شاید جالب باشه بدونین که
بعد از رسول الله، راهِ شناخت مومن از منافق،
حب مولا علی بود.. :)
برا همین پدرا بچه هاشونو سر راه مولا میاوردن و ازشون می پرسیدن که
این مردو دوست داری یا نه؟!
اگه میگفت دوست دارم،
حلال زاده و مومن بود
و اگه میگفت نه، منافق بود
و به حلالزادگی و نطفهاش شک میکردند!
آی حیدر..
راستی
تا حالا فکر کردی که چجوری باید
دوست رو از دشمن،
مومن رو از منافق
و حُب رو از بُغض
تشخیص داد؟ ..
#جهادکبیر
راشِدون
رفقا ! شبایِ جمعه برا ارباب بترکونین.. کم نذارین.. برایِ رفقا و نزدیکان و دوستان تون مداحی یا شعر بف
.
التماس دعا..
حسین جآن
از ما بگیر این همه دردِ فِراق را
اما نگیر از دلِ ما اِشتیاق را ...
من از اینجا
#سلاممیدم به بین الحرمین..
سلام تصدقت بشم..
حسین جانم بیا و تپش های قلب ما رو تنظیم کن..
میدونی آخه، دل آدم باید برای امامش بتپه..
اصلا برای تو نتپه، برای کی بتپه؟
دل باید برای با امام بودن دغدغه داشته باشه..
حسین جان
دلمون میخواد هر نبضمون اسمت رو فریاد بزنه..
دلمون میخواد اینجوری کنارت باشیم
اینجوری أن یَجعَلَنی مَعَکُم...
آقا جان!
میشه ما و نسلمونو به نوکریتون بپذیری؟
آخه به ما گفتن که
مَن أرادَ اللهَ، بَدَأ بِکُم...
اصلا عزیزدلم دلت میاد ما رو از خودت دور کنی؟
شما که نمیخوای حتی یه خم به ابروی ما بیاد
اما رخصت بده این شونه های پر از گناه ما هم
یه کم از بارِ شما رو بلند کنه..
گر شود فانیِ دو عالم عشقبازان را چه غم؟
جلوهی معشوق و سوزِ عشق بادا پایدار..
به حُبِ تو مدیونم حسین..
#شبجمعهاستهوایتنکنممیمیرم
21.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تایملپس از جمعیت حاضر در
بدرقهی شهید غیرت حمیدرضا الداغی..
+ باور کن: العزه لله :)
.
حقیقتا چرا نباید یه اکیپ مذهبی معتقد انقلابی وجود داشته باشه تا جمعه ها
با یه هزینه ی خیلی کم و معقول و کم مصرف
باهم بریم طبیعت گردی یا کوهنوردی،
بین راه شور گوش بدیم،
دسته جمعی یه زیارت عاشورا بخونیم،
نماز جماعت هم برگزار بشه،
و تمام شئونات اسلامی هم حفظ بشه،
اونجا از مولا علی حرف بزنیم و تطبیق بدیم با شرایط خودمون،
از زیبایی ها و هدف خلقت صحبت کنیم،
مباحث تمدنی مطرح بشه،
خانوما با خانوما و آقایون با آقایون
بازی های جمعی سازنده و بانشاط انجام بدن،
یه صبحونه هم دور هم بزنیم،
زباله های طبیعتو سر راهمون جمع کنیم،
بعدشم با کلی حال خوب و انرژی برگردیم بریم پی کار و زندگیمون...
حیف از این هوای قشنگ و آفتابی و خنک و طبیعت سبزی که دردسترسه
که همچین جمعی که
سازنده و پرورنده ی روح و فکر و روان باشه رو نداره🚶🏻♂🤌🏻
+باور کن روح ما نیاز داره که
به طبیعت وصل بشه..
+ شاید ساختیمش، خدا رو چه دیدی..
