eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
35هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
4.5هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#دردو_دل_اعضا ❣ #پرسش راستش من 7 سال قبل یکی از پسر های دانشگاهمون به زور خودشو تو دلم جا داد . از
💚 سلام ستاره جان طرف صحبتم با اون خانومی هست ک ۷سال پیش حراست دانشگاهشون ازش خواستگاری کرده بوده و میگفتن دوست دخترم باش چون خانوادم اجازه نمیدن.... عزیزدلم دلم میخواد اینا رو خواهرانه بپذیری،بس کن دیگ کافیه دیگ این کارو تموم کن،خودتو جمع کن عشقم ب نفس سرکش هم اکتفا نکن همسرت انسان خوبیه ب گفته خودت،بچسب بهش بخدا تو این دوره و زمونه آدم خوب کم پیدا میشه،عزیزدلم یادت باشه ها این ی جور خیانته،میدونم دست خودت نیس و بخاطر دلته ک این اتفاق میوفته ولی هر موقع ک اون آقا اومد ب ذهنت با خودت بگو اون لیاقت منو نداش،ب بدی هاش فکر کن،بدی هاشو پیش خودت بزرگ کن،و خوبی های همسرت رو بزرگتر کن ب خدا پناه ببر و ازش بخواه کمکت کنه با خدا معامله کن مثلاً بگو خدایا من پنج شب برات نماز شب میخونم و توبه میکنم بخاطر گناهان گذشته‌ام،تا اون از ذهن و دل و قلب و چشمام دور بشه(براساس تجربه خودم دارم میگم چون من هم این کار رو انجام دادم و خدای بزرگ من رو از چاه نجات داد😍)،و بعدش هم از خدا بخواه بهت آرامش ابدی عطا کنه🌿💚 توبه کن استغفار کن والا راست میگم؛ حضرت عباسی این کارا خیلی جواب میده البته بشرطیک باور داشته باشی ب همسرتم بیشتر محبت کن و ازش ی جورایی بیشتر محبت بخواه حالا با ناز و عشوه این آیه رو هم بخون کمکت می‌کنه.. 👇👇👇👇👇 دعای دل کندن از شخص دعای مجرب بیرون کردن عشق کاذب از فکر و قلب 🍃صرفا در امر حلال استفاده شود. برای فراموش کردن عشق شخص خاص از ذهن و قلب ، (آیه 27 از سوره مبارکه ابراهیم) را هفت مرتبه قرائت کند و بر کف دستهایش بدمد و سپس دستهایش را به صورت و بدن بکشد . عشق و محبت به آن فرد را فراموش خواهد نمود. برای نتیجه گیری کامل بهتر است که این عمل را یک هفته ادامه دهد. ( یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَفِی الآخِرَهِ وَیُضِلُّ اللّهُ الظَّالِمِینَ وَیَفْعَلُ اللّهُ مَا یَشَاءُ ) ان‌شاءالله ک جواب میده🤲 اگر فکرش اومد سراغت ب فکرت بگو بعدا بهت فکر میکنم این روند باعث میشه ک کم کم فکرش ازت دور بشه لطفاً عزیزان برام دعا کنید دلم و روحم آروم بگیره دلم گرفته😔💔 ان‌شاءالله مشکلات تمامی انسان ها و اعضای محترم کانال حل بشه😊 لطفاً برای ظهور و سلامتی امام زمان صلوات بفرستین اجرتون با خدای بزرگ😌🤲❤️ 💚💚💚💚💚💚 🌸 🍃 ✨فراموش کردن عشق✨ 🌹غزالی میگوید: بزرگی نقل کرده شخصی زنی را دید و سخت عاشق او شد و میخواست مهر او از دلش خارج شود بین خواب و بیداری به او گفتند این آیه را بخوان و بر خود بِدَم میگوید از خواب بیدار شدم و چنین کردم ، گویا از قید و بند رها شدم. ✳️و اما آیه این است: 💥یُثَبِّتُ اللهُ اَلّذینَ آمَنوا بِالقَولِ اَلثّابِتِ فِی اَلحَیاةِ اَلدُّنیا وَ فِی اَلآخِرَةِ وَ یُضِلُّ اَللهُ اَلظّالِمینَ وَ یَفعَلُ اَللهُ ما یَشاءُ💥 📚 مخزن تعویذات،صفحه ۱۲۹  ┄┄┅┅┅❅❁ ❁❅┅┅┅┄┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
