🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#همفکری ❤️🌺
سلام در مورد خانمی که پسرشون خوابگردی دارن
عزیزم خواب گردیشو با دم کرده گل گاو زبون و زعفرون.و گل بابونه میشه بهبود بدی
ولی عزیزم این چیزا که میگی دور گردنش زده خواهر من زودتر ببرش دکتر ازش آزمایش تیروئید بگیرن
زن داداش من اینجوری بود هی وکتر رفت گفتن عفونتهای
ولی یه دکتر که رفت سریع براش سونو تیروئید نوشت
و متاسفانه متوجه شدیم تیروئید کامل تبدیل به تومور شده و غدد لنفاوی رو درگیر کرده
مجبور شدن تیروئید رو کامل تخلیه کنن و کار به ید درمانی هم کشید و یه دختر ۲۵ ساله مجبوره تا آخر عمر قرص مصرف کنه
و بار داری هم باید زیر نظر متخصص تیروئید باشه
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #ارسالی_اعضا ❤️🌺 داستان واقعی و غم انگیز پسری بنام ساسان🌱 ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻋﺸﻘﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﮐﻨﻨﺪ😔 !!!
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#قسمت-دوم
ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺍﻭﻧﻮ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ ﺑﻬﺶ ﺑﺎﺧﺒﺮ ﻛﻨﻢ ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ
ﭼﻪ ﺟﻮﺭ؟
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻛﻤﻚ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﻭ ﯾﺎ ﻛﺎﺭ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﻣﺜﻞ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻭ
ﭘﺮﻭﮊﻩ ﻭ . . . ﺩﺍﺷﺖ
ﻣﻦ ﺳﺮﯾﻊ ﻛﺎﺭﺷﻮ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ😜 ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﻼﺵ ﻣﯿﻜﺮﺩﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﯽ
ﻛﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﺵ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻡ☺️ ، ﻫﻤﯿﻦ ﻛﺎﺭﺍ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﻫﺎﻡ ﻭ ﺗﺒﻌﯿﺾ ﻗﺎﺋﻞ ﺷﺪﻥ ﻣﻦ ﺑﯿﻦ ﺍﻭﻥ
ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﺵ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﻡ ﺷﻚ ﻛﻨﻪ😨 ﻭ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻋﺼﺮ ﻛﻪ ﺷﻤﺎﺭﻣﻮ ﺍﺯ ﺭﻭ ﻛﺎﺭﺕ ﻣﻐﺎﺯﻩ
ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﻬﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﺤﺒﺖ ﻣﯽ ﻛﻨﯿﺪ، ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﻬﻢ
ﺑﮕﯿﺪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺪﻭﻧﻢ ، ﻭ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺣﺲ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﻜﺎﺭﺍﺗﻮﻥ ﻭ ﺩﻟﯿﻞ ﻭ ﺍﻭﻥ ﻧﯿﺘﯽ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ
ﻧﺪﺍﺭﻡ؟؟
ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﻭ ﻫﻤﻮﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﻭﻟﯽ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺎﻋﺚ
ﺑﺸﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﯿﺸﻢ ﻧﯿﺎﺩ😰، ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﭘﯿﺸﻢ ﺑﺮﻩ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﺒﯿﻨﻤﺶ😑 ، ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻣﻮﺟﺐ ﻣﯿﺸﺪ
ﺍﺣﺴﺎﺳﻤﻮ ﺍﺯﺵ ﭘﻨﻬﻮﻥ ﻛﻨﻢ
ﻭ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﻋﺼﺮ ﺯﺑﻮﻧﻢ ﺑﻨﺪ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺣﺘﯽ ﭘﺸﺖ ﺗﻠﻔﻦ
ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﻪ ﺑﻬﻮﻧﻪ ﺍﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﮔﻮﺷﯽ ﺭﻭ ﻗﻄﻊ ﻛﺮﺩ .
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻗﻄﻊ ﻛﺮﺩﻥ ﮔﻮﺷﯽ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻛﻠﻨﺠﺎﺭ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﻗﺎﻧﻊ ﻛﺮﺩﻡ ﻛﻪ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﻭ ﺍﯾﻨﻜﺎﺭ
ﺭﻭ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﻭ ﺑﺎ ﻣﺴﯿﺞ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﺁﺧﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺣﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻫﯽ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺫﻫﻨﻢ ﻣﯿﺮﺳﯿﺪ،
ﺍﻭﻥ
ﻫﻢ ﻛﻪ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺷﻮﻛﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺟﻮﺍﺑﻤﻮ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺍﺯﻡ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ
ﭼﻨﺪﺭﻭﺯ ﺑﻬﺶ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺪﻡ.
