eitaa logo
راشِدون
185 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
194 ویدیو
14 فایل
اگردنیاراغاری‌تصورکنیم‌وماهمان‌انسانهای‌اولیه‌باشیم که‌کمی‌رشدکرده وصاحب‌تکنولوژی‌شده‌ایم هنوزهم‌برای‌بقاواثرگذاری،به‌نوشتن‌نیازداریم. مهمان کارشناس‌اتاق‌عملی هستیدکه جهان معمولی وفهم ناکاملش را به‌ کلمه تبدیل می‌کند. محب‌مولاعلی|همسر|مادر|دانشجو‌معماری
مشاهده در ایتا
دانلود
راشِدون
امشب، شبِ بعثتِ سید و مولایِ دو عالَم بهترینِ مخلوق خدا محبتِ خالص حلوایِ تَن تَنانی قندِ عسل پیامب
همون‌طور که میدونیم در چنین شبی در غارِ حَرا که پیامبر خلوت کرده بودن جبرئیل نازل میشه و سوره یِ عَلَق رو بر او میخونه.. پیامبر از بس بهشون سنگین و سخت میگذره اون شب که ظاهرا بیمار میشن و تا چند روز از بستر بیرون نمی اومدن و حضرت خدیجه از او مراقب میکردن. بعد از نبوت هم که اولین کسی که ایمانش رو به پیامبر اظهار کرد مولاعلی بود و بعد هم حضرت خدیجه سلام الله علیها. اما یه نکته. معمولا شنیدیم که میگن اولین کسی که به پیامبر ایمان آورد، مولاعلی بود. نباید اینطور گفت! از همون ابتدایِ خلقت مولاعلی به پیامبر ایمان داشت! در روایات هست و قابل تکذیب و رَد نیست. از ابتدایِ روزِ نخستِ خلقت، مولاعلی به خاتمُ الاَنبیاء ایمان داشت بلکه در این دنیا فقط ایمانش رو اظهار کرد! علنی کرد! بیان کرد! این لحنِ درستشه. داریم درباره یِ ایمانِ «نَبَاء عظیم» علی بن ابی طالب حرف میزنیم! ایمان داشت اما اونجا اظهار کرد.. http://eitaa.com/rashedooon
به زبانِ امروزی و حال و خودمونی میگم: در معراج خدا به پیامبرش فرمود ببین من برا نماز به بنده هام گفتم اونایی که مریضن و شرایطِ جسمیش رو ندارن میتونن نخونن، (بعدا قضا کنن و یا براشون بخونن) واسه روزه گفتم هر کسی توانایی جسمیش رو نداره نگیره، واسه حج گفتم هر کسی تواناییِ مالیِ سفرِ حج رو نداره نره! واسه همه یِ حکم ها یه راه دَر رو گذاشتم... اما قبول نکردنِ ولایتِ علی بن ابی طالب رو هیچ جوره قبول نمیکنم! حساب میکشم درباره یِ ولایتِ علی! هیچ عذر و بهانه ای هم قبول نمیکنم! مگه در احادیث نیومده که در قیامت اولین چیزی رو که حساب میکنن نماز هست؟ ماها ذهن مون رفت پِیِ سجده و نمازهایِ دوزاریِ خودمون؟ (خودم رو میگم) بابا نمازِ من که حساب نمیخواد خودم پیش پیش بهت میگم یه کوزه بیار بذارم دمِ کوزه آبش رو قولوپ قولوپ بخورم! علی نمازه! اَقیموا الصلاه، اقامه یِ ولایت و محبتِ علی ست! بی ولایت علی، نماز به چه دردی میخوره؟ از امام صادق پرسیدن: شنیدیم که همه باید پایِ نامه یِ اعمال شون امضایِ ولایتِ بن ابی طالب باشه! صحیح هست؟ آقا فرمود: بله... پرسید: حتی انبیاء؟ آقا فرمود: حتی خاتَم الاَنبیاء! http://eitaa.com/rashedooon
در معراج خدا تمامِ انبیاء و پیامبرانو جمع کرد و به پیامبر فرمود: ازشون بپرس که به چه چیزی مبعوث شدید؟ سوال پرسید و پاسخ شنید: عَلی وِلایَتِک وَ وِلایَتِ عَلی بنِ اَبی طالِب! بر ولایتِ تو و ولایتِ علی... ۱۲۴ هزار پیامبر مِن جمله خودِ پیامبرِ اسلام بر ولایتِ علی مبعوث شدن.. همه به صورتِ پازل وار اومدن تا از ولایتِ علی بگن. از جمله خودِ پیامبرِ ما ! مگه نخوندیم قرآنو که خدا به پیامبرش در حجِ آخر فرمود: اگه اون چه که بهت ابلاغ کردیم رو نگی رسالتت رو کامل نکردی! شیعه و سنی نوشتن و اقرار دارن اون چه که ابلاغ شد، ابلاغِ ولایت و جانشینیِ علی بعد از اوست. در