💠 فریادرسیِ صلــوات در قبــر
شیخی نقل نموده است : من همسایهای
داشتم که وفات نمود. او را خوابدیدم
از او پرسیــدم : خــدا با تو چه ڪرد ؟
گفت : ای شیخ ! هـــولهای بزرگ دیدم
و رنجهای عظیــم ڪشیدم. از آن جملـہ
به وقت سـوال منکر و نکیر، زبان من از
ڪار باز ماند. با خود میگفتم : واویلاه
این عقوبت از کجا بهمن رسید؟ آخر من
مسلمــان بودم و بر دین اسلام مُردم. آن
دوفرشته با غضب ازمن جواب طلبیدند.
ناگاه شخصـی نیڪو موی و خوش بوی
آمد ، میان من و ایشان حـایل شد و مرا
تلقیـــن ڪرد تا جواب ایشان را به نحوِ
خوب بدهم، از آن شخـص پرسیدم : تو
کیستی خـدا تو را رحمت کند که من را
از این غُصه خلاصــی دادی؟
گفت : من شخصی هستم که از صلواتی
که تو بر پیغمبـر (صلی الله علیه و آله و
سلم) فرستادی آفریدهشدهام، و مامورم
در هـر وقـت و هـر جـا ڪـہ درماندی به
فـــریادت برســـم.
📚 آثار و برڪات صلــوات ص۱۳۱
🌈 @range_khodaa
گران قيمت ترين تختخواب جهان کدام است؟
بستر بيماری …
شما می توانيد کسی را استخدام کنيد که به جای شما اتومبيلتان را براند، يا برای شما پول در بياورد.
اما نمی توانيد کسی را استخدام کنيد تا رنج بيماری را به جای شما تحمل کند.
ماديات را می توان به دست آورد.
اما يک چيز هست که اگر از دست برود ديگر نمی توان آن را بدست آورد و آن سلامتی است.
حداقل یک لحظه برای بزرگترین نعمت که همیشه نادیده اش میگیریم شکر گوییم...
🌈 @range_khodaa
خداوند عهده دار کار حضرت یوسف شد.
پس قافله ای را نیازمند آب نمود تا او را از چاه بیرون آورد سپس عزیز مصر را نیازمند فرزند نمود تا او را به فرزندی بپذیرد.
سپس پادشاه را محتاج تعبیر خواب کرد تا او را از زندان خارج کند سپس همه مصریان را نیازمند غذا نمود تا او عزیز مصر شود.
اگر خدا عهده دار کارت شود همه عوامل خوشبختی را بدون اینکه احساس کنی برایت آماده میکند فقط با صداقت بگو کارم را به خدا می سپارم.
خدایا فقط تو ما را کفایت است!
🌈 @range_khodaa
💕مادر خطاب به کودک خردسالش: هیچ میدونستی وقتی که اون شیرینی رو یواشکی بر میداشتی در تمام مدت خدا داشت تو رو نگاه میکرد ؟ کودک: آره مامان جونم !
مادر: و فکر میکنی به تو چی میگفت ؟ کودک: میگفت غیر از ما دو نفر کسی نیست، پس میتونی دو تا برداری !
خداوند امید شجاعان است، نه بهانه ترسوها ...
🌈 @range_khodaa
◈
✍️ #سخــــن_بــــزرگان
❤️ امام خمینی (ره) :
ای عزیز! برای یک خیالباطل، یک
محبوبیت جزئی بنــدگان ضعیف،
یک توجهٔ قلبی مردمبیچاره، خود
را مورد سخط و غضب الهی قرار
مده و مفروش آن محبتهایالهی
و آن ڪثرتهای غیرمتنـاهـی، آن
الطاف و مراحم ربوبیّت را به یک
محبوبیّت پیشخلق که موردهیچ
اثرینیست، و از او هیچثمرینبری
جز ندامت و حسرت. وقتیدستت
از این عالـم ڪوتاه شد ڪه عالـم
کسب است و عملت منقطع گردید،
دیگر پشیمـــانــی نتیجـہ نـدارد و
رجـــوع بیفـــایده است.
🌈 @range_khodaa
✍️ از شیخ بهایی پرسیدند:
"سخت می گذرد"
چه باید کرد؟
گفت: خودت که می گویی
سخت "می گذرد"
سخت که "نمی ماند"!
پس خدا را شکر که "می گذرد" و "نمی ماند".
#شیخ_بهایی
🌈 @range_khodaa
پول با برکت
علی پيراهن را با خود برداشت و به بازار برگشت . به فروشنده فرمود :
-پيغمبر خدا ، پيراهنی ارزانتر از اين میخواهد ، آيا حاضری پول ما را بدهی و اين پيراهن را پس بگيری؟
فروشنده قبول كرد و علی پول را گرفت و نزد پيغمبر آورد . آنگاه رسول اكرم و علی با هم به طرف بازار راه افتادند،در بين راه چشم پيغمبر به كنيزكی افتاد كه گريه میكرد . پيغمبر نزديك رفت و از كنيزك پرسيد :
«چرا گريه میكنی ؟»
-اهل خانه به من چهار درهم دادند و مرا برای خريد به بازار فرستادند ، نمیدانم چطور شد پولها گم شد . اكنون جرئت نمیكنم به خانه برگردم.
رسول اكرم چهار درهم از آن دوازده درهم را به كنيزك داد و فرمود :
-هر چه میخواستی بخری ، بخر ، و به خانه برگرد.
وسپس خودش به طرف بازار رفت و جامهای به چهار درهم خريد و پوشيد . در مراجعت برهنهای را ديد ، جامه را از تن كند و به او داد .
