رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#تقاضای_همفکری. سلام فاطمه خانوم از خانومای عزیزی ک در حوزه علمیه فعالیت دارن برای سطح یک هم آزم
#همفکری 🌷
سلام.برای خانم عزیزی که ماشالله ۵_۶تا بچه سر نیم سر دارن و الان از دست شیطنت هاشون کم حوصله شدن میخواستم بگم.اول بگم ،باید چنین خانمایی رو که اینقدر بلند همت هستن و اینقدر از خود گذشته هستن رو ستود.آفرین به شما که توی این جامعه ای که مدام از هزینه های بچه و بچه داری انرژی منفی خارج میشه شما چنین کار بزرگی رو انجام دادید.انشالله بتونید سربازان لایقی برای امام زمان تربیت کنید. دو م اینکه تفاوت بچه داری این دوره با دوره قدیم توی متراژ منازل هست.خانه های قدیم عموما حیاط دار بود ودر صورت نداشتن حیاط بچه ها اجازه بازی کردن توی کوچه رو داشتن.ولی امروزه اغلب منازل آپارتمانی هست و کوچک ،حق بدید بچه ها نمیتونن تمام روز رو بدون حرکت ،ساکت و آرام مثل بزرگترا بشینن و باید انرژی شون رو جایی تخلیه کنن.در نتیجه یا خودشون باعث ایجاد سرو صدا میشن یا هم کاری میکنن که سرو صدای خواهر یا برادرشون رو دربیارن.اینها همه اقتضای سن کودکیه بعضی بچه ها آب زیر کارند.بعضی پر سرو صداترند بعضی ها گوشگیرند.بعضی ها.... شما بهعنوان مادر باید به جسمتون و روحیه تون برسید تا بتونید انرژی کافی داشته باشید.تا با این سر وصدها خلقتون تنگ نشه شما جوان هم که هستید به خودتون برسید سعی کنید هر چند وقت یکبار برای یکی دو ساعت هم که شده بدون بچه باشید شده برا یک خرید کوچیک.نمیدونم کسی کمکتون هست یا نه اگه کمک دارید که چه بهتره وگرنه سعی کنید با کمک گرفتن از همسرتون یک حداقل وقت آزاد رو برا خودتون داشته باشید.رسیدگی مداوم به امور خونه و بچه ها قطعا آدم رو خسته میکنه.به دعواهای بچه ها هم خیلی بها ندید فقط زدن رو ممنوع کنید خودتون اگه خسته می شید و میزنید به طور غیر مستقیم به بچه ها اجازه میدید که اونها هم میتونن به همدیگه آسیب برسونن و این خودش چیز مخربی هست .سعی کنید در بدترین حالت کتک نزنید چون بچه ها به قول قدیمیها روز به روز پوست کلفتر میشن و شما فقط قبح کتک زدن و کتک خوردن رو ریختید.سعی کنید با بچه ها بازی گروهی انجام بدید.بهشون خیلی خوش میگذره(شبکه ی پویا برنامه ی با هم بازی خیلی بازی های خوب و کم هزینه ای یاد میده). ولی خواهشا توی دعوای بین بچه ها طرفداری نکنید اگه یکیشون با گریه اومد پیش شما فکر نکنید حتما مظلومه اونه بینشون قضاوت نکنید فقط سعی کنید شنونده باشید تا دعوا بخوابه .بچه های شما هنوز خیلی کوچولو هستن قدر لحظه لحظه ای که باهشون هستید رو بدونید روزی میرسه که دلتون برای همین سرو صداهاشون تنگ میشه.کارهای خونه رو هم در حد نیاز انجام بدید تا خیلی خسته نشید سعی کنيد خواب بچه ها رو جوری تنظیم کنید که نه شب خاموشی بدید.بعد از خواب بچه ها یک ساعتی رو برای خودتون آزاد باشید.اینکه بچه های مردم چطورین رو از ظاهر نمیشه تشخیص داد .ولی چیزی که قطعی هیت بجه ها همه مثل همن. پاک ،ساده ،دوست داشتنی، فقط بین بعضی از بچه ها حس رقابت بیشتره که این هم برا رشد اجتماعیشون خیلی عالیه،پس به خاطر اینکه از الان پشت هم نیستن غصه نخورید.والا من خودم به خون خواهر برادرم تشنه بودم ولی الان جونم براشون میره. بازم میگم خوش به حالتون با این همه فرشته کوچولویی که دارید.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