بعدازظهر آخرین روز مدرسه بود. تازه از راه رسیده بودم و هنوز لباس هامو عوض نکرده بودم که تلفن زنگ زد. گوشیو برداشتم. کسی جواب نداد. گوشی رو گذاشتم. دوباره صدای زنگ بلند شد. همین که گفتم: «بفرمایید؟» کسی که پشت خط بود با یه صدای لرزان گفت: من همسایه تونم... تازه شناختمش. "حسام" پسر همسایه مون بود. سالها قبل پدرش رو از دست داده بود و با مادرش تنها زندگی می کرد. دیپلم ردی داشت و تو یه اداره کار میکرد. پسر مودب و سربه زیری بود. بعدازظهرها موقع برگشتن از مدرسه گاهی کنار در خونشون میدیمش. بعد از سلام و احوالپرسی گفتم: حالتون خوبه؟ امری داشتین؟ من و من کنان گفت: راستش، میخواستم خواهش کنم اگه ایرادی نداره چند روز کتابای ریاضی و فیزیک و ادبیاتتون رو به من قرض بدین؟ با تعجب گفتم: کتابا رو برای خودتون میخوایین؟ اون که معلوم بود خجالت کشیده، نفسی تازه کرد و گفت: بله، با اجازه میخوام متفرقه بخونم و دیپلم بگیرم. خیلی زود پس میدمشون. خندیدم و گفتم: از اینکه این تصمیم رو گرفتین خیلی خوشحال شدم. مانعی نداره. بیایین ببرین. یه ربع بعد اومد و کتابا رو برد. شب که موضوع رو به مادرم گفتم، خندید و گفت: خدا رو شکر، بالاخره سر به راه شد. پدر هم خندید و گفت: نه جانم! از ترس سربازی و جنگه. چند روز بعد حسام هرسه کتابو اورد و خیلی هم تشکر کرد. همه رو تو اتاقم و روی میز تحریرم گذاشتم. فردای اون روز که میخواستم شروع کنم به درس خوندن. یه تیکه کاغذ از لای یکی از کتابا افتاد. برداشتم و خوندم. نامه حسام بود... _سلام. میخوام یه چیزو صاف و صادقانه به من بگین. حاضرین با من ازدواج کنین؟ اگه مطمئن بشم که جوابتون مثبته، مادرم رو میفرستم خواستگاریتون. من یکی دو سال هست که شما رو دوست دارم و آرزوم اینه با شما ازدواج کنم. این نامه رو توهینی به خودم دونستم و خیلی عصبانی شدم. پس کتابا بهانه بود. حسابی کلافه شده بودم. از ترس اینکه نامه به دست پدر و مادرم نیفته فوری پاره ش کردم و تو یه فرصت مناسب به حسام تلفن زدم و با عصبانیت گفتم: از کارتون خوشم نیومد. من میخوام درس بخونم و بعد برم دانشگاه. قصد ازدواج هم ندارم. حسام که جا خورده گفت: هرچقدر بگین من صبر میکنم. با حرص گفتم: من فعلا نمیخوام ازدواج کنم. من رو فراموش کنین! حسام سکوت کرد و هیچی نگفت و من گوشی رو محکم روی تلفن کوبیدم. ولی نمیدونم چرا بعدش زدم زیر گریه! بعد از اون اتفاق سعی کردم همه چیز رو فراموش کنم و چسبیدم به درسم اما حسام بیخیال نشد. پیغام پشت پیغام و گاهی هم سرراهم سبز میشد. از ترس آبروریزی به پدر و مادرم چیزی نمیگفتم.