eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
35.1هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
4.5هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ دوساعت بود استاد فرمول مینوشت و بدون اینکه من چیزی بفهمم فقط تو جزوه واردشون میکردم. گوشیم تو کیفم لرزید، خودش بود حالمو پرسیده بود.. براش نوشتم: دیگه تحمل شنیدن صدای استاد رو ندارم ، تو کلاست چطوره؟ هم دانشکده ای بودیم ، اون سال آخر بود و من سال دوم... بدون اینکه گوشیمو قفل کنم، منتظر جواب دادنش شدم. چند دقیقه گذشت و خبری نشد، از دست جواب ندادن اون بدتر کفری شدم، گوشیمو پرت کردم تو کیفم. زیر لب غر میزدم که دیدم یکی از بچه ها اشاره میکنه به درکلاس... نگاه کردم و دیدمش، اومده بود پشت در، از قسمت شیشه ای فقط سرش پیدا بود. دستاشو میذاشت رو چشماش و ادای دالی بازی در میورد، کم کم حواس همه بچه ها رفت سمت در کلاس به همون قسمت شیشه ای . دیدم داره آبرو و حیثیتمون رو میبره این دیوونه ، وسایلم رو جمع کردم و رفتم بیرون. حق به جانب نگاش کردم و گفتم : این کارا چیه میکنی آخه، کم مونده بود استاد هم تو رو ببینه ! لبخند همیشگیش رو لبش بود انگار که اصلا حرفای منو نشنیده گفت: خانم مهندس دریا؟ چیزی نگفتم. دوباره گفت: خانم مهندس دریا؟ نگاش کردم، طاقت نیاوردم، خندیدم و گفتم: دريا .. دوباره گفت: دریا و بستنی چوبی شکلاتی؟ کولشو کشیدم و راه افتادم : دریا و بستنی چوبی شکلاتی... دنبالم دوید و گفت بریم همون سوپری که نزدیک اون خونه هست که تو دوستش داری، بریم شاید خانم خونه مورد علاقشو دید حالش جا اومد! من که آخر یه روز اون خونه رو میگیرم، میدم بزررگ هم بالای درش این بیت شعر رو به خاطر تو بنویسن: آه دیوانه، تو آنسوی جهان هم بروی من به چشمان تو از پلک تو نزدیکترم 8 سال گذشته بود از اون روز، و امروز مجبور شده بودم برگردم به همون شهر و الان با پای خودم جلوی همون خونه بودم... همون جور بود تقريبا، هنوز هم رویایی و دست نیافتنی ، هیچ بیت شعری بالای در خونه نبود، خیالم راحت شد. خواستم برگردم و دل بکنم از اون جا و خاطراتش که چشمم خورد به تابلویی که بالای آیفون خونه بود... یه تابلوی مستطیلی کوچیک با همون شعری که قرار بود بالای در خونه نوشته بشه... بغض افتاد به جونم، چشمام شروع کرد به سوختن...پس خونه رو خریده بود، خبر داشتم ازدواج کرده... پاهام جون نداشت اما شروع کردم به دویدن، به فرار کردن، فرار کردن از اونجا، توی سرم یه صدا مدام میخوند: من به چشمان تو از پلک تو نزدیکترم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 سلام ستاره جون در رابطه با دوست عزیزی ک گفتن شاید طلسم شدن باید بگم ک من هم زندگی تقریبا مشابهی با شما داشتم با این تفاوت که شما نامزد نبودی ولی من از سن ۱۱سالگی ب اجبار و خودکشی کردن پسرخالم باهاش عقد کردم اما دقیقا حسم مثل شما بود انگار داداشم بود با اینکه سنمم کم بود منتهی کلا نمیتونستم باور کنم ک اونو شوهرم بدونم هر روز جنگ هر روز دعوا شبی نبود ک بیمارستان بستری نشم چون واقعا نمیخواستمش خلاصه بخوام بگم خودش ی کتاب هزار صفحس اینقد