سلام در مورد خانمی که پرسیده بودن بچه شون 35 روزه هست وپا ش میلرزه... نگران نباشید پسر من هم همینطور بود موقع گریه پا وچونه اش میلرزید حتی داداشم میگفت این چرا اینجوریه ولی مامانم با تجربه ای که داشت میگفت اشکال نداره چون کوچولو وضعیفه اینطوریه وخدا رو شکر خوب شد من که دکتر نبردم ولی شما میتونید ببرید متخصص کودکان ویزیت بشه اما مطمئن باشید مشکلی نداره پسرم الان 12 سالش هست
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
سلام عزیزم برای دوستمون برای گل پسرشون .بگید میتونن انبرنسا هرروز چند بار دود بدن .من دخترم اینجوری شده بود مثل ایشون اصلا دارو بهش ندادن فقط با انبرنسا روزی چند بار خوب شد
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
چشم پزشک خوب تبریز.آقای جهانشاهی و خانوم عندلیب .هردوعالین
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
سلام.برای خانمی که مشکل ریزش مو دارن.دختر من هم خیلی ریزش مو داشت، یکی از خانما قرص(سیستینb6زینک)رو یک بار تو کانال گذاشتن برای ریزش مو ،من از داروخانه تهیه کردم خدا اجرشون بده عالی بود.اگه دوست داشتین تهیه کنید اثرش رو چند روز اول می بینید
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
💎سنش را نپرسید،
او خودش را در اوج جوانے اش جا گذاشته،
جایے ڪه دخترانگے هایش هنوز نفس مے ڪشید...
جایے ڪه هنوز به رسم ایثار و نجابت، "مادر" نشده بود...
آنجا ڪه هنوز هم خودش را به خاطر داشت...
شما را جانِ تمامِ پاڪے ها
از یک مادر، سنش را نپرسید...
او فداڪارترین موجود این جهان خاڪیست...
باورڪنید.... از روزے ڪه مادر شد
دیگر خودش را زندگے نڪرد...
او نمے داند چند بهار از دخترانگے اش گذشته...
او را همان دخترڪے بدانید
ڪه دارد.. براے عروسڪش؛
مادرے مے ڪند!
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💛اگر زشتی کند دنیا بیا تا مهربان باشیم...
💛اگر پستی کند با ما بیا تا مهربان باشیم...
💚اگر آرام جان باشد اگر بارش گران باشد ،
💚اگر نا مهربان باشد بیا تا مهربان باشیم...
💛اگر دل را بیازارد سرش سنگ ستم بارد
💛و در او تخم غم کارد بیا تا مهربان باشیم...
💚اگر مهتاب شد پنهان اگر خورشید شد سوزان
💚اگر مشکل نشد آسان بیا تا مهربان باشیم...
💛اگر گلها ز هم پاشید ، دل دریاچه ها خشکید
💛و مرغان چمن کوچید بیا تا مهربان باشیم...
💚خوشی و غم نمیماند ، زیاد و کم نمیماند
💚چو دنیا هم نمیماند بیا تا مهربان باشیم...
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
انتشار قسمت های 41 و 42
داستان 《کف خیابون》
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
#کف_خیابون 41
همینجوریش هم خیلی از برنامه هاشون عقب بودم. چون بالاخره اونا چند روزی که اونجا بودند، بیکار ننشسته و ارتباطاتشون را داشتند و مثل اون بیست نفر، درگیر دک و پزشون نبودند.