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 وقتی میگویم "دوستت دارم" ، منظورم این نیست که تو هرجور باشی، با تمام بی مهری و بیرحمی ات، باز تو را دوست خواهم داشت! منظورم این نیست که آزارم بده و با من بازی کن و بلاتکلیف و معلق نگهم دار و باز مطمئن باش عاشقت میمانم... "دوستت دارم" است؛ مجوز عذاب که نیست! خونم را که حلالت نکرده ام! وقتی میگویم "دوستت دارم" ، یعنی در همان لحظه، تو توانسته ای مرا از احساس سرشار کنی و به دلم این آرزو را بیندازی که کاش این لحظه ابدی بشود... "دوستت دارم" ، رنگی از لبخندی دارد که آدم دلش میخواهد به درازای عمرش کش بیاید، و این اصلا شبیه چیزی که تو فکر میکنی نیست! من شاید آن توِ مهربان و شیرین زبان و عاشقی که لحظه های خوشی برایم ساخته را تا ابد دوست داشته باشم؛ اما بنا را اگر بر بی رحمی بگذاری و شکستن من و غرورم، من هم بنا را میگذارم بر دوست نداشتنت! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❣ سلام به همه شما عزیزان خطاب به دختر خانم۱۹ساله که خواستگارخوبی دارن دانها دغدغه شون اینه حقوقش ۵میلیونه آیا میشه با۵ت زندگی کرد یانه؟بگم عزیز دلم اگه تو زندگی قناعت داشته باشی توقعات آنچنانی نداشته باشی با۵ت که زندگی خیلی خوب خواهی داشت حتی باکمتر ازاین هم میتونی زندگی خوبی داشته باشی👍👌 اگر از نظر اعتقادی واخلاقی و فرهنگی درسطح هم هستین و مشکلی نداری مطمئن باش باتوکل به خدا زندگی خوبی خواهی داشت ضمن اینکه ایشون حقوقشان بیشتره و فقط تا زمان اتمام اقساط وام ازدواج این مقدار هست یک چیزی بهت بگم شاید باورت نشه ولی من خودم به شخصه با ۳تا بچه اگه شوهرم ماهیانه نصف این حقوق رو ثابت داشته باشه خدا زندگی رو هزاران بار شکر میکنم 😄هرچند الان هم ناشکر نیستم ولی خب خواستم بگم ۵ت در ماه برای دونفر کم که نیست زیادم هست میتونین پس انداز هم داشته باشید چون کرایه خونه هم نمیدین موفق وعاقبت به خیر باشی عزیزم❤️❤️ 💚💚💚💚💚💚💚 من چن تا پیام از خانوما دیدم راجع به اینکه تو تلگرام و دگر جا ها لباس یا چیز های دیگ سفارش دادن و ب دستشون نرسیده... من خرید اینترنتی خیلی زیاد انجام میدم ک تجربمو میزارم تا اونا هم حواسشونو جمع کنن.. ⭕️به این نکات توجه کنید لطفا:⭕️ ۱. زیاد بودن عضو و یا مقدار زیاد سین دلیل بر درستی نیست(ممکنه طرف یه کانال با عضو و سین بالا خریده باشه و کلاهبرداریشو شروع کنه) ۲.حتما به اولین پیام کانال برید و ببینید که چه مدتیه کانال زده شده (اگر یکسال یا چندین ماه بوده میشه اعتماد بیشتری کرد اما نه خیلی) ۳.گذاشتن عکس از کد مرسوله دلیل بر اعتمادتون نمیشه چون ممکنه از کانال های دیگ گرفته باشه(پس حتما به تاریخ کد مرسوله ها توجه کنید) ۳.اگر رضایت مشتری داشت حتما به عکس هایی ک از اجناس رسیده شده از مشتری برای ادمین میفرستن توجه کنین که عین اون لباس رو تو کانال برای فروش گذاشته باشن(چون حتی ممکنه این رضایت رو هم از کانال دیگ بردارن) ۴.اگر خیلی به کانال شک دارید به ادمینش بگین حضوری میخواین لباس هارو ببینین و میتونین متوجه بشین ک اصلا فروش حضوری دارن یا ن 🌹ازتون خواهش میکنم با دقت زیاد از کانال ها مخصوصا در تلگرام خرید کنید تا این کلاهبردارا دست از کار کثیفشون تو این اوضاع مالی جامعه بردارن🌹 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 سلام سلامم ... خیلی خندیم دمت گرم خخخ نمیخام نصیحت کنم:))) اما من چهار سال پیݭ که چهارده سالم بود....ی سری افکارا و ...