#تلنگر
✍عجیب است گاهی ما به کسی که در پُست و مقام یا ثروت از ما پیشی گرفته حسادت میورزیم اما هنگامی که کسی: در صف اول نماز یا در حفظ قرآن ازما پیشی گرفته، غبطه نمیخوریم و علت آن بسیار واضح است و آن عشق به دنیا و فراموش نمودن آخرت است.
{ بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ
الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى }
🔺بلکه شما زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح
میدهید، در حالی که آخرت بهتر و پایندتر است.
#تلنگر
حواسمان باشد❗️
حواسمان به چروک هایِ دور چشم مادرانمان و لرزش دست های پدرانمان باشد
حواسمان به ترشدن های گاه و بیگاهِ چشم هایِ کم سو و دلتنگیِ شان باشد!
حواسمان باشد که آنها خیلی زود پیر میشوند!
حواسمان باشد خیلی زودتر از آنچه فکرش را میکنیم از کنارمان می روند...
حواسمان باشد به دلگیریِ غروبهایِ تنهاییِ شان...
حواسمان باشد که آنها تمامِ عمر حواسشان به ما بوده...
به آرام قد کشیدنمان بوده ، به نیازها ونازهایمان بوده....
آنها یک روز آنقدر پیر میشوند که حتی اسمهایمان را هم فراموش میکنند..
حواسمان به گرانترین و بی همتاترین عشقهایِ زندگیمان...
به "پدرها " و به "مادرها" خیلی باشد!
🌹🌺🌸🌼🌻💐🍁🍂🍃🌿🌹
#تلـــنگر
💠روزی لقمان به فرزندش گفت: فرزندم! من هفت هزار کلمه حکمت آمیز آموختم، اما تو چهار کلمه بیاموز و حفظ کن که اگر به آنها عمل کنی، برای سعادت تو کافی است:
🔹1⃣ کِشتی خود را محکم بساز که دریا بسیار عمیق است.
🔹2⃣ بار خود را سبک کن که گردنه و گذرگاهی در پیش داری که گذشتن از آن بسیار دشوار است.
🔹3⃣ زاد و توشه بسیار بردار که سفرت بسیار دور و دراز است.
🔹4⃣ عملت را خالص گردان و کار را فقط برای رضای خدا انجام بده که قبول کننده عمل، بسیار بینا و داناست.
📚برگزیده ای از پندهای لقمان حکیم، ص 46
#تلنگر
از یک قبرکن پرسیدند: تو که با قبر و مرده و جنازه سرو کار داشتی عجیب ترین چیزی که دیدی چی بود❓
قبرکن گفت: پنجاه ساله گور میکنم، مرده غسل میدم، اجساد زیادی را کفن کردم و زیر خاک دفن کردم، ولی عجیب ترین چیزی که دیدم خودم هستم.😢
پنجاه ساله با همه چیزایی که دیدم هنوز باور نکردم من هم یه روز میمیرم😔😢
📖كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ
همه کسانی که روی زمین هستند فانى مى شوند،
وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ
و تنها ذات صاحب جلال و گرامى پروردگارت باقى مى ماند.
(سوره الرحمن آیات27،26)
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
جهت عضویت در کانال 💥راهی به سوی بهشت💥 در پیام رسان ایتا از طریق لینک زیر به جمع ما بپیوندید🌹⬇️
🌷 @rahybesoebehesht🌷
#تلنگر ....
بزرگترین حسرت قیامت اینه ڪہ میفھمی بــا نماز تا ڪجاهـٰـا میتونستی بالا برۍ و نرفتۍ!
از هر جھنمۍ بیشتر آدمو عذاب میده ...
🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼
#تلنگر
🔴دنیایی که آخرش دو متر کفن و دو متر قبره به هیچ وجه ارزش دلبستن نداره...
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
جهت عضویت در کانال 💥راهی به سوی بهشت💥 در پیام رسان ایتا از طریق لینک زیربه جمع ما بپیوندید🌹⬇️
🌷 @rahybesoebehesht🌷
#تلنگر
📷 دوربین های الهی
✅هرلحظه چهار دوربین زنده
در حال فیلمبرداری از زندگی ما هستند
که قرار است روز قیامت تمام زندگی ما را
به نمایش بگذارند
1⃣ خداوند است
🌹 ألَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری؛
آیا انسان نمیداند که خدا او را نگاه میکند ؟
📖📖سوره مبارکه علق آیه ۱۴
2⃣ ملائک مقرب خدا هستند
🌹خداوند میفرماید :
ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتید؛
از شما حرکتی سر نمیزند مگر اینکه
دو مأمور در حال نوشتن آن هستند
📖📖سوره مبارکه قاف آیه ۱۸
3⃣ زمین است
🌹خداوند میفرماید :
یوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها؛
در آن روز زمین هرچیزی که دیده را
بیان میکند
📖📖سوره مبارکه زلزال آیه ۴
4⃣ اعضاء و جوارح خود ما
میفرماید :
🌹تکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ
بِما کانُوا یَکْسِبُونَ
در آنروز دستها و پاها شهادت میدهند
که چه کاری کردهاند
📖📖سوره مبارکه یس آیه ۶۵
نکته ❇️
هیچ راه فراری نیست. انکار کردن شدنی نیست '
مطمئن باش که ریز اعمال ثبت میشود
اگر بخواهم دقیق بگم از نیتها باخبرند منتهی اگر نیت کار خیر کردی ولو که آن کار را انجام ندهی یک حسنه برایت می نویسند اما اگر نیت کار بد کردی تا نیتت را تبدیل به عمل نکنی برایت چیزی ثبت نمیگردد این میشه فوق عدالت، خداوند چرا فوق عدالته، چون اگر بخواهد عادلانه پاداش دهد نباید برای نیت خالی حسنه بنویسد.
