eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
35.1هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
4.5هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
با عصبانیت برگشتم سمتش و خواستم چیزی بگم‌ که ستایش با حرص دستم و گرفت و کشید جهت مخالف اون پسر و ز
نوید برام خطو نشون میکشید و تهدیدم ‌میکرد...! با وحشت از خواب پریدم... بدنم میلرزید... عرق سردی رو پیشونیم نشسته بود.. تند تند خداروشکر میکردم که فقط یه خواب و کابوس بود...! به اطراف نگاه کردم... هوا روشن شده بود... ولی حالم بهتر نشده بود!! هیچ... بدترم شده بود...! ناله ای زیر لب کردم که مامان اومد تو اتاقم و با ناراحتی بهم خیره شد. بعد لحظه ای گفت: مادر بیدار شدی..!؟ چند بار اومدم صدات کنم بریم دکتر... بلند نشدی... پاشو دختر جان..!! پاشو کمکت کنم لباس بپوشی تا بابات نرفته بریم دکتر...! بیحال لباس پوشیدم و راهی مطب دکتر شدیم، بعد از اینکه دکتر معاینم ام کرد گفت سرما خوردگیه و تا چند روز مدرسه نباید بری..! و با کلی دارو و آمپول برگشتیم خونه...! چند روزی مدرسه نرفتم به شدت دلتنگ ستایش و اون پسری که حتی اسمشم نمیدونستم شده بودم...! روز سوم بود. طرفای ساعت چهار غروب بود.. غرق افکارم بودم... که با صدای در بخودم اومدم.. مامان رفت تا ببینه پشت در کیه...! با کنجکاوی گوشام و تیز کردم.. پرده اتاقمو کنار زدم که با شنیدن اسم خودم تعحب کردم...! مامان داشت میگفت: آره عزیزم... نگین تو اتاقشه... خوش اومدی...! و بعد در اتاق با شدت باز شد.. مامان، ستایشو به سمت اتاقم فرستاد.. ستایش با نگرانی بهم خیره شد و گفت دختر خوبی..!!؟ با دیدنش ذوق کردم و گفتم: وای ستایش... نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود...! ستایش اومد سمتم و بغلم کرد و گفت: معلوم هست کجایی..!!؟ خیلی نگرانت بودم..! لبخندی زدم و گفتم: سرما خورده بودم خداروشکر بهترم ولی دکتر گفته تا چند روز نرو مدرسه تا کامل خوب شی...! ستایش لبخندی زد و با لحن مرموزی گفت: انشاالله زود خوب میشی.. و بعد نیشگونی از لپم گرفت و گفت: خبرایی برات دارم...! با تعجب نگاهی بهش انداختم و پرسیدم : چه خبری‌..؟ لحنشو آروم کرد و نزدیکم شد و نامه ای از تو کیفش درآورد و به سمتم گرفت و گفت: اینو بخون از طرف سیناعه...! با چشمای درشت شده پرسیدم: سینا کیه؟! ستایش سریع گفت: صداتو بیار پایین مامانت میشنوه...!! بعد پوفی کشید و گفت: همون پسره که همش دنبالمونه...! صورتم گل انداخت..! ذوق زده نامه رو گرفتم.. باورم نمیشد..!! ولی یه باره اخمام تو هم رفت.. ستایش بهم نزدیک شد و گفت چی شدی دختر..!!؟ ناراحت شدی!!؟ با غم گفتم راستش یاد خوابم افتادم... وای خدا...! ستایش اگه راست در بیاد چه خاکی تو سرم بریزم..! با وارد شدن مامان‌ با سینی چایی سریع نامه رو زیر پتوم قایم کردم... ستایش که هول شده بود لبخند مصنوعی به مامان زد و تند تند ازش تشکر کرد...! تند تند ازش تشکر کرد.. مامانم همینطور که به سمت در میرفت گفت نوش جونتون..! ستایش نگاهی بهم کرد و گفت: نگین فکر کنم حالت بهترشده... پا قدم دوستت برات خوب بوده ها!! مامان خنده ای کرد و گفت: خدا خیرت بده ستایش جون اگه بدونی این دخترمون چقد ناز داره برای یه سرماخوردگی ساده کلی کولی بازی درآورد!! پشت ابرویی نازک کردم و گفتم: مامان میشه بری به کارات برسی.. من خیلی حالم بد بود!! و اصلا هم ناز نازی نیستم.. مامان چشم غره ای بهم رفت و بدون هیچ حرفی از اتاق بیرون رفت! دل تو دلم نبود.. همش با خودم میگفتم: یعنی چی تو نامه نوشته...! ستایش طاقت نیاورد و آروم‌ زیر گوشم گفت: وای زود باش نگین، نامه رو باز کن ببینیم سینا چی نوشته..! نامه رو تو دستم فشار دادم و گفتم: چی میگی ستایش!! توقع داری برات بخونمش..؟ این نامه خصوصیه... پوفی کشید و گفت: دوست ما رو باش... روشو برگردوند و گفت: حیف من که آمارشو برات درآوردم.. اسمش.. سنش.. همه رو..! میخواست نامه رو به زور ازم بگیره که دستمو محکم بستم و با عصبانیت گفتم: هی دختر..! چیکار میکنی!! صبرکن...! نمیبینی هنوز مریضم!! با این کارات حالمو بدتر میکنی.. . بزار اول خودم بخونم قول میدم بعدا بهت بگم.! با خودم فکر میکردم: نکنه اصلا حرفی از عشق و عاشقی نزده باشه و با ستایش بخونمش آبروم جلوش بره... ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌱 در کتاب «عین الحیات» علّامه مجلسی(ره)، ج ٢، ص ٥٥ می‌خوانیم که: «بدان که از جمله عقایدی که انکار آن‌ها کفر است و اقرار به آن‌ها واجب و از ضروریّات مذهب است، اقرار کردن به بهشت و دوزخ است؛ و باید اعتقاد داشت که بهشت و دوزخ، الحال موجودند». اگر یک شیعه بگوید: «الآن بهشت و دوزخ موجود نیست»، حکم این شخص چیست؟ عقیده به موجود بودن بهشت و دوزخ عقیده‌ای است که برحسب تصریح جمعی از بزرگان شیعه بر آن اتّفاق دارند، و از شیعه جز دو نفر نقل خلاف نشده و این نسبت به آن دو نفر نیز ثابت نیست؛ و آیات قرآن کریم و احادیث بسیار به‌ صراحت بر موجود بودن آن‌ها دلالت دارد و در بعضی روایات تأکید بر وجوب اعتقاد به آن شده است؛ تا حدّی که هر کس آن را انکار نماید، از شیعه نشمرده‌اند؛ و کسی را که به آن و عقاید حقّه دیگر ایمان داشته باشد، شیعه اهل‌بیت(ع) و مؤمن حقیقی دانسته‌اند. با این ‌وجود اگر کسی با عدم توجّه به این که انکار آن، انکار قرآن کریم و اخبار معصومین(ع) است و یا به گمان عدم دلالت قرآن کریم و احادیث، موجود بودن آن‌ها را انکار نماید، به کفر او یا خروج او از تشیّع و ولایت اهل‌بیت(ع) حکم نمی‌شود. کلام علاّمه مجلسی(ره) مربوط به کفر کسی است که اصل بهشت و دوزخ را حتّی در عالم آخرت منکر شود که در کفر چنین کسی شبهه و شکّی نیست. (و الله العالم).   ٢- بعد از بهشت و جهنّم چه خواهد شد؟ ماجرای رجعت چیست؟ برحسب قرآن مجید، بهشت و جهنّم جاودان است و بعد ندارند. مسئله رجعت نیز برحسب آیات قرآن و احادیث معتبر به ‌طور اجمال ثابت است. و برای اطّلاع بیشتر به کتاب «اعتقادات» صدوق یا مجلسی - علیهماالرّحمه- مراجعه نمایید.   ٣- حکم کسی که اعتقاد به رجعت ندارد را بفرمایید؟ اگر واقعاً جاهل باشد و نزد او ثابت نباشد، حکم خاصّی ندارد. (و الله العالم).   ٤- کیفیت رجعت، یا کتابی را که در این ‌باره مورد تأیید حضرتعالی است ذکر کنید. در مورد رجعت بسیاری از بزرگان، علما و محدّثین، کتاب نوشته‌اند؛ از جمله «ایقاظ الهجعه» (و الله العالم).   ٥- اسم ملائکه‌ای که در قبر از انسان سؤال می‌کنند، چیست؟ در بعضی از روایات اسم آن دو ملک، «نکیر» و «منکر» ذکر شده. (و الله العالم).   ٦- آیا واقعیّت دارد که اوّلین چیزی که از انسان در قبر سؤال می‌شود نماز است؟ (آیا حتّی قبل از اصول دین یا بعد از سؤال از اصول دین در فروع، اوّل از نماز است که سؤال می‌شود)؟ اوّل از اصول دین سؤال می‌شود. ممکن است بعضی از کسانی که صحّت اصول دینشان مسلّم است، اوّل از نماز آن‌ها سؤال شود.   ٧- اگر شخصی عقیده‌اش این باشد که در عالم قبر تنها از روح سؤال می‌نمایند نه از روح و جسم، آیا انحرافی در عقیده این شخص به نظر می‌رسد، یا خیر؟ (با توجّه به این که اعتقاد دارد در روز محشر روح و جسم با هم محشور می‌شوند.) آنچه از کلمات بزرگان و کتب اعتقادات علمای بزرگ استفاده می‌شود، در سؤال قبر، روح و بدن هر دو موضوع‌اند؛ هر چند کیفیّت این سؤال و چگونگی ربط بدن با روح، بر امثال ما معلوم نباشد.   ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃 سلام. من عروس یه خانواده ای هستم که مادرشون خیلی در حق دو پسرش ظلم هست. داستان از اینجا شروع میشه که این خانواده تصمیم میگیردند از روستایی که اونجا زندگی می کنند به شهر بیایند ولی پولی کافی برای اومدن به شهر رو نداشتند این دو پسر وقتی اوضاع رو اینطور می بینند تصمیم میگیرند که به همراه پدرشون کار کنند و توی این کار به پدرشون کمک کنند و حتی به خاطر این کار از درس خوندن هم میگذرند و با تلاش های پدر و این دو پسر خانواده بلاخره همگی به شهر می آیند و یک واحد خانه ای که به طور مشترک توسط هر سه خریداری شده سکونت می کنند موقعه سند زدن خانه ،مادرشون بهشون میگه سند رو به اسم من بزنید وقتی ازدواج کردید اینجا رو میفروشم و سه طبقه میخریم تا همه خونه داشته باشیم ولی الان که پسرهاش ازدواج کردن و بچه دار شدن و چند سال از خرید این واحد آپارتمان میگذره و قیمت اون چند برابر شده و میشه باهاش هر سه خانواده خونه دار بشن مادرشون زده زیر همه چیز همه زحمت های پسرهاشو انکار کرده و میگه اینجا مال خودمه من برای شما زحمت کشیدم و اینم حق خودمه. واقعا من تعجب میکنم که مادر هایی مثل مادرشوهرم وجود داشته باشن تا بوده و دیدم مادرها از لقمه خودشون میزنن و نمی زارن بچه هاشون گرسنه بمونند الان پسرهاش دارن با زیر خط فقر بودن دست و پنجه نرم میکنن بعد خودش توی خونه یک میلیاردی راحت زندگی میکنه حتی یکی از پسرهاش بهش گفته که این مال غصبی هست با این که خیلی دیندار هستن ولی اصلا به این چیزا هم توجه نمی کنه و من فقط توی وجود چنین مادری موندم به نظر شما چی میشه راجب این مادر گفت ؟ واقعا چنین مادری ظلم نیست؟ ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#یک_نکته_از_هزاران 🌱 در کتاب «عین الحیات» علّامه مجلسی(ره)، ج ٢، ص ٥٥ می‌خوانیم که: «بدان که از جم