برام ایجاد ݭده بود! کہ الان یادݭ میفتݥ میخام سرمو بزنم تو دیوار از خجالت!از خنده!از بچه گی...فقط چون کسی نمیدونه میتونم تو خودم حلݭ کنم هنوزه که هنوزه! دنیای نوجوانا هر سالݭ یه تجربه ی متفاوته.... من از اون دخترای فجیعع بودم که الان صدوهݭتاد درجه تغییر کردم...!# میگن عـــــــݭقـ مقدـــــسہ! میگــن عــــــــݭقـــــ و خـــــــــــدا میاره تو زندگیـــــت نه خودت دنبالݭ بگردی! پــــــــــس عݭقے کـــہ ݭمآ میگۍ معنـــیݭ خــیلئ فرق دآرح! پس یه کاری نکنـــــــ ڪہ ابروتــ پیݭة خودٺ بره:))))) و همڿنین پیݭہ خدآتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ•• 💚💚💚💚💚💚💚 سلام ستاره بانو وقتتون بخیر ازتون خواهش میکنم پیامم رو بزارید داخل گروه در جواب دوست عزیزی که برای بزرگ شدن سینه راهکار خواستن خانم عزیز تحت هیچ شرایطی سر خود و بدون نظر طبیب سنتی واسلامی رازیانه مصرف نکنید مخصوصا اینکه خودتون میگید پریودی منظم هم دارید عزیز رازیانه یه گیاه هورمونی هست اگه سر خود استفاده کنید عوارض بدی داره حتی بودن خانمایی که سر خود مصرف کردن و دیگه نتونستن مادر بشن چون رازیانه پرلاکتین خون رو میبره بالا اونوقت به جایی اینکه ابرو رو درست کنی میزنی چشمو کور میکنی بهتره از علم سوجوک استفاده کنید اگه خواستید پی وی بنده رو از ادمین عزیز بگیرید موفق باشید 💙💙💙💙💙💙 سلام در مورد دختر خانمی که مشکل سینه داشتن من خیلی لاغر بودم رفتم پیش دکتر طب سنتی گفت سودات بالاست خلاصه بهم سه تا دارو ( بطری ) داد گفت لاغریت هم مال سودات یکی از اون دارو ها باید یه قاشق پر رو تو یه لیوان اب حل می کردی وروزانه یه لیوان میخوردی باور کنید از وقتی اونو میخورم خیلی چاق شدم منی که اول اصلا سینه نداشتم وخیلی ضایع بود الان از خدامه کوچیک تر بشه😂 💛💛💛💛💛💛 خدای من این این نوجوانان رو ببنید اینها هم توی کانال هستند خیلی ناراحت شدم الان باید به فکردرس باشند ببینید بلوغ زودرس چه می کنه بابچه ها کاش دوستان موقع نوشتن مراعات ودقت بیشتر کنند تاچشم وگوش نوجوانان بیشتربازنشود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••
❣ سلام جناب میخوام اینو بزارید توی کانال تا از کسانی که توی کانال هستن راهنمایی بگیرم من یه پسر ۱۵ ساله هستم توی خانواده ما یه مشکلی بین پدر و مادرم پیش اومده که میترسم کار به طلاق ختم بشه مادربزرگ من خیلی وقته که مریضه تو این ایام کرونایی کرونا گرفت سل داره کیسه صفرا ش و کلیه ش سنگ داره گوش هاش سنگین شده پادرد و کمر درد داره هر روز بیشتر از غذا دارو و قرص میخوره مادر بزرگ من تا موقعی که مریضی ش هاد نشده خونه خودشون تو اصفهان هست و موقعی که خیلی مریض میشه میاد پیش ما بقیه بچه هاش دور از ایران هستن تنها پناهش مادرم هست مادرم به خاطر مادربزرگم خیلی ناراحت هست اون شادابی قبل رو نداره و پدربزرگم اهمیت نمیده به مادربزرگم خب گفتم بودم که مادربزرگم وقتی خیلی مریض میشه میاد پیش ما قم و اندازه دوهفته تا یه ماه پیش ما میمونه و بعد به اسرار پدر بزرگم میره اصفهان این دفعه بیشتر از قبل موند پیش چون همون طور