◼️امام حسن علیه السلام:
◾️لأىِّ شَى ءٍ لا نَراكَ تَرُدُّ سائِلاً وَإنْ كُنْتَ عَلى ناقَةٍ؟ فَقـال عليه السلام : «إنّى لِلّهِ سـائِلٌ، وَفيهِ راغِبٌ، وَأَنـا أَسْتَحْـيى أنْ أَكُونَ سائِلاً وَأَرُدَّ سائِلاً، وَإِنَ اللّه َ عَوَّدَنى عادَةً أَنْ يـُفيضَ نِعَمَهُ عَلَيَّ وَعـَوَّدْتُهُ أَنْ أَفيضَ نِعَمَهُ عَلَى النّاسِ فَأَخْشى إنْ قَطَعْتُ العادَةَ أَنْ يَمْنَعَنى العادَةَ
▪️گروهى در محضر امام مجتبى عليه السلام بودند، از حضرت سؤال كردند: «چگونه است كه شما هرگز سائل و نيازمندى را نااميد برنمى گردانيد، گرچه سوار بر اشتر، در حالت رفتن باشيد؟ «فرمود: من هم به درگاه خداوند محتاج و سائلم و مى خواهم كه خداوند مرا محروم نگرداند و شرم دارم كه با چنين اميدوارى، سائلان را نااميد كنم، خدايى كه نعمتهايش را بر من ارزانى داشته، مى خواهد كه من هم به مردم كمك كنم و مى ترسم كه اگر بخشش خود را از مردم دريغ دارم، خداوند هم به من عنايتش را دريغ دارد و منع نمايد.
📚نورالابصار، شبلنجى، ص123
📚كنز المدفون، جلال الدين سيوطى، ص434
#نیازمند
#سائل
#عنایت_خداوند
🔻@range_khodaa🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : تفاوت صدقه و انفاق
👤 #حجت_الاسلام_صفایی_بوشهری
🔻@range_khodaa🔻
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🔆آخرین سفارش
🌻وقتی امام حسین علیهالسلام برای وداع، نزد اهلبیت خود آمد، ازجمله سفارشات اکید ایشان این بود که دشمنان، شما را به انواع بلا مبتلا میسازند و در عوض، خداوند انواع کرامتها را به شما خواهد داد. پس زبان به شِکوه مگشایید و سخنی که اجر شما را ناقص کند مگویید.
🌻زینب علیها السلام بیتابی میکرد. امام علیهالسلام دست بر سینهاش کشید و او را آرامش داد و فرمود:
🌻 «خداوند ثواب صابران را به شما میدهد.» به حضرت سکینه علیها السلام فرمود: «بر قضا و قدر صبر کن و شکوه نکن.»
📚(رمز المصیبه، ج 2، ص 308 و 301 و 267)
و در وصیت دیگر فرمود: «آنگاهکه کشته شدم، گریبان چاک نزنید و صورت خود را نخراشید.»
(فرهنگ عاشورا، ص 290 -لهوف، ص 81)
💫💫امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «بیتابی جلوی مقدرات را نمیگیرد، ولی پاداش انسان را از بین میبرد.»
📚(غررالحکم، ج 1، ص 182)
#جزع
🔻@range_khodaa🔻
🌳🌼🌳🌼🌳🌼🌳🌼🌳
#داستان_آموزنده
🔆جواب ده سؤال
🌱پادشاه روم برای عمر نامهای نوشت که بیست سؤال در آن بود و او جواب آنها را نمیدانست و از امیرالمؤمنین علیهالسلام تقاضا کرد که جواب سؤالها را بدهد و حضرت جوابها را نوشت.
ما ده سؤال و جواب از آنها را میآوریم:
☘1. آن چیزی که نزد خدا نیست؟ جواب: ظلم
☘2. چیزی که همهاش دهان است؟ جواب: آتش
☘3. چیزی که همهاش پا است؟ جواب: آب
☘4. چیزی که همهاش چشم است؟ جواب: خورشید
☘5. چیزی که همهاش بال است؟ جواب: باد
☘6. آنکس که فامیل ندارد؟ جواب: حضرت آدم
☘7. چهار جنبندهای که در شکم مادر نبودند؟ جواب: عصای موسی، قوچ برای ابراهیم، آدم و حوّا.
☘8. غذای گوناگون بهشتی که در یک کاسه آمیخته نمیشود مانند چیست؟ جواب: زرده و سفیده تخممرغ
☘9. غذای بهشتی که دفع نمیشود مانند چیست؟ جواب: بچه در شکم مادر که از ناف خون میخورد و دفع ندارد.