٨- آیا کسانی که مذهب تشیّع و رهبران آن را قبول ندارند، اگر کار مفیدی انجام دهند و خادم اجتماع باشند، مثلاً: وسایل حمل‌ و نقل و دارو بسازند و هدفی جز خدمت نداشته باشند، خدمتشان بی‌فایده است و خداوند آن‌ها را از بهشت محروم می‌کند؟ چنین کسانی اگر برای اسم و آوازه و شهرت و باقی ماندن نام، اقدامات و کارهای خیر و اختراعات مفیدی بنمایند، جزا و پاداش‌شان ‌همان است که می‌خواهند و آن را خواهند گرفت. نام آنان بر زبان‌ها می‌آید و به اسم آن‌ها این اختراع، ثبت می‌شود؛ یا در روز ولادت‌شان به ‌عنوان تجلیل از خدمت آن‌ها کارهایی انجام می‌گیرد. این‌ها خودشان‌ همین را خواسته‌اند و این پاداش به آن‌ها می‌رسد. ولی اگر کسی به‌ قصد رضای خدا و برای آسایش و راحتی خلق خدا و خدمت به عباداللّه کاگر کسی به‌ قصد رضای خدا و برای آسایش و راحتی خلق خدا و خدمت به عباداللّه کاری انجام دهد و در مسائل اعتقادی هم- اگرچه معتقد نباشد- عدم اعتقادش مستند به تقصیر نباشد، بلکه ناشی از قصور باشد، خداوند عمل او را به ‌نحوی‌ که با عدل خودش مناسب است، پاداش می‌دهد؛ و زحمت او را ضایع نخواهد کرد. ضمناً این را هم بدانید که در مثل این موضوع، پرسش از اشخاص و خصوصیّات سزاوار نیست. آنچه بر ما لازم است اعتقاد به عدالت خداست و بر طبق آن عدالت می‌گوییم: خدا با عدالت خودش با هر کس عمل می‌کند.   ٩- آیا کسانی که در سنّ جوانی و یا در کودکی در حادثه‌های مختلفی جان خود را از دست می‌دهند، این همان تقدیرات الهی است؟ (بعضی مردم می‌گویند: هر کس در کودکی و یا جوانی می‌میرد، پدر، مادرش و یا خودش گنه‌کار می‌باشند) هر فرد یک اجل حتمی دارد و یک اجل تعلیقی، و تعیین این که مرگ شخص اگر چه در کودکی یا جوانی بوده به کدام اجل بوده از ما پنهان است. نسبت دادن مرگ و حوادث به علّت خاص نامرئی صحیح نیست؛ هر چند در بعضی موارد نیز این علل موجب باشد. ما باید اجمالاً در مقام انجام اعمال صالح و اجتناب از کارهای بد- که اوّل آثار نیک، و دوّم اثرات وضعی سوء دارد،- باشیم (و الله العالم).   سؤالاتی در مورد روح ١٠- از کجا بفهمیم روحی که در بدن بشر دمیده شده مخلوق و یکی از ما سوی الله است؟ چون روح ممکن است و واجب‌الوجود نیست و هیچ ممکنی بدون علّت، وجود پیدا نمی‌کند، پس مخلوق و یکی از ما سوی الله است. ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃 سلام،وقت همگی بخیر،دوستان کسی هست ازشماهاکه پول آب مصرفیشون باوجودمصرف درحدتعادل بازم خیلی زیادبیاد؟؟؟؟۷ساله که اومدیم تواین خونه باوجودیکه یکیمون ازدواج کرده یه شهرددیگه،۲نفرم ک نصف روز مدرسه هستن منم که کلا فقط شبا خونه م،بابامم که بخاطرپرستاری ازباباش باعموم ۱۴روزبه۱۴روزنیس،همه ی ایناهم اگرم باشیم زیادمصرف نمیکنیم،میمونه مامانم همیشه خونه س که خیلی هم مصرف کنه پول آب ۷۸۰هزار که نمیاد،تادفه قبلی همیشه بین۳۰۰تا۵۵۰میومد این ماه شده ۷۸۰،کنتورم عوض کردیم،کارشناسم اومدگف هیچی نیس پس چشه🤦🏻‍♀️ 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 سلام .خواهش میکنم جواب منم بدید.خانمی هستم ۲۹ساله وهمسرم ۴۰ساله دو فرزند سالم و زندگی تقریبا بدون دغدغه شکر خدا دارم دوسالی هست برای فرزند سوم اقدام کردیم متأسفانه نشد من دکتر وسونو و آزمایش رفتم مشکلی نبود دکتر گفت همسرم باید آزمایش اس پرم بره اما راضی نمیشه وما نمی‌دونیم چه طور آزمایش میگیرن و همش به من میگه مشکل از تو هست،😒البته تا گفته نماند که پارسال معلوم شد واریکوسل شدید دارن که دکترش تعجب کرده بود که با این وضع دوتا بچه داره.