eitaa logo
تربیت و حکمرانی
1.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
687 ویدیو
33 فایل
🔰طلبه درس خارج حوزه علمیه، #مبلغ اسلام ناب 🔰افتخارم #معلم بودن، آرزویم #مربی شدن 🔰پژوهشگر و نویسنده حوزه #تربیت (تربیت اسلامی از نگاه رهبر فرزانه انقلاب، قالبهای برنامه‌سازی تربیتی، خلوت ناامن و...) 🔰دانش‌پژوه دکتری #حکمرانی #مرتضی_رجائی
مشاهده در ایتا
دانلود
فوری فوری فوری 🔴 همزمان با سالروز يوم الله نهم دي و در دهه "بصيرت فاطمي و مقاومت علوي" اجتماع حاميان ولايت در مصلاي قم برگزار مي شود. زمان: سه شنبه 9 دي ساعت 10 صبح سخنران: آيت الله حسيني بوشهري ستاد حوزوی دهه بصیرت، سازمان بسيج طلاب و روحانيون،تیپ ۸۳امام صادق علیه السلام و بسیج مدرسه فیضیه و دارالشفا این برنامه با رعایت مسائل بهداشتی برگزار خواهد شد 🔥 حوزه انقلابی ╭┅─────────────┅╮ 🕌 @HowzehEnghelabi 🔆 ╰┅─────────────┅╯
‏تلویزیون به مناسبت ‎ برای بار صدم داره فیلم ‎ رو از شبکه سه پخش میکنه. یعنی تو این ده سال نباید حداقل یکی دو تا فیلم خوب دیگه درباره ‎۸۸ ساخته می‌شد؟! https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
⭕️ اگر ۸۸ نبود، دشمن امیدوار نمیشد و تحریم را اینقدر شدید نمیکرد، بعد هم مشتی ابله سیاسی نمیتوانستند را به ما تحمیل کنند، بعدتر هم یک الدنگ قمارباز جرئت نمیکرد حاج را ترور کند. آقایان سران فتنه، به عنوان یک خونخواه سردار در میگویم: ازتان نمیگذریم. 👤 مرتضی رجائی @TWTenghelabi https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
سريال كيست ؟ سید علی حسینی... شهيدي كه به لايه هاي موساد نفوذ كرد و در تل اویو پس از شناسايي سربريده شد و بعد از مدتها بدنش در مبادله اي به ميهن برگشت. ش روحش صلوات تصویر واقعی افشین سريال خانه امن👆‏شهید «سید علی حسینی» سرباز گمنام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)، فرزند شهید «سید ابوالقاسم حسینی» شهید دوران جنگ تحمیلی است. او متولد یکم بهمن ماه ۱۳۴۱ و از سربازان گمنام امام زمان (عجل الله تعالی) بود که طی ماموریتی که در خارج از کشور بسر می برد، دستگیر شده و در تاریخ بیست وسوم دی ماه ۱۳۹۲ به شهادت رسید. مزار او در قطعه ۲۶ بهشت زهرای تهران است. شهید حسینی، در زمان حیات خود، ارادت زیادی به شهدای گمنام داشت و اکنون نیز مزارش در قطعه ای از بهشت زهرا (س) است که بیشترین شهید گمنام را دارد. پدر شهید نیز در قطعه ۲۴ شهدای بهشت زهرا (سلام الله علیها) دفن شده است و او نیز از شهدای دفاع مقدس است. از این رو، ما همیشه تردد زیادی به بهشت زهرا داشتیم. وقتی بر سر مزار پدرش و دیگر شهدا می رفت، همیشه می گفت: "جای من اینجا خالی است". شهید حسینی به واسطه شغل و خدمتش به وطن، همیشه در ماموریت های پُرخطر شرکت داشت. او مدتی را در غربت و اسارت بسر می برد، رنجی که شهید حسینی در راه خدا و پاسداری از وطن کشید، به درجات او می افزاید و توفیقی بود که نصیب او شد.🌷 او آخرین بار‌ که به ماموریت رفت ؛ سه هفته بعد از دستگیری، خبر شهادتش آمد. https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌یاد ایام: لحظه اعلام خبر شهادت سردار در سخنرانی دعای ندبه صبح جمعه ۱۳ دی۹۸ حرم مطهر رضوی بغض فروخورده و ناله‌ها و ضجه‌های مردان و زنان که ناگهان بلند می‌شود، حال غریبی است.