🔴عشق و ایثار در خیاطخانههای یزد؛ روایت دیروز و امروز
✍️زهرا محمدیپور؛ یادداشت درباره کتاب «به چند خیاط ماهر نیازمندیم»:
🔻با گذشت سالها، روحیه تلاش و کمک و جهاد و فداکاری در مادران و پدران دوران جنگ ـ که حالا موی سفید کردهاند و به سن پیری رسیده بودند ـ همچنان به قوت وجود داشت و این مفاهیم به فرزندان و جوانان ایشان نیز منتقل شده بود و حالا با وقوع چالش و بحرانی دوباره در کشور، این جوانههای ارزنده، بار دیگر سر از خاک درآوردند.
🔻یکی از گروهها و شهرهایی که آوازه جهاد و فعالیت بانوان آن، حتی به خدمت رهبری هم رسیده بود و ایشان از تلاشهای آنان تقدیر کرده بودند، بانوان و مادران شهید خیاط یزدی هستند که منازل، حسینیهها و حتی دانشگاههای خود را ـ که روزی محل تحصیل جوانان بود ـ این بار به محلی برای آموختن عشق و ایثار تبدیل کرده بودند و در کنار تمام مسئولیتهای مادرانه و همسرانه خود، شبانهروز به خدمترسانی مشغول شدند و جلب رضای الهی و خشنودی امام زمان(عج) را سرلوحه کار خود قرار داده بودند. با اینکه از خطرات ابتلا، بهشان میگفتند، ولینترسیدند و دل به خطر زدند.
🔻کتاب «به چند خیاط ماهر نیازمندیم» روایت ۱۰تن از بانوان خیاط و فعال یزدی است که خاطرات تلخ و شیرین خود را از این دوران با ما به اشتراک میگذارند. این کتاب فعالیت زنان خیاط و انقلابی یزد را دوباره سر زبانها آورد و هم همگان را به نقش زنان و پشتیبانی آنها در ایام جنگ تحمیلی و همچنین ایام مقابله با کرونا، آشناتر و آگاهتر کرد.
🔹بیشتر:
mshrgh.ir/1280823
✅ @Raheyarpub
🔴چگونه از یک دانشجوی پر کار جلو بزنیم؟
📝 رهبرانقلاب: شما در جامعه چه کارگر باشید، چه کاسب؛ چه معلّم باشید، چه دانشجو؛ چه مشاغل تولیدی داشته باشید، چه مشاغل خدماتی؛ چه مرد باشید و چه زن؛ هرکه و در هر سنّی هستید، باید در حال تعلّم و یاد گرفتن باشید. الیماشاءالله کتاب هست.
🔻پس، وقتهایی را برای کتاب خواندن بگذارید.
🚃 چقدر وقت ما در رفت وآمدها، در اتوبوسها، در #انتظار نشستنها و در این گوشه و آن گوشه به حرفزدنهای بیهوده تلف میشود! این وقتهای #تلف شده را اگر روی هم بگذارید، از عمر یک دانشجوی پرکار، بیشتر میشود.
🔺اگر این اوقات رابه کار بکشیم و از آنها استفاده آموزشی کنیم - در خانه، در محیط کار، دربینراه - ببینید جامعه چهخواهد شد! مهم، داشتن معلومات، #انس با کتاب و انس با تعلیم و تعلّم است. ٧١/٢/٩
@Qafase
✅ @Raheyarpub
🔴«از دامن مادر» به چاپ چهارم رسید| آخوندی که همهکاره بود
♦️کتاب «از دامن مادر» روایتهایی است از دامن مادر تا معراج شهادت سیدمهدی اسلامیخواه، طلبهای مبارز و خستگیناپذیر
fna.ir/49ojk
📚بخشی از کتاب:
🔻رفته بود نماز بخواند. به خانه که برگشت، آستینها را زد بالا و پای لگن مسی توی حیاط کنار مادرش نشست. مادرش گفت: «پاشو پاشو. این کارها رو نکن. پسر بزرگ نکردم که بشینه وردل من رخت بشوره. الان یکی بیاد ببینه آخوند روستا داره رخت میشوره، چی فکر میکنه؟!»