یه پل رو به روی هتلشون بود که خیلی به چشم نمیومد اما جای خوبی برای استقرار و آمارگیری بود. هر چند موش و حیوانات موزی فراوانی هم داشت اما خب دیگه... چاره ای نداشتم... باید برای رسیدن به اهدافی که داشتم، تحملشون میکردم.
به یه وسیله هم نیاز داشتم که الحمدلله جور شد. نمیتونستم توی ماشین بخوابم. چون پلیس امنیت شهری اونجا اطراف اون هتل را به خوبی و ساعت به ساعت چک میکرد و اگه منو توی ماشین میدیدند، دردسرم دوجندان میشد.
حالا دیگه بماند وسیله چطور جور شد و ... اما همینو بگم و رد بشم که الحمدلله نفوذ ایران در کشورهای اطراف خیلی زیاده و خط مقاومت خوبی ترتیب داده. من که فقط با یکیشون به نام «جواز عبدالله» ارتباط داشتم، آدم متعهد و جان بر کفی بود.
شبها زیر پل رو به روی هتل کشیک میدادم. فقط برام مهم اینجا بود که بتونم اسم و رسم یکی دو جا را که باهاشون ارتباط داشتند و اون چهار نفر هر روز غیبشون میزد و میرفتند اونجا، پیدا کنم. بقیش را میتونستم حالا با هر بدبختی که شده، نفوذ کنم و ببینم کین و چیکار میکنند!
تقریبا روز هشتمی بود که اونجا بودم... خیلی از مرحله عقب بودم... میدونستم که اگر تا روز دهم بمونم و نتونم کاری بکنم و چیزی بفهمم، هم تمام زحماتی که تا الان کشیدم و خون دل هایی که خوردم بی اثر بوده... و هم ممکنه اتفاقات بدی برای ایران رقم بخوره و نقشه هایی داشته باشند که شاید بتونم زود اطلاع بدم و توی خاک پاکستان خفشون کنیم... از همه اینا که بگذریم، پای آبروی «زن جماعت» وسط بود... اونم نه هر زنی... آبروی «زن چریک ایرانی»... نه مثل اون بیست تا حیوون پست که حیف اسم ایران و ایرانی که بذاریم روی اونا... نه... باید از شرف کاریم هم دفاع میکردم... نباید با دست خالی برمیگشتم... اینا آبرو و حیثیت زن ایرانی را به گند کشیدند... اما من باید به عطر میکشیدم...
همش با خودم میگفتم: «مطهره! اینا زن هستند و دارن زن ایرانی را خراب میکنند... باید یه زن جمع و جورشون کنه... زشته که یه مرد بخواد بیاد اینها را جمع کنه... مگه خودمون چمونه؟! زن نیستم اگر نفهمم اون چهار نفر کین و کجا میرن و با کیا سر و سر دارن! از این بیست تا حیوون کمترم اگه بذارم اینا آب خوش از گلشون پایین بره! مگه هر کی هرکیه یه مست لایعقل پاشه به اسم خودش و با نفوذی که در نظام داره، این همه آدم برداره بیاره شوی عربی-وهابی؟!»
کلا غرق همین افکار بودم... تلاش میکردم با همین افکار، خوابو از سرم بپرونم... هر چند این افکار، برای دق کردن و از خجالت مردن کافی بود... کافی بود فقط براتون تعریف کنم اون شب چه کیفی میکردن شاهزاده های وهابی... واسم تا آخر عمر همین بس بود که داشتند سر یه نفر دعوا میکردن... همینم بس بود تا پیر بشم و زود موهام سفید بشه...