😭 یابن الحسن، ما منتظر ظهور شماییم تا پهلوی شکسته مادرت سلام الله علیها و فرزندان مظلومش را در طول تاریخ بگیریم. https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️صلی الله علیک یا فاطمة الزهرا (س)◾️ هیأت هفتگی یاوران مهدی(عج) 🌹به یاد سردار شهید حاج قاسم سلیمانی🌹 سخنران: حجت الاسلام مرتضی رجائی مداحان: کربلایی رضا امیرزاده کربلایی سجاد رضوانی زمان: چهارشنبه ۱۰ دی پس از نماز مغرب مکان: سالاریه، مسجد النبی(ص) لطفا ماسک همراه داشته باشید. @yyavarann https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
🔻 کانون فرهنگی تربیتی سیدالشهدا علیه السلام برگزار می کند 🔹 پویش غذای نذری به نیت شهیدان حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المنهدس 🔸 عزیزانیکه تمایل دارند به مناسبت سالگرد این دو شهید عزیز، عذای نذری اطعام نمایند تا ساعت ۲۰ روز چهارشنبه ۱۰ دی ماه با این شماره تماس بگیرند: ۰۹۱۰۰۳۸۸۲۴۳ (آقای امینی) @kanoon_sayyed_ashohada
یکی از دوستان کرمانی، امروز صبح این عکس‌ها را از محوطه فرستاده و نوشته: آماده‌سازی محوطه گلزار برای تشریف‌فرمایی زائران حاجی. ولی راستش به نظر من درستش این است که بنویسیم: تشرّف زائران حاجی. اگر می‌توانستیم چشم دل باز کنیم، می‌دیدیم که ملائک و ملکوتیان در حال آمادگی برای هبوط به زمین و تشرّف به مزار حاج و تبرّک به غبار قدم زائرانش‌اند. پ.ن: چقدر دوست دارم در سالگرد حاجی کرمان باشم. خدایا... https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
28.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌کارِ رسانه‌ای بسیار تمیز... در آستانه سالگرد یک گروه رسانه‌ای، یک جعبه کوچک را به میان مردم در شهرها برده‌اند و از آن‌ها می‌خواهند تا بازش کنند. واکنش مردم بسیار دیدنی است. اگر اشکت سرازیر شد😭 به نیابت از دست بر سینه بگذار و سه بار خطاب به سیدالشهدا بگو: صلی الله علیک یا اباعبدالله https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
برای تو مینویسم برای تویی که نمی‌شناختمت برای تویی که از دیروز شناختمت درست نوشته؟ محل شهادت: "بلاد کفر"؟ از دیروز بُغضی بزرگ گلویم را گرفته؛ از غربت و مظلومیتت از اینکه اینقدر مظلومی که حتی نباید نام محل شهادتت روی قبرت نوشته شود. به نظرم شهدای گمنام خیلی خاص‌اند و مظلوم، ولی شهیدی که حتی نام محل شهادتش را نباید بنویسند، خاص‌تر است. خوشبحالت که خیلی خاص شدی، حتما خیلی خریدنی هم بودی و خدا خیلی گرانقدر تو را خرید. به محض شناختنت اشک در چشمانم حلقه زد، نه فقط برای خودت و مظلومیتت، که برای خانواده‌ات هم. خانواده‌ای که شاید حتی به اطرافیانشان نمی‌توانستند بگویند که چه شغلی داری و به کدام ماموریت رفته‌ای. خانواده‌ای که لابد نمی‌توانستند در این مدتی که در ماموریت بودی با تو حرفی بزنند و خبری بگیرند و همه‌اش حرص و جوش بوده و نگرانی از وضعیتت. نمی‌دانم، شاید حتی خانواده‌ای که بعد از شهادتت حسرت همدردی همسایه‌ها و مردم دیگر را کشیده باشند، چرا که مظلوم بودی در حیاتت و در شهادتت. اشک می ریزم برای مظلومیتت، و برای سختی‌هایی که کشیدی، سختی‌هایی که شاید هیچ فردی نداند، سختی‌هایی که در و همجواری با پَست‌ترین و شقی‌ترین افراد عالم تحمل کردی، و شاید و قطعا شکنجه‌هایی که کشیدی. نیروهای امنیت و شهدای امنیت خیلی مظلوم اند، خیلی... ان شاءالله قدر شمایی که نمی‌شناختمت را بدانم. خدایا، شهادت می‌دهم به دوست داشتن شهدا، به مظلومیت شهدا و معترفم به کم کاری خودم در پاسداری از خون شهدا الهی الحقنی بالشهداء ✍محمدحامد مبین راوندی https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