🔻سیدمهدی ولکن نبود و تا آخرین تکه، رختها را کنار مادرش شست. همهکار کمک مادرش میکرد: از گردگیری و سبزی پاککردن گرفته تا آشپزی. میل و قلاب دستش میگرفت و به خواهرش بافندگی یاد میداد.
با همان دستهایی که گره در کار رژیم میانداخت، گوشه پارچه گرههای محکمی زد و با آنها یک جانماز درست کرد. مادرش رو به قبله، منتظر اذان نشسته بود. سید مهدی رفت کنارش. جانماز دستساز سفید سادهای را جلو آورد و به مادرش هدیه داد. مادر همانجا پهنش کرد. آن جانماز با هر جانماز دیگری برای مادر فرق داشت.»
نگارش: محمد حکمآبادی
184صفحه
32هزار تومان
⭕️سفارش کتاب با تخفیف 20درصد:
instagram.com/RaheYarPub
basalam.com/raheyar
vaketab.ir
✅ @RaheYarPub
🔴مقاومتی حماسی در برابر رژیم بعث
✍️سجاد اسلامیان؛ مروری کوتاه بر کتاب «اسطورههای عشق» نوشته کمال السید:
🔻تاریخ عراق، سرشار از فراز و فرودهایی است که بسیاری از ما از آن آگاه نیستیم؛ مسیری که منجر به سرِ کار آمدن صدام حسین، آن جنایتکار بزرگ منطقه شد، در تاریخ عراق بسیار درسآموز و عبرتآور است.
🔻در سال 2003م با سقوط صدام حسین، راه برای معرفی شهدای عراقی ـ که در طول سالهای حکومت بعثی در برابر آن رژیم ایستادگی میکردند ـ باز شد و با خروج اسناد از دستگاههای اطلاعاتی و استخباراتی رژیم بعث و همچنین با بازشدن قفل زبانهایی که از ترس رژیم سخن نمیگفتند، کتابهای متعددی دربارۀ این شهدا نوشته شد؛ این کتاب که در دست شماست، رمانی الهامگرفته از همین اسناد و خاطرات جمعآوریشدۀ پس از سقوط صدام است.
🔻«اسطورههای عشق»، کتابی است که در قالب یک رمان در میانۀ بینالنهرین ما را از این فراز و فرود بیست ـ سی ساله عبور میدهد. نکتۀ مهمتر در این کتاب آن است که بسیاری از حوادث اجتماعی را که جامعۀ عراق و بهویژه جامعۀ شیعی عراق را شکل داده، به خواننده معرفی میکند. چگونگی برخورد با نحلهها، اثرات مدرنیته و نوگرایی در کنار بعثیگرایی و اعتماد و اعتقاد به اصول مذهبی و دینی و قیام علیه ظلم و ستم حزب بعث، با وجود خفقان آن دوران جامعۀ شیعی عراقی کم و بیش در این کتاب، در قالب داستانی مؤثر معرفی شده است.
🔻در این بین نمیتوان نقش انقلاب اسلامی ایران را در تکوین مسیر انقلابی مردم عراق نادیده انگاشت...
instagram.com/p/CU1nXPwIwT6
✅ @RaheYarPub
🔴یک ماجراجویی دانشجویی
✍️محمدصادق شهبازی؛ نگاهی کوتاه بر کتاب «در میان سرخپوستها» روزنامه وطن امروز:
🔻«در میان سرخپوستها»؛ تجربهنگاری حضور یک گروه دانشجویی در همایش آبوهوای کوچابامبای بولیوی است. اینکه چطور یک گروه دانشجویی میتواند تحولات بینالمللی را رصد کند، جایی را که مسئولین نمیبینند و مورد توجه قرار نمیدهند، ببیند و با انتخاب درست، طراحی و البته فائق آمدن بر سختیها و مانعتراشیهای داخلیها در نقطه لازم، در خارج از کشور حضور پیدا کند؛ موجب رسیدن صدای انقلاب اسلامی شود، به جای گوشهگیری، محور تحولات باشد.
🔻«در میان سرخپوستها» تصویری از توانستن در عرصهای است که در آن کار مردمی جدی نمیشود. تصویری است از همت دانشجویان و فرارفتنشان از روزمرگیها و دست گذاشتنشان روی اولویتها.
