eitaa logo
کانال اطلاع‌رسانی سایت ره توشه
405 دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
25.5هزار ویدیو
1.1هزار فایل
ارتباط با مدیر کانال: @arhedayati
مشاهده در ایتا
دانلود
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر سلام برهمه, صبح شنبه شما بخیر , ضمن تسلیت فرارسیدن تاسوعای حسینی و با آرزوی قبولی طاعات و عزاداریهای شما دوستداران اهل بین عصمت و طهارت علیهم السلام , امروز آیات 36 و 37 سوره زُمَر صفحه 462 رو قرائت و ترجمه ميكنيم : اَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجیم بِسمِ اللّهِ الرَّحمَانِ الرَّحیم اَلَیسَ اللّهُ بِکَافٍ عَبدَهُ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذینَ مِن دُونِهِ , وَ مَن یُضلِلِ اللّهُ فَمَالَهُ مِن هَاد 36. وَ مَن یَهدِاللّهُ فَمَالَهُ مِن مُضِلّ , اَلَیسَ اللّهُ بِعَزیزٍ ذِی انتِقَام 37. آیا خدا(ی مهربان) برای بنده اش کافی نیست که مردم ترا از قدرت غیر خدا میترسانند؟ (البته خدا کافیست واز غیر او نباید ترسید) و هرکه را خدا گمراه کند (یعنی پس از اتمام حجّت به گمراهی واگذارد) دیگر او را هیچ راهنمایی نخواهد بود. 36. و هرکس را خدا (به لطف خود) هدایت کند دیگر احدی او را گمراه نتواند کرد, آیا خدا مقتدر و غالب (بر تمام قوای عالم) و منتقم (از همه ستمکاران جهان) نیست؟ (البته هست) 37. صَدَقَ اللّهُ العَلیُّ العَظیم
بسم رب شهدا « ظهر عاشورا » آن ظهر آمد و شور عاشورا سرگرفت روزی که دلها را اندوه عالم، در بر گرفت یک طرف نور بود و شور بود و روح ایمان سوی دیگر زر بود وزور بود و ظلم بی پایان چشم خورشید در آسمان خون می گریست کِی (که ای) آسمانِ سرخ فام، مگر این زاده زهرا نیست؟ آخر مگر او معین و یاور دین خدا نیست؟ پس این همه غوغا و بلوا از بهر چیست؟ گو به من، حاکم و ارباب این بلوائیان کیست؟ گو مگر شرم و حیا در نزد این نامردمان نیست؟ آمد پیامش، حاکِم، این لشکر را یزیداست گرچه می داند حسین، رهبر و سالار دین است آمده تا با حسین، آن خون خدا سودا کند غافل زآنکه خون حق، کوفیان رسوا کند دشت بود و سوزش آفتاب و شنهای روان آب بود و سراب بود و فرات، آن رود خروشان کودکی تشنه بود، آب می خواست از عمو وآن دگر طفل، حال پدر می پرسید از او ناگهان روز تار شد، رزمی خونین در گرفت دشمن نادان، کین و خصم خود از سرگرفت لیک قدرت ایمان، خواب آنان در ربود حق، حسین و هفتاد دو یارش را می ستود آخر، آن جتگِ اهریمن بالا گرفت بر کینه ها دامن زد و سرها گرفت کوفیان عهد شکن، عقده‌ها آشکار ساختند لب فرو بستند و بر سپاه حق تاختند تیغی پیکر قاسم، تیری گلوی اصغر را درید اکبر آسمانی شد ، سوی جدش پر کشید عباس در پی آب روان، جانفشانیها نمود خون پیشانی، ز چشم و صورت می زدود دست داد، چشم داد، مشک زدندان برگرفت عشق بازی کرد و رخت شهادت در بر گرفت دیگر حسین را یار و یاوری همراه نبود جنگید اما دیگر دست یاریگری پیدا نبود دیگر رمق بر جسم صد چاکش نبود خواست بازگردد، اما خیمه‌ای برپا نبود زان پس کوفیان درندگی آغاز کردند تیغها برکشیدند و نامردمی ساز کردند بر