یه کم چشمامو گذاشتم رو هم... هوا سوز داشت... آب زیر پل کم بود اما بوی تعفن میداد... چشمام داشت گرم خواب میشد... خواب بچه های دوقلوم دیدم... خواب دیدم دارن گریه میکنند... خواب دیدم غذا نمیخورن... خواب دیدم منو میخوان... از توی خواب اشکم جاری شد و گریم گرفت... اما جاش نبود... سر پست تعقیب و گریز جای احساسات لطیف مادرانه نیست... ینی هستا اما نباید باشه...
تا چشمامو یهو باز کردم، دیدم یه سگ سیاه داره میاد طرفم... اونجا خیلی سگ داره... اما این خیلی گنده و سیاه بود... من هیچوقت تا حالا از سگ و گربه و این جور حیوونا نترسیدم... اما ... خب خودتون قضاوت کنین... وقتی خوابی اما یهو پامیشی... میبینی یه سگ گنده، به اندازه خودت داره از بالا سرت میاد به طرفت... حتی دیگه برای خوندن آیه «وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبا» دیره و وقت نداری... چه برسه بخوای پاشی و باهاش وارد مذاکره بشی و آخرش هم وقتی یه تیکه از بدنتو کند و برد، بگی بخیر گذشت... بگی ممکن بود کلا منو بخوره... بگی بازم این از الطاف الهی بود که منو نخورد و «برد برد» تموم شد...
اومد دور و برم... یه دستی به سر و روش کشیدم... خب خدا را شکر، حداقل ته بندی کرده بود و دم صبح، دنبال صبحونه نمیگشت... بازم یه دست به سر و روش کشیدم... نشست رو به روم... جوری نگام میکرد که انگار ارث باباشو برداشته بودم... خیلی با دقت نگام میکرد... چقدر نشستم جلوی اون مخلوق خدا، از نشستن توی اون مجلس برام راحت تر و شیرین تر بود...
پاشدم تیمم کردم... سگه همینجور داشت نگام میکرد... پل کوتاه بود... کج ایستادم... مهرم را گذاشتم بین خاک و خل ها... یه نفس عمیق... چشمام بستم..
. دستمو آوردم بالا... دو رکعت نماز واجب صبح در این بلاد غریب با دلی شکسته از دیدن خود فروشی ها و تنفر از خنده پیروزمندانه وهابی های بولهوس... استغفرالله... این چه نیتیه؟!
دو رکعت نماز واجب صبح میخوانم قربتا الی الله... الله اکبر!
ادامه دارد...
#نویسنده:محمدرضا حدادپور جهرمی
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
#تقاضای_همفکری.
سلام فاطمه خانم با ی همسر که شیشه مصرف میکنه چکار باید بکنم ..؟؟؟کمکم میکنید؟؟؟
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام میشه سوال من را زودتر بپرسین شاید کسی راه حلی داشته باشد یک دختر 5ساله دارم که اصلا جدا از من نمیخوابه و به هیچ عنوان زیر بار جدا خوابیدن نمیره و خیلی وابسته است میترسم نتونه بره پیش دبستانی و به مشکل بخوره هر چی هم باهاش حرف میزنم نمیفهمه و قبول نمیکنه میشه راهنماییم کنید خدا اجرتون بده
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقت شما بخیر. تشکر از کانال خوبتون.یک مشکل اورژانسی داشتم خواهشمند هستم جوابم را بدید🙏
خانمی هستم ۴۰ ساله چند ماه است مردم ضعف میره وهر چی غذا میخورم سیر نمیشم وحالت بی حالی وسردرد وحالت استفراغ دارم شبا نمیتونم بخابم از بس بی حال واحساس میکنم خيلی سرم ضعیف شده
چکاب کامل دادم مشکلی نداشتم
خواهش میکنم اگر کسي مشکل من را دارد جواب دهد
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام فاطمه بانو مممنون از کانال خوبت
مادرا وخواهرااای عزیزم سوال وراهنماییی از عزیزان وکدبانوهای مهربان دارم...چطوری کارهاتون روزانتون میکنید که همیشه خونتون تمیز باشه؟ از این تمیزی هااای که همه جا زیرورو تمیزهست؟ از کجا تمیزکاریتون شروع میکنید هرروز چه کارهایی انجام میدین؟
خونه تکونی عید از کجا شروع میکنید چطور؟
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام ببخشید میشه مشکل دوستمون بزارین دوستم بیبیچک زده دوبار هر دوبار بعد از ده دقیقه یک خط پررنگ و یک خط خیلی کمرنگ افتاده ولی رفته آزمایش خون ک داده گفتن جوابش منفی دوستان اگه تجربه ای دارن بگن چرا اینجوری شده مرسی
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
#همفکری
#حرف_دل
#تقاضای_همفکری
آیدی ادمین: @Fatemee113
منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊
در این #دورهمی_بزرگ_همراه_ما_باشید
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
📚خاطره یک دختر دانش آموز
خانم معلم همیشه پالتواش را شبیه زنهای درباری روی شانه اش می انداخت. آنروز مادرِ دخترک را خواست.
