🔔
⚠️ #تـــݪنگـــر
آنقدر خدا حساس است به حال
و روز والدیـن، ڪـہ حتی راضی
نشده کسی به پدر و مادرش تو
بگوید و اخم ڪند به رویشـان!
والبته منشأ تمام این جسارتها
و بی حرمتی ها، ضعف اعتقادی
و باور نداشتن قبـر و قیـامت و
حســاب ڪتــاب آخــرت است!
پس اگر میخواهی فـــرزندانت
را صـــالح و سر به راه ڪنی تا
میتوانی روی اعتقاداتشان کار
کن و به هرطریقیشده، حقیقت
بـــرزخ و قیـــامت را بــرایشـان
یقینـی ڪـن!
که اگر قیامت و وعدههایخـدا
را بــاور ڪنند دیگــر به همیـن
راحتی، قدم ڪج برنمی دارند!
🌈 @range_khodaa
روزی مردی خواب عجیبی دید او دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آن ها نگاه می کند.
هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند، باز می کنند و آن ها را داخل جعبه می گذارند.
مرد از فرشته ای پرسید، شما چه کار می کنید؟
فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد، گفت: این جا بخش دریافت است و دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.
مرد کمی جلوتر رفت، باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند.. پرسید: شماها چکار می کنید؟
یکی از فرشتگان با عجله گفت: این جا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوندی را برای بندگان می فرستیم.
مرد کمی جلوتر رفت و دید یک فرشته بیکار نشسته است.. با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید؟
فرشته جواب داد: این جا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند ولی عده بسیار کمی جواب می دهند.
مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟
فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط کافی است بگویند: خدایا شکر!
🌈 @range_khodaa
🌱🕊
⭕️✍️حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃
ﺷﻴﺦ ﺟﺎﺑﺮ، " ﺍﻣﻴﺮ سابق ﻛﻮﻳﺖ" ﺩﺭ کتاب ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ؛
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺟﻨﮓ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻭ ﻋﺮﺍﻕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺠﻠﻴﻞ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖﺻﺪّﺍﻡ، ﺑﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﺭفتم ؛
ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮﮔﺸﺖ، ﺻﺪّﺍﻡ ﺷﺨﺼﺎً ﭘﺸﺖ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ ﺑﻨﺰ ﺗﺸﺮﻳﻔﺎﺕ ﻧﺸﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺗﺎ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ...
ﺻﺪّﺍﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﻛﻪ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﺑﺮﮒ ﮐﻮﺑﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ، ﻣﺘﻜﺒّﺮﺍﻧﻪ ﻛﻨﺎﺭﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ!
ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ؛
انشاالله ﺳﻔﺮﯼ ﺑﻪ ﻛﻮﻳﺖ ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ، ﻣﻨﺘﻈﺮﺗﺎﻥ ﻫﺴﺘﻴﻢ،
ﺻﺪّﺍﻡ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻦ ﻣﺘﻜﺒّﺮﺍﻧﻪ ﮔﻔﺖ؛ ﻛﻮﻳﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺳﺖ،
ﺣﺘﻤﺎً ﻣﯽﺁﻳﻴﻢ!
ﻭ ﻣﻦ ﺳﺎﻝ 1990، ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﻴﺮﻭﻫﺎﯼ ﻧﻈﺎﻣﯽ عراق ﺑﻮﺩﻡ،
ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﺷﺪﻡ..!
ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺎ ﻛﻮﻳﺖ،
ﺻﺪّﺍﻡ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭﺍﻥ،
ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﻳﮕﺮ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ
نمیﭘﻮﺷﯿﺪ؟ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ؛
ﺩﺭ ﻛﻮﻳﺖ، من ﻣﺮﺩﯼ ﻣﻘﺎﺑﻞ
ﺧﻮﺩ نمیبینم،
ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻣﯽﭘﻮﺷﻴﺪﻡ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ دلیل ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽﻫﺎ ﻣﺮﺩ ﺟﻨﮓ بودند!
ﺻﺪّﺍﻡ ﺩﺭ ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻥ، ﻫﺮ ﺭﻭﺯ و حتی برای حضور در سالن صرف غذا ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻴﺸﺪ!!