ﭼﻨﺪﺭﻭﺯ ﺧﯿﻠﯽ ﻃﻮﻻﻧﯽ😣 ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﻣﯿﺸﺪﻡ ﻭ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺍﻭﻥ
ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﻭ ﺣﺘﻤﺎ ﺣﺮﻓﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﻋﺜﺶ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﻣﯿﻜﺮﺩﻡ ، ﺗﺎ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪﺭﻭﺯ
ﺑﻬﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﺑﻪ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩﻡ ﻣﺜﺒﺘﻪ😍 ﻭ ﺭﺍﺿﯿﻪ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺣﻀﻮﺭﯼ ﺻﺤﺒﺖ ﻛﻨﻪ ﻭ
ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﻛﺮﺩ ،
ﻣﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺎﻝ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻭﺭﺩﻡ😃 ، ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭ ﺑﻬﻢ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ
ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻡ ﻛﻪ ﺳﺮ ﺍﺯ ﭘﺎ ﻧﻤﯿﺸﻨﺎﺧﺘﻢ ﻭ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﻫﺮﻛﯽ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻐﻞ ﻛﻨﻢ ﻭ ﺑﺎ
ﺷﺎﺩﯾﻢ ﺷﺮﯾﻚ ﻛﻨﻢ.
ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺗﻮ ﯾﻪ ﭘﺎﺭﻙ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﯿﻢ ، ﻣﻦ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ
ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻡ، ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﻣﻮ ﻭﺻﻒ ﻛﻨﻢ ، ﺳﺎﻋﺖ ﻣﻼﻗﺘﻤﻮﻥ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﻣﻦ ﻭ
ﺍﻭﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﭘﺎﺭﻙ ﻭ ﺭﻭ ﯾﻪ ﻧﯿﻤﻜﺖ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ (ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯﻡ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺍﻭﻟﯿﻦ
ﻗﺮﺍﺭﻣﻮﻥ ﻣﯿﺮﻡ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻭ ﺍﻭﻥ ﻧﯿﻤﻜﺖ ﻣﯿﺸﯿﻨﻢ ﻭ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﻢ ) ﺣﺮﻓﺎﯼ
ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻬﻢ ﺯﺩﯾﻢ ﻭ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﺮﺳﻢ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺑﻮﺩ ، ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ ﻭ ﺍﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﻣﺪﺗﯽ ﻛﻪ
ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻡ ﻭ ﺧﻼﺻﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ....
ادامه دارد...
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#تقاضای_همفکری ❓
سلام خوب هستین خیلی ممنون از کانالتون خوبتون. من یک مشکلی دارم دوستان لطفا من رو راهنمایی کنید می خوام چند روز دیگه برای اولین بار عازم کربلا بشم متاسفانه چند روز دیگه هم پریود می شم لطفا راهنمایم کنید که من چند روز پریودم عقب بیفته ممنونم از همه ی شما
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
#همفکری
#حرف_دل
#تقاضای_همفکری
آیدی ادمین: @Fatemee113
منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊
در این #دورهمی_بزرگ_همراه_ما_باشید
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
شنیدن این حرف ها از دهان یک خلبان بویینگ عجیب بود که از جانب همکارانش میگفت:«گرانبهاترین ثروتی که ایران از قرنها پیش تاکنون داشته در فرانسه پیش شماست.خوب نگاهداریش کنید.»لحن او آمرانه بود و از آن موثر تر حرف اعتصابگران آبادان بود:«ما چندان هم مذهبی نیستیم.»
«پس به چه کسی اعتماد دارید؟ به یکی از احزاب سیاسی؟» «نه،به هیچ کدام.» «پس به یک شخص؟» «به هیچ کس،جز خمینی،و فقط به او.»