زجر کشیدم تا شد ۲۲سالم تو اون مدت هم ازدواج نکردیم چون من نمیخواستم اونم عاشقم بود میگفت اصلا ازدواج نمیخوام همین ک اسماََ مال منی بسمه ، اینقد تلاش کردم ب هر دری زدم تا خدا بلاخره جواب صبرا و تلاشامو داد چند بار دادگاه شکایت کردم برا مهریه تا ب این عنوان بلاخره طلاق کردم اما بعد از اون سختیای بیشتری دامنمو گرفت مثل شما خیلی خواستگار داشتم حتی تا مرز ازدواج میرفتم ولی واقعا نمیدونم چرا نمیشد اکثرا هم خودم دلسرد میشدم بعد از ی مدت با مشورت دوستام پیش هر دعا کنی ک فکر کنید رفتم و با اینکه وضع مالی خوبی نداشتم ولی قرض میگرفتم و میلیونی خرج میکردم اما انگار ن انگار (اینم بگم اهل نماز و روزه و اینا بودم و هستم و چله هم میگرفتم )ولی اصلا درست نمیشد چند سالی ب همین منوال گذشت دیگ بریده بودم از حرفا دیگران و گریه های پنهانی مادرم بخاطر من ، هر خواستگاری میومد جواب میدادم فقط بخاطر اینکه ازدواج کنم ولی بازم نمیشد تا اینکه قبل از عید امسال یروز طبق معمول رفتم با ی خواستکار معرفم صحبت کنم ب دوستم گفتم جوابم منفیه منتهی چون تو قرار گذاشتی بخاطر حرمت تو میرم بعد بهونه میارم ک نیاد خونمون گفت باشه برو و من رفتم و بعد از صحبت قرار شد فکرامونو بکنیم ،اون روز از همه چیز و همه کس بریدم چون واقعا اولین کسی بود ک هیچی نداشت بجز ایمان اما من واقعا بدلم نشسته بود و از خدا فقط خواستم ک کمکم کنه نکفتم حتما اینکارو بکن نگفتم ازدواج میخوام فقط روز چهار شنبه ای بود ناخواسته نماز امام جواد خوندم و سوره یاسین و از خدا خواستم ک بخاطر سختیایی ک کشیدم کمکم کنه و بهم آرامش بده باورتون نمیشه که روز جمعه همچی بطور معجزه ی درست شد و الان ۳ماهه که عقدیم و ان شا الله بعد محرم میریم خونمون . و من هر روز بارها و بارها خدارو شکر میکنم ک جواب دعامو نداد تا اون روز ک شوهرمو دیدم شاید بگید اغرار میکنم ولی شوهرم رو مث یه قدیس میپرسم چون با ایمانش دارم زندگی میکنم و هرکاری میکنه که اصلا به گذشتم فکر نکنم و من بعداز گذشت ۱۶سال دارم میفهمم ک زندگی چیه . پس دوست عزیزم هیچ وقت نا امید نباش خدا هر وقت که مهلتش باشه کارشو انجام میده قطعا هیچ دستی بالای دست خداوند نیست (من میدونستم ک خیلی برام دعا گرفتن ک خودشون هم اقرار کردن ولی تا خدا نخواست تا به خودش چنگ نزدم هیچکس نتونست کاری برام بکنه) ببخشید ک طولانی شد .امیدوارم تو هم به زودی حال دلت خوب بشه عزیزم از ته دلت از خدا بخواد ن از سر احساسات و اینکه بخوای فقط ازدواج کنی .موفق باشی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 سلام وقتتون بخیر امیدوارم حالتون خوب باشه. من یک دختر 16 ساله و تک دختر یه خانواده پنج نفره هستم از لحاظ مالی خانواده م در حد متوسط رو به خوب هستن از سن 12 سالگی برام خواستگار میومد ولی علاقه ای به ازدواج ندارم و خیلی دوست دارم تو دانشگاه مورد علاقه م قبول بشم و بتونم درس بخونم (دانشگاهی که من میخوام قبول بشم یکی از شرط های قبولی‌ش مجرد بودن هست ) اما خانواده من بخصوص پدرم خیلی دوست داره من زود ازدواج کنم واقعا تو این خونه حس اضافی بودن بهم دست میده همیشه