به جاست ﯾﺎﺩﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺷﯿﺮ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﻣﯿﻦ...
ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺍﺩﻋﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ
🍃
🌺🍃
🌈 @range_khodaa
🌷🌷🌷
داستان کوتاه
روزی حضرت سلیمان(ع) در کنار دریا نشسته بود، نگاهش به مورچهای افتاد که دانه گندمی را با خود به طرف دریا حمل میکرد.
سلیمان(ع) همچنان به او نگاه میکرد که در همان لحظه قورباغهای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود، مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه به درون آب رفت.
سلیمان(ع) مدتی به فکر فرو رفت و شگفتزده شد، ناگاه دید قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود، آن مورچه از دهان او بیرون آمد ولی دانه گندم را همراه نداشت.
سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید، و سرگذاشت او را پرسید.
مورچه گفت: «ای پیامبرخدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی میکند که نمیتواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل میکنم و خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا نزد آن کرم ببرد.
قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است میبرد، و دهانش را به درگاه آن سوراخ میگذارد، من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم را نزد او میگذارم و سپس باز میگردم به دهان قورباغه، سپس در آب شنا کرده و مرا به بیرون از آب دریا میآورد و دهانش را باز میکند و من از دهان او خارج می شوم.»
سلیمان(ع) به مورچه گفت: وقتی که دانه گندم را برای آن کرم میبری، آیا سخنی از او شنیدهای؟
مورچه گفت: آری او میگوید «یا من لا ینسانی فی جوف هذه الصخره تحت هذه اللجه برزقک، لا تنس عبادک المومنین برحمتک» ای خدایی که رزق و روزی مرا در درون این سنگ در قعر دریا فراموش نمیکنی، رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن.
🌈@range_khodaa
🌸🍃🌸🍃
کسی می گفت:
در بیمارستان نوزاد مُرد و آن را به پدرش دادند که دفنش کند، من نیز همراه او سوار ماشین شدم و به سوی قبرستان حرکت کردیم...
او نوزادش را در آغوش گرفته بود و نگاهش می کرد... تا اینکه در راه رفتن به قبرستان، ماشین به خیابانی پیچید و نور آفتاب به داخل ماشین و روی نوزاد افتاد...
پدر حرکت عجیبی از خود نشان داد!!!
سبحان الله، پارچه سفید روی سر خود را در آورد و با آن نوزادش را پوشاند تا آفتاب به او نخورد!!!
انگار فراموش کرده بود که فرزندش مرده است ...
از عطوفت و رحمت پدر نسبت به فرزندش؛ بغضم ترکید و گریه کردم... و معنی این آیه را خوب فهمیدم و تکرارش می کردم
﴿.. و قل رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا ﴾
بگو : «پروردگارا ! به آنان رحمت آور، همانگونه که مرا در کودکی پرورش دادند».
پدر و مادر می توانند همزمان ده کودکشان را دوست داشته باشند و به آنها توجه کنند اما ده پسر نمی توانند از یک پدر یا یک مادر مراقبت کنند...
خداوندا به ما توفیق بده که به پدر و مادر خود نیکی کنیم و ما را ببخش به خاطر کوتاهی و خطایمان در حق آنان.
🌈 @range_khodaa
📕#حکایت
معروف است كه خداوند به موسی گفت: قحطی خواهد آمد، به قومت بگو آماده شوند !
موسی به قومش گفت و قومش از دیوار خانه ها سوراخ ایجاد کردند که در هنگام سختی به داد هم برسند که این قحطی بگذرد !
مدتی گذشت اما قحطی نیامد ، موسی علت را از خدا پرسید خدا به او گفت من دیدم که قوم تو به هم رحم کردند !
من چگونه به این قوم رحم نکنم ؟
«به همدیگه رحم کنیم که خدا هم بهمون رحم کنه»
🌈 @range_khodaa
🌸🍃🌸🍃
رسول الله فرمودند :
همه ی امتم بخشیده می شوند، مگر کسانی که گناهانشان را آشکار می کنند.