که گفتم کرونا گرفت وقتی مادرم مادربزرگم رو میبرد دکتر ریه پدرم شروع میکرد بد گویی از مادرم و مادربزرگم من یه برادر دارم و یه خواهر کوچک تر البته وقتی پیش من از مادرم و مادربزرگم بد گویی میکرد من به خاطر این که دوباره یه دعوای دیگه راه نیوفته این حرف ها رو به مادرم نمی گفتم خلاصه یه روز که مادرم و مادربزرگم رفت دکتر پدرم دوباره سر سفره شروع کرد به بدگویی مادرم شب اومد و از داداشم پرسید باهم چه حرف هایی زدین و داداشم همه چیو گفت مادرم خیلی عصبانی شد و دعوا دوباره شروع شد و هزاران بدبختی که باعث میشه من افسرده بشم در واقع من از بچگی یادم میاد مادرم همیشه با پدرم سر یه چیزی باهم بحث داشت حالا من موندم اگه مادرم از پدرم طلاق بگیره من چه کار کنم ؟ همیشه بزرگ ترین ترسم این بود که نکنه مادرم روزی از پدرم طلاق بگیره و داره کم کم سرم میاد نمیدونم چه کار کنم خواهرم فقط سه سالشه و این حقش نیست که این طوری بزرگ بشه لطفا بگید چه کار کنم خیلی محتاج دعا هاتون هستم بیشتر به خدا محتاجم که شاهد تمام این اتفاق ها هست التماس دعا ایدی ادمین👇🏻🌱 @baharakjan
🌱 برخی از زن و شوهر ها در ابتدای ازدواج خود مشاجرات و مشکلاتی را تجربه می کنند که شاید این مشکلات فقط مختص آن ها نباشد. خیلی از این مشاجرات به دلایل زیر بوجود می آید: 1. بر سر رفت و آمد با خانواده‌های خود جنگ می‌کنند. 2. تمایل دارند یکدیگر را تغییر دهند. 3. انتظار دارند زندگی مانندداستان‌های عاشقانه کتاب‌ها باشد. 4. زندگی خود را با دیگران مقایسه می‌کنند. 5. عجله دارند رابطه‌شان بسرعت بهبود یابد و شبیه هم رفتار کنند. 6. در مشاجرات، تحت تاثیر احساسات قرار می‌گیرند و هیجانی برخورد می‌کنند. 7. در مورد مسائل ساده و پیش پا افتاده بحث می‌کنند. 8. به رابطه همسر خود با خانواده شان حسادت می‌کنند. 9. دلتنگ زندگی در خانواده خود می‌شوند. 10. مانند دوران تجرد رفتار می‌کنند و هنوز زندگی مشترک رانپذیرفته‌اند. 11. پس از مشاجره از عذرخواهی استفاده نمی‌کنند. 12. زمان کمی را کنار یکدیگر سپری می‌کنند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#پرسش_اعضا ❣ سلام جناب میخوام اینو بزارید توی کانال تا از کسانی که توی کانال هستن راهنمایی بگیرم من
💚 سلام عزیز که گفتی مادر بزرگت مریضه ومادرت چند ماه از سال ازش تو خونتون پرستاری میکنه عزیزم نمیگم مادرت کار بدی میکنه که به مادربزرگت رسیدگی میکنه عزیزم یکم به پدرت هم حق بده چون بچه های دیگر مادر بزرگت پیشش نیستن مسعولیتمادرت خیلی زیاده نمیتونه به پدرت کاملا رسیدگی کنه عزیزم سعی کن با مادرت صحبت کنی و بهش بگی من استرس نابودی زنگی شمارو دارم خوب مادره بعدش تصمیم بگیرید برای مادر بزرگتان همون اصفهان هست پرستار یا نظافتچی بگیرید خوب مادرتون خسته میشه گناه داره مگه توان یک انسان چقدر هست بعدش مادرتون با پدر شون صحبت کنند چون اگه خدای نا کرده زنگی پدر مادرت خراب بشه که اونها بیشتر ناراحت میشن یا پدرت اگه واقعا با اومدن زیاد مادر بزرگت به خونتون مشکل داره باید با مامان وپدر بزرگ ومادر بزرگت صحبت کنه لگه