🔻این کتاب هم برای دانشجویان نسل جدید برای الگوگیری خواندنی است؛ هم برای فعالان بینالمللی برای برنامهریزی حضور در مجامع جهانی؛ هم برای مسئولین برای فرصتشناسی نسبت به ظرفیتهای بینالمللی؛ هم برای کسانی که به دنبال ثبت و ضبط تجربیات دانشجویی و ارتباطات میانفرهنگی جمهوری اسلامی هستند.
🔹بیشتر:
vatanemrooz.ir/newspaper/page/3321/8/238887/0
⭕️سفارش کتاب با تخفیف 20درصد:
instagram.com/RaheYarPub
basalam.com/raheyar
vaketab.ir
✅ @RaheYarPub
13.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥آموزشیاری که یک روستا را زنده کرد
♦️آنچه در آیین رونمایی کتاب «من به این آرم اعتماد دارم»؛ خاطرات آموزشیاران نهضت سوادآموزی خراسان گذشت
⭕️سفارش کتاب با تخفیف 20درصد:
instagram.com/RaheYarPub
basalam.com/raheyar
vaketab.ir
✅ @Raheyarpub
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 قلبم بهقدری تندتند میزد که صدایش را میشنیدم...
🔻 خوانش بخشهایی از کتاب «نذر نفس» توسط علیرضا مختارپور، دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور
instagram.com/p/CU45SWOqOF-
🔻پس از شیوع بیماری کرونا در ایران، در کنار حوادث و پیامدهای تلخ این بیماری که هنوز دامنگیر بخش وسیعی از جهان است، زمینههای بروز و ظهور فعالیتهای داوطلبانه و انساندوستانهٔ متنوّع و متعددی در جمهوری اسلامی ایران پدید آمد.
پزشکان و گروههای رسمی درمانی کشور و مخصوصاً پرستاران قید فعالیت محدود اداری و موظّف را زدند و با ایثار جان و توان و عمر خود خالق صحنههای شگفتآوری از ایثار و همیاری و نوعدوستی در شهرهای مختلف شدند.
امّا چیزی نگذشت که گروههای مردمی و جهادی نیز در صحنه حاضر شدند که به شکلگیری عرصهٔ وسیعی از خدمات از اکرام بیماران، نظافت بیمارستان، پاکسازی معابر عمومی، غسل و کفن و دفن اموات گرفته تا تولید ماسک و دیگر تجهیزات بهداشتی و نیز نهضت مواسات که به کمکرسانی به آسیبدیدگان اقتصادی از بحران بیماری کرونا میپرداخت، منجر شد.
🔻کتاب نذر نفس بیانگر بخشی از خاطرات گروههای فعّال در شهر شیراز است که به همّت واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبههی فرهنگی انقلاب اسلامی تولید و توسط انتشارات «راه یار» شده است.
کتاب شامل ۱۱۰ خاطره در پنج بخش: واحد تنفّس، اتاق آخر، شهریاران، مزون سلامت، دانش و نیز تصاویر مربوط به فعالیت گروهها و همچنین تصاویر شهدای حوزهٔ سلامت استان فارس است.
⭕️سفارش کتاب با تخفیف 20درصد:
basalam.com/raheyar
vaketab.ir
instagram.com/raheyarpub
✅ @raheyarpub
🔴«حوض خون» به چاپ دوم رسید| روایتهایی تکاندهنده از مفقودالقصههای جنگ
♦️کتاب «حوض خون»، خاطرات و روایتهای 64نفر از بانوان اندیمشکی درباره رختشویی پتوها و البسه رزمندگان دفاع مقدس است.
📚برشی از کتاب:
🔻اتاق پر بود از لباس. نشستم کنار یکی از تشتها. لباسها را خیس کردم و تاید ریختم رویشان. لکهها را با دست ساییدم تا شسته شوند. دستم را از تشت بیرون کشیدم. یکدفعه شوکه شدم: از دستهایم خون میچکید. از خواب پریدم. هوا روشن بود. «ای داد بیداد! خواب موندم.»
🔻نماز خواندم. با عجله چادر سر کردم و راه افتادم سمت بیمارستان شهید کلانتری... زمستان بود و هوا سرد. آنقدر با عجله و تند راه میرفتم که تنم خیس عرق شد...
رسیدم جلوی نگهبانی. گیت بسته بود. با دست محکم زدم به پنجرۀ نگهبانی: «انگار تو هم مثل من خواب موندی. در رو باز کن.»