حالا خاستم بپرسم اگه میشه توضیح بدید آزمایش اس پرم چه جوری میگیرن وآیا کسی بوده با وجود واریکوسل بچه دار شده باشه(ببخشید که سوالم طولانی وبد بود☺️) 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام وقت همگی بخیر یک سوال داشتم از خدمتتون از بین خانم ها علی الخصوص آقایون کانال شخصی هست که کنترل نگاه نداشته از دوره ی نوجوانی و بعد اون تونسته خودش رو از دام چنین اشتباهی نجات بده؟ چه کاری برای حلش انجام داده؟ یا از کجا متوجه بشیم رفتار اون آدم ترک شده؟ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام وقت بخیر. برادر بزرگتری دارم که روانیه البته بیرون از خونه همه سرشو کلاه میزارن و بهش زور میگن ولی توخونه برعکسه به همه حمله میکنه و پدرمادرم هیچ حرفی بهش نمیزنن، منم که باید در اتاقمو کلید کنم به هر بهانه ای میاد منو میزنه، حق زندگی رو ازمون گرفته، پدرمادرم بستریشم نمیکنن، فقط چند روز بستری کردن بعد اوردن خونه حتی دکترم نمیبرن که دارو بهش بده ، تا حالا دادگاه نرفتم یا شکایت نکردم خواستم بپرسم، چطور اقدام کنم با توجه به اینکه پدر مادرم ازم حمایت نمیکنن و دادگاه نمیان ایدی ادمین❤️👇 @nabat1389 ؛ دوستان عنایت کنید سوالات بیپاسخ نمونه🙏❤️ ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃 در جواب خانومی که فرمودند،خوبیت نداره به مادر شوهر بی احترامی کرد،باید همیشه به اونها سر زد،خیلی زیاد موافق نیستم،نمیگم بهشون بی احترامی بهش ولی رفت و آمد زیادی هم خوب نیست، شاید مادر شوهر شما یا پدر شوهرتون کسایی هستن وقتی میبینن شما با شوهرتون میخندید، مسخره نمیکنن، وای چرا پسر ما اینقدر زن ذلیله و ساده هست و گول میخوره، ما مردای قدیم اینجور بودیم و فلان و به امان، مطمعن باشید مادر شوهر یا خانواده شوهر هیچ وقت به شما مثل دختر خودشون نگاه نمیکنن یعنی حداقل برای بیشتر مادر شوهر همینجور هست همیشه عروس شخص سوم خانواده هست بله من هم تا الان به مادر شوهرم بی احترامی هم نکردم،چهارسال باهاشون تو یه خونه زندگی کردم،بیشتر وقتها یا ظرف شستم، یا غذا پختم، یا اکثرا لباسهای پنج برادر شوهرم شستم، خلاصه بگم توی این چهار سالی که پیششون بودم یه بار هم اخم نکردم و بی احترامی نکردم، که البته بعضی وقتا دوست داشتم تو اتاقم باشم بیرون نیام به کارای شخصی خودم برسم ،یا صبا استراحت کنم ،با کسی نباشم،یعنی دو روز از خونه بیرون نمیومدم آشپزخونه نقلی برای خودم داشتم،ولی سفره مون یکی بود بیشتر موقع ها،دیگه بعدش شوهر جان که از سرکار میومد می‌دیدم اخمو هست درست باهام حرف نمیزنن، تا بعدها ازبین صحبت هاشون متوجه شدم که از نظر خانوادش،من همش خوابم، فقط برای خوردن تشریف میارم،😒 که واقعا بی انصافی بود،اختلافای ما هم کم کم شروع شد ،شوهرم همیشه ازم ناراضی بود ،چون خونوادش ازم راضی نبودن، منم به شوهرم میگفتم حد اقل خونمون جدا کنیم تا اینجا هستیم هیچ کس من راضی نمیشه،یعنی یا خانواده خیلی باید باشعور باشه ،حد و مرز خودشون نگه دارن،یا جدا بشیم ،اینجوری تا کنار هم هستیم همیشه پرتوقع هستن، بعد از چهار سال اختلاف مون بالا گرفت هرچی صحبت کردم فایده نداشت،البته با خانواده شوهرم همیشه خوشرو برخورد میکردم،هرچند بعضی وقتا مادر شوهر تیکه های میپروند، مثلا چته تمرگیدی تو اتاق،البته برای موقعی که کولرمون سوخت دوماه باید تو اتاق بین پنج برادر شوهرم می خوابیدم بایه بچه شیرخور،منم رو حجابم حساس بودم،تا صبح مواظب بودم جایی از بدنم پیدا نشه خلاصه ،صبح برادر شوهرا میرفتن سرکار خیالم راحت میشد تازه میخواستم،چرتی بزنم،..بعدش حدود یه سال شوهرم کلا ولم داد یعنی پیش خانواده خودش می‌خوابید انگار ازم سرد شده بود دریغ از یه ذره خانواده نصیحتش کنن، من از این موضوع اصلا چیزی به خانوادم نمیگفتم، فقط به خدا و خصوصا شهید حججی متوسل شدم تو این یه سال شب تا صبح بیدار بودم قرآن می‌خوندم ثوابش هدیه میکردم به این شهید بزرگوار،یه شب خواب دیدم یکی بهم میگفت( بگو یا حسین تنها در میدان ) بعد شهید حججی دیدم کل بدنش سرش پر از خاک و شل بود یه سر بند قرمز بسته بود، چیزی نگفت فقط از تو جیبش دست کرد یه قرآن بهم داد با یه کتاب دعا، بعد یه شیشه خون بهم داد،قبل از اینکه شیشه بده دستم مادرم اومد جلو خودش اول شیشه رو گرفت خنجری که توشبشه بود درآورد زد تو دست خودش به خون خودش آغشته کرد بعد خنجر گذاشت سر جایش شیشه رو بهم داد ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#درد_دل_اعضا 🌸🍃 در جواب خانومی که فرمودند،خوبیت نداره به مادر شوهر بی احترامی کرد،باید همیشه به او
