eitaa logo
کانال جرعه ای نور تا صبح ظهور
195 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1هزار ویدیو
19 فایل
🌸 اللهم عجل لولیک الفرج🌸 ارتباط باادمین @Hgh110 🌸انتشار مطالب باذکر صلوات نذر ظهور بلامانع می باشد🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️ ◾️اهل بیت در خرابه شام 🥀گفتگوی هنده همسر یزید باحضرت‌زینب سلام‌الله‌علیها 🏴با‌کاروان‌تا‌پای‌جان‌منزل‌به‌منزل‌می‌روم ▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️
ماجرای هنده همسر یزید لعنت الله علیه ◾️سـلمـان فـارسـی رحمة الله ، روزی از کنـار یکـی از بـاغ هـای مـدینـه می گذشت، مردی غم زده را دید که کنار درب باغ نشسته است. آن مرد که عبدالله بن عامر بود، به سلمان گفت: از چهره نورانیّت معلوم است که مسلمانی. سلمان گفت: آری. عبدالله گفت: من از یهودیان بنی قریظه هستم و اصالتاً اهل شامم ما یهودی ها هر وقت گرفتاری بزرگی داشته باشیم، خداوند را به موسی علیه السلام    قسم می دهیم. ای مرد نورانی مسلمان! من ثروّت زیادی دارم، اگر دعا کنی و دخترم هنده خـوب شود (یعنی چشم های کورش شفا پیدا کند) هر چه بخواهی به تو می دهم. سلمان گفت:  من پولکی نیستم، امّا دخترت را نزد طبیبی می برم که شفایش دهد، فقط بگو اگر دخترت خوب شد، مسلمان می شوی یا نه؟ گفت: آری، ولی نـزد طبیب های زیـادی بردم، همه گفتند: معالجه هیچ فایده ای ندارد. سلمان گفت: این طبیب با آن ها فرق دارد، دخترت را بیاور درب خانه ی امام علی علیه السلام  ، من هم به آن جا می آیم. آمدند، به حضرت علی   علیه السلام  گفتند.  حضرت علیه السلام  فرمود: اگر بنا به مسلمان شدن اوست، پس بروید حسینم را خبر کنید. بچّه ی خردسال را آوردند. امیر المؤمنین علیه السلام   فرمود: ظرف آبی بیاورید و بعد به حسین  علیه السلام گفت: دستت را در آب بگذار. بعد مقداری از همان آب را به چشمان این دختر بچّه پاشید. به اذن خداوند یک دفعه چشم دختر شفا یافت دختر، رو به امام حسین علیه السلام    کرد و گفت: تو حسینی؟ فرمود: آری. دختـر گفـت: مـن معطّل بابا نمـی شوم و همین الآن ایمان می آورم. اشهد ان لا اله الاّ الله.... □
◾️حضرت علی علیه‌السلام  فرمود:  بقیّه ی آب را هم ببر، در خانه روی بدن او بریز تا علّت مرض هم از بین برود. فردای آن روز پدر و دختر درب خانه حضرت علیه السلام آمده و پدر عـرض کرد: یا امیر المؤمنین! می شود یک منّتی بر من بگذاری؟ این دخترم را چند ماهی برای کنیزی قبول کنی که با بچّه های شما تربیّت اسلامی شود. حضرت علی علیه السلام قبول کرد. پدر به شام رفت، بعضی از شامیان (از اقوام و دوستان) همان جا به اسلام ایمان آورده و بعضی هم پس از آمدن به مدینه و دیدن چشم سالم دختر ایمان آوردند. دفعه ی دوّم که پدر خواست از مدینه برود، امیر المؤمنین  علیه‌السلام  به او فرمود: او را هم با خودتان ببرید. عرض کرد: مگر بی ادبی کرده؟ حضرت علیه السلام  فرمود: خیر، خیلی هم با ادب و با ظرفیّت است. امّا دختر تا شوهر نکرده نمی تواند دوری پدر را تحمّل کند، چون انس او وقتی با شوهرش ایجاد شد،تحمّل فراق پدر دارد. عرض کرد: اجازه بدهید از خودش بپرسم و پرسید: آیا دوست داری به شام بیایی یا این جا بمانی؟ عرض کرد: بابا، من دلم می خواهد در مدینه بمانم و کلفتی زینب سلام الله علیها را بکنم. حضرت علیه السلام  فرمود: به دلایلی او را ببر. عرض کرد: چشم ـ هنده روی پـاهـای حضرت زهـراسلام الله علیها افتادو عـرض ادب کرد و گفت روزگار می خواهد بین من و شما جدایی بیندازد. و به امام حسین علیه السلام عرض کرد: آقا! چشم نداشتم، شفایم دادی،امیدوارم یک روز دوباره شما را زیارت کنم. سپس رو به زینب سلام الله علیها کردو گفت: چه دوران قشنگی بودامیدوارم یک بار دیگر تو را ببینم و... ◾️هنده به شام رفت، و بعدها بایزید ازدواج کرد. □□
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹السلام علیک یا اباعبدالله الحسین🌹 🍂گفتگوی هنده همسر یزید با حضرت زینب سلام‌الله‌علیها. 🌘هنده در قصر یزید بود، شبی در عالم خواب دید که درهای آسمان باز شد، ملائکه صف به صف به زیر می آیند و به اتاقـی وارد می شوند، که سر بریده ی امام حسین  علیه السلام  در آن مکان است و به آن سر سلام می کنند. ◾️السَّلام علیک یا ابا عبدالله◾️ ابر سفیدی از آسمان به زیر آمد. در میان آن ابر، بزرگوارانی گریان بودند، بزرگ آن جمع جلو آمد و لب به لب آن سر بریده گذاشت و اشک ریخت و فرمود: من جدّت پیامبرم، او پدرت علی است، او برادرت حسن است، او جعفر و آن عقیل و دیگری حمزه و دیگری عبّاس عمویم می باشد و بعد فرمود: 🍂یا ولدی! قَتَلُوکَ اَتراهُم مَا عَرَفُوکَ وَ مِن شرب الماءِ مَنَعُوکَ. تورا کشتند ولی نشناختند و از آب هم مضایقه کردند. ◾️هنده از خواب بیدار شد، یزید را ندید، به دنبالش رفت .دید در اتاقی نشسته و گریه می کند و مرتب می گوید: وَ مالِی و لِلْحُسَینِ؟  مرا با حسین چه کار؟ ◇
◾️هنده از یزید درخواست کرد که بگذارد اسرایی که متعلّق به حسین علیه‌السلام هستند به داخـل حـرم بیـاورد. 🍂یـزیـد از طـرفی عاشـق هنـده بـود و حـرفـش را می پذیرفت و از طرفی می خواست باز اسرای اهل بیت علیهم السّلام را تحقیر کند و با آمدن آن ها به قصر، عظمت خودش و کاخش را به آن ها نشان دهد، لذا اجازه داد هنده آن ها را به داخل کاخ بیاورد. ◾️یزید گفت: اجازه داری بروی، امّا به صورت رسمی. لذا تعداد زیادی کنیز و غلام جلوتر رفتند و با مشعل خرابه را روشن کردند. 🥀حضرت زینب سلام الله علیه  تا او را دید شناخت، به خواهرش، امّ کلثوم گفت: این زن را می شناسی؟  گفت: نه. گفت: او هنده، دختر عبدالله بن عامر است، هر دوتایی سر را به زیر انداختند که هنده آن ها را نبیند و یا نشناسد. 🍂هنده جلو آمد و گفت: خانم چرا سرت را به زیر انداختی؟ حضرت زینب سلام الله علیه جوابی نداد. پرسید:  مِن اَیِّ البِلادِ انتم؟ از کدام شهرید؟ فرمود: مِنَ المدینة. از شهر مدینه..... ◇◇
◾️هنده تا نام مدینه را شنید از صندلی پایین آمد و گفت: بهترین سلام ها بر ساکنان مدینه. 🥀زینب سلام الله علیه  پرسید: چرا از صندلی پایین آمدی؟ به احترام ساکنان مدینه. هنده پرسید: سؤالی دارم. خانم فرمود: بپرس. عرض کرد: شما خاندان علی  علیه السلام   را در مدینه می شناسید؟ آخر من زمانی کنیز آن ها بودم. 🥀زینب سلام الله علیها فرمود: آری، از حال کدام یک از آن ها می خواهی، بدانی؟ عرض کرد: از حال حسین  علیه السلام  و بقیه فرزندان علی علیه السلام  ؛ آخر من شفا یافته ی حسینم، کنیز زینبم. 🥀زینب  سلام الله علیها گریه زیادی کرد و فرمود: وَ اِن سَئَلتِ عَنِ الحٌسَینِ فَهذا رأسهُ بَینَ یَدَی یزیدٍ...  اگر از حسین علیه السلام  می پرسی، این سر بریده ی اوست که در برابر یزید است. اگر از عبّاس علیه السلام و سایر فرزندان می پرسی، آن سرهای بالای نیزه متعلّق به آن هاست و بدن هایشان در کربلاست. اگـر از زین العابدین علیه السلام می پرسی، از شدّت درد قادر به حرکت نیست... ◇◇◇