میگه میترسم رو دستم بمونی هیچ حرفی برای یک دختر تلخ تر از این نیست که پدرش بهش بگه کارت فقط بخور و بخوابه تو این خونه حتی بعضی از خواستگارا که تفاوت سنی خیلی بالایی نسبت به من دارن یا اصلا از لحاظ اقتصادی و فرهنگی و خیلی چیزای دیگه هم‌تراز ما نیستن رو قبول میکنه بیان و من با کلی دعوا و التماس ردشون میکنم میدونم هیچ پدر و مادری بد فرزندشون رو نمی‌خوان ولی من که شاگرد اول مدرسه هستم و فقط میخوام درس بخونم و در آینده موفق بشم رو چرا دارن اذیت میکنند بخدا واقعا خسته شدم تمام آرزوم اینه بتونم دوسال دیگه اینجا رو تحمل کنم و بعد از اینکه کنکور دادم حتی اگه دانشگاهی که آرزوشو داشتم قبول نشدم یک شهر دیگه برم دانشگاه و خوابگاه بگیرم تورو خدا اگه کار خونگی سراغ دارین بهم بگید میخوام از همین الان شروع کنم کار کردن حداقل یک سری از وسایل و لباسام رو خودم بخرم که برای خریدن کوچک ترین وسایل مورد سرزنش قرار نگیرم ❣❣❣❣❣❣❣ سلام دوستان عزیز اوناییکه به کرونا دلتا مبتلا شدن میشه بگن چه علایمی داشتن...و وضعیتشون چطوری بود،؟ کلا کرونا دلتا با کرونا قبلی چ فرقی داره. ❣❣❣❣❣❣❣❣ سلام به دوستان و ادمین جان.سوالم اینه ک برای سیاهی زیر بغل وکشاله ران چی استفاده کنم ک.صد در صد جواب بدهد؟؟؟؟ ممنون از راهنمایتون🌺🌺🌺 ایدی ادمین👇🏻🌱 @baharakjan ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 در جواب اون خانمی که پسر عمش اومد خواستگاریش جواب منفی داد و طلسمش کردن بگم که حرز امام جواد روی پوست آهو رو تهیه کن نمازش رو بخون به بازوی راستت ببند ان شاءالله بختت باز میشه 💛💛💛💛💛 سلام به همه🙂 دررابطه با دختر خانمی که فکر میکنند که دچار طلسم وجادو شدند،عزیزم شما منو یاد یکی از آشنایان میندازه ،که میگفت یکی از همسایه هاش پسرش بیماری پوستی بدی داره و پیش بهترین دکترا تو استان خودمون و تهران برده بود،ولی همشون بچشو جواب کرده بودند. مادر این آقا پسر به این آشنا(همسایه)میگه شنیدم که تو روستای پدری شما یه چشمه ای هست که گلش برای انواع بیماری پوستی خیلی خوبه،قسمش میده که حتما براش کمی از اون گل روبیاره،خلاصه اینا هم میرن روستا وبر میگردن،ولی یادشون میره گله رو بیارن،بجاش یکمی از لجن زیر ناودنشون رو به مادر پسره میدن😣وبهش دروغ میگن که آره براتون گل رو آوردیم😤 ،بعد چندروز مادر پسره میاد در خونشون دستبوسی وکلی دعاشون میکنه که پسرم بعد چند بار مصرف کلا خوب شده وبیماریش از بین رفته😲.عزیزم اینکه نذاشتی خواستگار دیگه بیاد یعنی خودتم باور قوی نداشتی وناامید بودی ،مطمئن باش به موقعش خدا یه چیز خوب روزیت میکنه،چون همیشه خواهان خیروخوبی برای بندهاشه ،شما میتونی مثل شهید حججی که چهل تا جمعه رو به جمکران میرفت ،تا شرایط جهاد براش مهیا شد،یه زمان خاصی رو در هفته به آقا امام زمان اختصاص بدی باهاش حاجتتو بگی ان شاالله که در زندگی خوشبخت وعاقبت بخیر شوی.🌹 💛💛💛💛💛 سلام روزتون بخیر خواستم به اون دختر گلمون که نافش رو برای پسر عمش بریده بودن و...