خیلی جزییات از بی احترامی از خانواده شوهر، که خیلی وقت می‌بره گفتنش منم فقط با شوهرم بحث میکرد تا آخر که بحث مون بالا گرفت هرچی از دهن شوهرم بیرون میومد نثارم کرد،یه چاقو میوه خوری کنار دستش بود احساس کردم از حالت عادی خارج شده، چشماش قرمز شده بود ، رگ گردنش متورم بود، چاقو رو برداشت کلی تهدید کرد که خفه شم منم ترسیدم سکوت کردم ،دخترم شروع کرد گریه به خودش اومد چاقو رو پرت کردمنم سکوت کردم، فقط فکر میکنم خدا بهم رحمکرد( خانوما بعضی مرد ها اصلا اعصاب ندارن واقعا مواظب موقعیت برخوردی تون باشید😅 )صبحش که شوهرم رفت سرکارشون وسایلام و جمع کردم،بدون هیچ حرفی دختر دوسالم هم بغل کردم زنگ زدم به داییم اومد دنبالم، رفتم خونه بابام واقعا دیگه جای هیچ امیدواری به آیندم هم نبود،چون هرقت به شوهرم میگفتم اصلا خودت به فکر خونه جدید زدن هستی، یا یه جوری جدا بشیم می‌گفت همین زندگیه بیشتر از این نیست،خلاصه بعدش که شوهرم فهمید رفتم تهدیدم کرد بچه رو بفرست گفتم من نمی‌فرستنم ،یا طلاقم بده، یا خونه جدا برام بگیر، همه کارای طلاق انجام دادیم نوبت رسید به مشاور دوم که شوهرم به واسطه بزرگتر به خانواده پیام دادن داریم خونه رو جدا میکنیم،که من گفتم فقط خونه جدا نمی خوام، اگه قرار برگردم،اول از همه همیشه باید احترامم نگه داره، دوما همه جوره باید خرج زندگی هم بده،،الان خدا رو شکر دخترم هفت سالش هست کلاس اول میره،پسرم هم دو سالش، خونم هم جدا ست،خلاصه از زندگیم الان راضی هستم، هر چند شرایط اقتصادی سخت هست سعی میکنم بیشتر لباسهای دخترم خودم بدوزم،ولی همین که شوهرم بهم احترام میذاره انگار کل دنیا رو دارم خلاصه اینکه اگه از همون روز اول خونه تازه عروس ها از خانواده شوهر جدا باشه،اینقدر توقع پیش نمیاد،البته منم خدا رو میشناسم رو اعمال و آخرتم حساسم، هنوز هم همون قدر به مادر شوهرم احترام میگذارم ولی دوری و دوستی یه واقعیت هست،همه پدر شوهر و مادر شوهرم مثل هم نیستند. البته دم شهید حججی گرم، این شهید خیلی زود حاجت میدن به موقع به دادت میرسه هنوزم حضورش تو زندگیم احساس میکنم خیلی حاجت از شون میگیرم، البته اون موقع تازه این شهید به شهادت رسیده بودن ولی من اطریقه شهادت شهید نمیدونستم، بعد ها فهمیدم این شهید مثل این که تو جای خاکی می‌جنگیدند سر و دستشون هم همونجایی که شهیدش کردن پیدا نکردن،همونجا مونده، ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
٨- آیا کسانی که مذهب تشیّع و رهبران آن را قبول ندارند، اگر کار مفیدی انجام دهند و خادم اجتماع باشند،
- می‌گویند: خدا قدیم است و مکان ندارد، در صورتی ‌که روح هم مکان ندارد؛ آیا این مطلب صحیح است؟ اوّلاً، نحوه تعلّق روح به بدن معلوم نیست؛ که بتوان گفت به نحوی از انحاء مکان برای او تصوّر نمی‌شود. ممکن است روح به نحوی در بدن مستقر باشد؛ هرچند بعد از موت نیز به بدن برزخی و قالب مثالی شخص تعلّق داشته باشد. ثانیاً، روح و مجرّدات دیگر مثل ملائکه- بنابر قول به تجرّد آن‌ها- اگر مثل اشیای مادّی مکان نداشته با‌شند، حلول‌شان در جسم مادّی ممکن است؛ در حالی ‌که خدا ممتنع است که در شی‌ء مادّی حلول کند؛ به این معنی که شی‌ء مادّی، محل آن واقع شود. ثالثاً، این که می‌گوییم: خدا قدیم است و مکان ندارد، از این‌رو است که اگر مکان داشته باشد، تعدّد قدما لازم می‌شود و مخالفت در توحید در قدم است و احتیاج به مکان پیدا خواهد کرد و محتاج به غیر، واجب‌الوجود نخواهد بود؛ ولی روح اگر مکان داشته باشد، تعدّد قدما لازم نمی‌شود؛ و اگر هم نداشته باشد قدم آن لازم نمی‌آید.   ١٢- خدا فرموده: کُلُّ شَیءٍ هَالَکَ إلّا وَجهَه و حدیث می‌گوید: «خَلَقتُم لِلبَقَاءِ لَا لِلفَنَاءِ»؛ در صورتی ‌که می‌گویند: روح قبل از این بدن بوده و فناپذیر هم نیست؛ شما چه می‌فرمایید؟ هلاک در کُلُّ شَیءٍ هَالَکَ إلّا وَجهَه[١] ممکن است موت باشد که عبارت از زوال تصرّف روح در بدن است. و به قرینه «هالک» معلوم می‌شود که مراد از شی‌ء، هر چیزی نیست تا آن که روح را هم شامل شود و مراد از «وجه»، ذات حق است و بنابراین استثنای غیر متّصل هست. ممکن است ضمیر «وجه» راجع به شی‌ء باشد؛ یعنی هر ذی‌روحی یا هر انسانی هلاک می‌شود، مگر وجدان و حقیقت و روح آن، که بنابراین دلالت بر بقای روح می‌کند. ممکن است مراد این باشد که: هر چیزی هالک و باطل است، مگر توجّه به خدا و آنچه به آن شخص، قصد رضای خدا کرده باشد. به ‌هر حال از آیه نمی‌توان استفاده عدم بقای روح را کرد، تا با حدیث «خَلَقتُم لِلبَقَاءِ لَا لِلفَنَاءِ»[٢] منافات داشته باشد.   