از کتاب «ایرانی ها چه رویایی در سر دارند؟»
نوشته ی میشل فوکو،فیلسوف فرانسوی
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 سلام و درود به شما و کانال جذاب تون خطاب من به فاطمه هجده ساله است که هنوز یکسال از ازدو
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#همفکری ❤️🌺
سلام و درود به شما و کانال جذاب تون
خطاب من به فاطمه هجده ساله است که هنوز یکسال از ازدواجش نگذشته و زیاده خواهی هاش داره اذیتش میکنه ! دختر خوبم خودت میگی همسرم خونه داشت و من گفتم باید بفروشی و نزدیک خونه پدرم خونه بگیری ،خوب عزیز من همسر تو به خاطر تو خودش رو توی بدهی و قسط انداخت آیا غیر از اینه ؟ جند تا دختر مثل تو و اول زندگی شون خونه دارند ؟ چرا این جوری زندگیت رو مقایسه نمیکنی ؟ میدونید خیلی ها آرزوی زندگی تو رو دارند ؟ میگی من بدون هیچ علاقه ای با همسرم ازدواج کردم و انتخاب پدرم بوده ، میخواهم بدونم چند درصد کسانی که همسرشون انتخاب خودشون بوده همسرشون تو زندگی همونی بوده که خواسته بودند ؟ بیا ببین تو این کانال چقدر از خیانت ها و از بددهنی ها و از بی توجهی ها و اعتیاد و خرجی ندادن هاو هزار مشکل دیگه همسرشون شاکی هستند چرا خدا رو شاکر نیستی که همچین مسائلی تو زندگیت نیست و ییرون رفتن ها و خرج کردن های مردهای دیگه برای همسراشون رو می بینی ؟ چرا دوران مجردی خودت رو با دوران متاهلی مقایسه میکنی؟ هر دورانی یک روزی تموم میشه حتی اگر ازدواج هم نمیکردی دوستانت ازدواج میکردند و یا سر کار میرفتند و اون دوران تموم میشید چرا اون چیزهایی که داری رو با دیگران مقایسه نمیکنی ؟ چرا اینکه همسرت داره تمام تلاشش رو برای زندگی میکنه نمی بینی ؟ چرا اینکه به خاطر خودخواهی و زیاده خواهی تو که خواستی خونه نزدیک خونه پدرت بخره و تو رنج پرداخت بدهی و قسط بیفته نمی بینی ؟ چرا خودت قانع نبودی به اون خونه ای که از پدر و مادرت دور بود ؟ می دونی خیلی ها آرزوی زندگی و خونه ای که تو داری رو دارند ؟ تو هنوز یکسال هم نیست ازدواج کردی ، در حالی که خیلی ها تا حتی بیست سال خونه پدر شوهر و مادر شوهر بودند و آرزوشون بود یک اطاق داشته باشند و مال خودشون باشه حتی اگر بیرون از شهر باشه ؟ چرا به جای مقایسه ظاهر زندگی بقیه با زندگی خودت شکرگزار آنچه خداوند بهت داده نیستی ؟ صبر و قناعت داشته باش تا این دوران هم بگذره که اگر ناشکری کنی مسائلی تو زندگیت پیش میاد که روزی هزار بار از خدا میخواهی برگردی به همین دوران که مشکلت فقط بی پولی بود اون هم نه به خاطر اینکه همسرت بی پول هست به خاطر اینکه خودت زیاده خواه و خودخواه بودی
میخواهی طلاق بگیری ؟ برای کدوم درد و مشکل زندگیت ؟ همسر بدی داری دست بزن داره یا بددهن هست یا اعتیاد داره یا رفیق باز هست یا فقط به حرف خانواده اش فقط گوش میده ؟یا نه فقط چون قسط و بدهی داره ؟ قبل از فرمایش شما برای تعویض خونه آیا این همه بدهی داشت ؟ خوب تو هم خونه ات رو اول زندگیت عوض نمیکردی تا کمتر بدهی داشته باشی و اون بنده خدا کمتر زیر بار بدهی میرفت این چه تفکری هست که شما داری ؟چرا تو زندگی صبور نیستی ؟ چرا خدا رو به خاطر داشته هات شکر نمیکنی ؟
ببخشید اینقدر رک حرفم رو زدم شاید از حرف من ناراحت بشی ولی بدون که به این تلنگر صریح و بی پرده نیاز داشتی عزیز من زندگی خودت رو بکن که این دوران هم میگذره که بعد میفهمی بهترین دوران و شیرین ترین دوران زندگیت همین دوران بوده
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #داستان_زندگی_اعضا ❤️ #گندم نفهمیدم چطوراززیردست وپاش فرارکردم وخودم به خونه مادربزرگ