و یکی از انواع گناهان آشکار،(آشکار کردن گناه )
این است که شخصی، شب هنگام ،مرتکب گناهی شود و
صبح ، در حالی که الله،گناهش را پوشانده، (آن را برای
مردم بازگو کند و )
بگوید؛
فلانی ! من، دیشب چنین و چنان کردم.
این در حالی ست که خداونـد پاك، گناهانش را پوشانده
بوده؛ ولی او صبح که می شود پرده ستر الهی را از روی خود بر می دارد.
🌈 @range_khodaa
🌸🍃🌸🍃
حاج عزت الله مومنی(ره):
می خواهید رمز کار را به شما بگویم؟
برای خدا و در راه خدا کار "نسنجیده و بی توقع" انجام بده.
دست کسی رو بگیر
پول رهن کسی رو بده
به کسی محبتی بکن
خودت رو بشکن
غرور خود را زیر پا بگذار
اتاقی به کسی ، عروس و دامادی، خانواده نیازمندی، بده و پول نگیر یا نصف بگیر
غذایی بده
ننشین زیر و روی کار را در بیار
نمی خواهد همه جوانب کار را بررسی کنی و نفع و ضررت را بسنجی
عمل کن
آره بابا جان، این رمز کار است.
اگر این طور آدمی باشی، خودشان به سراغ شما خواهند آمد. امام زمان (عج) دنبال این تیپ آدم هاست.
🌈 @range_khodaa
📚#داستان_کوتاه_آموزنده
ازعزرائیل پرسیدند:
تابحال گریه نکردی زمانیکه
جان بنی آدمی را میگرفتی؟
عزرائیل جواب داد:
یک بارخندیدم،
یک بارگریه کردم
ویک بارترسیدم.
."خنده ام" زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم..
"گریه ام"زمانی بود که به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم،او را دربیابانی گرم وبی درخت وآب یافتم که درحال زایمان بود..منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم..دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم..
"ترسم"زمانی بودکه خداوندبه من امرکردجان فقیهی را بگیرم نوری ازاتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد وزمانی که جانش را می گرفتم ازدرخشش چهره اش
وحشت زده شدم..
دراین هنگام خدا وندفرمود:
میدانی آن عالم نورانی کیست؟..
او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی.
من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن،موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود..
🌈 @range_khodaa
🔰مردی نزد امیرالمومنین (ع) آمده و گفت: از هفتاد فرسنگ دور به اینجا آمده ام تا هفت سوال از شما بپرسم:
➊چه چیز «از آسمان عظیم تر» است؟
➋چه چیز «از زمین پهناورتر» است؟
➌چه چیز «از کودک یتیم ناتوان تر» است؟
➍ چه چیز «از آتش داغ تر» است؟
➎ چه چیز «از زمهریر سردتر» است؟
➏ چه چیز «از دریا بی نیازتر» است؟
➐ چه چیز «از سنگ سخت تر» است؟
💠امام علے علیه السلام فرمودند :
➊ «تهمت به ناحق» از آسمان عظیم ترست.
➋ «حق» از زمین وسیع تر است.
➌ «سخن چینی» شخص تمام ازکودک یتیم ضعیف تر است.
➍ «آز و طمع» از آتش داغ تر است.
➎ «حاجت بردن به نزد بخیل» از زمهریر سردتر است.
➏ بدن شخص با «قناعت» از دریا بی نیازتر است.
➐ «قلب کافر» از سنگ سخت تر است.
🌈 @range_khodaa
»
📜 #حــدیثامـــروز
❤️ امیرالمؤمنین عليہ السلام :
با تنهــــايـــے دمخــورتر بــاش تا با
همنشيــنان بــد
كُن بِالوَحدَةِ آنَسَ مِنكَ بِقُرَناءِالسَّوءِ
📗 غــررالحڪم حدیــث ۷۱۵۲
🌈 @range_khodaa
📗#داستان_انبیاء
📕نصیحت شیطان به نوح نبى
بعد از طوفان وقتی که کشتی نوح بر زمین نشست و نوح از کشتی فرود آمد، شیطان به حضورش آمد و گفت:
تو را بر من حقی است، می خواهم عوض تو را بدهم.