زمین بود، روح خدا آن کوه ایمان سر جدا و جسم پاکش بود عریان می خوارگان بت پرست، دین خود بفروختند آتش زدند بر خرمن و خیمه ها سوختند پریشان کودکی آتش به بر، دامن کشان می دوید و می گفت، کجایی عمه جان آن دگر کودک خرد سال، با آه و فغان می نمود خود را به زیر بوته های خار پنهان کودکی از ترس، دستان خود بر سر گرفت بانویی قد خمید و زانوی ماتم در بر گرفت اسبها را بر پیکر یاران حسین تاختند جسم آنان را غرق در خون ساختند نادیانِ حق کشتند و سر بر نیزه‌ها کردند آن سیه رویان، خون ها بر دل آلُ الله کردند به اسارت بردند اسوه صبر و امام تقوا را رنجها دادند، سجاد بیمار و دخت زهرا را این جنایت در نهایت کوفیان را رسوا نمود حق را زنده و نام حسین را محبوب دلها نمود ( التماس دعا – محرم ۱۳۹۰)
⭐يکی از علماي بزرگ قم که امام جماعت صحن کربلاي آقا ابا عبدالله عليه السلام بودند ميفرمودند *پيرمرد مجردی در کربلا بود به نام حاج عباس رشتی که خيلی به امام حسين عليه السلام علاقه داشت*. عشق امام حسين عليه السلام او را به کربلا کشيده بود و زندگي خيلی ساده‎ای داشت يک اتاقی هم اجاره کرده بود گاهی کارهای دستی انجام ميداد. مثلا يک چيزی خريد و فروش ميکرد. يک کارش خدمت به مجالس امام حسين عليه السلام بود و آب به عزاداران ميداد. اين پيرمرد زيلوهای حرم را جمع ميکرد و پهن ميکرد و براي نمازجماعت خيلی هم سرحال و بانشاط بود. روز شهادت يکي از امامان عليهم السلام از خانه بيرون آمدم در بين راه يکي از وعاظ کربلا به من گفت حاج عباس رشتی مريض و در حال جان دادن است و در کربلا غريب است اگر ميشود از ايشان عيادتی داشته باشيد و ما چهار نفر بوديم وارد اتاق شديم ديديم لحاف و تشک و پتوی کهنه‎ای رويش کشيده و يکی از رفقايش هم از او پرستاری ميکند. حاج عباسی که هر وقت ما را ميديد سلام ميکرد دست به سينه ميشد خيلي سر حال بود اما ديديم الان در رختخواب افتاده و در حال جان دادن است ديگر نه ميتواند بنشيند نه ميتواند جواب سلام بدهد. حالش خيلی وخيم و در حال سکرات مرگ است دور بسترش نشستيم و به رفقا گفتم لحظه آخر خيلی مهم است که به چه حالت بميرد عبرت بگيريم به اين واعظ گفتم که الان فرصت خوبی است تا يک روضه برای امام حسين عليه السلام بخوانيم. واعظ گفت چشم و شروع کرد: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ هنگام روضه خواندن همه با چشم خود ديديم حاج عباس پتو را کنار زد و بلند شد و مودب نشست حالا ما هم داريم با تعجب نگاه ميکنيم رويش را به طرف راست چرخاند و شروع به گريه کرد و گفت السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قربان قدمهايتان من پيرغلام چه لياقتی داشتم که به عيادت من بياييد السَّلامُ عَلَيْكَ يا امِيرَ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ همين طور سلام داد تا رسيد به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف به آقا هم سلام داد گفت قربانتان بروم من کجا عيادت شما و از همه تشکرکرد و بعد دراز کشيد مثل اينکه صد سال است که مرده باشد نه قلبش کار ميکند نه نبضش کار ميکند و به رحمت خدا رفت. بعد از