eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
35.1هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
4.5هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
*🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ ببخشید اینو که گزاستی میخاستم بگم‌ واقعا ناراحت شدم‌از صمیم قلب براش آرزوی سلامتی دارم اگه میشه بهش بگین‌توی کانال طوبی سلامت عضو بشن چون یکی مثل برادر همین خانم ضربه مغزی شده بود آقای دکتر بهش دارو دادن خوب شدن انشلا که برادر این دوست گلم خوب بشن شرمنده گلم بد نوشتم‌جون هم سواد ندارم سواد قرآنی دارم هم چشم هام ضعیفه زیاد خط ها نمبینم‌عینک‌هم‌ندارم 😞 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 رســـــــــــــــــــــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــــــــــــــوایی 🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #رسوایی باشه ای برایش زمزمه کردم و او صبر کرد تا کامل وارد حیاط شوم. صدای جیغ لاستیک هایش
🍃🍃🌸🍃 رسوایی بگویم چه کردم . رفت و آمدش چند دقیقه طول کشید، صدای کوبیدن در حیاط نشانگر عصبانیتش بود . روی مبل نشست و چشم بست . -یه لیوان آبی چیزی بده . لیوان آب را در دستش گذاشتم که زبان باز کرد . -پیتزا خریدم برو از جلو در اونا رو بردار بیار... چند باری رفت و آمدم تا خریدها را در وسط پذیرایی جمع کردم . تا پاسی از شب با هر بار زنگ خوردن گوشی اش رنگ از رخم می پرید . پیراهن زرد و شلوار ستش را پوشیده بودم. به سلیقه ی عمران بود و به زیبایی به رنگ پوستم می آمد و بشاشم کرده بود. موهای نمدارم را روی شانه هایم رها بودند و چهره ام شبیه به کودکان خردسال بود . همه چیز خوب پیش می رفت و این آرامش قبل از طوفان بود . بالاخره آن لحظه ی دلهره آور رسید و زمانی که ساعت از یک نیمه شب گذشته بود، تلفن عمران زنگ خورد. هر دو از خواب پریدیم . کورمال کورمال گوشی را از روی پاتختی برداشت و دم گوشش گذاشت . باد شدیدی که می ورزید مانع شنیدن صدای فرد پشت خطی می شد . -گ...وه نخور بابا چه آبی؟ فریاد عمران در آن ساعت اتاق را برداشت. تخس و یک دنده نوچی کرد هر پخ...ی توش بوده همونم هست من چیزی نریختم توش... خندید . -دکمتو بزن نصف شبی رو مخم نباش، فردا بیا ببینم چی میگی . تلفن را قطع کرد و سرش را به بالشت کوبید. غرغر کنان گفت : -مرتیکه خر فردا صبح حالیت میکنم... زبان روی لب هایم کشیدم . -چیزی شده؟ به پهلو شد، چشمانش بسته بود . -میگه آب پر کردم دادم بهش، مرتیکه ی... حرف هایش را ادامه نداد . -بخواب، صبح آدمش می کنم . از ترس دست و پایم یخ کرده بود. گفتن حقیقت مدام در ذهنم می چرخید. خان جون همیشه می گفت" از کجی افتی به کم و کاستی... از غم رستی اگر راستی" باید حقیقت را می گفتم تا فردا فاجعه ی بدتری به بار نیاید . -عمران؟ هومی گفت . -توام از اون چیزا می خوری؟یکی از چشمانش را باز کرد. چه می خواستم بگویم و چه گفته بودم . مستقیم به سیاهی های محبوس پشت پلکانش خیره بودم . -نه برا عماد آورده بود... شروع به شکستن قلنج انگشتانم کردم . -فردا باهاش دعوا می کنی؟ روی دستم زد و غرید : -نشکن، بخواب بهار نصف شبی گیر سه پیچ دادی . روی تخت نشستم. نمی شد بخوابم و چیزی نگویم. او با آن عصبانیت و جدیت می توانست هر بلایی سر آن مرد بیاورد . این بار آرام تر صدایش کردم. -عمران؟ پایش را جمع کرد . -چیه بهار؟ چته؟ مشغول بازی با ناخن هایم بودم و سرم را پایین انداخته بودم . -اون آقا راست می گه من یکم آب ریختم تو بطریش... پشت به او بودم و واکنشش را نمی دیدم . -خواستم ببینم چی توش هست، ریخت رو لباسم . ثانیه ای بعد، شروع به قهقهه زدن کرد . بلند و گوش خراش ادامه دارد.... 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 حضرت زینب کبری علیهاالسلام اولین اجابت کننده دعوت امام حسین علیه السلام بود. 🎙آیت الله میرباقری ▪️ سلام الله علیها تسلیت باد 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 ترجمه دلنشین آیه ۴٨ سوره مبارکه نساء. 🔎 جستجوی سوره: 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 تلاوت دلنشین آیات ۴١ و ۴٢ سوره مبارکه هود. 🔎 جستجوی قاری: 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🌸🍃 گذری بر زندگی‌ پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام آخرین فرزند پاییز.... 🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #داستان_زندگی_واقعی #ایلای به قلم پاک #یاس خودمو نباختم و سعی کردم بی‌تفاوت باشم ولی می
