eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
35.1هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
4.5هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌱🌸 بعد از اتمام رابطه ی عاطفی اینکارها رو انجام نده : پروفایلشو/استوری هاش رو چک نکن به هیچ وجه _ رویا بافی ممنوع ٬ اینکه اگر اینکارو میکردم ای کاش اینو نمیگفتم٬ای کاش اینطوری پیش میرفتم و ازاین جور اما و اگر ها _ سرزنش و خود خوری رو متوقف کن چون این احساسات بارها و بارها بعد اتمام رابطه میاد سراغت! وخیلی اذیت میشی 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
16.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🌸🍃 تا آخر ببینید واقعا به این رسیدم که به هیچکس این حسو ندم که همیشگیم!🙃 چون آدما تا مطمئن میشن از بودنت ، مراقبت کردن و اهمیت دادن از یادشون میره 💔 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
*🍃🍃🍃🍃🌸🍃 عجب کوکویی شد😍یه ایده ی عالی👌 مواد لازم: بادمجان گوجه فرنگی قارچ پیاز چه پنیر گودا یا چدار یا پیتزا (مکعبی خرد شده یا رنده شده) تخم مرغ آرد سفید فلفل و نمک 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 سه بار خواب معنوی دیدم... 🍃🌸🍃
*🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام فاطمه جان من با عنایت خداوند تا بحال سه بار خواب معنوی دیدم اولیش اینکه یه شب خواب دیدم تو اشپزخانه پدر شوهرم نشسته بودم الیته سید هستن که ناگهان صدای یه خانومی از پشت سر من اومد ک البته این صدا فوق العاده ارامبخش بود ک گفت تو حامله ای بچت پسرهه اسمش بذار حسین من هرچه سعی میکردم نگاه پشت سرم کنم نمیتونستم صبحش از خواب ک بلند شدم با شور شوق خواب برای مادر شوهرم تعریف کردم مسخرم کرد اینم بگم ما با هم زندگی میکردیم خیلی ناراحت شدم یه ماه بعدش حامله شدم اونم چی پسر بود مدر شوهرم میگفت الا اسمش میکائیل منم میگفتم خواب دیدم حسین میگفت دروغ میگه😔😔😔تا تو شناسنامه گذاشتن میکائیل ولی صداش میزنیم حسین پسرم هم اسم حسین بیشتر دوست دارهه الانم ۸ سالشه و خواب دومم ک پارسال محرم دیدم ک در حسینه روستامون نشسته بودم تنها ک ناگهان یه خانوم قد بلندی با چادر عربی وارد شد من ناگهان چشام ب جورابش افتاد جوراب های ضخیم پوشیده بودن با نقاب ب من گفتن هر وقت پرچم ما رامیبینی بی تفاوت از کنارش نگذار سلام بدهه واینکه ما در مجلس خودمون حضور داریم وبه مهمونامون خوشامد میگیم وهرچه میخاهید در مجلس ما بخاهید من از اون روز هر پرچم ک میبینم سلام میدم و خواب سومم اینکه اتفاقا دیشبم دیدم اینکه وارد یه جایی مثل هتل سنتی شدم دیوارهای خشتی و اتا ق های دور تا دور بود ناگهان من ک وارد شدم بعد چن ثانیه یه ذکر یا حسین خیلی زیبایی بلند شد من اشک میریختم با هر یا حسین ک ناگهان دیدم از در دیوار صدای یا حسین بلند شد🥺🥺🥺و یه خواب ک الان یادم اومد اینکه من سر بچم حامله بودم داشتم تو خواب راه میرفتم ک ناکهان صدایی از پشت سرم اومد ک حسین داری برادرش عباس هم داشته باش البته میدونستم ک بچم پسرهه من ب همه هم گفتم اسم بچمو میذارم امیر عباس اتفاقا دوم محرم هم دنیا اومد ولی پدر شوهرم محل نداد واسم خودش ک خلیل بود رو بچم گذاشت 😔وفقط من بهش میگم امیر عباس ک چقدرررر نادر شوهرم با هام دعوا کرد ک چرا میگی امیر عباس هیچکه هم جراتش نمیکنه بگه امیر عباس ولی من میگم😀انشالله ک خداوند ب مت بنده روسیاه وحقیر دوباره عنایت کنه تا همچین خوابهای معنوی دوباره ببینم🙏 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸**
26.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: 🔹پیامبر اعظم را می‌توان به درخشان‌ترین ستاره در کائنات عالم وجود تشبیه کرد و از آن وجود بزرگ و مقدس با این عنوان تعبیر کرد. چرا می‌گوییم ستاره‌ی درخشان، نمی‌گوییم خورشید؟ چون خورشید یک جسم و جرم مشخص و معین است، نورانی است و با عظمت است؛ اما یک جرم و یک کره‌ی آسمانی است. لکن در این ستاره‌هایی که شما می‌بینید، ستاره‌هایی هستند که یک کهکشانند و از این کهکشانی که ما در شبهای تابستان در آسمان بالای سر خودمان می‌بینیم، هزاران برابر بزرگترند. پیامبر اعظم یک وجود کهکشان‌وار است و در او هزاران نقطه‌ی درخشنده‌ی فضیلت وجود دارد. در پیامبر اعظم، علم همراه اخلاق هست؛ حکومت همراه حکمت هست؛ عبادت خدا همراه با خدمت به خلق هست؛ جهاد همراه با رحمت هست؛ عشق به خدا همراه با عشق به مخلوقات خدا هست؛ عزت همراه با فروتنی و خاکساری هست؛ روزآمدی همراه با دوراندیشی هست؛ صداقت و راستی با مردم همراه با پیچیدگی سیاسی هست؛ غرقه بودن جان در یاد خدا همراه با پرداختن به صلح و سلامت جسم هست؛ در او دنیا و آخرت همراه است؛ هدفهای والای الهی با اهداف جذاب بشری همراه است. او نمونه‌ی کاملی است که خداوند در عالم وجود، موجودی کامل‌تر از او نیافریده است؛ او مبشر است، بشارت‌دهنده است؛ منذر است، بیم‌دهنده است؛ بر همه‌ی بشریت و بر همه‌ی تاریخ شاهد و ناظر است؛ فراخواننده‌ی همه‌ی بشریت به سوی خداست و چراغ نورافشان راه انسانهاست. «انّا ارسلناک شاهدا و مبشّرا و نذیرا و داعیا الی اللَّه بأذنه و سراجا منیرا». ۱۳۸۵/۰۱/۰۱ ✾🌸🍃🌸