اينکه به رحمت خدا رفت من به رفيقش گفتم اين پير غلام امام حسين عليه السلام بوده امام حسين عليه السلام به او نظر کرده و قبولش کرده است چهارده معصوم عليهم السلام به ديدارش آمده است. بايد مثل يک مرجع تقليد تشييع جنازه اش کنيم. گفت ما آمديم به منزل به وعاظ گفتيم که بالا منبر بگوييد به علمای نجف گفتيم که درستان را تعطيل بکنيد به بازاريها گفتيم بازار را ببنديد به هيئتيها گفتيم که فردا بايد يک دسته‎ای مثل عاشورا برای يک عاشق امام حسين عليه السلام راه بندازيد ميگفت کربلا يک حالت عجيبی پيدا کرده بود هيئتها مي آمدند به سروسينهاشان ميزدند چون براي همه جريانش را گفته بوديم. يا حسين يا حسين ميگفتند گريه ميکردند براي يک غلام غريب امام حسين عليه السلام غوغا شد. در حوزه هم براي حاج عباس مجلس ختم گرفتيم. يک آيت اللهي در کربلا بود به نام آيت الله سيبويه عموی آيت الله سيبويه‎ای که در زمان ما بودند پيرمردی بود حدود نود سال ايشان هم در مجلس ختم شرکت کرد. به من فرمودند که منبر ختم اين آقا را من ميروم، همه تعجب کردند. ايشان عصازنان آمدند در پله اول منبر نشستند بعد از قرائت قرآن گفت که مردم ميدانيد که من اهل منبر و سخنراني نيستم ولي آمده ام جريانی از حاج عباس رشتی که برايتان بگويم. گفت که وقتی فلانی به من زنگ زد و گفت من در موقع جان دادن کنار بسترش بودم و چهارده معصوم به ديدنش آمدند؛ وقتی تلفن را قطع کردم خيلی گريه کردم دلم شکست که من اينقدر در حوزه بودم در حرم آقا امام جماعت بودم نکند من را قبول نکرده باشند من به حال خودم گريه کردم خسته شدم خوابم برد خواب ديدم حاج عباس در باغی از باغهای بهشت است خيلی سرحال و خوشحال جوان و زيبا. گفتم حاج عباس چطوری! گفت وقتی که من را در قبر گذاشتيد قبر من وسيع و باز شد نورانی شد ديدم آقا اباعبدالله الحسين عليه السلام تشريف آوردند فرمود تو غلام من بودی من را آورد در اين باغي که ميبيني از باغهای برزخی است اين باغ را به من مرحمت کردند. فرمودند حاج عباس همين جا باش در قيامت هم ميآيم تو را ميبرم در بهشت کنار خودم قرار ميدهم. بعد گفت آقاي سيبويه برو به مردم بگو هر چه هست در خانه سيدالشهدا عليه السلام است. جای ديگر خبری نيست کل الخير في باب الحسين هر خيری است در خانه امام حسين عليه السلام است. *اللهم الرزقنی شفاعه الحسین یوم الورود*
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر سلام برهمه, صبح یکشنبه شما بخیر ,با تسلیت فرارسیدن عاشورای حسینی و شهادت جانسوز کشتی نجات امت، حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، و فرزندان و یاران باوفایشان، امروز آیات 50 تا 52 سوره زُمَر صفحه 464 قرآن مجید رو قرائت و ترجمه ميكنيم : اَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجیم بِسمِ اللّهِ الرَّحمَانِ الرَّحیم قَد قَالَهَاالَّذینَ مِن قَبلِهِم فَمَا اَغنَی عَنهُم مَا کَانُوا یَکسِبُون 50. فَاَصَابَهُم سَیِّئَاتُ مَا کَسَبُوا , وَالَّذینَ ظَلَمُوا مِن هَآؤُلَآءِ سَیُصیبُهُمُ سَیِّئَاتُ مَا کَسَبُوا وَمَا هُم بِمُعجِزین 51. أَوَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ 52. پیشینیان هم میگفتند (که ما مال و دولت را به تدبیر و لیاقت خود یافتیم) اما (خطا گفتند که وقت مرگ و هلاک) مال و دولتی که اندوختند بی نیازشان نکرد و (هیچ به فریادشان نرسید) 50. ولیکن کیفر زشتی و بدکاریهایی که (برای کسب مال) انجام دادند به آنها رسید و ستمکاران از این مردم به زودی کیفر کردارشان را خواهند یافت و هرگز از قهر و قدرت خدا رهایی نمیابند. 