eitaa logo
راه و هنر شهداء
264 دنبال‌کننده
673 عکس
225 ویدیو
1 فایل
"کانال اطلاع رسانی فعالیت های فرهنگی و هنری و فضای مجازی دفتر حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس شهرستان قائنات در راستای تکریم شهداء"
مشاهده در ایتا
دانلود
جهاد و مقاومت ادامه دارد # راه و هنر شهداء
مژده به دلها دهید، موسم شادی رسید وز شب هجران و غم، صبح سعادت دمید🦋 نور دل و دیده آن حسن عسکریست نازم از این گل که از گلشن پیغمبریست🌺 عیدامامت و زعامت مولای منتظران مبارک باد✨ # راه و هنر شهداء
و هنر شهداء
" جهاد و مقاومت از دیروز تا امروز" # راه و هنر شهداء
دیدار و تجلیل از خانواده های بزرگوار شهیدغیبی و شهید اسماعیلیان در چهارمین روز از هفته دفاع مقدس با حضور پرسنل دبیرستان شاهد ابرار و دبیرستان شهید اسماعیلیان و مسئولین حوزه مقاومت بسیج سپاه شهرستان قاینات # قدردان خانواده های شهداء هستیم # جهاد و مقاومت ادامه دارد و هنر شهداء
34.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 به مناسبت گرامیداشت هفته دفاع مقدس برگزار میگردد: 🍃 نمایش میدانی به رسم شهیدان 🔸 زمان ۵ و ۶ مهرماه - از ساعت ۱۸:۳۰ لغایت ۲۰:۳۰ 🔹 مکان: پارک جنگلی قهستان - جنب گلزار شهدای گمنام جبل النور ♨️ هشدار: به دلیل رعایت مسائل ایمنی و اقدامات تامینی، منطقه عمومی اجرای نمایش از چهارم تا ششم مهرماه قرق خواهد بود، لذا جهت تردد در محل اجرای نمایش میدانی از مسیرهای مشخص شده در برنامه شرکت فرمایید.❗️ 🌺 بدینوسیله از همشهریان گرامی خواهشمندیم ، جهت شرکت در برنامه زیرانداز به همراه خود داشته باشند. 🆔 @Qaen_CFU
نام روایت: وصیت نامه برگرفته از روایات پدر بزرگوار شهید محمدرضا غیبی( روستای کره شهرستان قاینات) نویسنده: امیر نظری اولین فرزندم بود. بواسطه حسن خلق و رفتاری که داشت او را بسیار دوست داشتم، خیلی از او راضی بودم و هستم.هیچ کاری را بدون رضایت من انجام نداد. موقعی که برای مرتبه دوم اراده کرد به جبهه برود چندین دفعه پیشم آمد و اجازه خواست، بهانه کردم گفتم فصل درو و برداشت محصول است کنارم باشی بهتر است، با انگیزه و انرژی وصف نشدنی کمر همت بست و دوشادوش من به کار برداشت گندم و جو مشغول شد. همه کارها رو خودش انجام داد. حتی کوبیدن خرمن و بقیه کارها. کار که تمام شد روبرویم ایستاد سرش را پایین انداخت و دوباره اجازه حضور در جبهه را داشت. گفت حالا دیگر بهانه ای نیست. نتوانستم نه بگویم. آن شب از لای درب نیمه باز اتاقش دیدم داشت وصیت می نوشت. چقدر هم طولانی شده بود. دست و دلم لرزید خیلی دلم می خواست بدونم محمدرضا چه نوشته است. صبح اعزامش صورتش را بوسیدم و دیدم که وصیت نامه اش را در جیب پیراهنش گذاشت. دیدار به قیامت شد.محمدرضا ۴ دیماه ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی شلمچه به فیض شهادت نائل آمد اما بواسطه موقعیت خاصی که در آن به شهادت رسیده بود پیکرش چندماه دیرتر برگشت. بماند اینکه در این مدت خبرهایی می آمد که پیکرش مفقود شده یا خبرهایی از این دست. بعد از چند وقت پیکر مطهرش برگشت و بعدتر کیفی که وسایل شخصی اش داخلش بود، اما چشم انتظار وصیت نامه ای ماندم که هیچ گاه بدستم نرسید تا بدانم محمدرضا آن شب چه نوشته بود در نامه ای که برای همیشه سر به مهر ماند. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد. # راه و هنر شهداء