☘10. مکانی که خورشید در آن یکبار تابید؟ جواب: زمین دریایی که بنیاسرائیل از آن عبور کردند و فرعونیان غرق شدند.
📚(بوستان معرفت، ص 133)
#جواب
🔻@range_khodaa🔻
💠 #عقیق
🔸 امام صادق علیه السلام:
بسیار جای تعجب است، دستی که انگشتر عقیق دارد خالی از دینار و درهم گردد.
📚 وسائل الشیعه/ج 5/ص90
⚜️ امام رضا علیه السلام:
عقیق فقر را می زداید و نفاق را از بین می برد.
📚 وسایل الشیعه/ج5/ص85
⚜️ امام علی علیه السلام:
دو رکعت نماز با انگشتر عقیق، برابر با هزار رکعت نماز است که بدون انگشتر عقیق خوانده شود.
📚 بحارالانوار/ج80/ص187
#افزایش_برکت_و_روزی
🔻@range_khodaa🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : حساسیت مؤمن نسبت به کسب حرام
👤 #حجت_الاسلام_صفایی_بوشهری
🔻@range_khodaa🔻
♨️ باید با کفش درست رفتار کنی! 😳😯
نوک پوتینهایش را میکوبید به سنگ. گفت «داری چیکار میکنی؟»
-نمیره تو پام.
-خب بندش رو باز کن.
-کی حوصله داره.
رفت جلو. خم شد که بندهایش را باز کند، خجالت کشید. پایش را کشید عقب. گفت «نه، خودم درستش میکنم.» گفت «یادت باشه این لباس و پوتین و کولهپشتیای که داریم ازشون استفاده میکنیم، نمیشه همینجوری هدرش داد. بیتالماله»
🌹 شهید حاج حسن شوکتپور
📕 حدیث آرزومندی، ص۸۲
#درس_اخلاق_بیت_المال
🔻@range_khodaa🔻
✅العبد محمدتقی بهجت:
❓آیا مقامات اولیا به جهت خاکی بودن آنهاست؟
📝خیر، بلکه در اثر حرکت است، حرکت و مجاهده هم میخواهد؛ یعنی درعینحال که آن را به بهانه دهند، ولی بیبها هم ندهند!
📚در محضر بهجت٣، ص٢١۵
🔻@range_khodaa🔻
📌تشرف تاجر اصفهاني و طي الارض با جناب هالو
آقاي حاج آقا جمال الدين (ره) فرمودند: من براي نماز ظهر و عصر به مسجد شيخ لطف اللّه، كه در ميدان شاه اصفهان واقع است، مي آمدم.
روزي نزديك مسجد، جنازه اي را ديدم كه مي برند و چند نفر ازحمالها و كشيكچي ها همراه او هستند.
حاجي تاجري، از بزرگان تجار هم كه ازآشنايان من است پشت سر آن جنازه بود و به شدت گريه مي كرد و اشك مي ريخت.
من بسيار تعجب كردم چون اگر اين ميت از بستگان بسيار نزديك حاجي تاجر است كه اين طور براي او گريه مي كند، پس چرا به اين شكل مختصر و اهانت آميز او راتشييع مي كنند و اگر با او ارتباطي ندارد، پس چرا اين طور براي او گريه مي كند؟ تا آن كه نزديك من رسيد، پيش آمد و گفت: آقا به تشييع جنازه اولياء حق نمي آييد؟ باشنيدن اين كلام، از رفتن به مسجد و نماز جماعت منصرف شدم و به همراه آن جنازه تا سر چشمه پاقلعه در اصفهان رفتم.
(اين محل سابقا غسالخانه مهم شهر بود) وقتي به آن جا رسيديم، از دوري راه و پياده روي خسته شده بودم.
در آن حال ناراحت بودم كه چه دليلي داشت كه نماز اول وقت و جماعت را ترك كردم و تحمل اين خستگي رانمودم آن هم به خاطر حرف حاجي.
با حال افسردگي در اين فكر بودم كه حاجي پيش من آمد و گفت: شما نپرسيديد كه اين جنازه از كيست؟ گفتم: بگو.
گفت: مي دانيد امسال من به حج مشرف شدم.
در مسافرتم چون نزديك كربلا رسيدم،آن بسته اي را كه همه پول و مخارج سفر با باقي اثاثيه و لوازم من در آن بود، دزد برد ودر كربلا هم هيچ آشنايي نداشتم كه از او پول قرض كنم.
تصور آن كه اين همه دارايي را داشته ام و تا اين جا رسيده ام، ولي از حج محروم شده باشم، بي اندازه مرا غمگين وافسرده كرده بود.
در فكر بودم كه چه كنم.