بگم که خواهر شوهر منم تقریبا مثل شما بود و هر خاستگاری که براش میومد هر دفعه به یه دلیلی به هم میخورد ولی اصلا اصلا ناامید نشد خدا شاهده ما از سرسختیش تعجب میکردیم و البته تحسینش میکردیم تا بالاخره خاستگار آخری که براش اومد و حتی تا چند هفته رفت و پیداش نشد ولی بالاخره اومد و روزی که عقد کردند (دور از جون شما)خاله اش که دو سالی بود سرطان داشت به رحمت خدا رفت ولی بازم خواهرشوهرم رفت سر خونه زندگیش تا دیگه بهانه ای برای به هم خوردن ازدواجش نشه با اینکه خیلی ناراحت بود حالا شما چرا اجازه نمیدید خاستگار براتون بیاد شاید قسمتتون یکی از این هایی هست که نمیذارید بیان امیدتونو از دست ندید و سرسخت باشید و تلاشتتون رو بکنید ان شاءالله هر چه زودتر یک همسر خوب نصیبتون بشه و خوشبخت بشید 🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
روز بخیر 🌻🌞 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨ ⎾@ranjkeshideha ⏌ ••-••-••-••-••-••-••-••
🧡❤️ فروردين ⚪️ هدفی که دارید را میسر خواهد کرد و به زودی تلاش و کوششتان نتیجه خواهد داد، توکلتان بر خداوند باشد و ناامید نباشید انشالله که به‌زودی به موفقیت می رسید. اردیبهشت 🟤 اخبار مسرت بخشی به دستتان می‌رسد که از شنیدن آنها خرسند و خوشحال خواهید شد زندگی روزهای خوشش را به شما نشان خواهد داد صبور باشید و از خداوند بخواهید تا مشکلتان را برطرف کند. خرداد🟣 برای اینکه بتوانید به اهدافتان دست پیدا کنید باید تلاش تان را بیشتر نمایید و کمی به خودتان تکیه کنید تنها در این صورت است که موفقیت برایتان حاصل می شود. تیر 🔵 مشکلاتی برایتان پدید آمده که بسیار شما را پریشان ساخته در صورتی که جای هیچ نگرانی وجود ندارد چراکه دوستان با وفایی که دارید به شما کمک خواهند نمود. مرداد 🟢 حرفهای را به شما می زنند که نمی ‌توانید پیش خودتان نگاه دارید و دلتان میخواد هر چه سریع‌تر آنها را فاش کنید در صورتی که انجام این کار در درجه اول به خودتان آسیب خواهد زد و موجب سلب اعتماد دیگران خواهد شد پس زبانتان را نگاه دارید. شهریور🟡 مسیری که طی میکنید شما را دچار درد و اندوه خواهد کرد و هیچ چیزی جز مشکلات برایتان در پیش نخواهد داشت پس دست از لجبازی بردارید و سعی کنید تا راه بهتری را آغاز نمایید. مهر 🟥 اگر در راهي شک و دودلی برایتان به وجود آمد سعی کنید تا با افرادی مشورت کنید و بی گدار به آب نزنید در این صورت مطمئنا مشکلی شما را درگیر خودش نمی کند. آبان 🟧 وارد کاری جدید می شوید و یا ممکن است پیشنهاد وسوسه انگیزی به شما شود که نتوانید از آنها چشم‌پوشی کنید در هر صورت قبل از تغییرات کاملاً به آن فکر کنید. آذر 🟨 روابط عاشقانه خود را با رفتارهای بچه گانه و لجبازی خراب کرده اید و هم اکنون بسیار از این کار پشیمان هستید نباید منتظرش باشید چرا که بسیار از شما دلگیر است و باید خودتان در آشتی پیش قدم شوید. دی 🟩 سفر کوتاه و دوستانه ای در پیش دارید که به شما خوشی و لذت فراواني را هدیه خواهد کرد ممکن است افراد جدیدی وارد زندگیتان شوند اما مراقب باشید تا اعتماد بیهوده به آنها نکنید چراکه ممکن است دچار مشکل شوید. بهمن 🟦 شکست‌های عاطفی که در گذشته خورده‌اید شما را بسیار ترسانده و مدتی است که در هیچ رابطه عاشقانه ای قرار ندارید خودتان را آماده کنید چراکه فردی شدیداً به شما ابراز علاقه خواهد کرد. اسفند🟪 شما برای رسیدن به آرزوهایتان بسیار در تلاش و کوشش هستید و به زودی هم به آنها دست خواهید یافت زندگی بر وفق مرادتان می شود و روزگار خوشی در انتظارتان است.   ─┅─═ঊঈ♥️ঊঈ═─┅─ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#پرسش_اعضا 💚 سلام وقتتون بخیر امیدوارم حالتون خوب باشه. من یک دختر 16 ساله و تک دختر یه خانواده پنج
🧡 سلام برای خانمی که علایم کروند رو پرسیدن .من که گرفتم بسیا سر درد و حالت تهوع بدن درد و بی رمق چون ریه هام هم تا حدودی درگیر شده بود بسیار سر و بنم عرق بیماری مینشست. و...اگه درمان کردید و بعد ۱۰ روز ۳ تا علامت رو باهم داشتین یعنی دوباره باید پیگیر درمان از اول بشین اون ۳ علامت اول تب همراه سرفه های قطاری و پشت هم که همراه تنگی نفس باشه من یه ۵ روزی که دارهام رو خوردم بعد دو سه شب پشت داروی امام کاظم رو هم استفاده کردم بعد ۳ روز هر ۱۰ شب یکبار.نصف قاشق چایخوری بریزید ته حلق و بگذارزد با بذاق دهان اب بشه بره پایین و تا ۲ ساعت بعدش اب و چیزی نخورید. و حب زنجبیل هم درست کنید و روزی دو سهبار هر بار دو حب قورت بدین با اب تا بدن رو از داخل گرم کنه چون کرونا سرده و با گرمی از بین میره یه کوچولو سرقاشق عسل بدارید و بهش پودر زنجبیل مخلوط کنید انقدر پودر زنجبیل بزنید که حالت خیسی زیاد نداشته باشه و راحت بتونین اندازه نخود دونه دونه درست کنید و روزی ۳ بار بخورید .فرقش با کرونایی قبلی اینه که عوارض و ضعفش بعد ۳ هفته تا چند وقت هست و در ضمن حجامت کنید تا عوارض رو برداره و کرونا شدید نگیرین زود حالتون هم خوب بشه در ضمن دکتر گفت تا ۲ تا ۳ ماه ویروس هنوز توی بدن هست ولی ضعیف میشه و قابل انتقال به دیگران نیست ولی گفت حتما بدنتون رو قوی کنید و گرمی بخورید .تا درمان کامل بشه انشاالله .برای سلامتی و تعجیل در فرج اقا امام زمان ع و حاجتهای دل منم اگه میشه بحق ۵ تن ال عبا ۵ تا صلوات بفرستین لطفا 💛💛💛💛💛💛 در پاسخ به دوست عزیزی که در مورد کرونا پرسیدن ، من حدودا روز عاشورا و بعدش دیدم وقتی که کار میکنم سرگیجه دارم و بعد گلو درد و مثل چوب خشک شده بود گلوم و شب تا صبح حالت تب و لرز و سردرد و گردن درد و کمردرد و خلاصه هرجایی که اثری از آرتروز داشتم دردناک بود و سرفه کم، اما وقتی رفتم اسکن گفتند ۱۵ درصد ریه ام درگیر شده ، و کف دستان من و انگشتان هم بنفش شده بود. 💛💛💛💛💛💛 سلام در جواب خانمی گفتن درباره کرونا 😔من حدود یک ماه پیش کرونا گرفتم صبح از خواب بیدار شدم گلو یی کم درد. و آب ریزش بینی داشتم گفتم حتما سرما خوردگی شب که شد کمر درد شدم شدید😢و روز بعد تمام بدنم درد آمد اسهال استفراغ سر درد شدید کلا حالم خیلی بد بود رفتم دکتر گفت کرونا سه بار رفتم دکتر کلی آمپول سرم دارو مصرف کردم خیلی‌ تب. لرز داشتم 🤒🤕 بعد از بیست روز حالم خوب شد بی هفته خوب بودم کلا هش درد ی نداشتم بعد از یک هفته دوباره گلو در شدید شد رفتم دکتر گفت گلو عفونت سینوس عفونت کرد دوباره قرص افا کلاو ۶۲۵با سرم نمکی با غیره دارو دادن الان ده