مشکل دارن وخلاصه پرستار بگیرن راستش ما هم پدرمون کوچکی از دست دادیم مامانم تنهاست داداشم هم نمیتونه مادرم نگه داشته باشه وخونه ماهم با مادرمون فاصله داره وخوب خونه دختراش هم همیشه بره برای ماهم سخته جلو شوهرهامون چون مادرم شبها برای خوابیدن میترسه برا ش پرستار گرفتیم وشبها تنها نیست مشکل پدر ومادرت هم عزیزم همینه چون وظیفه مادرت زیاده زنگیتون اینطوری هست حتما باهاشون صحبت کن با مادرت حرف بزن وبگو خجالت نکشه وبگه نمیتونه زیاد مسعولییت اونه رو قبول کنه وخستع میشه واز زندگی عقب افتاده وبا پدرت به مشکل خورده اونها هم درک میکنند وپرستار میگیرند عزیزم غصه نخور منم یک مادرم درک میکنم موفق باش وفکر های خوب بکن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
سلام ب همه اعضای کانال درباره اون دوستی ک همسرشون محدودشون میکنن در رفت و آمد با خانوادشون عزیزم ب نظرم شما باید تو خونتون بین خودتون قانون بزارین منم اوایل اینطور بود همش دعوا میکردیم سر اینکه بریم خونه خانواده من الان این قانون خونمونه ک هرپنج شنبه باید بریم خونشون دیگه وسط هفته اصلا نمیریم ولی دیگه همه میدونن ما پنج شنبه ها اونجاییم حتی زن عموم ب شوخی گف اون موقع تورو دادنی شرط گذاشتیم پنج شنبه ها بیای اینجا دیگه روتین شده واسمون همسر منم خانوادمو دوست داره ولی چون شغلش سنگینه خیلی خسته میشه بالاخره خونه خودمون میخوابه دراز میکشه راحته کلا ولی خونه بابام اینا نمیشه ک خب منم بهش حق میدم ولی هفته ای یبار نرماله بنظرم ن کمه ن زیاد درضمن منم مث شما تک دخترم با دوبرادر اوایل خانوادم مخصوصا پدرم خیلی وابسته بودن بهم الان براشون یکم عادی شده این دیدارای هفته ای یکبار برای مادرشدن منم اگه دوست داشتین ی صلوات بفرستین❤️
❣ پیامش روی صفحه ی گوشی بالا اومد "جلوی در دانشگاه منتظرتم. تموم شدی بیا‌" یکم خیره به صفحه ی گوشی موندم. با مکث تایپ کردم: "کلاس دارم" فوری جواب داد: "یکشنبه ها تا سه کلاس داری" انگشتامو رو کیبورد به دروغ لغزوندم "جبرانی انداخته استاد هماتولوژی" یه دقیقه نگذشت که پیامش رسید: "همکلاسیات دارن میرن همه؛ منتظرتم" از روی نیمکت جلوی دانشکده بلند شدم و بی عجله و قدم زنون رفتم تا دربِ فنی. اونور خیابون با همون استایل همیشگیش وایساده بود؛ دست به جیب، با لبخند یه وری مغرورش! خیابونو رد کرد و رسید کنارم. فکر کردم قدم به زور تا بازوش میرسه! دستشو که تکون داد سمتم، هردوتا دستامو فرو کردم تو جیبامو نگاهمو دوختم به کفشام. آروم زمزمه کردم: "هوا یهویی خیلی سرد شد" جرئت نکردم دیگه نگاهش کنم. صدای خنده ی زورکیشو شنیدم "بریم آب هویج بستنی؟!" آهسته گفتم: "سرده هوا! قهوه ی تلخو ترجیح میدم" دیگه نخندید؛ سرمای هوا دلیل خوبی نبود برای رد کردن پیشنهاد بستنی از طرف منی که بستنی به قول خودش دینم بود! دستاشو بُرد تو جیبش. قبلنا بهش گفته بودم این ژاکتتو دوست دارم، جیباش اندازه ی دستای جفتمون جا دارن، اما این بار دیگه حسرت نخوردم به گرمای دستایی که... دستشو حائل کمرم کرد و راه افتادیم. زیادی جنتلمن بود مرد من، گویا برای