. عشق من هر چقدر که بیشتر میگذره بیشتر میفهمم که چقدر دوستت دارم چقدر دیوونتم چقدر منو تو بهم میایم تو بهترین انتخاب عمرمی مغرورم بخاطر داشتنت تا ابد و یک روز عاشقتم . . .👫🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‍‎ 🍃🍃🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌱🌸 گـفته های همسرتان را رد نکـنید از اعـتراض کردن و جر و بحـثهـای بی مورد که به هر رابـطه ای پایان می دهد پرهیز کنید به صحبتهای او به دقت گوش کنید اگر می خواهید خودتان را در دلش جا کنید با علاقه و با تمام وجود به صحبتهایش گوش دهید و مرتباً سرتان را تکان دهید و بپرسید : « خوب بعداً چی شد ؟ » خواهید دید که گل ازگلش شکفته می شود •🌸🌱• آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 ♥️ @Roza113 ♥️ 💞🍃 @daregooshihayema 💞
ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ♥️💍 و چه احساس نجیبی ست که با دیدن تو طلب عشق زِ بیگانه ندارم هرگز♥️ 🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 روایت واقعی #سرنوشت 🍃🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🌸🍃 🌱 به درخواست فاطمه خانم کیمیا برای تکمیل میکابش به قسمت پارتیشن‌بندی گوشه سالن رفت بعد از اتمام کار وقتی تاج زیبای براق عروس روی سرش قرار گرفت کیمیا و زهرا با ذوق زیاد با گوشی مشغول فیلمبرداری و عکس شدند کیمیا کلافه از نشستن طولانی گفت وای فاطمه خانم شما چه حوصله‌ای دارین من که فقط نشستم خسته شدم شما این همه زحمت کشیدین کمرتون درد نگرفت فاطمه که مثل گلی شخصیت شادی داشت با صدای بلند گفت __الی نگاه کن عروسمون مثل تو کم طاقت الای با اون متانت خاصش نگاهی به کیمیا کرد و گفت ___ عروس به این خوشگلی ندیده بودم کیمیا جان فوق العاده شدی کیمیا از تعریف الای خوشحال شد لبخندی زد و گفت __ممنونم شما لطف داری خانم احمدی الای با مهربانی گفت __ عزیز دلم انقدر با من کتابی صحبت نکن راحت باش فاطمه دوباره بلند خندید و گفت _ آره بابا راحت باش الی از خودمونه ایلای هم همراه فاطمه و گلی خندیدن و زهرا گفت __ ایلای خانوم مهربونی شما از صورتتون هم معلومه ولی آدم دلش نمیاد با شما راحت باشه آدم دلش میخاد با احترام زیاد با شما صحبت کنه مثل....مثل....آها مثل گلی که باید با احتیاط گرفتش فاطمه قح قح خندید و گفت ___ محمد بدونه این همه نوشابه واسه زنش باز کردن دیگه اجازه نمیده الی حتی آرایشگاهم بیاد گلی کنجکاوانه گفت ___ آقای احمدی از اون مردای متعصب هستش؟؟ فاطمه در حالی که آخرین نگاه و برسی تو صورت کیمیا میکرد گفت ___ فقط واس این خانوم بیش از اندازه حساس به محمد باشه ایلای میزاره گاو صندوق خونش میگه نکنه نگاش کنن چیزی از زنش کم بشه کیمیا با ذوق رو به ایلای گفت __واقعا ؟!! یعنی آقای احمدی اینقد عاشق شماست ایلای با لبخند در حالی که کفشای ۵سانتی مشکی ورنی میپوشید گفت __بفرما حلال زادس داره زنگ میزنه بعد گوشیش از روی میز برداشت و گفت __ محمد اومدم الان و بعد خداحافظی کرد تو اون لباس مشکی ماکسی مثل یه مرواید میدرخشید این اولین بار بود که ‌کیمیا بعد اون اتفاتقات از رنگ مشکی دوباره خوشش اومد ایلای خداحافظی کرد و همین لحظه شاگرد فاطمه خانوم گفت ___آقا دوماد اومدن طبق دستور گروه فیلم برداری کیمیا جلو پنجره برگشت و سبحان با لبخند وارد آرایشگاه شد دستشو رو شونه ی کیمیا گذاشت و کیمیا با اون دریای مواج موهاش سمت سبحان برگشت سبحان که از چشماش عشق و خوشحالی میبارید کیمیا تو آغوش گرفت پیشونی کیمیا رو بوسید و گفت ___ سلام فرفری من چقد خوشگل شدی کبمیا نتونس طبق دستور فیلم بردار لبخند کوتاهی بزنه و دور خودش بچرخه بلند و حرصی خندید و گفت ____ سبحان آخه نمیشد یه حرف عاشقانه بهتر میزدی گلی و زهرا قش قش میخندیدن سبحان با خنده گفت __باشه باشه من تسلیم دعوا نکن فقط 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