خانم معلم به مادر گفت: متأسفانه باید بگم که دخترتون نیاز به داروهای آرام بخش داره. چون دخترتون بیش فعاله و مشکل حاد تمرکز داره. اصلا چیزی یاد نمیگیره. ترس به قلب مادر زد و چشمانش در غم خیس خورد. انگار داشت چنگ می زد به گلوی خودش، اما حرف خانم معلم را قبول کرد. وقتی همه چیز همانطور شد که معلم خواسته بود، دخترک گفت: خجالت می کشم جلوی بچه ها دارو بخورم. خانم معلم پیشنهاد داد، وقت بیکاری که دختر باید دارو مصرف کند، به بهانه آوردن قهوهء خانم معلم، به دفترش برود و قرصش را بخورد.
دختر خوشحال قبول کرد. مدتها گذشت و سرمای زمستان، تن زرد پاییز را برفی کرد.
خانم معلم دوباره مادرش را خواست. اینبار تا جا داشت از دخترک و هوش سرشارش تعریف کرد.
در راه برگشت به خانه، مادر خیلی بالاتر از ابرها سیر می کرد. لبخندزنان به دخترش گفت: چقدر خوبه که نمره هات عالی شده، چطور تونستی تا این حد تغییر کنی؟!
دختر خندید: مامان من همه چیز رو مدیون خانم معلمم هستم.
چطور؟
هرروز که براش قهوه می آوردم، قرص رو تو فنجون قهوه اش مینداختم.
اینجوری رفتار خانم معلم خیلی آروم شد و تونست خوب به ما درس بده.
خیلی وقتها، تقصیر را گردن دیگران نیندازیم...
این ماهستیم که نیاز به تغییر داریم....!!!
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
معلم گفت توانا بود هرکه..؟
دانش آمـــوزی ادامه داد
توانا بود هرکه دارا بود" ز ثروت دل پیر بُرنــا بود
تهی دست به جایی نخواهد رسید اگر چه شب و روز کوشا بود
ندانست فردوسی پاکزاد که شعرش در این ملک بیجا بود
گر او را خبر بود از این روزگار که زر بر همه چیز والا بود
نمیگفت آن شعر معروف را "توانــا بود هرکه دانــا بود
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
#آیا_می_دانستید 💡
این عبارت را به هنگام دعوت از طرف دوستان بسیار شنیده ایم، ":منت بگذارید و تشریف بیاورید، "نان و پیازی "هست و دورهم می خوریم،که کنایه از ساده گرفتن پذیرایی است.
اصطلاح "نان و پیاز "، ریشه در یک واقعه تاریخی دارد، "یعقوب لیث "موسس سلسله صفاریان، رویگر زاده ای بود که در سیستان به عیاری مشغول بود و در مقابل ظلم و ستم خلفای عباسی دست به قیام زد. اقدامات او باعث کاهش نفوذ اعراب در ایران شد.