هدایت شده از سطلیات
رپرتاژ مشترک محمد و جهرمی البته از اومدن هر در انتخابات 1400 باید خوشحال شد. اگه کوته بین ها و بی سوادها شلوغ نکنن، باعث رونق انتخابات خواهند بود. و مردم انتخاب خواهند کرد که زیرساخت آینده ایران، صرفا تکنولوژی های ارتباطاتی است یا خود زندگی که درست طراحی شده باشه @satliyat
▪️با خون خودش نوشت بر قلب زمان ▪️در راه امام عشق باید جان داد |مراسم دهه اول فاطمیه ۱۴۴۲| |سالگرد شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و همرزمانش| ----🏴🏴🏴---- 🔴حجت الاسلام و المسلمین مرتضی رجایی(از قم) 🔵حاج مسعود ساکی ----🏴🏴🏴---- 🔸️پنجشنبه و جمعه ۱۱ و ۱۲ دی ماه ۹۹ 🕖 ساعت ۱۹:۰۰ 🔰بلوار رهبری،مسجد حضرت ثامن الحجج(علیه السلام) ⚠️برای حضور در جلسه استفاده از ماسک الزامی میباشد! 🆔️ @rayatolhoda_brj https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
می‌خواستم بنویسم: "کفن پوشیدم و پوشاندم تا بگویم از همان صبح جمعه و بعد از شنیدن خبر شهادتت ما مُردیم"؛ ولی دیدم پیش از تو ما در روزمرگی‌های زندگی مادی‌مان مرده بودیم و خون پاکت دل‌های ما را زنده کرد ای . می‌خواستم بنویسم: "کفن پوشیدیم تا بگوییم آماده خونخواهی از قاتلان توییم؛ هرچند ارزش سرشان از کفش تو کمتر باشد"، ولی دیدم ما که باشیم که خونخواهی تو را بکنیم. خونخواه تو پسر فاطمه است که خواهد آمد و مادرش و فرزندان مظلومش را در طول تاریخ خواهد گرفت؛ خونخواه اصلی تو مولایت امام عصر است ای که خواهد آمد و تو هم خواهی کرد و انتقام ثارالله و سیدالشهدا را خواهید گرفت. می‌خواستم چیز دیگری بنویسم، ولی دعایم فقط این است: وَاَسْئَلُهُ اَنْ يُبَلِّغَنِي الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللهِ وَ اَنْ يَرْزُقَني طَلَبَ ثارکم مَعَ اِمام هُدیً ظاهِر ناطِقٍ مِنْكُمْ. پ.ن:عکس‌ها مربوط به کفن پوشی ۱۰۰۰نفر از طلاب مدارس علمیه قم، در مراسم تشییع پیکر مطهر حاج در قم است. https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
دستورالعمل مبنی بر تعطیلی اجتماعات با تأکید بر مراسم‌های ، ، سالگرد شهادت حاج و مراسم چهلم دانشمند هسته‌ای . به نظرتان اسمش را چه بگذاریم بهتر است؟! https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
📌رزق با واسطه ... بعدازظهر چهارشنبه در اتاقم در نشسته بودم و داشتم نسخه نهایی یک کتاب را ارزیابی می‌کردم: کتاب ""، محصول مشترک من و دوست عزیزم آقا . مشغول حاشیه‌نگاری و ثبت نظراتم برای اعلام به آقا حامد بودم که گوشی موبایل زنگ خورد و اسم آ روی صفحه گوشی ثبت شد. با سید ریاضتی از دبیرخانه آشنا شده‌ام و برای همین، هروقت به من زنگ می‌زند، یاد آنجا می‌افتم. این بار هم تا اسم سید را روی صفحه گوشی دیدم، چند ثانیه‌ای داشتم به این فکر می‌کردم که یعنی سید چه‌کار می‌تواند