش را اداره کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چه زیبا قرائت میکند و مستمع به وجد می اید
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج🤲
5.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴شعر بسیار زیبای "کُره خر" که در وصف آقازادهها در برنامه بگو بخند
دوستانی دارد او از فرط بخشایندگی
میدهد کل لواسان را به ایشان کُرهخر
#اکبر_طبری
🔥 @Moohem
"هر روز یک صفحه با کلام حق "
*اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
*بسم الله الرحمن الرحیم**
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين علیه السلام ج ۱، ص ۲۳۸
💠مطالبی عجیب در باب غدیر
پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) امير المؤمنين (عليه السّلام) را به يمن فرستاد تا آن چه را با مسيحيان نجران در گرفتن پارچۀ ابريشمى و نقدينه و خمس و زكات يمن توافق كرده بودند بستاند. پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) رو به سوى حج نهاد و در دورترين شهرهاى مسلمانان ندا در داد كه براى خروج از مكانشان آماده شوند. پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) در بيست و پنجم ذى قعده خارج شد و به امير المؤمنين نامه نوشت كه از يمن به حج روى آورد ولى نوع حجّى را كه تصميم گزاردن آن را داشت مشخّص نكرد. پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) براى گزاردن حجّ قران با آوردن قربانىهايى خارج شد و از ذى الحليفه، احرام بست و مردم نيز با او احرام بستند و امير المؤمنين (عليه السّلام) از يمن خارج شد. هنگامى كه پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) از راه مدينه به نزديكى مكّه رسيد امير المؤمنين (عليه السّلام) نيز از راه يمن به نزديكى مكّه رسيد. امير المؤمنين براى ديدار پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) از لشكر پيش افتاد و پيامبر را دريافت در حالى كه مشرف به مكّه بود. پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) با ديدن او شاد شد و فرمود: با چه احلال كردى؟ امير المؤمنين (عليه السّلام) گفت: تو براى من از احلال خود ننوشتى و من نيّت خود را به نيّت تو بستم و گفتم: احلالى همچون احلال پيامبر خدا و با خود سى و چهار شتر آوردم. پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) فرمود: اللّٰه اكبر، من شصت و شش شتر آوردم و تو در حج و مناسك و قربانى شريك من هستى.
ادامه دارد......
ادامه مطلب
گروهى با پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) آمده بودند كه قربانى همراه نداشتند و خداوند اين آيه را نازل فرمود كه: «
وَ أَتِمُّوا اَلْحَجَّ وَ اَلْعُمْرَةَ لِلّٰهِ » -. پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) فرمود: اين چنين به حجّ عمره وارد شدم - و انگشتان دو دست خود را در ميان هم جاى داد - تا روز رستخيز. سپس فرمود: اگر مىدانستم گذشتۀ من چه آيندهاى مىيافت قربانيى همراه نمىآوردم، و در پى آن به منادى امر كرد كه ندا دهد: هر كه از شما قربانى نياورده است از احرام بيرون آيد و حج خود را عمره گرداند، و كسى كه قرانى همراه آورده است با احرام، اقامت كند. برخى فرمان بردند و برخى مخالفت ورزيدند. پارهاى از مخالفان گفتند: پيامبر، ژوليده و غبار گرفته است در حالى كه ما جامه به تن مىكنيم و به زنانمان نزديك مىشويم و به خود روغن مىماليم. پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) اين كار را از مخالفان نپذيرفت و فرمود: اگر من قربانى نمىآوردم از احرام بيرون مىآمدم و حجّ خود را عمره مىگرداندم، هر كه قربانى همراه نياورده است از احرام بيرون آيد. گروهى بازگشتند و گروهى از جمله عمر بن خطّاب باز ماندند. پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) او را احضار كرد و به او فرمود: عمر تو را محرم مىبينم، آيا قربانى آوردهاى؟ گفت: قربانى نياوردهام. پيامبر فرمود: چرا از احرام بيرون نمىآيى و حال آن كه من دستور دادهام هر كه قربانى نياورده است بايد از احرام بيرون آيد؟ عمر گفت: يا رسول اللّٰه! به خدا سوگند، از احرام بيرون مىآيم در حالى كه تو محرمى. پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) به او فرمود: تو بدان ايمان نمىآورى تا بميرى. به همين سبب عمر عزم انكار متعه كرد تا جايى كه در دوران خلافتش بر منبر آشكارا آن را بيان داشت و مرتكب آن را تهديد نمود. هنگامى كه پيامبر حجّ را گزارد با مسلمانان همراه به مدينه رفت تا به غدير خم رسيد. اين مكان به سبب نداشتن آب و چراگاه براى اتراق مناسب نبود ولى او با مسلمانان در همان جا اتراق كرد و در همين جا بود كه اين آيه نازل شد:«
يٰا أَيُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَيْكَ » «
مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمٰا بَلَّغْتَ رِسٰالَتَهُ وَ اَللّٰهُ يَعْصِمُكَ مِنَ اَلنّٰاسِ » زيرا خداوند مىدانست اگر پيامبر از غدير خم بگذرد بسيارى از مردم كه به سرزمينهاى خود خواهند رفت از او جدا مىشوند، و از همين رو پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) در آن روز بسيار گرم در همان جا فرود آمد و دستور داد زير درختان بزرگ نظافت شود و امر كرد جهاز شتران را در اين مكان نهند و آنها را به شكل منبرى در آورد و سپس به نماز جماعت فرا خواند. همه گرد آمدند در حالى كه بيشترين آنها از شدّت گرما بر پاهاى خود پارچهاى بسته بودند. پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) بر منبر رفت و امير المؤمنين را فرا خواند و خداى را ستود و پند داد و رسالت خويش ابلاغ كرد و خبر مرگ خويش را به امّت داد و فرمود: همانا من فراخوانده شدهام و نزديك است كه پاسخ دهم و هنگام آن رسيده است كه در ميان شما پر بزنم.
من در ميان شما آن به يادگار مىنهم كه هر گاه بدان چنگ در زنيد هرگز گمراه نگرديد: كتاب خدا و خاندانم، اهل بيتم و اين دو از يك ديگر جدا نمىشوند تا وقتى كه بر سر حوض كوثر بر من وارد آيند . سپس پيامبر با رساترين صدا ندا در داد كه: آيا من به شما از خود شما اولى نيستم؟ گفتند: آرى. پس پيامبر در حالى كه بازوى على را گرفت و به گونهاى آنها را بلند كرد كه سفيدى زير بغل حضرت (عليه السّلام) ديده شد فرمود: پس هر كه من مولاى اويم على مولاى اوست . بار خدايا! هر كه او را دوست مىدارد دوست بدار و هر كه را دشمنش مىدارد دشمن بدار و به هر كه يارىاش رساند يارى رسان و يارىات را از هر كه يارىاش را از او دريغ كرد دريغ كن . پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) سپس فرود آمد و دو ركعت نماز گزارد و در پى آن آفتاب غروب كرد و پيامبر با مردم نماز به جاى آورد و به خيمه درآمد [و دستور داد على (عليه السّلام) در خيمه، رو به روى حضرت بنشيند.] سپس دستور داد مسلمانان، گروه گروه بر على وارد شوند تا براى اميرى يافتن بر مسلمانان بدو تبريك گويند و درودش فرستند. از جمله كسانى كه مفصّل تبريك گفت عمر بود كه چنين اظهار داشت: به به بر تو اى على! سرور من و سرور هر زن و مرد مؤمن گشتى .