◾️و اِن سَئَلت عَنِ زَینَبٍ، فَاَنَا زَیَنَبُ بنت عَلّیٍ وَ هذِی اُمُّ کُلثُومٍ وَ هؤُلاءِ بَقیةُ مُخَدّرات فاطِمَة الزّهراءِ سلام الله علیها. 🥀اگر از زینب می پرسی من زینبم، این خواهرم، امّ کلثوم است و بقیّه ی این زن ها منسوب به مادرم فاطمه زهرا  سلام الله علیه هستند 🍂وقتی هنده شنید، فریاد زد و می گفت: وا اِماماهُ، وا سیّداه، وا حُسیناه! لَیتَنی کُنتُ قَبلَ هذا الیوم عَمیاء وَلا اَنظُرُ بناتَ فاطمة الزّهراء سلام الله علیه علی هذِهِ الحالَةِ؟ ای کاش کور شده بودم و این حالت را نمی دیدم.😭 سنگی به سر خودش زد و خون جاری شد، بی هوش شد... و وقتی به هوش آمد، حضرت زینب  سلام الله علیه فرمود: به خانه ات برو، می ترسم شوهرت به تو آسیبی برساند. گفت: به خدا قسم نمی روم، مگر این که شما را به خانه ببرم. لباسش را پاره کرد، با سر برهنه وارد مجلس یزید شد، فریاد زد: تو فرمان دادی که سر حسین علیه السلام را ببرند و بالای نیزه کنند؟ 🍂یزید بلند شد و سر او را پوشانید و گفت: وَ مالِی و لِلْحُسَینِ؟  مرا با حسین چه کار؟ 🍂خدا ابن زیاد را لعنت کند، در کشتن او عجله نمود. ◾️هنده گفت: وای بر تو، درباره ی من غیرت نشان می دهی، امّا فرزندان زهرای اطهر را بدون پوشیه در خرابه جای دادی؟ 📓مدینه تا مدینه، ص978 ◇◇◇◇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتگوی هنده همسر یزید با حضرت زینب سلام الله علیها 🎥 مرحوم حجت الاسلام کافی
درمان درد ... عتـ💔ـرت و قرآن، ظهور تـ♥️ـوست داروی زخم‌های فراوان، بیا بیا .... سلام حضرت موعـ♥️ـود ...
﷽❣ ❣﷽ هر لحظہ چشم براه توام ... و بدان امید دارم که سرانجام بازآیی و بر چشمانم قدم گذاری و جان بخشی ... می آیی ... می دانم ...
☀️ ☀️ 💎 امام مهدي از ديدگاه امام حسن عسکري: 🌤«زعموا انهم يريدون قتلي ليقطعوا نسلي، وقد کذب الله قولهم، و الحمدلله». 🌤«پنداشته اند که مي توانند مرا بکشند و نسل مرا منقطع سازند، خدا را سپاس، که سخن آنها را دروغ درآورد» 📚ارشاد المفيد/ ص349
﷽❣ ❣﷽ آفتابی، نفس صبح دل آرایی تو مَه من ، شاخ گل نرگس رعنایی تو چشمهای من اگر رخصت دیدار نیافت رو به هر سوی نماید دلم ، آنجایی تو 🌼 🍃
چند سالی ... یوسف از جرم زلیخا، حبس شد حبس مهـ💔ـدی ... از گناه ما، هزاران ساله است
اینجا بدون تو.mp3
7.75M
🔊 📝 « اینجا بدون تو » ▫️ هوای اینجا، هوای دنیای بدون تو، سنگین و آلوده‌ست... 🌸
بسم الله الرحمن الرحیم ⚘پای کلام پدرم 🌸الحمد للّه غیر مقنوط من رحمته، و لا مخلوّ من نعمته و لا مأیوس من مغفرته... 🌸ألّذی لا تبرح منه رحمة، 👈ستایش ویژه خداوندی است که کسی از رحمتش مأیوس نمی شود 👈و هیچ جا و هیچ کس از نعمتش خالی نیست، 👈از مغفرت و آمرزش او کسی نومید نمی گردد.. 👈همان خدایی که رحمتش دائمی و زوال ناپذیر است 📖نهج البلاغه خطبه ۴۵ 🌷چه زیباست این حمد حمدی با امید به رحمتش حمدی با امید به مغفرتش