آمد دم در و گفت: «مادر، این وقت صبح کجا میخوای بری؟!»
گفتم: «بعد اینهمه سال من رو نمیشناسی؟! خونۀ بابام که نمیرم، اومدهام لباسهای رزمندهها رو بشورم.»
گفت: «مادر حواست کجاست؟! شش ماهه بیمارستان هم جمع شده!»
◻️خانم پوراندخت لینمن از راویان این کتاب پیش از انتشار و خانم خدیجه داغری، دیگر راوی کتاب هم مدتی پس از انتشار کتاب «حوض خون» از دنیا رفتهاند.
تحقیق: فاطمهسادات میرعالی،زهرا بختور، سمانه نیکدل،سمیه تتر، نسرین تتر،مهناز الفتیپور،آمنه لهراسبی و نرگس میردورقی
تدوین: فاطمهسادات میرعالی
رقعی
504صفحه
80هزار تومان
⭕️سفارش کتاب با تخفیف 20درصد:
instagram.com/RaheYarPub
basalam.com/raheyar
vaketab.ir
✅ @raheyarpub
🔴پیشنهاد ویژه برای دانشجویان سال اولی| بسته کتابهای انگیزشی و مهارتی
🔻آرزوهای دستساز؛ ماجرای شکلگیری یک شرکت دانشبنیان دانشجویی
🔻داستان رویان ؛ تاریخ شفاهی دکتر سعید کاظمی آشتیانی در پژوهشگاه رویان
🔻سلولهای بهاری؛ روایتی از زندگی پدر علم سلولهای بنیادی ایران؛ پروفسور حسین بهاروند؛ به همراه خاطراتی از تولید و توسعه سلولهای بنیادی در ایران
🔹کولهپشتی سالاولیها؛ هر آنچه که دانشجوی سالاولی باید بداند
♦️ 128هزار تومان»»»»»»»» 100هزار تومان
♦️ارسال رایگان
🔷مهلت سفارش: تا پایان مهر
♦️سفارش از طریق: صفحه اینستاگرام انتشارات «راه یار»
instagram.com/raheyarpub
02142795454
02537746490
✅ @Raheyarpub
📱بیستوسومین گپوگفت مجازی انتشارات «راه یار»؛
♦️با محوریت: کتاب «معلم حَسابی»؛ خاطرات صدیقه جعفرینیک؛ آموزشیار نهضت سوادآموزی
🔻با حضور:
◻️مریم استادی؛ محقق و نویسنده کتاب
◻️صدیقه جعفرینیک؛ راوی کتاب
◻️سحر دانشور؛ مجریکارشناس
🔻پنجشنبه(امشب) 22مهر | ساعت 22
♦️ پخش از صفحه اینستاگرام:
instagram.com/raheyarpub
✅ @Raheyarpub
🔴این یکی را بیخیال شو!
🔹مقر عملیات بدر را که جمع میکردیم، صادق برای سرکشی آمد.
-چیزی جا نمانده؟
-نه، همه چیز را تا ذره آخر جمع کردهایم.
-اگر چرخیدم و چیزی پیدا کردم چه؟
-با آن حساسیتی که تو روی وسایل مقرها داری، کسی جرئت نمیکند چیزی جا بگذارد. خیالت راحت، هیچچیز پیدا نمیکنی.
حرف من فایدهای نداشت، باز هم خودش شروع به چرخیدن در محوطه کرد. چند دقیقه بعد که مشغول بار زدن وسایل بودیم یکدفعه صدای یکی از بچهها بلند شد:«ای بابا، آن یکی را تو را به خدا بیخیال شو.»
رفتم نزدیک و دیدم بدون توجه به ممانعت بقیه، پاچههای شلوارش را بالا زد، کفشش را درآورد و رفت وسط گودال فاضلاب توالت مقر. مات و مبهوت نگاهش میکردم که چطور این کار را میکند. حتی تصور اینکه بخواهم جای او باشم حالم را بههم میزد.