مضافاً بر این که در آن حدیث هم ممکن است مراد این باشد که: فنا، نهایت و غایت این خلقت نیست؛ بلکه خلقت شما مقدّمه بقای جاودانی است.   ١٣- آیا ارواح و عقول و امثال‌ ذلک همه مخلوق و محدود هستند؟ بلی؛ وجود نامحدود و غیر مخلوق منحصر است به ذات یکتای بی‌همتای نامحدود خالق متعال- جلّت عظمته- و ارواح و عقول، و همه مخلوقات محدود و غیر ازلی هستند.   ١٤- قدیم بودن خدا و حادث بودن روح را از کجا می‌فهمیم؟ حادث بودن روح که از پاسخ سؤالات قبل معلوم شد چون روح ممکن است ناچار، حادث و محتاج به علّت است. امّا قدیم بودن خدا و واجب‌الوجود بودن او برای این است که خلاف فرض لازم می‌آید؛ چون خدا واجب‌الوجود است و اگر قدیم نباشد، پس وجوب وجود لازم ندارد و غیر واجب‌الوجود، ممکن است؛ پس محتاج به موجد خواهد بود و خدا نخواهد بود. بنابراین خدا قدیم، ازلی، ابدی و سرمدی است.   ١٥- در مورد آیه شریفه نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی می‌گویند: اضافه تشریفی است؛ یعنی هر چه عزّت شرافت دارد خدا به خود نسبت می‌دهد؛ با این که گاهی ظاهراً نسبت عذاب را هم به خود داده: إنَّ عَذابِی لَشَدیدٌ؛ شما در این‌باره چه می‌فرمایید؟ بلی؛ اضافه تشریفی است و دلیلش این است: در مورد حضرت مریم یکی در سوره «کهف» می‌فرماید: فَأرسَلنَا إلَیهَا رُوحنَا[٣]، و در سوره انبیاء: فَنَفَخنَا فِیهَا مِن رُوحِنَا[٤] در این موارد به مناسبت عزّت و شرافت اضافه شده است. امّا در مورد إنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ[٥]یا وَلکِنَّ عَذابَ اللهِ شَدِید[٦] اضافه حقیقی است؛ یعنی اضافه فعل به فاعل است؛ مثل: خلق الله، و در عین‌ حال دلالت بر سختی و بزرگی عذاب نیز دارد. به ‌هر حال این دو اضافه با هم تفاوت دارند. ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❤️🍃 تو پیامای مختلف زیاد دیدم که خیلیا تو روابط با خانواده شوهر مشکل دارن فکر کردم خوبه که همگی درباره تجربه های مفیدمون بگیم تا کسانی که اول راه هستند یاد بگیرن. اول خودم میگم: تو نامزدی و خرید از چیزایی که حق تون هست مثل لباس و طلا و .... نگذرید و کوتاه نیاین و یا به خاطر ملاحظه چیز ارزون و ساده نخرید مطمین باشید بعدا نمیگن خیلی باشعور بود باهامون راه اومد میگن سلیقه نداشت ، ساده و خله . بعد از ازدواج رفت و آمدتون حساب شده باشه بی رویه و زیاد رفت و آمد نکنید ، مثلا دو  هفته ای یکبار ناهار برید خونه مادرشوهر عصر یا دیگه نهایت شب بعد از شام برید خونه خودتون، شب نمونید. ولی خونه خواهر و برادر شوهر کم و فقط در حد چای و میوه تا دعوتتون نکردن برا شام و ناهار نرید. هیچ وقت تنهایی و بدون شوهرتون خونه مامانتون نرید دلخوش نباشید که شوهرتون اجازه داده هر وقت دلت میخواد بری. خونه مادر شوهرتون خوش برخورد و مهربون باشید ولی همیشه یه حد نگه دارید تا یه رودربایستی باهات داشته باشه ‌. به هیچ وجه بی احترامی نکنید یا اگه دلخورتون کردن تو روشون درشتی نکنید بعد که رفتین خونه خودتون خیلی محترمانه ولی تاثیر گدار برا شوهرتون جریان رو بگید و بگید خیلی ناراحت شدم اما به احترام تو چیزی نگفتم. برا همه اینا که گفتم دلیل دارم دوست داشته باشید دلیلشون رو میگم . شما هم از تجربه هاتون بگید . مرسی اه😉 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 خانواده شوهر من افتضاحن جوری که ده ساعت بشینی ی لیوان چایی برات نمیارن تو روت میگن عروس کلفته منم جوابشونو میدم الان ب من میگن زبون دراز.مادرشوهرم‌میگ عروسو باید کنترل کرد کجامیره چیکارمیکنه درصورتی ک من فقط خونه مادرم نیرم اومدنی جلو درمدن سرشو دراز میکنه تو خونه رو دید میزنه انگار میخواد مچ منوبگیره منم دیشب دعوام شد باهاش جلوجاریام دوساعت نشستن ی چای نیاورد ولی برای اونا میریخت میاورد.درصورتی ک ب این روزای عزیز هرروز غذا بهشون میدم حتی میوه همه چی.ولی تف تو شانس خدا لعنتش نکنه تو این سن شبا بافکرخیال غصه میخوابم ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