💐السَّلامُ عَلَيْکَ يَا رَسُولَ اللَّه الَسَلامُ عَلَيْکَ يا خَيْرَ خَلْقِ اللهِ 💐الَسَلامُ عَلَيْکَ يا اَمَيرَ الْمُؤْمِنينَ عَليِ بنِ اَبيطالِب وَصيِ رَسُولِ الله 💐الَسَلامُ عَلَيْکَ يا فاطِمَةُ سَيِدَةَ نِساءِ الْعالَمينَ 💐السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَهُ 🤲اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً»
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَخِي نَبِيِّكَ وَ وَلِيِّهِ وَ صَفِيِّهِ [وَ وَصِيِّهِ‏] وَ وَزِيرِهِ وَ مُسْتَوْدَعِ عِلْمِهِ وَ مَوْضِعِ سِرِّهِ وَ بَابِ حِكْمَتِهِ وَ النَّاطِقِ بِحُجَّتِهِ وَ الدَّاعِي إِلَى شَرِيعَتِهِ وَ خَلِيفَتِهِ فِي أُمَّتِهِ وَ مُفَرِّجِ الْكُرَبِ [الْكَرْبِ‏] عَنْ وَجْهِهِ قَاصِمِ الْكَفَرَةِ وَ مُرْغِمِ الْفَجَرَةِ الَّذِي جَعَلْتَهُ مِنْ نَبِيِّكَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصْرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ الْعَنْ مَنْ نَصَبَ لَهُ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ صَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْصِيَاءِ أَنْبِيَائِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ . خاصه امام علی علیه السلام 🌼اللّهمّ صلّ علی فاطمهٔ و أبیها و بعلها و بنیها [و السّرّ المستودع فیها] بعدد ما أحاط به علمک.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️ در محضر مولا با زیارت ناحیه مقدسه ▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️
بسم الله الرحمن الرحیم 🥀فَهَوَیْتَ إِلَى الاَْرْضِ جَریحاً ، 🍂پس بابدن مجروح برزمین سقوط کردى، 🥀تَطَؤُک َ الْخُیُولُ بِحَوافِرِها، 🍂درحالیکه اسبها تورابا سُم هاى خویش کوبیدند، 🥀وَ تَعْلُوکَ الطُّغاةُ بِبَواتِرِها ، 🍂وسرکشان باشمشیرهاى تیزِشان برفرازت شدند، 🥀قَدْ رَشَحَ لِلْمَوْتِ جَبینُک َ ، 🍂پیشانىِ تو به عرقِ مرگ مرطوب شد 🥀وَ اخْتَلَفَتْ بِالاِنْقِباضِ وَ الاِنْبِساطِ شِمالُک َ وَ یَمینُک َ ، 🍂 و دستانِ چپ و راستت به باز و بسته شدن در حرکت بود ، 🥀تُدیرُ طَرْفاً خَفِیّاً إِلى رَحْلِک َ وَ بَیْتِک َ ، ، 🍂پس گوشـه نظرى به جانب خِیام و حَرَمَت گرداندى
◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️◽️ 🖊هَوِي : [هوي]................ آنچه از بالا بر زمين فرو افتاده باشد . 🖊جَرِيح : ج جَرْحَى......................زخمى، آنكه بدنش زخم شده باشد. 🖊وَطِئَ : وَطْأً الشي ءَ برِجْلهِ.................. آن چيز را پايمال كرد. - ارْضَ عدوّهِ............... وارد سرزمين دشمن شد. - الفَرَسَ................... سوار بر اسب شد. 🖊خیول( اسم ) جمع خیل ..................۱ - گروههای اسبان . ۲ - گروههای سواران . ۳ - لشکرها سپاهها . 🖊حوافر؛ج ِ حافر..................... سم های ستوران، سم های اسبان. 🖊عُلْو : [علو]: «عُلْوُ الشي ءِ».............. بالاى هر چيزى. _تعلوا...................بر روی تو قرار گرفتند . 🖊بَتَار : ج بَوَاتِر.................شمشير بُرَّنده. 🖊رَشِحَ : رَشَحاً و رَشَحَاناً.....................از بسيارى عرق بدنش خيس شد.😔 🖊جَبِين ؛جمع [ أَجْبُن وَ جُبُن و أَجْبِنَة]..................... پيشانى. 🖊انْقَبَضَ :انْقِبَاضاً[قبض]الشیُ..................آن چيز تنگ و منقبض شد. 🖊انْبَسَطَ : انْبِسَاطاً [بسط] الشي ءُ..................آن چيز پخش شد، كشيده شد .