باری یعقوب پس از فتوحات بسیار، قصد حمله به بغداد را کرد و در جنگی در کنار دجله از سپاه خلیفه شکست خورد و اکثر سپاهش در این جنگ کشته شدند، اما خود یعقوب از این جنگ جان سالم به در برد.
در این زمان خلیفه که هنوز از یعقوب می ترسید، قاصدی را به همراه هدایایی به نزد یعقوب فرستاد، یعقوب با دیدن هدایا دستور داد، تا مقداری نان و پیاز با یک قبضه شمشیر را به نزد او بیاوردند،پس از آنکه بساط حاضر شد، یعقوب رو به فرستاده می کند و می گوید :"
خلیفه را بگوی که من خسته و وامانده ام و شاید بمیرم و تو از دست من خلاص شوی و من نیز از تو. اما اگر زنده ماندم این شمشیر میان من و تو حکم می شود. در صورتی که تو غالب آمدی من با این "نان و پیاز "می سازم و ترک امارت می کنم. "(در آن زمان ساده ترین غذای مردم عادی نان و پیاز بود)
اما متاسفانه عمر، یعقوب کفاف نداد و در اثر بیماری قلنج، در صورتی که فاصله چندانی با بغداد نداشت، در گندی شاپور (جندی شاپور) درگذشت.
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »
12.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مرغ_مسما😍😋
مواد لازم:
مرغ: ۱.۴ کیلوگرم
پیاز: ۲ عدد
هویج: ۱ عدد
آلوبخارا: ۱۷ عدد
رب گوجه فرنگی: ۲ قاشق غذاخوری
زردچوبه، ادویه کاری، نمک و فلفل سیاه: به مقدار لازم
زعفران دمکرده: به مقدار لازم
آبلیموترش: ۲ قاشق غذاخوری
طرز تهیه:
پیاز ها را رنده می کنیم.
مرغ ها را با آبلیمو، مقداری نمک، فلفل سیاه و زردچوبه مزه دار می کنیم و با درب پوشیده دو ساعت داخل یخچال قرار می دهیم.
دو طرف مرغ ها را بعد مزه دار شدن داخل روغن فراوان سرخ می کنیم.
مرغ ها را برداشته و روغن اضافه را از تابه برمی داریم.
پیاز ها را داخل روغن تفت می دهیم و پس از سبک شدن پیازها، به ترتیب هویج ریزکرده، آلوبخارا، رب گوجه فرنگی و ادویه ها را ریخته و تفت می دهیم، مرغ های سرخ شده را به همراه زعفران دمکرده و دو لیوان آب به مواد اضافه می کنیم، بعد جوش آمدن آب شعله را کم کرده و درب تابه را قرار داده و حدود یک ساعت و نیم غذا را می پزیم.
نوش جان 😄😍
🔴به دلیل داشتن آلوبخارا، مرغ مسما نیاز به اضافه کردن هیچ ترشی ندارد.
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
🩸🔴کم خونی کودکان 🔴🩸
فقر آهن از شایعترین انواع مدلهای کم خونی در کودکان است. فقر آهن سطوح مختلفی دارد و از یک کمبود آهن سطحی و خفیف تا کم خونی فقر آهن کاملاً جدی و حاد را شامل میشود.
در هر صورت اگر این بیماری چه در سطح خفیف و یا در سطح جدی و حاد درمان نشود میتواند رشد و نمو کودک را کاملاً تحت تأثیر قرار دهد.
چراکه اتمهای آهن فرایند انتقال اکسیژن از ریه به سمت اندامها و سلولهای بدن را تسهیل کرده و باعث می شوند تا سلولها راحتتر بتواند اکسیژن مورد نیازشان را دریافت کنند.
از این رو وجود آنها به اندازه کافی در بدن از ضروریات یک بدن سالم مخصوصاً برای کودکان که در سن رشد قرار دارند، میباشد.
_______________________________
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"