عالَمِ مثال آجُرِ آخرِ یه خونه ست که اگه سر جاش قرار نگیره، کار و تلاش و وجودِ سایرِ اون مصالح بی اثره. اگه ابلاغ نمیکرد، تلاشِ همه یِ پیامبران بر باد میرفت. جبرئیل در اون حجِ آخر چند بار نازل شد که بگو و ابلاغ کن! اما پیامبر این کار رو نکرد چون میفرمود: خیلی از اون ها تازه مسلمان شدن و منافق (ممکنه) در بینِ اون ها باشه... جبرئیل نازل شد و محکم از جانب خدا گفت: بَلِّغ! ابلاغ کن! فعلِ اَمر هست! و در ادامه هم فرمود: خدا ازت محافظت میکنه... که در غدیرِ خم بعثتِ خودش و تمامِ انبیاء رو کامل کرد با ابلاغِ ولایتِ مولاعلی. علی که دستش رفت بالا، خدا دربِ نبوت رو بست! خدا اینطور مهندسی کرد که دیگه بسه! وقتی هست دیگه بعثتِ پیامبرِ جدید نیازی نیست! http://eitaa.com/rashedooon
در قرآن میخونیم که از تو (پیامبر) درباره یِ خبرِ بزرگ سوال میکنن! چه خبری؟ خبری که ۱۲۴ هزار نفر از بهترینِ مخلوقاتِ خدا، رساننده یِ اون بودن! الله الله که خودِ پیامبر به مولاعلی فرمود: تو اون خبرِ بزرگ هستی! اَنتَ نَبَاء عظیم... از خودِ مولاعلی نقل شد که من علی هستم که به واسطه یِ من نبوت خاتمه پیدا کرد و پیامبر شد خاتم الاَنبیاء! این دنیا و اون دنیا هر خبری هست در ولایتِ علی ست! خودِ پیامبر در چه جایگاهیه؟ کسی نمیدونه جز خدا و مولا! ای پیامبر من ازت یه سوالی دارم! شمام خب به هر حال حاجاتی داری مثلِ ما مردم. شما بخوای از خدا درخواست کنی، چه طوری درخواست میکنی؟ راوی میگه پیامبر در سجده بود و رفتم نزدیک دیدم در سجده به خدا زمزمه میکرد: اِلهی ! بِعَلی بنِ اَبی طالِب... :) http://eitaa.com/rashedooon
راشِدون
من از اینجا.. #سلام‌میدم به کربلآ آقا جآنم.. عزیزترین داراییِ من.. نَفَسِ عمیقم.. تپشِ قلبم.. ضربان
من از اینجا.. به نجف یا علی جآن کجا رو بگردیم که شما نباشی؟ زندگیِ انبیاء رو میخونیم شما هستی بعثتِ پیامبر شما هستی معراج شما هستی خلقت و عالَمِ ذَر شمایی در قیامت شمایی در قبر و مرگ شمایی در دنیا رازق شمایی کجا روی کنیم که شما ستونش نباشی؟ پیامبر میفرماد در مقامِ قابِ قوسین اَو اَدنی که فقط من و خدا بودیم و کسی جز من و خدا نبود، بویی به مَشامَم رسید که من اون بو رو قبلا استشمام نکرده بودم تا وقتی که علی پایِ خودش رو بر رویِ دوشِ من گذاشت (که بُت هایِ کعبه رو بشکنه) من دوباره اون عطر به مَشامَم رسید! در معراج نگوییم خدا و نبی! درستش اینه: خدا و نبی و علی... مانده‌‌ام، احمد پیمبر بود یا عطّارِ عشق بس که سَلمان‌ها مسلمان کرد با بویِ .. :) http://eitaa.com/rashedooon
شَبِ مِعراج طاها مُرتَضی را دَر فَلَک می جُست.. نِدا آمَد: حَبیبِ ما ! بیا بالا...  با ماست :) http://eitaa.com/rashedooon
راشِدون
من از اینجا.. #سلام‌میدم به نجف یا علی جآن کجا رو بگردیم که شما نباشی؟ زندگیِ انبیاء رو میخونیم شما
در همون مقامِ قاب قوسینِ اَو اَدنی، پیامبر خودش میفرماد: خدا ازم پرسید چه کسی رو بیشتر دوست داری؟ پاسخ دادم: علی... وحی شد: نگاه کن! نگاه کردم... ناگهان علی رو دیدم که با من ایستاده! با اینکه من پرده هایِ آسمان ها رو دَریده بودم! ایستاده بود و سرش رو به آسمان بود به اون چه که خدا میگفت گوش میداد! و من در پیشگاهِ خدا به سجده افتادم! الله الله.. http://eitaa.com/rashedooon
راشِدون
علی صفایی ایمان رو «عشق» تعبیر می‌کنه حضرت آقا هم ایمان رو طوری تعریف می‌کنن که منتج به #عمل باشه..