51. آیا مردم ندانستند که خدا البته هر که را خواهد روزی وسیع دهد و هر که را خواهد تنگ روزی سازد؟ در این (اختلاف روزی خلق) هم ادله‌ای (از قدرت الهی) برای اهل ایمان پدیدار است. 52. صَدَقَ اللّهُ العَلیُّ العَظیم
مطهری و روضه‌خوانی انسان وقتى که در تاریخ نگاه می‌کند، مى‏‌بیند که به سر این حادثه چه‌ها آورده‌اند! به خدا قسم حرف حاجى [نوری] حرف راستى است. مى‏‌گوید امروز اگر کسى بخواهد بر امام حسین علیه السلام بگرید، بر این مصیبت‌هایش باید بگرید، بر این تحریف‌ها و مسخ‌ها و دروغ‌ها باید بگرید. کتابى است معروف به نام «روضة الشهداء» از ملا حسین کاشفى. حاجى فرموده بود که این داستان زعفر جنّى و داستان عروسى قاسم، اول بار در کتاب این مرد آمده است. حقیقت این است که من این کتاب را ندیده بودم. خیال می‌کردم در آن یکى دو تا از این حرف‌ها است. بعد که این کتاب را (که به فارسى هم هست و تقریباً در پانصد سال پیش تألیف شده است) خواندم دیدم از این داستان‌ها زیاد است. ملا حسین کاشفى مردى است که واعظ هم هست، اتفاقاً این بی‌انصاف مرد باسوادى هم بوده است، کتاب‌هایى هم دارد، صاحب انوار سهیلى [است‏] که خیلى عبارت پردازى کرده و می گویند کلیله و دمنه را خراب کرده است. به هر حال مرد باسوادى بوده است. تاریخش را که انسان می‌خواند، معلوم نیست که او شیعه بوده یا سنى، و مثل اینکه اساساً یک مرد بوقلمون‌صفتى هم بوده است، در میان شیعه‏‌ها خودش را یک شیعهء صددرصد متعصبی نشان می‌داده و در میان سنی‌ها خودش را حنفى نشان می‌داده است. اصلًا اهل بیهق و سبزوار است. سبزوار مرکز تشیع بوده است و مردم آن هم فوق العاده متعصب‌اند در تشیع. اینجا که در میان سبزواری‌ها بود، یک شیعهء صد در صد شیعه بود. بعد می‌رفت هرات. آنجا که می‌رفت، به روش اهل تسنن بود.این مرد، واعظ هم بوده است. چون در سبزوار بود، ذکر مصیبت می‌کرد. کتابى نوشته است به فارسى، اولین کتابى که در مرثیه به فارسى نوشته شده همین کتاب روضةالشهداء است که در پانصد سال پیش نوشته شده است. براي مثال شیخ مفید (رضوان‌اللَّه علیه) کتاب ارشاد را نوشته است و چقدر متقن نوشته است. ما اگر به ارشاد شیخ مفید خودمان مراجعه کنیم، احتیاج به منبع دیگر نداریم. من نمی‌دانم این بی‌انصاف چه کرده است! من وقتى این‏ کتاب را خواندم، دیدم حتى اسم‌ها جعلى است؛ یعنى در میان اصحاب امام حسین، اسم‌هایى را می‌آورد که اصلًا چنین آدم‌هایى وجود نداشته‌اند؛ در میان دشمن‌ها اسم‌هایى می‌برد که همه جعلى است؛ داستان‌ها را به شکل افسانه در آورده است. چون این کتاب اولین کتابى بود که به زبان فارسى نوشته شد، [مرثیه خوان‌ها] که اغلب