با من داشته باشد. راستش کمی هم دچار اضطراب شدم که حالا اگر کاری باشد و من در اوضاع این مشغله‌های مختلفم مجبور شوم جواب رد بدهم، چه کنم با این شرمندگی. با همین فکرها تماس را وصل کردم و شروع کردیم به سلام و احوالپرسی. برای اینکه بیشتر بهمان خوش بگذرد، پای یک شوخی درون سازمانی دبیرخانه معنا را پیش کشیدم و از این پرسیدم که "سید چند وقتیه شهریه ما رو واریز نکرده‌ای، بالأخره ما شما رو مرجع می‌دانیم!" کمی که گفتیم و خندیدیم، سید محمد غرضش از این تماس را گفت: زنگ زده بود برای سخنرانی در مراسم در هیئتشان دعوتم کند؛ پنجشنبه شب و جمعه شب، در . حرفش را که زد، بلافاصله گفت: شرمنده که این‌قدر دیر دارم تماس می‌گیرم. می‌دانم که در فضای هیئت‌داری و دعوت سخنران و مداح، این رویه اصلاً درست نیست. از شنیدن این حرف سید خجالت کشیدم. نه از سید، از مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها خجالت کشیدم. منِ روسیاه که هستم که این سلاله‌ی زهرا بخواهد در دعوت من برای نوکری در مجلس مادرش به زحمت بیفتد و چنین جمله‌‌ای را بگوید. دوست داشتم بلافاصله بپذیرم و بگویم که با کمال میل و اشتیاق خدمت می‌رسم؛ ولی فردا شبش، یعنی پنجشنبه شب، جای دیگری دعوت بودم و توفیق نوکری در ذکر مصیبت با من بود. راستش نه فقط دعوت بودم، که میزبان بودم. ماجرا را به سید گفتم و از او نیم ساعت فرصت خواستم تا ببینم می‌توانم این قرار قبلی را طوری تدبیر و جابه‌جا کنم که آن مراسم هم آسیب نبیند. تماس را که قطع کردم، یادم افتاد غیر از این مجلس روضه خانگی، برای ساعت سه عصر پنجشنبه هم قرار یک جلسه تنظیم کرده‌ام: اولین جلسه از در جمع دوستان . دست به کار شدم و به دو نفر زنگ زدم. نیم ساعت بعد خودم به سید زنگ زدم و گفتم که الحمدلله روزی‌ام شد که این دو شب در هیئت آن‌ها در خدمت کنم. سید خوشحال شد و تشکر کرد، ولی کاش می‌دانست که من چقدر خوشحال شده‌ام. احساسم این بود که این رزق خاص فاطمی با وساطت فرزند خَلَف صدیقه طاهره، حاج نصیبم شده است. یادم افتاد که صبح همان روز چهارشنبه یک مطلب نوشتم و در کانال گذاشتم که چقدر دوست دارم برای مراسم ، کرمان باشم؛ ولی نداشتن وسیله و محدودیت‌های کرونایی مانع بود. احساس می‌کردم که حاجی واسطه شده بود تا پنجشنبه و جمعه و در شب سالگردش، جای دیگری ذکر مصیبت مادرش و او را بکنم و همان‌جا مزد شرفیابی به مزار مطهرش را برایم امضا خواهند کرد. الحمدلله. ولی راستش همچنان دلم آنجاست و می‌خواهم که نامم در خیل مشتاقان سیدالشهدای مقاومت و سیاهی لشکر عزادارانش ثبت شود، ولی حالا دیگر استانداری کرمان بیانیه رسمی داده برای ممنوعیت حضور و دیگر کاری نمی‌توان کرد. کاش امشب خبری شود؛ کاش امشب و در شب سالگرد این حادثه تاریخی، خبر حاجی در همه جهان صدا کند. بخش یکم https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