هر انسان مسلمانى وظیفه دارد که بعثت نبوى را در زندگى شخصى خود و در دنیاى خود تحقّق ببخشد و با و حرکت به سمت آن هدفهایى که در بعثت نبىّ اکرم وجود داشته است، خود را به بهشت سعادت الهى و معنوى واصل و نائل بکند. ❞حضرت آقا، ۱۳۶۸/۱۲/۰۴ http://eitaa.com/rashedooon
- چجوری‌ راه‌ و آرمان‌ انبیا‌ و‌ اهل‌بیت‌ رو‌ بشناسم؟ + با مطالعه.. تنها راه ارتباطی ما با ۱۴ قرن پیش، و تفکر درباره «آنچه آنان گفته‌اند» است.. - چجوری مطالعه کنم؟ وقتم کمه! + از زمان های پرتِ ت استفاده کن :) http://eitaa.com/rashedooon
تازه میخواست دِلَم سَر خوشِ مَبعَث گَردَد خَبَر آمَد که حُسین بنِ عَلی راهی شُد... و اما همچین روزی، (البته با یک روز تاخیر) در سال ۶۰ هجری قمری در مرکز حکومت مدینه اینطور گذشت: معاویه ی ملعون موقع سَقَط شدن، به یزید ،بچه ی شومش، گفت: در حکومتت بعد از من، از چهار نفر میترسم: اولی، عبدالله پسرِ عمر (متخلف دوم): این زهد در پیش گرفته(!) هر وقت دیدیش سلام منو بهش برسون و هر از گاهی براش تحفه ای بفرست. دومی، عبدالرحمان پسرِ ابوبکر (متخلف اول): این می بینه اطرافیان و اصحابش چه میکنن، اونم همونو انجام میده. این هر کاری کرد ولش کن. سومی، عبدالله پسرِ زبیر: این بشر حیله گره! حواست باشه بهش. هر کار و روشی باهات انجام داد، توام همون کار رو بکن باهاش. اگه بیعت کرد، او رو بپذیر. چهارمی، حسین پسرِ علی (امیرالمومنین): آه ای یزید چی بگم در حقِ حسین! گاهی تهدیدش کن اما هیچوقت روش شمشیر نکشیا! تا جایی که میتونی حرمتش رو نگهدار! نشه که به حرفم گوش ندی و خونِ حسین بیفته به گردنت که خونِ او تو رو نابود میکنه! معاویه سقط شد. یزیدِ احمق هم دقیقا بر خلافِ وصیت باباش عمل کرد! یزید بعد از استقرار در حکومت به ولید پسرِ عَتبه حاکمِ مدینه نامه نوشت که از این چهارتا برا من بیعت بگیر. به عبدالله بن زبیر که گفتن با یزید بیعت کن، او که در مدینه بود به هر حال فراقت و فرصتی خواست، در همین بازه ی زمانی یعنی همون شبِ پیشنهاد بیعت، از مدینه میزنه بیرون و فرار میکنه و سربازان حکومتی پیداش نمیکنن (تاریخ میگه رفت به مکه). زمانی که به امام حسین پیشنهاد بیعت دادن، امام رو دعوت کردن به دارالحکومه ی ولید، امام وارد شد و ولید امام رو تحویل گرفت و سعی کرد به امام احترام بذاره؛ ولید به امام خبر مرگ معاویه رو داد و ازش خواست تا با یزید بیعت کنه. امام فرمود: کسی مثل من پنهانی بیعت نمیکنه! بذار فردا در جلوی مردم، کار ما یکی خواهد بود. ولید استقبال کرد و گفت: خب پس بفرما منزل، ما فردا منتظریم. در اون مجلس مروان بن حکم به ولید گفت: حسین از اینجا بره ما دیگه ازش بیعت بگیر نیستیم! یا بیعت بگیر یا گردنش رو بزن! امام رو کرد به مروان فرمود: وای بر تو فرزندِ زَرقا ! دستور میدی گردنم رو بزنن؟ به خدا قسم که دروغ میگی! به خدا قسم هر کسی قصدِ جان من رو کنه، قبل از اون، من زمین رو از خونش سیراب میکنم! حالا اگه میخوای و راست میگی قصد جانم رو کن! بعد امام به ولید فرمود: ما خاندان نبوت و معدن رسالتیم! اما یزید گناهکاره و مِی میخوره و انسان های شریف رو میکُشه! کسی مثلِ من با کسی مثلِ یزید بیعت نمیکنه! اما تا فردا صبح صبر کنید و صبر کنیم و منتظر باشید و منتظر باشیم ببینیم کی لایقِ جانشینیِ پیامبره! و امام به سمتِ دربِ خروج رفت. مروان به ولید گفت: به حرفم گوش ندادی. ما دیگه از حسین نمیتونیم بیعت بگیریم! ولید گفت: داری منو نصیحت به قتل حسین میکنی که دین و دنیام نابود میشه! به خدا قسم نمیخوام تمامِ دنیا برای من باشه ولی من قاتلِ حسین، پسر فاطمه ی زهرا باشم.. اونا دیگه تا فردا صبح با امام کاری نداشتن اما سیدالشهدا همون شب که صبحش قرار بود تکلیف بیعت رو مشخص کنن، از مدینه النبی به قصدِ مکه ی مکرمه عازم شدند.. http://eitaa.com/rashedooon