🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #گندم هرروزنسرین دیدنم می امدوخودش هم منومغازه می بردوهم خونه می رسوند تاباراه رفتن چشمم بدترنشه تعجب می کردم گلروهیچ زنگی بهم نزده بودنکنه مادربزرگ باهاش تماس گرفته وهمه چی روبهش گفته اونم ناراحته وزنگم نزده شب بودوبی خوابی به سرم زده بود گوشی روبرداشتم به گلروپیام دادم سلام سریع انلاین شد سلام خوبی نامردازخواهرت خبرنمی گیری کاش من می مردم چرا اخه من اضافی هستم که کسی ازمن خبرنمی گیره نوشت توتاج سری تومادرمنی نوشتم یک مادرصورت زخمی چیزی نشدشمارش روی صفحه گوشیم افتادجواب ندادم وفقط اشک می ریختم پیام دادجواب بده چی شده عکس صورتم براش فرستادم وهرچه شده بودبراش نوشتم وگریه کردم چیزی نشدشماره مسلم روی گوشیم افتادمونده بودم جواب بدم یانه مسلم ومهتاب رفته بودن شهرمهتاب اینها دیدنی راه دوربودونگران می شد جواب دادم سلام خوبی توخوبی گندم چه خبر خبری نیست کی میای میام خواهرچندروزی دیگه من دلم برات خیلی تنگ شده تماس تصویری می گیرم باهم صحبت کنیم دلم هری ریخت سریع گفتم نه نه من نمی تونم پس عکست بفرست ببینمت سراغ البوم گوشیم رفتم ویک عکس قبل این ماحراپیداکردم وبراش فرستادم نوشت ازالانت بفرس نه عکس قدیمی فهمیدم گلروبه مسلم همه چی روگفته عکس فرستادم چیزی نشد مسلم دیگه پیام ندادنگران شدم وگوشیش خاموش بودیعنی چی شدچراگوشیش خاموش شده بازگلروتماس گرفت بادعوابهش گفتم چرابه مسلم گفتی گفت خوب کردم مگرتوبی صاحبی چراحسین باتواینکارکرده توکم توزندگی حسین زحمت می کشی صبح میری اون مغازه لعنتی شب میای بچه هارونگه می داری شام وناهار حسین همیشه اماده وهمیشه حمایتش کردی صدای دادوبیدادامیرعلی به گوشم می رسید پرسیدم گلروامیرعلی باکه دعواداره گفت وقتی عکست برای مسلم فرستادی مسلم بادیدن عکست عصبانی شده وگوشیش محکم به دیوارزده وگوشیش خردخردشده الانم باگوشی مهتاب زنگ زده به امیرعلی وسفارش می کنه تامیادامیرعلی پیش عموبزرگ بره وازخجالت حسین دربیان صدای امیرعلی نزدیک ترشد گلروکیه گندم گوشی روبده کارش دارم گندم خوبی ببین چی میگم خوب گوش بده وسایل ولباسهات جمع کن فرداصبح میام دنبالت دیگه لحظه ای نمی خوام کناراین مردباشی گندم غصه صورتت نخورهرچی پولش بشه خرج می کنم تامثل روزاولش بشه نبینم گریه کنی من خودم پشتت هستم میام دنبالت تمام مجالی ندادحرف بزنم وقطع کرد شب تاصبح نخوابیدم عجب غوغایی به پاشد حسین می خوان چکارکنن یعنی اخرش چی میشه من سه تابچه دارم وچهارمی توراه من زندگیم دوست دارم منم این وسط مقصر بودم به خودم که نمی تونم دروغ بگم پس بایدتصمیم درست بگیرم ... 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c

✨ أحَبّكُم إلَيَّ و أقرَبَكُم مِنّي يَومَ القِيامَةِ مَجلِسا أحْسَنُكُم خُلقا، و أشَدُّكُم تَواضُعا 🔅 محبوبترين شما نزد من و نزديكترينتان به من در روز قيامت، خوش خوترين و افتاده ترين شماست 📚 بحارالأنوار 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c

🔅 وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ ﴿۱۲۴﴾ 🔸 و هر کس از یاد من اعراض کند همانا (در دنیا) معیشتش تنگ شود و روز قیامتش نابینا محشور کنیم. 🔅 قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَىٰ وَقَدْ كُنْتُ بَصِيرًا ﴿۱۲۵﴾ 🔸 گوید: الها، چرا مرا نابینا محشور کردی و حال آنکه من بینا بودم؟ 🔅 قَالَ كَذَٰلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا ۖ وَكَذَٰلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَىٰ ﴿۱۲۶﴾ 🔸 خدا به او فرماید: (آری) بدین گونه آیات ما برای هدایت تو آمد و همه را به طاق فراموشی و غفلت نهادی، و امروز هم تو فراموش (و بی‌بهره) خواهی شد. 💭 سوره: طه 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c

مرغ رو اینجوری درست کن 🍗🍖 خیلی خوشمزه و لذیذه ✌️ چیا لازم داریم 👇👇👇 مرغ آبلیمو روغن زیتون پاپریکا سماق پودر زنجبیل نمک فلفل قرمز ادویه مرغ فلفل سفید. یا فلفل سیاه پودر سیر یا پودر پیاز رب انار پیاز ■میزان مواد سلیقه ای و به نسبت میزان مرغ هست.. طرز تهیه 👇👇👇 مواد سس رو طبق کلیپ ترکیب کنید.و کنار بزار.بعد پیاز رو خلالی کن و یک ساعت مرغ ها (ترجیحا با پوست)روی پیاز قرار بده و یکساعت استراحت بدید.بعد هم سس رو اضافه کن و مرغ رو ماساژ بده و کاغذ روغنی و ورق فویل بکشید و به مدت یکساعت بزارید توی فر. دمای فر ۲۲۰ درجه. ■با توجه به تفاوت در نوع فر،زمان پخت از یکساعت تا یکساعت و نیم متغیره، پس تست کنید و بعد مرغ رو از فر خارج کنید. ■نیاز به اضافه کردن آب نیست،چون پیاز آب میندازه و سس هم داریم روی مرغ. ■چند دقیقه کوتاه در آخر میتونید گریل رو روشن کنید تا کاملا طلایی بشه مرغتون 😋😋😋😋

🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 زنگ گوش... 🍃🍂🍃

*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 #دلیل_صدای_زنگ_گوش 🧚‍♀🫧💫 اگه زنگ گوش دلیل پزشکی نداشته باشه اونوقت میتونین به دلایل معنوی فکر کنین 1_غیب شنوی یک صدای زنگ با فرکانس بالا که سریع میادو میره این افراد دارای شهود، توانایی دیدن و احساس ارواح پیام ها از ارواح و فرشته ها دریافت میشه با موسیقی ارتباط دارن 2_اتصال با فرشتگان زنگ کوتاه، با صدای بلند و فرکانس بالا همزمان به اعداد جلوی چشم دقت کنید و معنی ارتعاشی اونو چک کنین 3_براتون اقبال خوب توی راهه یک زنگ با فرکانس بالا و سریع در گوش چپ این افراد در حال گذر از یک دوره رشد توی زندگی خودشون هستن دریافت ارتعاشات قوی و مثبت تغییرات مثبت در زندگی 4_حمله روانی زنگ با فرکانس پایین در گوش راست هشدار ارواح برای یک حمله روانی دریافت انرژی منفی از شخصی یا جادوی سیاه 5_انرژی منفی در دنیای فیزیکی زنگ کم در گوش چپ بی نظمی در محیط اطراف به همراه انرژی منفی در محیط 6_تغییر در حالت های ارتعاشی و درک ارتعاش بالاتر زنگ شدید در گوش موقع مدیتیشن، احساس فشار روی چشم سوم، باز شدن چاکراها این افراد دانش و اطلاعات در مورد دامنه اثیری بالاتر دریافت میکنن 7_تداخل الکترونیکی حساسیت به وسایل الکترونیکی از عقیق سیاه و فلوریت استفاده کنید به طور کلی در مسائل معنوی زنگ گوش چپ پیام های مربوط به دنیای فیزیکی و انرژی چیزها و افراد اطراف شماست زنگ گوش راست پیامی از جهان و ابعاد بالاتر ❌توجه کنید اگه زنگ گوش دلیل پزشکی نداشته باشه اونوقت میتونین به دلایل معنوی فکر کنین👆 🍃🍃🍃🌼🍃 *

🍃🍃🍃🍃🌸🍃 روایت واقعی #سرنوشت سلام وقت همه دوستان گلم بخیر و خوشی❤️🌺 داستان سوگند و حامی در کانال دورهمی ۲ بارگزاری شد❤️❤️ وارد کانال دورهمی۲ شوید لطفا👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2840396462C8844aef14e 🍃🍃🍃🌸🍃

🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #سرنوشت 🌱 با هم وارد پاساژ شدن حسین آقا که بخاطر قبولی و رتبه خوب کیمیا خیلی خوشحال بود و به خواهرش افتخار می کرد کارت بانکی کیمیا رو در حد لازم شارژ کرده بود تا برای ورود به دانشگاه مانتو و لباس جدید بخره کیمیا خیلی زود لباساشو انتخاب کرد و خرید هاشون دو ساعته تموم شد یه تم مشکی مانتو تا زیر زانو مشکی رنگ شلوار لی مشکی کفش اسپرت مشکی با مقنعه مشکی ولی رویا به خواست حسین یک مانتوی کرم با شلوار لی آبی برداشت حسین برای رویا یک شال سفید با حاشیه های مشکی طلایی خرید و ازش قول گرفت که شب خواستگاری اون شال و سرش کنه حسین با شوخی گفت _ کیمیا با اینکه مشکوک میزنی ولی اشکالی نداره برو سعی کن زود برگردی منو رویا هم میریم همون کافه همیشگی کارت تموم شد بیا اونجا باشه کیمیا بعد از اینکه ماشین کرایه کرد و راه افتاد تازه به این فکر کرد که شاید دکتر مطب نباشه یا وقت نداشته باشه و اصلا اینکه بدون هماهنگی جایی بری کار درستی هست یا نه برای همین هم پشیمون شد و به راننده گفت که برگرده ۴۰ دقیقه نشده بود که کیمیا به کافه رسید از پشت پنجره نگاه کرد رویا و حسین سر میز همیشگی‌شان نشسته بودند و با عشق همدیگر رو نگاه می کردند گاهی حسین حرفی میزد که رویا دلش قنج میرفت و گاهی رویا حرفی میزد که حسین با عشق بیشتری نگاهش میکرد کیمیا تو دلش برای رویا حسودی کرد که مرد آینده‌اش این چنین دوستش دارد 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c

😘بانو حالت خوب نیست ⁉️ 📛میخوای بدونی چرا زود #عصبی میشی و در طول روز #خسته ایی  ؟ ⛔️ناراحتی از #داد زدن های الکی سربچت؟ 🥺میدونم #خسته شدی😖 از #عفونت های رحمی   ☺️#جواب سوال هات اینجاست 👇 وکنارت هستیم تا وقتی که بگی👈 ((((آخیشششش  حالم خوبه)))) 😍بزن رو لینک و خودت ببین👇https://eitaa.com/joinchat/684393121C94128c0e26