همه! توو کافی شاپ همیشگی، کنار شیشه ی بخار گرفته ی رو به شلوغی خیابون دم غروب نشست جلوم. با انگشت اشاره خط انداختم رو بخار شیشه، یکم که گذشت شیشه به گریه افتاد. پرسید: "مطمئنی بستنی نمی‌خوری؟!" باید از یه جایی شروعش می‌کردم که تمومش کنم بدون اینکه نگاهش کنم گفتم: "می‌دونی؟! وقتایی که توی برف و کولاک زمستون می‌اومدیم و بستنی می‌خوردیم و می‌خندیدی بهم و می‌گفتی دختر تو دیوونه ای، دیوونه نبودم، دلم گرم بود! دستامو که می‌گرفتی و میذاشتی توو جیب خودت، دستام گرم میشد و سلول به سلول جون می‌گرفت و راه می‌گرفت تا دلم. بعد دلم گامب گامب می‌زد واس عشقی که مال من بود. الان سردمه، شاید یه فنجون قهوه گرمم کنه!" نمی‌دونم چقدر توو سکوت گذشت، به حرف اومدم دوباره "دیروز با لیلا رفتیم تا ولیعصر" دستش روی میز مشت شد. چقد رگای برجسته ش بهش میومد "من به دلم نبود بریم، لیلا اصرار کرد؛ بعد نمی‌دونم کجا بود که لیلا گفت: هی! اونجارو! این پسره رو، چقد شبیه آقاتونه! بعدم خندید. من بازم به دلم نبود نگاهش کنم، هیشکیو جز تو نگاه نمیکنم آخه! بعد که لیلا گفت این... این همون دستبندی نیس که تو براش گرفته بودی؟! نگاهش کردم. شبیه تو نبود، همه چیز همون بودا! همین قد و بالا، غرور، پالتوی مشکی، دستبند چرم مشکی، همین دستای مردونه با رگای برجسته که قفل شده بود توو دستای هرکی غیر از من، خودت بودیا... اما تو نبودی!" خواست حرفی بزنه که انگشتمو گرفتم جلو بینیم "هیس! یادته می‌گفتم هیشکی مثل تو نیست؟! از دیروز هر مردی که دیدم و دست دختریو گرفته بود شبیه تو بود. نمی‌خوام بعد از این با دیدن دستای توو هم قفل شده ی دونفر دلم بلرزه که شاید تو...!" صداشو به زور می شنیدم "تو عشقی... اون فقط... یعنی من..." کیفمو چنگ زدم و بلند شدم، بازم نگاهش نکردم "اگه عشق بودم چشمات جز من کس دیگه ایرو نمی‌دید. اگه عشق بود گرمی دستاتو حروم هر رهگذری نمی‌کردی، اگه عاشق بودی، اگه بودی...!" یه قطره اشکی رو که میومد راه بگیره رو گونه م پاکش کردم "کاش لااقل نمی‌بردیش پاتوق همیشگیمون" دستشو دراز کرد دستمو بگیره، اما وسط راه پشیمون شد انگار، مشتش کرد و محکم کوبید رو میز. بی صدا از کنارش گذشتم. شنیدم یه بیت از شعرامو زیر لب زمزمه می‌کرد: "چقدر ساده از دست دادم تورو..." ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 سلام خسته نباشید میخواستم ی راهنمایی بگیرم از اعضای محترم کانال ما هفت تا خواهر برادریم پدر مادرم سنی ازشون گذشته و مریضن عروس کوچیکمون با پدر مادرم تو ی ساختمونن مامانم طبقه بالا اونا پایین میشینن ماخواهرا و زن داداشامون چادری و باحجابیم ولی این زن داداش کوچیکه مانتویی بی‌حجاب از نوع مانتو جلو باز و شالای نازک موها بیرون شلوار کوتاه و بدون جوراب اوایل ازدواجشون و دوران عقدشون چادری بود الان چند سالی هست اینطوری شده چند بار بابام بهش تذکر داده ولی گوش نکرده تحت تاثیر دوستاشه داداش کوچیکمم طفلی مظلوم با اینکه زنداداشم فامیلامونم هست وقتی بچه بود بابام خیلی دوسش داشت ولی الان با این حجابش بابام اصلا نمی‌خواد ببینتش چند