روز چرک خشک کن خوردم اصلا فرق نکردم از وقتی کرونا گرفتم خیلی‌ بدن درد سر درد گلو حالت بی توده چرک تو گلو گیر قفسه سینه دستم معده کل بدنم درد می‌کنه حال که از جام بلند شم ندارم کار خونه زورکی انجام میدم 😔 دیگه خسته شدم 😔همه دارو خونگی خوردم فرقی نمی‌کنم همش بی حال خدایا خودت کمک کن همه مردم از دست این ویروس نجات پیدا کنن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#بخش_ششم رفتیم تحقیق...همه دربارشون خوب گفتن و تحسینش کردن... خیلی برام مشکوک بود...ینی هیچکس متوجه
یهو صدای جیغ فرشته رو شنیدم و دوییدم توی سوئیتش... گریه میکرد به شدت..گفتم چی شده؟ گفت دستم...دستم باز حرکت نمیکنه.... فردا صبح با حال تهوع بدی بیدار شدم...یاد دیشب افتادم و سریع رفتم پیش فرشته..میخواستم همه چیو به فرشته و فرهاد بگم...مرگ یه بار شیون یه بار...ولی فرشته توی تختش نبود..حمید عین خرس خوابیده بود و روی تخت یه نامه بود...نامه رو برداشتم بخونم...تموم بدنم میلرزید..دستخط فرشته نوشته بود...نوشته بود میدونستم حمید داره با مهتاب به من خیانت میکنه...میرم که راحت زندگی کنن...فرهاد ..عزیزم...منو ببخش... داد زدم و فرهاد رو صدا کردم... حمید گیج و متعجب بیدار شد... قیافش پر از ترس شد وقتی منو دید.. داد میزدم برید فرشته رو پیدا کنید... چند ساعت دنبال فرشته گشتیم تا بالاخره با مشخصاتی از فرشته که به آدمای توی ساحل می دادیم، فهمیدیم یکی پیش اسکله دیدنش... غواص های امداد اومدن و ساحل حسابی شلوغ شد... بعد از دو ساعت فرشته رو بی جون از آب کشیدن بیرون... من شوک شده بودم...حتی توان جیغ و داد کردنم دیگه نداشتم... حمید زار میزد و میزد تو سر خودش...فرهاد انگار هنوز گیج بود...باورش نمیشد فرشته مرده....صداش میکرد... التماسش می کرد که چشماشو وا کنه... برگشت رو به من نگاه کرد و گفت...تو کشتیش...تو خواهر منو کشتی...و فرشته رو بغل کرد و با ماشین آمبولانس رفت... من از حال رفتم....به هوش که اومدم، مامان بابام بالای سرم بودن...هنوز شمال بودیم انگار.. بوی نم دریا حتی توی اتاق بیمارستانم به دماغم میزد...دکتر گفت شب رو بمونه..بعد ببریدش... همه چیو با حال زار و خراب واسه خونوادم تعریف کردیم...پدرم خیلی ناراحت شد و مادرم گریه می کرد... من یک ماه تمام توی خونه روی تخت بودم و فقط زل میزدم به سقف...هیچ خبری از فرهاد نبود... از حمید هم هیچ کسی خبر نداشت.. حتی خونوادم نتونستن مزار فرشته رو پیدا کنن توی شهر... تا اینکه یکی از روستا زنگ زد خونمون و از ماجرا خبر نداشت... اما قطعا واسه فضولی بود‌‌...گفت فرهاد فرشته رو پیش قبر مادرش به خاک سپرده... من نتونستم برم.‌.. نمیتونستم... خودمو باعث مرگ فرشته ی معصوم میدونستم... خط به خط نامه هر روز توی ذهنم مرور میشد... یه روز از شدت حالت تهوع نتونستم سر پا شم و بردنم درمونگاه... معلوم شد باردارم و خبر نداشتم... یه ماه و نیمه بودم...چون گاهی عادت ماهیانه م عقب جلو میشد، فکرشم نمیکردم خبری باشه... پدر و مادرمو قسم دادم اگه فرهاد رو دیدن بهش نگن من حامله ام..ولی هیچ خبری از فرهاد نبود... هیچی... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌹 یکی از استادان دانشگاهی در آفریقای جنوبی برای دانشجویان دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد مطلبی بر سر در ورودی دانشکده نصب کرده بود با این عنوان : برای نابودی یک ملت نیازی به بمب هسته ای یا موشکهای دوربرد نیست. فقط کافیست سطح و کیفیت آموزش را پایین آورد و اجازه "تقلب" را به دانش آموزان داد ..! "مريض" به دست پزشکی که بتواند "تقلب" کند خواهد مرد ..! "خانه ها" بدست مهندسی که موفق به "تقلب" شده ویران خواهند شد..! "منابع مالی" را بدست حسابداری که موفق به "تقلب" شده از دست خواهیم داد..! "عدالت" بدست قاضی که موفق به "تقلب" شده ضایع می شود...! و "انسانیت "بدست عالم دینی که موفق به" تقلب" شده می میرد ..! و "جهل "در کله فرزندانمان که موفق به" تقلب" شده فرو میرود ..! "سقوط آموزش مساویست با سقوط ملت" ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
سلام لطفا مشکل منو بزارید🙏شوهرم مغرور عصبی ومعتاد هستن 4ساله ازدواج کردم یه روز خوش ندیدم شوهرم فامیل هستن کاملا خانواده منو میشناسن ک به خواستگاری من اومدن همش به خانواده م توهین میکنه به مادرم😔 حرفای زشت میزنه به خواهر برادرام دامادامون دیگه خسته شدم ازش وضع مالیش از خواهر وبرادرام بهتره همش اونا رو مسخره میکنه که مستاجرن یا ماشین ندارن اگه ازشون تعریف کنم شروع میکنه به حرفای زشت زدن مث خواهرت بدکارس داداشت معتاده که واقعا این طور نیس خانواده با ایمان وبا آبرویی هستیم توی روستامون همه از خوبی وپاکی ما صحبت میکنن نمیزاره برم خونه هاشون خیلی کم وقتی میام خونه بداخلاقی میکنه میگه میری اونجا پرت میکنن وهزار جور حرف دیگه بخدا اونا کاری ب زندگی ما ندارن اصلا کاری ب شوهرم ندارن چون اخلاقش رو میشناسن خسته شدم از زندگی کلی اذیتم میکنه کتکم میزنه داداشم لکنت زبون داره خیلی مسخره ش میکنه ازش متنفر شدمه کلی نفرینش میکنم جلو خودشم میگم بهش میگم هرچی میگی ب خودم بگو 😔😔دلم شکسته خیلی داغونم همیشه از همین میترسیدم همچین شوهری نصیبم بشه ک شد عذاب وجدان میگرم خونوادم رو میبینم جیگرم میسوزه وقتی حرفاش یادم میاد به همه کمک میکنه باهمه خوبه فقط خونوادم یبار پدرم اومده بود شهر برا دندوناش صد تومن پول کم داشت زنگ زدم به شوهرم گفتم صد تومن بفرست براش بهت پس میده قبول نکرد گف بگو ندارم 😒با اینکه داشت خیلی کارای دیگه ای ک فقط گفتنش فقط داغ دلم رو تازه میکنه نمیدونم مواد ک مصرف میکنه اخلاقش اینجوریه یا ن چون مجردم بوده مصرف میکرده من نمیدونستم😔 تروخدا بگید چکار کنم آیا دعای چله هست ک با خونوادم خوب بشه 🙏😭کمکم کنید ایدی ادمین👇🏻🌱 @baharakjan ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🧡 سلام و خسته نباشید خدمت همه و همچنین مدیر زحمت کش کانال، در جواب اون خانمی که فکر میکنن طلسم شدن و دیگه نمیتونن مثل قبل دعا کنن، خب منم سختی های زیادی داشتم، و کاملا مثل شما اهل دعا و...