تا آن كه شب را به مسجد كوفه رفتم.
در بين راه كه تنها و از غم و غصه سرم را پايين انداخته بودم، ديدم سواري با كمال هيبت و اوصافي كه در وجودمبارك حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف توصيف شده، در برابرم پيدا شده و فرمودند: چرا اين طور افسرده حالي؟ عرض كردم: مسافرم و خستگي راه سفر دارم.
فرمودند: اگر علتي غير از اين دارد، بگو؟ با اصرار ايشان شرح حالم را عرض كردم.
در اين حال صدا زدند: هالو.
ديدم ناگهان شخصي به لباس كشيكچي ها و با لباس نمدي پيدا شد.
(در اصفهان دربازار، نزديك حجره ما يك كشيكچي به نام هالو بود) در آن لحظه كه آن شخص حاضر شد، خوب نگاه كردم، ديدم همان هالوي اصفهان است.
به او فرمودند:اثاثيه اي را كه دزد برده به او برسان و او را به مكه ببر و خود ناپديد شدند.
آن شخص به من گفت: در ساعت معيني از شب و جاي معيني بيا تا اثاثيه ات را به توبرسانم.
وقتي آن جا حاضر شدم، او هم تشريف آورد و بسته پول و اثاثيه ام را به دستم داد وفرمود: درست نگاه كن و قفل آن را باز كن و ببين تمام است؟ ديدم چيزي از آنها كم نشده است.
فرمود: برو اثاثيه خود را به كسي بسپار و فلان وقت و فلان جا حاضر باش تا تو را به مكه برسانم.
من سر موعد حاضر شدم.
او هم حاضر شد.
فرمود: پشت سر من بيا.
به همراه او رفتم.
مقدار كمي از مسافت كه طي شد، ديدم در مكه هستم.
فرمود: بعد از اعمال حج در فلان مكان حاضر شو تا تو را برگردانم و به رفقاي خودبگو با شخصي از راه نزديكتري آمده ام، تا متوجه نشوند.
ضمنا آن شخص در مسير رفتن و برگشتن بعضي صحبتها را با من به طور ملايمت مي زدند، ولي هر وقت مي خواستم بپرسم شما هالوي اصفهان ما نيستيد، هيبت اومانع از پرسيدن اين سؤال مي شد.
بعد از اعمال حج، در مكان معين حاضر شدم و مرا، به همان صورت به كربلابرگرداند.
در آن موقع فرمود: حق محبت من بر گردن تو ثابت شد؟ گفتم: بلي.
فرمود: تقاضايي از تو دارم كه موقعي از تو خواستم انجام بدهي و رفت.
تا آن كه به اصفهان آمدم و براي رفت و آمد مردم نشستم.
روز اول ديدم همان هالو وارد شد.
خواستم براي او برخيزم و به خاطر مقامي كه از او ديده ام او را احترام كنم اشاره فرمود كه مطلب را اظهار نكنم، و رفت در قهوه خانه پيش خادمها نشست و درآن جا مانند همان كشيكچي ها قليان كشيد و چاي خورد.
بعد از آن وقتي خواست برود نزد من آمد و آهسته فرمود: آن مطلب كه گفتم اين است: در فلان روز دو ساعت به ظهر مانده، من از دنيا مي روم و هشت تومان پول با كفنم در صندوق منزل من هست.
به آن جا بيا و مرا با آنها دفن كن.
در اين جا حاجي تاجر فرمود: آن روزي كه جناب هالو فرموده بود، امروز است كه رفتم و او از دنيا رفته بود و كشيكچي ها جمع شده بودند.
در صندوق او، همان طوركه خودش فرمود، هشت تومان پول با كفن او بود.
آنها را برداشتم و الان براي دفن اوآمده ايم.
بعد آن حاجي گفت: آقا! با اين اوصاف، آيا چنين كسي از اولياءاللّه نيست و فوت اوگريه و تاسف ندارد .
📚برکات حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف خلاصه عبقری الحسان .
🔻@range_khodaa🔻
خـدایــا امـشب را مهمان قلبم
بـاش پـای حرف دل
مــن بنشین
می دانم، که فرداها
از آن مــن خـواهـد بـود
وقــتـی که دستانم
در دسـت پـر مهـــر تـوســت
"شبتون پر از آرامش"
🔻@range_khodaa🔻
.
جادهی زندگی، هرگز بُن بست نیست!
نفسی تازه کن،🌺
کفشهایت را بپوش
و دوباره دل به راه بسپار!
آغوش خداوند همیشه انتظارت را میکشد...
صبح بخیر 🌿🌷
🔻@range_khodaa🔻