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#داستان_زندگی_اعضا ❤️
#گندم
چیزی نشدباگوشی امدوشماره دوست
صمیمیم گرفتم بیاخونه کارت دارم
پشت گوشی گفت چی شده گندم
بیاحالم خوب نیست
باشه الان میام
پونه مانتووکیفم اوردوپوشیدم صدای
بوق ماشین امدرضابدوامدوگفت مامان
امد
به بچه هام گفتم من میرم بیمارستان
زودبرمی گردم وشمااروم باشید
توماشین نشستم دوستم بادیدنم
هینی کشیدودستش جلوی دهنش گذاشت
گندم چی شده حسین بخاطرپولش این
بلاروبه سرم داد
گندم توبایدبری بیمارستان
پس فکرکردی جرازنگت زدم زودباش
دارم کورمیشم
اشکهای دوستم شروع به ریختن کرد
برخلاف ادمهای دوراطرافم اهل نصیحت
ودخالت نبودبی صداتاخودبیمارستان
اشک ریخت ومنم سرم به شیشه
ماشین تکیه دادم واتفاق امروزباشعارهای
عاشقانه قبل حسین مقایسه می کردم
حسینی که می گفت جونم برات می دم
الان بخاطرمال دنیانزدیک بود
منوبکشه وکشت این فقط جسم
من زنده هست وروح من مردوتمام شد
گندم بچت سالمه
نمی دونم زیادتکون می خوره
بازخداروشکرخونریزی نداری
نه ندارم
الان بیمارستان چی بگیم
برگشتم وبهش نگاه کردم راست میگی
چی بگیم
نسرین توحرف بزن بگوخواب بوده
تابلوازروی دیوارمیخش شل شده
خورده توصورتش
نسرین سرش تکون دادوگفت باشه
فکرخوبیه
بیمارستان رسیدیم وهرکسی می دید
باتعجب خیره می شدبعضی ها
صورت پرخونم می دیدن فکرمی کردن
تصادف کردم
وارداورژانس شدیم پرستارطرفم امد
وبادیدن گوشت اویزون دکترصدازد
دکتربادیدنم گفت زودباشیدباید
اتاق عمل بره وبخیه بخوره
کیف وگوشیم دست نسرین دادم
اول صورتم باسرم شستشودادن
وبی حس کردن
دکتربادیدن شکمم گفت حامله هم هستی
چندماهی نزدیک پنج ماه
خوب تابلوروی شکمت نخورده
اشک امونم نمی دادواشکهاازچشم دکتر
دورنموندن پرسید
چراگریه می کنی نترس شانست خوب بوده
من امروزدکترکشیک هستم وبخاطرعلاقه
زیادم چنددوره زیبایی روگذروندم
الان یک جوری بخیه می زنم مثل
روزاولش بشه
نگران نباش وگریه نکن ترس نداشته باش
صورتت کلابی حس بی حسه
چشمام بستم بابستن چشمام حسین
ظاهرمی شدوبانفرت نگام می کرد
باصدای دکترچشمام بازکردم کمک کرد
تابشینم
لبخندی بهم زدوگفت تموم شد
گوشت ابرووپیشونیت اویزون شده بود
بعدده روزبخیه هات بکش امکان
داره جای بخیه هات توابرومودرنیاری
غصه نخورمهم چشمهای قشنگت هست
که صدمه ندیده
دکترازاتاق بیرون رفت ونسرین بلافاصله
داخل شدکمکم کردازروتخت پایین بیام
گندم حالت خوبه
اره خوبم توروصندلی بشین من برم
تسویه حساب کنم
کارت پولم توکیفم هست بردارحساب
کن رمزش هم... هست
گوشی رونگاه کردم حسین چندبارتماس
گرفته بود
نسرین بهش پیام داده بودگندم تواتاق
عمل هست ودکترزخمش بخیه میزنه
نسرین امدوسوارماشین شدیم
نسرین گفت گندم می خواهی بریم
خونه ی ماچندروزی پیش من بمونی
گفتم چی می گی می خواهی منوانگشت نما
کنی همین مونده خانواده توهم خبرداربشن
همین شوهرت چی می گه
بچه هام نگران وچشم انتظارن مادربزرگ
اخ وناله می کردمعلوم نبوداون دیگه چی
شده نسرین خواهش می کنم به کسی
نگوچی شده
نسرین گفت برات متاسفم که هنوزمنو
نشناختی
دیگه هیچ حرفی بین من ونسرین ردو
بدل نشد
منوخونه بردچیزی خواستی بهم زنگ بزن
کاری داشتی تعارف نکنی
یادت نره دکترگفت بایدچشم پزشکی
هم بری تاچشمت هم معاینه
کنه شانست امروزجمعه هست
خودم می بردمت
باشه عزیزممنون که امدی
دروبازکردم پونه ورضابادیدنم سریع امدن
مامان خوبی چشمت خوب شد
خونه مادربزرگ رفتم وخودش وسط هال
انداخته بودوبادیدن من دادوبیدادش