دو مرتبه به بازار رفت و جامهای ديگر به چهار درهم خريد و پوشيد و به طرف خانه راه افتاد . در بين راه باز همان كنيزك را ديد كه حيران و نگران و اندوهناك نشسته است ، فرمود :
- چرا به خانه نرفتی ؟
- يا رسول الله خيلی دير شده میترسم مرا بزنند كه چرا اين قدر دير كردی .
- بيا با هم برويم ، خانه تان را به من نشان بده ، من وساطت میكنم كه مزاحم تو نشوند.
رسول اكرم به اتفاق كنيزك راه افتاد . همينكه به پشت در خانه رسيدندكنيزك گفت :
همين خانه است.
رسول اكرم از پشت در با آواز بلندگفت :
«ای اهل خانه سلام عليكم.»
جوابی شنيده نشد . بار دوم سلام كرد ، جوابی نيامد . سومين بار سلام كرد، جواب دادند .
السلام عليك يا رسول الله و رحمه الله و بركاته.
- چرا اول جواب نداديد ؟ آيا آواز مرا نمیشنيديد ؟
-چرا همان اول شنيديم و تشخيص داديم كه شمائيد .
- پس علت تأخير چه بود ؟
- يا رسول الله خوشمان میآمد سلام شما را مكرر بشنويم ، سلام شما برای خانه ما فيض و بركت و سلامت است .
- اين كنيزك شما دير كرده ، من اينجا آمدم از شما خواهش كنم او رامؤاخذه نكنيد .
- يا رسول الله به خاطر مقدم گرامی شما ، اين كنيز از همين ساعت آزاد است .
پيامبر گفت :
«خدا را شكر ، چه دوازده درهم پر بركتی بود ، دوبرهنه را پوشانيد و يك برده را آزاد كرد»
«داستان راستان»
🌈 @range_khodaa
#غيبت
از سوى خدا به موسى وحى شد:
هر غيبت كننده اى كه با توبه از دنيا برود، آخرين كسى است كه به بهشت وارد میشود .
هر غيبت كننده اى كه بر آن اصرار داشته باشد(توبه نکند و غیبت کردن عادت او شده باشد) و با اين حال از دنيا برود و توبه نكند، اوّلين كسى است كه داخل دوزخ میگردد.
وَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى علیه السلام :
مَنْ مَاتَ تَائِباً عَنِ الْغِيبَةِ فَهُوَ آخِرُ مَنْ يَدْخُلُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ مَاتَ مُصِرّاً عَلَيْهَا فَهُوَ أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ النَّار
#ارشادالقلوب_الي_الصواب_ج١ص١١٦
جالب اینجاست که اگر غیبت کننده توبه کند و خدا هم او را ببخشد باز ننگ غیبت کردن کاملا از بین نمیرود و او از جمله کسانی است که آخرین نفر وارد بهشت میشود،
پس به امید اینکه بهش میگیم رضایتش رو میگیریم!
یا غیبتش نیست صفتشه!
یا جلو روشم میگم!
یا میخواست نکنه!
یا ...
غیبت نکنید که اینها همه بهانه است و خدا قبول نمیکند و اگر روزی توبه کنید باز صحرای قیامت معطلید تا جزو آخرین افراد وارد بهشت شوید،
پس با آبروی مومن بازی نکنید...
🌈 @range_khodaa
✍️مردم به دنبال معجزه هستند، اما در
بيشتر اوقات تعريفی كه از معجزه
دارند، درست نيست.
معجزه است اگر بتوانی بدی
را ببينی ولی با خوبی پاسخ بدهی
با كلامت، جنگی را خاموش كنی و
صلح را برقرار. در جاييكه نتوانی
كمك كنی، با نگاهت مهربانی را توسعه دهی.
ببخشی، در جاييكه ميتوانی انتقام
بگيری به جای لعن و نفرين، دعای خير كنی
رنج ديگران، رنج تو باشد.
در دم و بازدم هايت، خدا حضور داشته باشد
به جای اينكه همه مردم دنيا
را تغيير دهی، خودت را تغيير بدهی.
برای موفقيت ديگران دعا كنی.
خانه ات محلی برای آرامش باشد.
👌و در آخر معجزه است انسان بودن
🌈 @range_khodaa
⭕️✍️حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
مرد بیسوادی قرآن میخواند ولی معنی قرآن را نمیفهمید. روزی پسرش از او پرسید: چه فایده ای دارد قرآن میخوانی، بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟
پدر گفت: پسرم!
سبدی بگیر و از آب دریا پرکن و برایم بیاور.
پسر گفت: غیر ممکن است که آب در سبد باقی بماند.
پدر گفت: امتحان کن پسرم.
پسر سبدی که در آن زغال میگذاشتند گرفت و به طرف دریا رفت.
سبد را زیر آب زد و به سرعت به طرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت و هیچ آبی در سبد باقی نماند.
پسر به پدرش گفت؛ که هیچ فایده ای ندارد.
پدرش گفت: دوباره امتحان کن پسرم.
پسر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب را برای پدر بیاورد. برای بار سوم و چهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد و به پدرش گفت؛ که غیر ممکن است...!
پدر با لبخند به پسرش گفت:
سبد قبلا چطور بود؟ پسرک متوجه شد سبد که از باقیمانده های زغال، کثیف و سیاه بود، الان کاملاً پاک و تمیز شده است.
پدر گفت:
این حداقل کاری است که قرآن
برای قلبت انجام میدهد.
٭٭دنیا و کارهای آن، قلبت را از
سیاهی ها و کثافتها پرمیکند؛
خواندن قرآن همچون دریا
سینه ات را پاک میکند،
حتی اگر معنی آنرا ندانی...!!
🍃
🌺🍃
🌈 @range_khodaa