بى‌سواد بودند و به کتاب‌هاى عربى مراجعه نمی‌کردند، همین کتاب را می‌گرفتند و در مجالس از رو می‌خواندند. این است که امروز مجلس عزادارى امام حسین را ما «روضه‌خوانى» می‌گوییم. در زمان امام حسین، روضه‌خوانى نمی‌گفتند، در زمان حضرت صادق هم روضه‌خوانى نمى‏ گفتند، در زمان امام حسن عسکرى هم روضه خوانى نمی‌گفتند، بعد در زمان سید مرتضى هم روضه‌خوانى نمی‌گفتند، در زمان خواجه نصیرالدین طوسى هم روضه‌خوانى نمی‌‏گفتند. از پانصد سال پیش به این طرف اسم این کار شده «روضه‌خوانى». روضه‌خوانى یعنى خواندن کتاب روضة‌الشّهداء، همان کتاب دروغ. از وقتى که این کتاب در دست و بال‌ها افتاد، دیگر کسى تاریخ واقعى امام حسین را مطالعه نکرد و شد افسانه‌سازىِ روضةالشهداء خواندن. ما شدیم روضه‌خوان، یعنى روضة‌الشهداخوان، یعنى افسانه‏‌ها را نقل کردن و به تاریخ امام حسین توجه نکردن. گفت: «وَ زادَتِ التَّنْبورُ نَغْمَةً اخْرى‏»؛ بعد در شصت هفتاد سال پیش، مرحوم ملا آقاى دربندى پیدا شد. تمام حرف هاى روضة الشهداء را به اضافهء یک چیزهاى دیگر، همه را یکجا جمع کرد که دیگر واویلاست! واقعاً به اسلام باید گریست. حماسه حسینی/ نوشته مرتضی مطهری/ صفحات ۸۲ تا ۸۴
‏عکس از احمدرضا هدایتی
🔴 *جانباز و تئوریسین اصلاحات کیست؟!* " *سعید حجاریان کاشانی* " (با نام امنیتی *سعید مظفری* ) متولد ۱۳۳۲ محلۀ نازی آباد تهران، سال های دهۀ 50، همراه با همسر و برادرزنهای خود، با سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، علیه حکومت شاه همکاری مبارزاتی داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی، حجاریان با گردآوردن شاگردان خود همچون اکبر گنجی، عباس عبدی، عمادالدین باقی، اکبر خوشکوش، محمد عطریانفر، محسن آرمین، خسرو تهرانی و ... تشکیلات عظیم سازمان اطلاعات نخست وزیری را بنیان گذاشت تا هرچه قویتر به مقابله با مجاهدین خلق بپردازند. بر دار رفتن بسیاری از سران منافقین، از قاطعانه ترین تلاش های آنان در جنگ با مسعود رجوی بود که نمی خواستند به قدرت دست یابد. در میان دست پروردگان و شاگردان حجاریان، افراد خاصی وجود داشتند که کارهایی بسیار عظیم و جنایتکارانه ای مرتکب شدند: "محمد رضا کلاهی" عامل بمب گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیت الله بهشتی و ۷۲ تن از مسئولین مملکتی. "مسعود کشمیری" عامل انفجار نخست وزیری و شهادت محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر رئیس جمهور و نخست وزیر. "تقی محمدی" از عوامل بمب گذاری نخست وزیری که در زندان خودکشی کرد نیز از شاگردانی بود که حجاریان همواره از او به عنوان "شهید مظلوم" یاد می کند. یکی از موفقیت های بزرگ حجاریان در سال های ۵۸ تا ۶۰، رویارو کردن سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با مجاهدین خلق و از میدان بدر کردن آنان بود. خود حجاریان همواره تعریف می کند که "سیداسدالله لاجوردی" (دادستان انقلاب اسلامی که سرانجام با گلوله کین منافقین به شهادت رسید) به او می گفت: "مجاهدین خلق تکلیفشان معلوم است، آنان منافق نیستند. بلکه شما مجاهدین انقلاب