نوح گفت: من اکراه دارم بر تو حقی داشته باشم و تو جزای حق مرا بدهی، بگو آن چه حقی است؟
شیطان گفت: من فعلاً در آسايشم تا خلق ديگر به دنيا آيند و به تکليف رسند تا آنها را به معاصی دعوت کنم. الان به جهت ادای حق، تو را نصيحت می کنم.
نوح ناراحت شد. خداوند وحی فرستاد که: ای نوح، سخن او را بشنو؛ اگرچه که فاسق است.
نوح گفت: هرچه می خواهی بگو.
پس شیطان گفت: ای نوح از سه خصلت احتراز کن:
1- تکبر نکن که من به واسطه آن بر پدر تو آدم سجده نکردم و رانده شدم.
2- از حرص بپرهیز؛ که آدم به واسطه آن از گندم خورد و از بهشت محروم گردید.
3- از حسد احتراز کن که به واسطه آن قابیل برادر خود هابیل را کشت و به عذاب الهی هلاک شد...
📘برگرفته از هزار و یک حکایت اخلاقی
🌈@range_khodaa
ツ
🌷حجت الاسلام پناهیان:
#دعا یعنی تکرار حرف های خوب
و بیان آرزوهای بلند در محـــــضر
خـدا حیف است در خانه خدای با
عظمت حرف های کوچک بزنیـــم!
دعاهای بـــزرگ ، ما را #هــمنشین
خــدا میکند.
🌈 @range_khodaa
💌
✉️ بــرگــی از خــاطــرات
با اینڪـہ موقعیت خــوبی داشتم
هر بار به خــواستگاری میرفتیـم
به مشڪلی برمیخوردیــم.
برای تولد شهید هـادی بر سر مزار
یادبودش رفتـہ بودم؛
به عڪسش خیــره شدم و گفتـم:
من از شمـا ڪادو میخــواهم.
یک کاری کن دفعه بعد با همســرم
به دیـدنت بیــایـم.
روزِبعد، یکیازدوستان خانوادهای
را بـہ مـن معــرفـی ڪـرد.
خواستگاری به خوبی پیش رفت؛
مشڪلی وجود نداشت، قـرار شد
برای صحبــتهای خصــوصـی بـہ
اتـاقـی بـرویـم.
به محض اینڪہ وارد اتاق شدیم
چشمم به تصویر بزرگ آقاابراهیم
روی دیــوار افتــاد.
از ایشــان پرسیدم: چطـور شهـید
هــادی را میشنــاسید؟
گفتند: شهـید هــادی همرزم پدرم
بوده. هفتـۂ بعد با همســرم بــرای
تشڪـر به ڪنـار مــزار یادبـودش
رفتیم. همسـرم هم مثل من از آقا
ابراهیم خواسته بود تا یک همسر
برایــش انتخــاب ڪند.
🌈 @range_khodaa
🔔
⚠️ #تـــݪنگـــرامـــروز
امنیت و آرامش پایدار، تنها در سایهٔ
ایمان و استقامت بر دینداری حاصل
میشود!
بیخودی در منابعروانشناسی غرب و
شــرق، دنبال آرامــش نگــردیم!
آرامش، سهم مؤمنیاست که عشقش
را به خــدا و ولایـــت، ثابــت ڪـرده
با استقـامت و پایداری در ارزشها و
اعتقــاداتش!
« آیه 30 سوره فصلت »
إِنَّ الَّذِيـنَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّـهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا
فَلَا خَـــوْفٌ عَلَيْهِــمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُــونَ
همانا ڪسانى كه گفتند: پروردگار ما
خداست،پس(بر اين عقيده)مقاومت
نمــودند، فــرشتـگان بر آنـــان نــازل
مىشــوند (و مىگويند:) نتــرسيد و
غمگيــن مبـــاشيد.
رنگ خدا
🌈@range_khodaa
#حدیث_قدسی
💎خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
💫☀️ای فرزند آدم! یک ساعت در سحر و یک ساعت در غروب مرا یاد کن.