وقتي كه با عينك سياه نگاه مي كنيد، چيزهايي كه در حالت معمولي بسيار عادي جلوه مي نمايد به نظر شما پيچيده و رمز آلود مي آيند و ناخواسته فرضيه اي مي سازيد كه در آن بدترين حالت هاي ممكن لحاظ شده است و جهنم آغاز مي شود؛ جهنمي كه خود و اطرافيانتان در آتش آن مي سوزند و كم كم كنترل از دست شما خارج مي گردد. اگر فرد شکاک و بدبيني هستيد بايد از ذهن خواني و تفسير و تعبير كارهاي شوهرتان دست برداريد و دليل كارهاي او را از خودش بپرسيد و هميشه به ياد داشته باشيد كه آدم زنده وكيل و وصي نمي خواهد و خودش مي تواند دليل كارهايش را توضيح دهد. مثلاً وقتي دير به خانه مي‌آيد اینگونه به او بگوييد كه : من از دير كردن تو بسيار دلواپس و نگران شدم، و هيچ گاه موضع يك بازپرس را بخود نگيريد زيرا اين لحن بدترين تخريب‌گر روابط زناشويي است؛ مثلاً نگوييد كه چرا دير كردي و يا ... ؛ پس به جاي رفتار ناشايست با شوهر خود تان بايد با او ارتباط عاطفي برقرار كنيد. بايد حدس زدن و پيش داوري را كنار بگذاريد و به جاي آن دليل كارش را از خودش، آن هم با مهرباني بپرسيد. احساسات منفي خود را با برقرار كردن ارتباط عاطفي مناسب فرو نشانيد. البته بايد در هنگام برقراري ارتباط با شريك زندگي خود حتماً همانطور كه مي خواهيد سوء تفاهم ها را از بين ببريد بايد بتوانيد علاقه خود را به او نمايان كنيد و مهرباني خود را به او نشان دهید. در اولين فرصت حرف دل خود را با صميميت به او بگوييد و مثلاً اظهار داريد كه💕 من دوست دارم بيش از اينها با تو باشم پس لطفاً دير نكن و يا مرا در انتظار نگذار و ... ؛ استدلال پذير هم باشيد و همانند بازجوها در مقابل پاسخ شوهرخود؛ سؤالي ديگر مطرح نكنيد. ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
😍❤️ من سه بار ازدواج کردم بار اول با پسرخاله ام که از بچگیم عاشقش بودم هفت سالی از من بزرگتر بود همیشه این علاقه من یک طرفه به من به چشم بچه ها نگاه میکرد تا نوزده سالم که شد مامانها نشستن با هم صحبت کردن موضوع ازداج ما رو پیشنهاد دادن من که از خدام بود اصلاً رو هوا بودم از خوشحالی اونم خیلی سریع قبول کرد.ما تو چهارماه خیلی سریع ازدواج کردیم فقط شش ماه آب خوش از گلوم پایین رفت.تو این شش ماه همه چی عالی بود خیلی هم گرم بود از نظر جنسی بعدش یهو ناگهانی تو همه چی سرد شد خونه نمیومد تغییر رویه داد سر چیزهای بیخود باهام دعوا میکرد.اوایل متوجه نشدم فکر میکردم مشکل منم .زن برادرم که اوضاع و دید گفت مشکوکه یک شب یواشکی صفحه فیسبوک و موبایلش و چک کردم دیدم با بک دختر در تماسه فهمیدم چند سال با یک دختری دوست بوده خانواده خاله ام مخالف بودن رابطه اشون بهم خورده.بعدم با من از همه جا بی خبر ازدواج کرد بعد یک مدت دوباره با هم دوست شده بودن سه سال جنگیدم برای حفظ زندگیم هر خفتی رو تحمل کردم ولی نشد که نشد طلاق گرفتم با طلاق من فامیل دو دسته شد دعوا و این حرفها بعد هشت نه ماه یک نفر اومد خواستگاریم اینقدر حال روحیم بد بود که سریع بله رو دادم میخواستم به آرامش برسم ولی اشتباه کردم این یکی دیگه فاجعه بود شانزده سال از من بزرگتر بود مجردی زندگی میکرد بعد عقدمون هر چی بابام گفت خونه که داری بیاید برید سر خونه زندگیتون عروسی نمیخواد قبول نکرد،گفت الان نمیتونم خرج دو نفر رو بدم هر چی گفتیم بک بهانه آورد شب به من میگفت بیا خونم تا میرفتم کارش باهام تموم میشد زنگ میزد آژانس میگفت برو خونه بابات پول آژانسم خودم میدادم.اگر شش ماه قهر میکردم نمیرفتم اصلاً زنگم نمیزد.آخرسم نفهمیدم چه مرگش بود زن میخواست،اومد خواستگاری دوسال بازیم داد.آخرش به ناچار طلاق گرفتم بماند که چقدر حرف پشت سرم بود چقدر دشمن شاد شدم یک سالی از در خونه بیرون نرفتم با کسی هم حرف نزدم همش گریه میکردم با خدا دعوا داشتم.تا کم کم به کمک خانواده ام خودم و جمع کردم کلاسهای طراحی رفتم ،ورزش میکردم،دوره های مربیگری رفتم .پنج شش سالی اینجوری گذشت دنبال مردها هم نبودم هیچ کس و راه ندادم به عنوان خواستگاری تا یک روز تو باشگاه آسیب دیدم مجبور شدم برم فیزیوتراپی اونجا با یک دکتر فیزیوتراپ و آسیبهای ورزشی آشنا شدم همسن خودم خیلی آقا،خیلی با شخصیت تمایلش و برای آشنایی نشون داد گفتم نه چند بار پیگیر شد گفتم من طلاق گرفتم.