منافق هستید و خطرتان برای جمهوری ساسلامی بیشتر از آنان است." حجاریان از طراحان و بنیانگذاران وزارت اطلاعات بود که در ایام مدیریتش، نقش فعالی در سرکوب هرگونه مخالفت و منتقد از جمله لیبرال ها و دیگران داشت. حجاریان در کشف برخی کودتاهای دهه ۶۰ نقش بسزایی داشت. او کسی بود که به عنوان مقام امنیتی به قم رفت و در برخورد با آیت الله "سیدکاظم شریعتمداری" که کودتاچیان را تایید کرده بود، چنان قاطعیتی به خرج داد که عمامه وی به آن سوی اتاق پرت شد! از خرداد ۱۳۶۸ و پس از فوت حضرت امام خمینی (ره)، حجاریان که قدرت را از دست رفته می دید، جلسات هفتگی اعتقادی - تشکیلاتی ویژه ای در خانه خود تشکیل داد که افرادی کاملا متضاد و مخالف هم در آن شرکت می کردند. او در این جلسات تلاش داشت تا نقاط ضعف آنهایی را که زمانی با هم دشمن بودند برطرف کرده و تبدیل به نقطه قوت و اتحاد کند تا بتواند حرکتی جدید ایجاد شود. عبدالکریم سروش و محسن کدیور که همواره با هم تضاد فکری و اعتقادی داشتند، جوانان تند و آتشین دفتر تحکیم وحدت و اعضای نهضت آزادی ایران که همین حجاریان نسخه آنان را پیچیده بود و همه آنان که به نوعی با خط امام و ولایت فقیه مشکل داشتند، زیر سقف خانه حجاریان جمع شدند تا مثلا جنبشی اصلاح طلبانه در درون نظام ایجاد کنند. خرداد ۱۳۷۶ حجاریان سیدمحمد خاتمی را که شخصیتی کاملا خنثی و بدون سابقه مبارزه و انقلابی بود، جلو انداخت تا جنبش اصلاح طلبی خود را اعلام کند. تلاش او برای دستیابی به قدرت مجلس و به دنبال آن کسب همه مراکز قدرت، او را بر آن داشت تا بی محابا وارد میدان شود. از آن به بعد حجاریان همواره به عنوان قدرت در سایه و دولت مخفی، همه تحرکات را هدایت می کرد. قتل های زنجیره ای که ظاهرا توسط عوامل خودسر و در اصل دوستان و شاگردان حجاریان در وزارت اطلاعات برنامه ریزی و اجرا شد، از تلاش های او برای انهدام تشکیلات وزارتخانه ای بود که ظاهرا دیگر در هدایت و کنترل آن توانی نداشت! طراحی فتنه کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸ و ایجاد بلوا و آشوب در خیابان های تهران به منظور زیر فشار قرار دادن نظام، در همان راستا بود. جنبش دوم خرداد که نتوانسته بود رهبری ای مذهبی و مردمی برای ادامه حرکت خود فراهم کند، برای ادامۀ حیات خود نیاز مبرم به "شهید" داشت و چه شهیدی بهتر از مغز اصلاحات؟! حجاریان با حضور در هیئت خانگی در شهرری برای تعدادی جوان هیجانی، تفکرات و اعتقادات خود را بازگو می کرد و تلاش داشت از نیروهای هیئتی و مذهبی برای پیشبرد حرکت خود بهره ببرد. وقتی حجاریان در روزنامه "صبح امروز"ش مدعی شد: "امام حسین قربانی خشونت جدّش شد" این کلام بهانه ای شد برای تنبیه او! سرانجام روز ۲۲ اسفند ۱۳۷۸ "مردی که زیاد می دانست"، قربانی زیاده روی های خودش شد! او دیگر داشت به خطری برای جنبش دوم خرداد تبدیل می شد، پس حذف مشکوک او، هم می توانست آتش فتنه را علیه نظام شعله ورتر کند. چرا که قرار شد چند جوان با تیپ حزب اللهی و چفیه، در مقابل دیدگان همه او را ترور کنند و کردند! https://chat.whatsapp.com/GN6lQQLtFTe0h3B4zWpFPK سعید حجاریان که برای خودش غول امنیتی و اطلاعات