بیشترشد
چی شده چراناله می کنی
حسین که توروزدامدبره بیرون جلوش رفتم
بادستش محکم هولم دادکمرم داره می شکنه
نمی دونم چراحس خوبی به حرفهاش
نداشتم باورش برام سخت بود
یک جورهایی مطمئن بودم خودش به زمین
زده
گفتم الان چطوری
حالم می بینی ومی پرسی زودباش فلج
شدم
دلم به حال خودم سوخت خدایامن چقدر
بدبختم
زنگ زدم اژانس ومادربزرگ بیمارستان بردم
بادیدنم دکترطرفم امدچیزی شده باز
برگشتی
نه اقای دکترمادربزرگم کمرش دردمی کنه
براش عکس نوشتن وکارهاش انجام
دادم
پرستارهابادیدنم می گفتن کسی جزتو
نبودبیاتوبایدالان استراحت می کردی
امکان داره چشمت ضربه خورده باشه
وباراه رفتن بدتربشه
پیش خودم می گفتم بالاترازسیاهی
رنگی نیست
عکس کمرش به دکترنشون دادم
گفت هیچ چیزی نیست سالم سالم
اصلااخ وناله هاش به این عکس
نمی خوره
باشنیدن حرفهای دکترمادربزرگ کمی خودش
جمع کردودیگه ناله نکردکمربندطبی
دکتربراش نوشته بود
خریدم وراهی خونه شدیم
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#همفکری ❤️🌺
در جواب مادری که نگران خواب گردی پسر ۱۳ ساله اش هست
خواب گردی گاهی ارثی هست و گاهی به خاطر نامنظم بودن خواب یا مسآیل و استرسی در روز اما اغلب بعد از سن بلوغ خود به خود خوب میشه پس بهتره همین مسئله رو با پسرتون در میان بذارید و از نگرانی درش بیارید و بهش آرامش بدید که با رسیدن به سن بلوغ از بین میره ولی شاید به طور کامل از بین نره و کمی زمان ببره پس هم خودتون هم به پسرتون بسپارید که جایی اگر میخوابه در معرض خطر نباشه که ممکنه حتی بعدها یکبار هم باز پیش بیاد چه الان چه بعدها ولی اطمینان بدید به فرزندتان که خوب شدنی هست و همین باعث آرامش اون میشه و در روند پشت سر گذاشتن مراحل تاثیر گذار این که نگرانی و خجالت نداره خیلی ها هستند که مشکل شب ادراری دارند و همسن پسر شما اون که خیلی بدتره
اگر بعد از سن بلوغ این خواب گردی کمتر شد که روند بهبودش به خوبی داره پیش میره اگر تغییر نکرد پیش متخصص برو
امیدوارم پسر گل تون بزودی خوب بشه براش دعا میکنم 🌺
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🌸🍃
وقتش رسیده !
شب بود ، زیر چادر نشسته بودیم ،
حرف ازدواج شد، همه به هم تعارف
میكردند، هركس سعی میكرد دیگری
را جلو بیندازد. یكی از برادران گفت:
« ننه من قاعده ای دارد، میگوید
هر وقت پایت از لحاف آمد بیرون،
موقع زن گرفتن است! » وقتی این
حرف را می زد كه « علی پروینی»
فرمانده دسته خوابیده بود و اتفاقاً
پایش از زیر پتو بیرون افتاده بود
همه خندیدم و یك صدا گفتیم :
« با این حساب وقت ازدواجِ
برادر پروینی است» :)
هدیه به روح مطهر شهیدان صلوات
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ المَنُ يَهدِمُ الصَّنيعَةَ
🔅 منّت نهادن، خوبى را از بين مىبرد
📚 کافی
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَىٰ عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجًا ۜ ﴿۱﴾
🔸 ستایش و سپاس مخصوص خداست که بر بنده خاص خود (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) این کتاب بزرگ (قرآن) را نازل کرد و در آن هیچ نقص و کژی ننهاد.
🔅 قَيِّمًا لِيُنْذِرَ بَأْسًا شَدِيدًا مِنْ لَدُنْهُ وَيُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا ﴿۲﴾
🔸 کتابی است در نهایت استواری تا (به این کتاب بزرگ خلق را) از عذاب سخت خود بترساند و اهل ایمان را که اعمال آنها نیکوست به اجر بسیار نیکو بشارت دهد.
💭 سوره: کهف
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c