حسین جان ؛
تمام کوچه ها سیاه پوشِ تواند !
دل ها را نمی دانم ...
فکر ها را نمی دانم ... !
تو برای "شُهرت" نرفته بودی ...
تو رفتی تا انسانیت را بیدار کنی ...
تو یار می خواستی ، نه عزادار ... !
کاش لا اقل عزاداری هایمان بیش از این ها از سرِ دل می بود ...
شاید اگر بود ؛
هیچ کودکی شب های خود را توی کارتن سپری نمی کرد ...
یا کودکی ، روی بالینِ سنگ ها نمی خوابید ...
یا انسانی از گرسنگی و فقر نمی مُرد ... !
عزاداری هایمان اگر واقعی بود ؛
ریشه ی فقر را می خشکاندیم ...
ریشه ی "ظلم" را می سوزاندیم ... ! ! ! ! !
و گرنه لعن کردنِ آدم هایی که چند صد سال پیش مرده اند ؛
راحت ترین کارِ دنیاست ... !
🌈 @range_khodaa
💎وقتى که حاتم طایى از دنیا رفت، برادرش خواست جاى او رابگیرد.
حاتم مکانى ساخته بود که هفتاد در داشت. هر کس از هر درى که مى خواست وارد مى شد و از او چیزى طلب مى کرد و حاتم به اوعطا مى کرد.
برادرش خواست در آن مکان بنشیند و حاتم بخشى کند!
مادرش گفت:
تو نمى توانى جاى برادرت را بگیرى،
بیهوده خود رابه زحمت مینداز...!!
برادر حاتم توجه نکرد.
مادرش براى اثبات حرفش،
لباس کهنه اى پوشید و به طور ناشناس نزد پسرش آمد و چیزى خواست.
وقتى گرفت از در دیگری رجوع کرد و باز چیزى خواست.
برادر حاتم با اکراه به او چیزى داد.
چون مادرش این بار از در سوم بازآمد و چیزى طلب کرد،
برادر حاتم با عصبانیت و فریاد گفت: تودوبار گرفتى و بازهم مى خواهى؟
عجب گداى پررویى هستى!
مادرش چهره خود را آشکار کرد و گفت: نگفتم تو لایق این کارنیستى؟
من یک روز هفتاد بار از برادرت به همین شکل چیزى خواستم و او هر بار مرا رد نکرد.
🌈 @range_khodaa
✨﷽✨
☘زیارت امام حسین علیه السلام
↻ دو نفر فاضل در کربلا با هم رفیق بودند ، یکی از آنها فوت کرد ، رفیق دیگر شبی او را در خواب دید و وقتی خواست با او دست بدهد شست او را گرفت و گفت : بگو ببینم برای تو چگونه گذشت؟
♡گفت : مامور نیستم بگویم
چون شخصی که فوت شده بود به حضرت عباس(ع) خیلی اخلاص داشت، دید نمیگوید
♡گفت : به نیابت تو یک دفعه حضرت عباس(ع) را زیارت میکنم
آن رفیق مرده گفت : از سه چیز امید نجات هست↯↯
✨یڪی زیارت حضرت سیدالشهدا( ع)
✨یڪی گــریه ڪــردن برای ایــــشان
✨ و دیگری مماشات ڪردن با مردم
📚کرامات حضرت عباس علیه السلام،ص177
🌈 @range_khodaa