📌هر که را صبح شهادت نیست، شام مرگ هست... از همان بعد از ظهر چهارشنبه که قرار شد پنجشنبه شب و جمعه شب در و در مراسم عزای و یادبود سخنرانی کنم، تصمیم گرفتم که حتماً عرض ارادت کوچکی هم به این سردار عزیز و بکنم. چهارشنبه شب در در قم توفیق خدمتگزاری داشتم. موضوع بحثم تبیین کلیدهای رهایی از خسران در سوره عصر بود، با استفاده از روایات اهلبیت و با تأکید بر سیره صدیقه طاهره سلام الله علیها. در هر محور سعی می‌کردم اشاره‌هایی هم به زندگی حاج قاسم عزیز داشته باشم. به نظرم بحث خوبی بود، ولی یک جلسه برای ارائه مناسب آن خیلی کم بود. در ذکر مصیبت هم مقدمه‌ام را اشاره‌ای به چگونگی شهادت حاجی قرار دادم. حدود ساعت هفت و نیم شب که به منزل رسیدم، سید ریاضتی زنگ زد و گفت: اگر موضوع صحبتتان برای دو شب هیئت معلوم است، بفرمائید تا من به دوستان اطلاع دهم؛ چون معمولاً روی عنوان و موضوع سخنرانی‌ها در صفحه هیئت در فضای مجازی، برنامه‌ای اجرا می‌کنند. با اینکه از عصر یک طرح اولیه برای این دو شب در ذهنم داشتم، چون ارائه محورهای مطرح در سوره عصر در هیئت یاوران مهدی آن‌طور که باید راضی‌ام نکرده بود، تصمیم گرفتم آن را یک بار دیگر و این بار در دو جلسه مطرح کنم. قرار شد عنوان سخنرانی را برای سید بنویسم و بفرستم. بعد از خداحافظی برای سید نوشتم: چهار گام برای گذر از خسارت مرگ و رسیدن به صبح شهادت؛ تببین روایی سوره عصر با نگاهی به سیره فاطمه زهرا سلام الله علیها و سیدالشهدای مقاومت. بخش دوم https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
📌پیش به سوی بروجرد... با سید ریاضتی قرار گذاشتیم عصر پنجشنبه ساعت سه از قم حرکت کنیم به سوی بروجرد. حدود ساعت ۱۳ جلسه توجیهی دوره تربیت نویسنده تربیتی را شروع کردیم و تا حدود ۱۴:۴۵ طول کشید. یکی دو دقیقه به ساعت ۱۵ سید زنگ زد که من پایین منتظرم. پایین که رفتم، دیدم سید و یک آقای میانسال منتظرم‌اند. فکر می‌کردم خود سید قرار است با خودروی خودش دنبالم بیاید تا به بروجرد برویم، ولی در همان چند قدمی که داشتم به سوی خودرو می‌رفتم، با خودم گفتم حتماً دلیلی داشته که سید تصمیم گرفته یک ماشین کرایه کند. سوار که شدیم، سید راننده را معرفی کرد و گفت که ایشان است. من داشتم در ذهنم دنبال ربط این آقای زندیِ راننده با آقای زندی که می‌شناسم و راننده خودروهای کرایه‌ای است می‌گشتم، که بلافاصله سید گفت: "ایشان سَرهیئت ماست" و به همین سرعت مرا از ابهام و اشتباه درآورد. بعد هم توضیح داد که همه ما، از (دوست فاضلم) و آقا (عزیز دلم و شهید بالقوه😍) گرفته تا بقیه و ما کوچک‌ترها، زیرِ دست ایشان و در مدیریت ایشان بر هیئت پرورش پیدا کرده‌ایم. در طول راه، مدام حرف بود و حرف؛ از توضیح ساختار هیئت و تبیین فعالیت‌های تربیتی گرفته، تا اشاره به برخی از آسیب‌ها برای آمادگی ذهنی من به منظور جلسات تربیتی با متربیان و مربیان هیئت. حدود ساعت ۶ عصر رسیدیم بروجرد. ساعت شروع هیئت را ۱۹ اعلام کرده بودند، برای همین سید گفت یک ساعتی برای نماز و یک استراحت مختصر به منزل آقای زندی برویم و بعد راهی مسجد شویم. بخش سوم https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
📌ربنا تقبل منّا... جلسه هیئت با کمی تأخیر شروع شد. بعد از قرائت قرآن، سخنرانی من بود و بعد از ذکر مصیبت من، نوبت روضه خوانی و سینه‌زنی. می‌خواستم بنویسم الحمدلله ارائه خوبی بود، ولی با خودم گفتم از کجا می‌دانی که سخنرانی‌ات خوب بوده است؟اصلاً خوب چیست و بد چیست؟ اگر سخنرانی خوب آن است که بر دل‌های مستمعان اثرگذار باشد و زمینه هدایت را فراهم کند، من از کجا می‌دانم که این‌طور بوده است؟ حتی اگر سخنرانی خوب آن است که نیت سخنران خالص باشد، من از کجا به لایه‌های پنهان نفسم آگاه و مسلطم و چطور می‌توانم از بازی نخوردنم از بازی‌های شیطان مطمئن باشم؟ می‌خواستم بنویسم با همه این‌ها من تلاش خودم را کردم که محتوای خوبی آماده کنم و خوب ارائه دهم و همه کوششم این بود که خالص باشم، ولی باز خودم گفتم: "تلاشت؟! کوششت؟! این‌ها که می‌گویی تلاش و کوشش تو بوده است؟ همین موضوعی که به ذهنت آمد عنایت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود و پردازش محتوایش هم به واسطه‌گری حاج قاسم سلیمانی. کدامش از تو بود؟ حتی تلاشی هم اگر بوده باشد، باز توانش را از عنایت و امداد خود پروردگار داری". ولی جمع خوب و اهل حالی در حسینیه جمع بودند که هم با روضه حاج خوب اشک ریختند و هم با نوحه خوانی قشنگ سینه زدند. الحمدلله رزق خوبی بود. ساعت ۹ شب بود که دعای آخر مجلس را کردم و بزم شب اول تمام شد. بخش چهارم https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
📌دوستان جدیدم آریا و امیرعباس... بعد از پایان هیئت، با رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی، یک گعده دوستانه داشتیم با اعضای دبیرستانی هیئت. حدود ۲۵ تا ۳۰ نفر بودند و در آن میان دو سه نفر بودند که خاص بودند و به چشم می‌آمدند. یکی از آن‌ها بود. از موقع سینه‌زنی امیرعباس به چشمم آمده بود؛ یک نوجوان با استخوان بندی درشت که خیلی مردانه و غیرتی سینه می‌زد. در حلقه بعد مراسم هم خیلی دوستانه و صمیمی رفتار می‌کرد. حدود یک ساعتی با رفقای جدیدم گپ و گفتی و داشتیم و حدود ساعت ۱۰ و نیم راه افتادیم سمت منزل آقای زندی. دو سه نفری گفتند ما هم می‌خواهیم بیاییم و در گعده آخر شبتان با حاجاقا باشیم. یکی از آن‌ها همین امیرعباس بود، یکی دیگر هم . وقتی رسیدیم و لباس عوض کردیم، آریا شروع کرد به پرسیدن سؤال‌های فراوانی که در ذهنش بود. در همان مدتی که آریا کنار من نشسته بود و سؤال می‌کرد و سؤال تولید می‌کرد، امیرعباس در آشپزخانه بود. خودش با هزینه خودش قهوه خریده بود و داشت قهوه درست می‌کرد. خیلی با سلیقه و مرتب، قهوه را در فنجان‌هایی که از آقای زندی گرفت ریخت و از ما پذیرایی کرد. نیم ساعت بعد هم باز خودش خودجوش بلند شد و برایمان چای درست کرد و باز هم سینی را اول جلوی من آورد و با احترام، ولی صمیمی پذیرایی کرد. و آریا هنوز داشت سؤال‌های مختلف و متنوعش را می‌پرسید. جالب آن بود که امیرعباس خودش نه از قهوه نوشید و نه چای؛ به دلیل شرایط جسمی‌اش برایش خوب نبود. ولی خیلی جدی و مصمم برای پذیرایی از ما کمر همت بسته بود. به شوخی بهش گفتم: "ماشاءالله کدبانویی هستی برای خودت". خندید. آخر شب و قبل از رفتن، کنار هم نشستیم تا یک عکس یادگاری بگیریم. باز امیرعباس دست به دوربین شد و از ما عکس گرفت. نه تنها اصراری نداشت که در عکس باشد، که علاقه‌ای هم نشان نمی‌داد. خودم ازش خواستم بیاید و کنارم بنشیند تا یک عکس بگیریم. با خنده گفتم: "بیا یه عکس با هم داشته باشیم تا وقتی شهید شدی و خواستم بیام تو مجلست سخنرانی کنم، یه عکس قشنگ هم با هم داشته باشیم". باز خندید. شاید حرفم را فقط یک شوخی پنداشت، ولی من جدی گفته بودم. من عقیده دارم که امثال امیرعباس هایند که شهید می‌شوند. بخش پنجم https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592