📚پندهای خدا (محمد مهدی تاج)
🌈 @range_khodaa
امام على عليه السلام:
تواناترين مردم در تشخيصِ درست، كسى است كه خشمگين نشود
أقدَرُ الناسِ علَى الصَّوابِ مَن لَم يَغضَبْ
غررالحكم حدیث 3047
🌈 @range_khodaa
✅ تقدیر خداوند هرچه باشد هر کجا باشی مرگ خواهد آمد!
✍️این حکایت از مثنوی مولوی اقتباس شده؛
🔻روزی از روزها ، حضرت سلیمان نبی در سرای خویش نشسته بود که مردی سراسیمه از در در آمد. سلام کرد و بر دامن حضرت سلیمان چنگ انداخت که به دادم برس.
حضرت سلیمان با تعجب به چهره آن مرد نگریست و دید که روی آن مرد از پریشان حالی زرد شده و از شدت ترس می لرزد.
حضرت سلیمان از او پرسید تو کیستی؟ چه بر سر تو آمده است که چنین ترسان و لرزانی؟
مرد به گریه در آمد و گفت: که در راه بودم ، عزرائیل را دیدم و او نگاهی از غضب به من انداخت و من از ترس چون باد گریختم و به نزد تو آمدم تا از تو یاری بطلبم ، از تو خواهشی دارم که به باد فرمان دهی تا مرا به هندوستان ببرد!
حضرت سلیمان لحظه ای به فکر فرو رفت و فرمود: می پذیرم ، به باد میگویم که تو را در چشم به هم زدنی به هندوستان برساند.
آن روز گذشت و دیگر روز سلیمان نبی حضرت عزرائیل را دید و به او گفت: این چه کاری است که با بندگان خدا میکنی ، چرا به آنها با خشم و غضب می نگری؟ دیروز مرد بیچاره ای را ترسانده ای و رویش زرد شده بود و می لرزید. به نزد من آمده و کمک می طلبید.
عزرائیل گفت: دانستم که کدام مرد را میگویی. آری من دیروز او را در راه دیدم ولی از روی خشم و غضب به او نگاه نکردم ، بلکه از روی تعجب او را نگریستم.
🔺عزرائیل ادامه داد : تعجب من در این بود که از خداوند برای من فرمان رسیده بود تا که جان آن مرد را در هندوستان بگیرم. در حالیکه او را اینجا می دیدم ...
🌈@range_khodaa
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹 شهـــید مهندس محمود شهبازی:
با صـــدای اذان از سر سفـــره بلند شد
گفتم غذات سرد میشه گفت: نه! میرم
نماز وگرنه غذای روحم سرد میشه...
🌈 @range_khodaa
🔴 مدفن مرحوم #علامه_زرآبادی " رضوان الله تعالی علیه " کجاست ؟
▪️مزار امام زاده حسین بن علی بن موسی الرضا
" سلام الله علیهم اجمعین "
بنا به نوشته رافعی حضرت رضا " سلام الله علیه " در موقع مسافرت به خراسان _ درسال ۲۰۱ هجری _ به قزوین آمده و در منزل داود بن سلیمان غازی منزل کرده اند و فرزند دوساله ایشان ، حسین در همان خانه وفات یافته و در قبرستان جنوب غربی شهر مدفون گردیده است .
قبر امام زاده حسین سابقا نیز ساختمانی عالی داشته و صحن آن امروزه سر در مجلل و رفیعی دارد و حجراتی اطراف بنای سر در و صحن موجود است که آرامگاه بزرگان و دانشمندان می باشد .
و مزار علامه زرآبادی در یکی از این حجرات قرار دارد .
📚متاله قرآنی ص ۹۰
🌈 @range_khodaa
🔴 حرم امام زاده حسین فرزند دوساله #امام_رضا " سلام الله علیهما " در
شهر قزوین
▪️مرحوم علامه #سید_موسی_زرآبادی " قدس الله نفسه الزکیه " می فرمود :
خدای متعال از هر علمی بقدر طاقت یک بشر به من عنایت کرده است ...
و همچنین می فرمود :
من هرچه دارم از این اقازاده دارم ....
🌈 @range_khodaa