🔹وسط گودال که رسید لبه یک ورق گالوانیزه را که از وسط فاضلاب بیرون زده بود گرفت و با خودش بیرون کشید. رفت سراغ تانکر آب و شیر را باز کرد، اول ورق و بعد پاهایش را شست. بعد رو به ما کرد که داشتیم غر میزدیم و گفت:«وقتی یک پیرزن روستایی داروندارش را برای ما به جبهه میفرستد، درست نیست ما اینجا ریختوپاش کنیم. شما که خودتان شاهد بودهاید با چه زحمتی اینها را یکییکی از منطقه جمعآوری کردهایم. حالا هم که چیزی نشده، با یک بازوبسته کردن شیر آب همهچیز به حال اول برگشت.»
🔹گاهی اوقات از دستش حرص میخوردم؛ اما بعد که به رفتارهایش فکر میکردم، میدیدم همین رفتارهایش او را از دیگران متمایز کرده و شخصیتش برای خیلیها دوستداشتنی شده است؛ مثلا یکبار به بچههای ستاد گیر داد که چرا کولر گازی راه انداختهاند و زیر باد کولر استراحت میکنند؛ اعتقاد داشت اوضاع رفاهی بچههای ستادی هم باید مثل بچههای عملیاتیِ در خط مقدم باشد؛ البته توقع هم نداشت بچهها مثل خودش بدون پتو روی موکت بخوابند. کولرها را جمع کرد و چندنفری هم از دستش شاکی شدند؛ ولی به آن چیزی که اعتقاد داشت عمل میکرد و کاری به عکسالعمل دیگران نداشت. انصافاً بچههای مهندسی در خطوط مقدم اوضاع بسیار سختی داشتند؛ بهخصوص تابستانها که داغ و شرجی بودن هوا از یک طرف و گردوخاک و لشکر پشهها از طرف دیگر موقعیت را تحملنشدنی میکرد.
📚برشی از کتاب «آقا صادق»؛ روایتی از زندگی جهادگر شهید سیدمحمد صادق دشتی
🔻شهید دشتی؛ در ۲۳ مهر سال ۱۳۶۴ پس از ساختن سکوی تانک زیر دید و تیر مستقیم دشمن، بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید
⭕️سفارش کتاب با تخفیف 20درصد:
basalam.com/raheyar
vaketab.ir
instagram.com/raheyarpub
✅ @raheyarpub
🔴آنها که بیدرد نبودند...
✍️حسن مجیدیان؛ نگاهی به کتاب «هفت خان شستن»:
🔻«هفت خان شُستن» که به احتمال زیاد، مأخوذ از هفت خان رستم و اشارهای ضمنی به مراحل سخت و طاقتفرسای این فعالیتهاست، دردسرها و مکافات شروع این پروژه، تردیدها و درسهای قابل توجه این تیپ کارها، مواجهه مسئولین با این پدیدهی غریب(تغسیل اموات کرونایی)، واکنش بستگان اموات کرونایی، مشقات جمع کردن بین کار و درس و خانواده و این تکلیف روی زمین مانده و همچنین موضوع تدفین و به خاک سپردن اموات کرونایی را در قالب خاطراتی کوتاه و قابل تأمل، ارائه داده است.
🔻خصوصیات قابل توجه این کتاب، کوتاهی و رسایی جملات است و همین ویژگی باعث میشود که خواننده با حوصله هر «خان» از کتاب را به آرامی و سر فرصت دنبال کند و چه خوب که کتاب به ورطهی تفصیل نیفتاده.
🔻عموم کسانی که متصدی کار در این بخش بودهاند از اساتید حوزه و طلاب خانم و آقا بودند که بهصورت جهادی و داوطلبانه وارد عرصهی مجاهدت کرونایی شدهاند. این درس بزرگی است که کارها و فعالیتهای اجتماعی، آنجا سامان میگیرد که افراد متعهد و کنشگران دلسوز، بهصورت خودجوش و غیر دستوری وارد میدان عمل شوند؛ هر جا مردم وسط میدان باشند، انجام و سرانجام آن کار دیدنی است....
🔻در پایان هر عصر بلا، در جایی دفتری باز میشود. کاش آنروز ناممان در سیاههی آنهایی نباشد که بالای صفحهشان نوشته شده باشد: «طوفان بود و فقط کلاه خودشان را چسبیده بودند!» و دور است که فرزندان انقلاب بیدرد و بیعار و بیزخم باشند...
🔹بیشتر:
sobhe-no.ir/newspaper/1272/13
✅ @Raheyarpub