شب پیش داداشم شب کار بود مامانم به زن داداشم میگه بیا بالا با بچه کوچیک پایین نترسی وقتی میره بعد از شام بابام باهاش صحبت میکنه راجب ی مسئله دیگه که اون بحثش جداست حالا بابام چند کلمه گفته یا نگفته اون شروع میکنه حرف میزنه زبون میزنه احترام بابامو نگه نمیداره حالا بابام بنده خدا میگه من غلط کردم من اشتباه کردم ببخشید ولی زن داداشم همینجور ادامه میده و میره پایین مامان بابام که نمیدونستن این چه زبونی داره تا صبح خابشون نمیبره و فکری میشن گریه میکنن خدارو خوش میاد ی پیر مرد وپیرزن از دست عروسشون اینطوری گریه کنن صبح که من رفتم خونشون دیدم این دوتا ناراحتن رفتم پایین دیدم زن داداشمم ناراحته میگه عمو اصلا منو دوست نداره بابام میشه عموی مامانش گفت تا الان عمو هر چی گفته من هیچی نگفتم خلاصه خیلی حرف زد وگریه کرد بابام میگه باید بیاد ازم عذر خواهی کنه من اون همه بهش گفتم معذرت میخام ببخشین اون هیچی نگفته وگر نه که باید از این خونه برن داداشم بنده خدا حقوقش خوبه ولی قسط زیاد داره اگه بخواد میتونه خونه رهن کنه ولی من می‌دونم که اونا اگه از اونجا برن خود مامان بابا دق میکنن آخه به بچه داداشم وابسته ان ی روز نبیننشش دلتنگش میشن داداشم رفته ازطرف خانومش از بابا م عذر خواهی کرده ولی بابام میگه فقط باید خودش بیاد ی ببخشید ساده بگه حالا من ازتون نظر میخام به زن داداشم بگم که سردی رفتار بابام باهاش به خاطر بی حجابیته بگم بهش به عنوان یک خواهر نه که خواهر شوهرکه برو از بابام عذر خواهی کن آخه این وسط یک نفر باید واسطه بشه زن داداشم خیلی غرور داره تازه لج بازم هست مامان بابام دلشون برا داداشم میسوزه ببخشید اگه پیچیده و طولانی شد ایدی ادمین👇🏻🌱 @baharakjan ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 سلام خدمت اون دختر خانم گلی که پدرش مکانیک هست ،من یه خانم خانه دار هستم با سه فرزند که دو تا شون موقع ازدواجشون هست ،فکر میکنم اگه من ماهی پنج میلیون داشتم دیگه مشکلی نداشتم ،حقوق ماهانه زندگی من خیلی کم تر از این حرفهاست ولی خدارو شکر خدا بهش برکت داده و خودم و خانوادم هم قناعت میکنیم ولی شما که از اول وضع مالی پدرت خوب بوده ،به نامزدت بگو من و شما دو نفریم بدون قسط ماشین و خونه و ....ماهی پنج میلیون داریم ،پدرم هم اگه درآمدش بیشتر هست خرجش هم بیشتر هست ،پدر و مادرتون که تنها نیستن ،همه ی حقوقشون رو هم که فقط خرج شما نمیکردن ،پس نگران نباشید ،اگه از نظر اخلاق و ایمان خوب هستین با توکل به خدا زندگیتون رو شروع کنین ،و مهم ترین نکته اینکه زندگیتون رو ازهمین اول راه با هیچ کس مقایسه نکنین . یه حدیث از امام صادق علیه السلام هست که میفرمایند تو مادیات به ضعیف تر و پایین تر از خودتون نگاه کنید (تا احساس کمبود نکنین )و تو معنویات به بالاتر از خودتون نگاه کنین تا باعث پیشرفتتون بشه ، زندگیتون سرشار از نگاه و لطف خدا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
روز بخیر 🌻🌞 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨ ⎾@ranjkeshideha ⏌ ••-••-••-••-••-••-••-••