قدسVID_20220426_153319_800 (audio-extractor.net).mp3
زمان:
حجم:
1.1M
سنفطر فی القدس...
مهدی نجفی4_5980795195799637125.mp3
زمان:
حجم:
33.4M
مَوْلاىَ يا مَوْلاىَ !
اَنْتَ الْخالِقُ وَ اَنَا الْمَخْلُوقُ
وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَخْلُوقَ اِلا الْخالِقُ؟
من روحِ نمازِ مومن هستم
و مقصود از
حی علی الصلاه
و حی علی الفلاح
و حی علی خیر العمل
من هستم...
❞حضرت مرتضی علی
رفقا دیدید وقتی کسی میمیره و اگه خیلی آدمِ خوب و صالحی باشه، نزدیکانش که راجع بهش حرف میزنن و از خلوت ها و اخلاقیاتِ او میگن، دیگران میفهمن چه مرد یا زنِ خوبی بوده، چه کراماتِ اخلاقی داشته که ما نمیدونستیم..
بعد از اون، میفهمی که چه جایگاهی داشته
و نسبت به او آگاهی پیدا میکنی...
میخوای #علی بفهمی باید نبی بفهمی
تازه اونم اگه بفهمی در حدِ "مقداره" نه کمال!
کمالِ مفهومِ علی رو فقط خودِ خدا میدونه و پیامبرِ ما.
طوری که هر چی در اقیانوسِ فضائلِ او بیشتر شنا میکنی، بیشتر عمق پیدا میکنه
و دُر و مرواریدهایِ بیشتری کسب میکنی.
هزاران عبدالحسین امینی ، الغدیرها بنویسن
و در بَحرِ فضائلِ علی غَواصی کنن،
بازم تنها به شَمه و ذره ای از کمالِ او دست پیدا کردن.
به قولِ امیدیِ تهرانی که
کِتابِ فَضلِ تو را آبِ بَحر کافی نیست
که تَر کُنَم سَرِ اَنگُشت و صَفحه بِشمارَم...
پیامبرِ ما در معراج به همراهِ جبرئیل بود.
به جایی رسیدن که کاروانِ شترهایی رو دید.
این شترها پشتِ سرِ همدیگه در حالِ سِیر و حرکت بودن و عبور میکردن و پیامبر در اینجا دِرَنگ کرد و ایستاد.
جبرئیل به پیامبر عرض کرد:
گذر کنید، این شترها تا خدا، خدایی میکنه همینطور در حالِ حرکتن!
پیامبر از جبرئیل پرسید:
بارِ این شترها چیه؟ از کجا میان و به کجا میرن؟
جبرئیل عرض کرد:
از قبل از خلقتِ من این شترها در حالِ حرکتن!
(یعنی من نبودم که این ها بودن)
و بارِ این شترها، فضائلِ #علی بن اَبی طالب هست...
الله اکبر...
نمیکشی! نمیفهمی #علی کجاست..
نمیفهمی خدا ابتدا علی رو خلق کرد
بعد آدمِ ابوالبشر رو خلق کرد..
خدا با دست و یَدِ قدرتش، آدم رو خلق کرد.
من سوال می پرسم:
آیا یدالله، دستِ خدا، کسی جز علی ست؟
چرا آدم مُکَرَم شد؟
چرا آدم باید سجده بشه؟
چرا ملائکه همه باید سجده کنن به آدم؟
که همه سجده کردن جز جنی به نامِ ابلیس؟
چون آدم و تمامِ فرزندانِ آدم به خاطرِ پیامبر و مولا#علی اینقدر محترم شدن که باید همه به او سجده کنن..
آقاجان خودم دارم به ضعفِ خودم،
به ذلتِ خودم، به کوچیکیِ خودم
در مقابلِ شما اعتراف میکنم.
امشب شبِ قدر و شهادتِ شماست...
امشب یه آغوش نه!
یه نگاه و نظر نه!
یه گوشه نگاه!
فقط یه گوشه نگاه کن بهم!
یه نگاهِ گذری و سَبُک!
همین من رو سلمان میکنه...
مگه قنبر رو چطور صید کردی؟
مگه سیدالشهدا وَهَب رو چطور صید کرد؟
یا زهیر؟ یا یزید بن یزید؟ یا حر؟
با یه گوشه نگاه...
شما یه گوشه نگاه کنی کارِ من تمومه
و بارم رو بستم و به سر منزلِ مقصود رسیدم..