🍃🍃🍃🌸🍃 لباسش رو تا پایین کشیده بود و تقریباً نیمه لخ....ت بود هر دو دستش به دیوار بود و در حال سقوط بود که در زدم و بدون اینکه منتظر جوابش بشم در رو باز کردم و سمت دویدم دقیقاً مثل یک بچه کوچیک گریه می‌کرد و می‌گفت که نمی‌تونه بدون کمک بشینه رفتم جلو و با عصبانیت گفتم من این همه اصرارت می‌کنم کمکت کنم میگی نه خودم می‌تونم خب چیه مگه تو زن منی زیر بغلش را گرفتم و مجبورش کردم بشینه قبول نمیکرد و می‌گفت برو بیرون ولی سرش داد کشیدم و گفتم می‌شینی و کارت رو انجام میدی با گریه نشست کارش که تموم شد آب باز کردم و منتظر موندم ولرم بشه بعد آبو سمتش گرفتم و ولی با همون گریه گفت خودم می‌شورم بعد شستن خودش و دست‌ها و صورتش وقتی بیرون اومد نگاهش رو از من می‌دزدید دلم برای این حالش کباب بود چقدر بده تو اوج سلامتی و نشاط باهات کاری بکنن که حتی نتونی کارهای خصوصی خودت رو خودت انجام بدی دوباره رو تخت بردم به محض اینکه دراز کشید پتو رو روی سرش کشید و های های گریه کرد کنارش نشستم و پتو رو از رو سرش کشیدم در حالی که شکمش رو آروم آروم ماساژ می‌دادم گفتم __خواهش می‌کنم گریه نکن از من خجالت نکش من شوهرتم الای فردا میرم برات یه صندلی دسشویی فرنگی میخرم راحت میشی یادته قبلنا هر دفعه وقت دوره‌ات می‌شد می‌گفتی فقط با ماساژ دست من حالت خوب میشه میگفتی دستات گرمه دستات آرامشه چی شد پس چرا الان ازم فرار می‌کنی نمی‌تونی تنهایی دستشویی بری اشکالی نداره خودم کمکت می‌کنم با خنده زدم رو دماغش و گفتم ___خودم نوکرتم خودم حالتو خوب می‌کنم گریه‌اش قطع شد و لبخند کم رنگی روی لباش نشست از اینکه موفق شده بودم حالشو بهتر کنم خیلی خوشحال بودم بو...سیدمشو گفتم پاشم دوتا چایی خوش عطر بریزم هنوز یادم نرفته ایل_آی من یه ترک اصله هرچی که بشه چاییش فراموش نمی‌شه دیگه این دفعه واقعاً خندید ولی با صدای در هر دومون ساکت شدیم و با تعجب به همدیگه نگاه کردیم هیشکی نمی‌دونست ما کجاییم پس اینی که در می‌زنه کیه..... 🍀کپی برداری از داستان ایل آی پیگرد قانونی و الهی دارد❌ 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
*🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام فاطمه عزیز در جواب اون دختر خانم 16ساله ای که عاشق برادرشوهر خواهرش شده میخوام بگم اون عشق زودگذر اقتضای سنشه.و خیلی زود فراموش میشه.باید خودشو سرگرم کنه با درس و مدرسه و باشگاه یا هر چیزی که ذهنش از اون آقا خالی بشه.دخترم قدر این روزها و دوران رو بدون.. زندگی دیگه تکرار نداره .حیفه که این روزهای قشنگتو با یه عشق یکطرفه و پوچ بگذرونی.دل بده به درس و مدرسه و با هدف درس بخون انشالله رفتی دانشگاه تازه میفهمی اون عشق فقط یه سراب بوده.دخترم با توکل به خدا اون عشق بیمارگونه رو فراموش کن.انشالله هر چی خیره برات پیش بیاد. 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
*🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام بانو خسته نباشین واسه دوست عزیزکه موقع نزدیکی مشکل دارن ایشون عضلات واژنشون ضعیف شده باید بیشتر گرمیجات مصرف کنن و ی آجرگرم کنن ولای حوله بپیچن وروی آجر بشینن وبمدت ۱۰ شب روغن سیاهدونه زیر شکمشون ماساژ بدن و هفته ای دوبارمخلوط زرده تخم مرغ بومی وعسل خوب را باسرنگ وارد واژن کنن تاعضلات واژنشون قوت بگیره 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸**
9.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ 💢اون لحظه خدا داشت منو امتحان ميكرد ببينه بَندَشو كه فرستاده من كمكش ميكنم؟ از اين لحظه ها برا هممون مطمعناً پيش اومده، دست همو بگيريم ...    🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
💙🧿 روح زندگی را در حیاط قدیمی کنار حوض کاشی آبی، حوالی شمعدانیها کنار سماور مادربزرگ جا گذاشتیم😔کاش نمی گذاشتیم دیوارها جای درها را بگیرند! ‌‍‌ 🍃🌸