اهل دوستی هم نیستم خیلی جدی گفت اصلاً براش مهم نیست با شک رابطه آشنایی رو باهاش شروع کردم انکار خودم بود تو یک بدن دیکه بعد یکسال ازدواج کردیم خیلی هم خانواده با شخصیتی داره من خودم شخصاً به مادرش وضعیتم و تعریف کردم گفتم حق دارید اگر نخواید این وصلت ولی اصلاً نذاشت حرفم و کامل کنم گفت اینها به پسرم مربوطه نه ما . خداروشکر که واقعاً پیداش کردم الان یک دختر یه ساله دارم دومی رو باردارم در آرامش کاملم خانواده ام خوشحالن ،دهن بدخواه ها بسته شده،پسرخاله امم با یک نفر دیگه ازدواج کرده ولی هنوز خبر میرسه که با اون دختر در رابطه است باز همون کار و تکرار کرد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام،وقت همگی بخیر،دوستان کسی هست ازشماهاکه پول آب مصرفیشون باوجودمصرف درحدتعادل باز
🌻🍃 سلام دوست عزیزی که برای درمان تنبلی تخمدان بادکش رو پیشنهاد دادن بادکش باید حتما توسط درمانگر و با توجه به حجم تخمدان تجویز بشه چون ممکنه باعث پارگی تخمدان و صدمات جبران نا پذیر بشه همینطور رژیم و.. با توجه به وضعیت هورمون ها و...‌ داده میشه و برای هرفردی متفاوته برای درمان حتما زیر نظر درمانگر باشید برای اطمینان میتونید بارداری مامان فلورا رو اینستاگرام سرچ کنید منم زیر نظرشون کار میکنم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام دوستی که درباره بهای آب منزلشون پرسیده بودن، من منزل ویلایی دارم از حیاط بگیر تا مصارف خونه، لباس شویی هم که چون جنوب هستیم و هوا گرم و همچنان کولر ها روشن😫( البته جنوب کولرها اسپیلت هست و آبی نیست) هربار از خونه بریم بیرون و خیس عرق برمیگردیم باید هم خودمون دوش بگیریم و هم لباس ها رو بشوریم آخرین بهای قبض آبمون زیر ده تومن اومده، شما احتمالاً شکستگی لوله دارید و شبانه روز داره آب هدر میره، تمام لوله ها رو ببندید و کنتور رو چک کنید اگر در حال حرکت باشه قطعاً نشتی آب دارید اونم به صورت زیاد که این مقدار هزینه مصرفتون میشه. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام خانمی که پول آبشون زیاد میاد همه شیرهای آب خونه رو ببندن و برن کنتور نگاه کنن ببینن کنتور میندازه یا نه گاهی ممکنه اگر توالت فرنگی داشته باشن آب سیفونش قطع نکنه البته با این مقدار زیاد ممکنه شکستگی داخلی تو لوله ها باشه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 خانمی که مشکل پول آب زیاد میاد داخل ساختمون یه جا لوله نشکسته؟؟؟؟ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام راجب دختری که از پدرشون گلایه دارن واقعا همچین دخترا افتخار کشور ماهستند ماشالاه خیلی صبوری حالا خداراشکر کن نامادریت یه ادم بدجنس نیست که اونم اذیتت کنه خدا خیرش بده عزیزم توکلت به خدا باشه اصلا هم به پدرت بی‌احترامی نکن تبسم انجام بده حتما گره مشکلت حل میشه ❤️ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 خانم ۳۲ ساله که از اخلاق پدرش ناراحت هست اگر فرض کنیم مسلمانی ۱۰۰ تا فاکتور داره طبق حرف خودتون پدرتون الان ۳ تاش رو داره پس اون ۹۷ تا کجان؟ نتیجه اینکه پدرتون مصداق همه ی اسلام نیست ، پدرتون یک انسان هست که از ۱۰۰ پله تکامل فقط یه سه تاش رو طی کرده پس حساب پدرتون رو از حساب مصداق کامل اسلام جدا کنید ایشون قطعا پاسخ ظلم هایی که می کنن رو یه روزی دریافت می کنند مطلب بعدی اینکه بله اینگونه یتیم بودن تلخ تر از نداشتن پدر هست اگر فرد مورد نظرتون عالی هست و نظر شما مثبت ، منتظر پدر نباشید از طریق دادگاه اقدام کنید با حکم دادگاه می تونید ازدواج کنید و به پدر هم حق دخالت نمیدن 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 دختری که ۳۲ ساله ست و پدرش اجازه نمیده ازدواج کنه و نامادری کمکش میکنه بره از دادگاه اجازه ازدواج با اون آقا رو بگیره 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام اون دختر خانم که پدرشون ،مادرش روزهای داده وبا همسر پدرش زندگی میکنه ببین دختر گلم شما میتونی ب ری دادگاه وبا حکم و اجاره دادگاه ازدواج کنی اگر پدر شما با نماز و روزه خود رو مسلمان نشان میده ربطی به اسلام و احکام آن نداره در قرآن و احادیث در مذمت افرادی که فقط ظاهر دین رو حفظ می کنند بسیار صحبت شده تازه ایشان در حق شما ظلم میکنند و باید جوابگوی اعمال خود باشند و شما با ازدواج اصلا عاق نمی شوید چون کاری خلاف دستور الهی انجام ندادید ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