ی بود، شهریور ۱۳۶۰ یک بار از دست تیم ترور مجاهدین خلق که در نازی آباد در تعقیبش بودند، با سپر قرار دادن فرزندش توانست از مرگ برهد. این بار نیز حجاریان هنگامی که متوجۀ لولۀ اسلحه مقابل صورت خود شد، با بهره گیری از تجربیات نظامی امنیتی خود سریع روی پنجۀ پا ایستاد. گلولۀ شلیک شده که می رفت پرونده او را بایگانی کند، از کنار مغزش رد شد و از توفیق "شهید اصلاحات"، به "جانباز اصلاحات" تنزل یافت! حجاریان به هیچ وجه از عاملین ترور خود شکایت نکرد و تا امروز علت آن را نگفته است! با همه اینها حجاریان از پای ننشست. طراحی فتنه ۸۸ همراهی و همخطی و همسنگری با گوگوش و بهائیان و مسعود و مریم رجوی و رضا پهلوی به بهانۀ تقلب در انتحابات، از دیگر طرح های حجاریان برای فشار بر نظام بود! با توجه به اینکه بنیاد شهید و امور ایثارگران سعید حجاریان را به عنوان "جانباز اصلاحات" جانباز ۷۰ درصد ثبت کرد، سوال اینجاست: وجه تشابه حجاریان با یک جانباز ۷۰ درصد که برای دفاع از کشور در برابر لشکر متجاوزین بعثی، وسط میدان مین تیر و ترکش خورده و جانباز شده است، چیست؟! هدف حجاریان از بیش از ۴۰ سال جنگ و نبرد و تلاش: برای حفظ کشور از متجاوزین حفظ نظام جمهوری اسلامی از خطر دشمنان خارجی حفظ اسلام از گزند دشمنان دین دفاع از دین و ولایت فقیه و ... بوده است؟ یا کسب قدرت به منظوری خاص و نامعلوم؟! این روزها حجاریان با بهره گیری از بهترین حقوق و امکانات جانبازی در بهترین نقطۀ تهران، همچنان در فکر طراحی فتنه های دیگر برای رسیدن به اهداف خود است. این که اهداف او چیستند و مخالفین و دشمنانش کیستند، کسی نمی داند مگر اساتید و دوستان و همخطان "مغز معیوب اصلاحات"! پایان https://chat.whatsapp.com/GN6lQQLtFTe0h3B4zWpFPK
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر سلام برهمه, صبح دوشنبه شما بخیر , با آرزوی قبولی طاعات و عزاداریهای همه محبان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ، امروز آیات 53 و 54 سوره زُمَر صفحه 464 قرآن کریم رو قرائت و ترجمه ميكنيم : اَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجیم بِسمِ اللّهِ الرَّحمَانِ الرَّحیم قُل یَا عِبَادِیَ الَّذینَ اَسرَفُوا عَلَی اَنفُسِهِم لَا تَقنَطُوا مِن رَحمَةِ اللّه , اِنَّ اللّهَ يَغفِرُالذُّنُوبَ جَميعاً , اِنَّهُ هُوَالغَفُورُالرَّحيم 53. وَ اَنيبُوا اِلَى رَبِّكُم وَ اَسلِمُوا لَهُ مِن قَبلِ اَن يَأتِيَكُمُ العَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُون 54. (ای رسول رحمت) به آن بندگانم که (با عصیان وگناه) اِسراف بر نفس خود کردند بگو هرگز از رحمت (نا منتهای) خدا نا اُمید نشوید , براستیکه خدا همه گناهان را (چون توبه کنید) خواهد بخشید , براستیکه او خدایی بسیار آمرزنده و مهربان است. 53. وبه درگاه پروردگارتان به توبه و اِنابه بازگردید وتسلیم اَمر او شوید پیش از آنکه عذاب خدا به یکباره فرا رسد و آن زمان هیچ کمک کننده (و نجات دهنده ای) نیابید. 54. صَدَقَ اللّهُ العَلیُّ العَظیم