و چادر هستم، هر بار دعا میکنم هم قطعی نمیگیره، نمیخوام نصیحت کنم اصلا من حقیر کی باشم بنده خدا رو نصیحت کنم، استاد عالی در یکی از سخنرانی‌هاشون داستان واقعی‌ای رو تعریف کردن که حکایت از این میداد یکی از افراد با ایمان و سرشناس میرفتن امام زاده تا حاجاشون مستجاب شه ولی نمیشد ماه ها و سال ها گذشت، تا اینکه یک بار یک آقایی اومدن و بچه فلجشونو اوردن امام زاده و بدون هیچ مقدمه و دعا و زیارت نامه ای و... گفتن بچه منو خوب کن، بچه هم روی پاهاش کنی بعد ایستاد، شیخ هم دلشون شکست و گفتن من که این همه دعا و زیارت و...خوندم و هر روز دارم بعد از این همه دعا میکنم چرا دعام مستجاب نشد ولی ایشون که اینجوری دعا کردن سریع مستجاب شد?! شب تو خواب آقا امیرالمومنین علیه السلام اومدن و گفتن شیخ ابو حسن تو از خودمونی، ما اگه دعات رو مستجاب کنیم تو دیگه به خاطرش ما رو صدا نمیکنی، ما دوست داریم تو بازم بیای و...و میدونیم اگه مستجاب نشه تو ما رو کفر نمیگی ولی اون آقا اگه مستجاب نمیشد کفر میگفتن... خانم ، 1_خدا دوست داره صداتونو بشنوه 2_حتما حکمتی داره، شاید خدایی نکرده با ازدواجتون بلایایی سرتون میومد که میگفتین کاش هرگز دعام مستجاب نمیشد، و یا اینکه قراره بعدا فرد خیلی خوبه نصیبتون بشه! 3_شاید آزمایش الهی هست ببینم شما سر عقاید و دینتون هنوز میمونین یا ناامید میشین و... 4_ذکر ماشاالله لا حولَ و لا قوة الا بالله العلی العَظیم رو زیاد بگین 5_پیش یک دعا نویس برین تا سحری هست باطل بشه 6_برای آرامشتون و نزدیکتر شدن به خداوند متعال صلوات بر پیامبر و خاندانشون زیاد بفرستین همونطور که حضرت ابراهیم خلیل الله با فرستادن مداوم و زیاد صلوات دوست خدا شدن! 7_استغفار کنین بابت سست شدنتون 8_لطفاااااا نذارین شیطان موفق بشه و دینتون کمرنگ شه! ان‌شاءالله که همیشه دینتون روز افزون و زندگیتون بدون غم و غصه و مشکلتون به زودیه زود حل بشه! ممنون که خوندین و ببخشید که طولانی شد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❣ چندسال پیش که دانشجو بودم همیشه میرفتم بازار بزرگ پارچه می خریدم. یه روز بعد از عید خیلی گرم بود هوا، بازار بودم و تا ظهر کارم طول کشیده بود. داشتم میرفتم برسم به ایستگاه مترو که دیدم یه سرباز ایستاده کنار باجه تلفن و کارتشو با عصبانیت درآورد کوبید گفت لعنت به شانسم. منم کنجکاااو با خنده گفتم عه چی شد سرکار؟ گفت کارتم تموم شد. گوشیمو بهش دادم گفتم بیا زنگ بزن. گفت نه نمیشه گفتم بیخیال بابا زنگ بزن دختره نگران میشه. خلاصه از من اصرار از اون انکار تا گوشی رو گرفت و زنگ زد. تو اون فاصله ای که داشت حرف میزد واسه اینکه احساس راحتی کنه، یه آبمیوه فروشی روبه روی اون باجه تلفنه بود (نمیدونم هنوز هست یا نه) رفتم آبمیوه سفارش دادم تا مکالمه اش تموم شه. موقعی که گوشیمو داد واسش آبمیوه گرفتم که حسابی حال بدش ازش دور باشه. موقعی که داشتم میرفتم بهم گفت آبجی خیلی مردی بخدا. امشب همون دختره به واتس اپم پیام داد.... یه عکس بله برون فرستاد و توضیح داد کیه و در ادامه گفت از اون موقع شماره منو سیو کرده بود که بهم پیام بده یه روزی+_+ به قول شما چشمام قلب قلبی شد و کلی انرژی خوب وسط روزای تلخم گرفتم ازشون😍❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••