🌹خداوند می فرماید:
📖📖نحن اقرب الیه من حبل الورید
من از رگ گردن بشما نزدیکترم.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
جهت عضویت در کانال 💥راهی به سوی بهشت💥 در پیام رسان ایتا از طریق لینک زیر به جمع ما بپیوندید🌹⬇️
🌷 @rahybesoebehesht🌷
#تلنگر
اگر به جای گفتن:
دیوار موش دارد و موش گوش دارد،
بگوییم:
"فرشته ها در حال نوشتن هستند..."
نسلی از ما متولد خواهد شد که به جای مراقبت مردم، "مراقبت خدا" را در نظر دارد!
قصه از جایی تلخ شد که در گوش یکدیگر با عصبانیت خواندیم:
بچه را ول کردی به امان خدا !
ماشین را ول کردی به امان خدا !
خانه را ول کردی به امان خدا !
و اینطور شد که "امان خدا" شد: مظهر ناامنی!
ای کاش میدانستیم امن ترین جای عالم، امان خداست....🌸
#تلنگر!
کسی آمد محضر آیت الله میلانی در مشهد.
در اطراف حرم امام رضا علیه السلام مغازه داشت.
عرض کرد: مغازه دارم در اطراف حرم، در ایامی که شهر شلوغ است و زائر زیاد، قیمت اجناس را مقداری بالا میبرم و بیشتر از نرخ متعارف میفروشم. حکم این کار من چیست؟
آیت الله میلانی فرمود: این کار "بی انصافی" است.
مغازه دار خوشحال از این پاسخ و اینکه آقا نفرمود حرام است، کفشهایش را زیر بغل گذاشت و دست بر سینه عقب عقب خارج میشد.
آقای میلانی با دست اشاره کرد به او که برگرد!
برگشت!
آقا دهانش را گذاشت کنار گوش مغازه دار و گفت: داستان کربلا را شنیده ای؟
گفت:بله!
گفت: میدانی سیدالشهدا علیه السلام تشنه بود و تقاضای آب کرد و عمر سعد آب را از او دریغ کرد؟
گفت: بله آقا، شنیده ام.
آقای میلانی فرمود: آن کار عمر سعد هم "بی انصافی" بود!
🌺 این روزها #باانصاف باشیم
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
جهت عضویت در کانال 💥راهی به سوی بهشت💥 در پیام رسان ایتا از طریق لینک زیر به جمع ما بپیوندید🌹⬇️
🌷 @rahybesoebehesht🌷
#تلنگر
⭕️ چهار خصلت بهشتیان!
به سند صحیح از حضرت امام باقر علیهالسلام روایت شده است که فرمودند:
🌹 هر مؤمنى واجد چهار خصلت باشد، خداوند برای او خانهای در بهشت بنا میکند:
❶ كسى كه يتيمى را پناه دهد (و مراقب احوالش باشد و برايش پدرى كند)؛
❷ و كسى كه بر شخص ضعيف و ناتوانی رحم كند (و او را يارى دهد و عهدهدار كارهاى وى شود)؛
❸ و كسى كه به پدر و مادرش محبّت و مهربانی کند و هزينه زندگى آنها را بدهد (و آنها را آزردهخاطر نسازد)؛
❹ و كسى كه نسبت به خادم و زیردستش، با رفق و مدارا برخورد کند.
📜 محاسن (ابوجعفربرقی)، ج۱، ص۸، ح۲۳
خصال (شیخصدوق)، ج۱، ص۲۲۳، ح۵۳
@rahybesoebehesht
✨⭕️﷽⭕️✨
⭕️✨⭕️
✨⭕️
⭕️
#تلنگر
🔸این مبلغ را نذر شما کردم🔸
📝#خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
🔹 مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم ...
به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو .
خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم ...
🔹 در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟
این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم ... بماند.
🔹 یک روز صبح گفتند: فردا جلسۀ کمیسیون خبرگان دارم و میخواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم ...
بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم.
بقچه ای از حوله، لباس و صابون فلهای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر، دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم.
🔹 در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟
گفتم نه! گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت.
من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید!
نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه!!
نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم»
🔹 وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجرهای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حَجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله. گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد.
پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!»
گفت: «وجوهات نیست، نذر است».
گفتند: «نذر؟»
گفت: «دیروز برای باری که داشتم، در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!»
پدر متبسم شد. رو به من کرد که پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم.
🔹 در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! »
من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود.
بعد بدون آنکه چیزی بگویم، درِ گوشم گفتند:
🧮 «ده تا بود؟!»
بعد این آیه را خواندند:
«مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا» ...
نگاهی به بالا کردند و گفتند:
♥️خـدا
بیحساب میدهد.
به هرکه اهل حساب و کتاب باشد با نشانه میدهد که بفهمی مال اوست نه دیگری.
آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم.
𓂃 ִֶָ 𓂃 ִֶָ 𓂃 ִֶָ 𓂃 ִֶָ
@rahybesoebehesht
⭕️✨⭕️✨⭕️
#تلــــــنـگــر❗️
شهید ثانی یک شب از خواب برخاست و دید که نمازشبش قضا شده... گریه کرد و گفت:
خدا چه کردم که #نمازشب از دستم رفت.
حالا امروز بعضی ها نمازصبحشان هم قضا می شود،اما برایشان مهم نیست.
⚠️هزارتومانی اش گم شود ناراحت است، اما #نمازصبحش قضا شده و نگران نیست و این را خسارت نمی داند.
آیت الله مجتهدی تهرانی رحمة الله علیه
❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖
@rahybesoebehesht