+ اینقدر توی سواحل و طبیعت شمال زباله های پلاستیکی وجود داره که، عمیقا معتقدم اگه یه نفر بیاد اینجا توی همون شهر خودش یه کارگاه بازیافت زباله بزنه، خیلی ثروتمند میشه تازه میتونه کارآفرین و همینطور وارد فاز تولید بشه🚶🏻♂
+اینجا جاییست در میانهی شهر قشنگم :)
+ صبح اینجوری بعد از شیفت شب،
هزار بار تقدیم تو باد :)
پرده اول:
حکم حجاب که واجب شد،
همهی زنان قلمرو اسلام محجبه شدند
غیر از زنان اهل بادیه و چادرنشینهای بیابان.
گفتند ما قرنهاست همینطور کمپوشش هستیم.
وسط صحرای سوزان و بیآب حجاز همینمان مانده که سرتاپایمان را هم پارچه بپیچیم.
هرچه اصرارشان کردند که حکم خداست
و دستور جدید پیامبر است
و خواهرم حجابت !
زیر بار نرفتند که نرفتند.
آمدند خدمت پیامبر که
این زنان بادیه حرف توی کتشان نمیرود.
حجاب را رعایت نمیکنند.
ما شهرنشینها هم با آنها دادوستد و تعامل داریم.
شیر و کره و گوشت و حیوانشان را مصرف میکنیم
و بچههایمان را چندسالی میدهیم به
زنان بادیه بزرگ کنند که فرهنگ
و لهجهی اصیل عربی را بیاموزند.
ناچاریم از معاشرت با آنها
و هی چشممان میخورد به مو و
سینه و ساقهایشان.
امر به معروف و غرفهحجاب
و پیامک کشفحجاب و مسدود کردن حساببانکی
در سنگ اثر میکند، در اینها نه !
چه کنیم؟
فرمود:
خب وقتی امربهمعروف میکنیدشان
و اثر نمیکند و زیر بار نمیروند،
مته به خشخاش نگذارید.
نگاهکردن به آنها اشکال ندارد
چون ناچار از تعامل روزمره با آنهایید.
نمیشود که ورودشان به شهر را ممنوع کنیم.
قضیه حل شد. زیست مسالمتآمیز جاری شد :)
لا بأس بالنظر الی رؤوس نساء اهل تهامة و الاعراب و اهل السواد و العلوج لانهم اذا نهوا لا ینتهون
وسائلالشیعه جلد 3 ، صفحه 26
پرده دوم:
امام موسی صدر، به دستور آیتالله بروجردی
به لبنان هجرت کرده و مدام در جلسات
و همایشهای زنان بیحجاب شرکت میکند
و با ضعیفالحجاب ها مراوده دارد
و در رویشان لبخند میزند.
گفتند: چرا اینقدر با این مکشوفه ها معاشرت داری؟
شأن روحانیت را حفظ کن.
گفت: اگر من به جلسات آنها نروم
دیگر هرگز سخنی راجع به اسلام نخواهند شنید
و اگر حضورم را مشروط به حجاب کنم،
قطعا علاقه نشان نمیدهند.
پس من موظف به این رسالتم.
به آیتالله بروجردی گفتند:
موسی صدر در صومعهای
برای زنان مسیحی سخنرانی کرده.
بعد از اتمام سخنرانی زنی که رئیس صومعه بوده،
تحت تاثیر زیبایی چهره و جذابیت کلام سید،
با هیجان به سمت ایشان آمده
و ایشان را در آغوش کشیده
و شروع کرده به بوسیدن.
امام موسی هم مخالفتی نشان نداده.
این چه نمایندهای است شما دارید؟
بروجردی فرمود:
اگر وقتی آن زن با آغوش باز
به سمت سیدموسی آمد ایشان رو برمیگرداند
و دست رد میزد و پشت میکرد،
باعث ضایع شدن آن زن دربرابر جمعیت میشد
و خجالتزده میشد
و بخاطر این کار همه از روحانیت شیعه متنفر میشدند.
ایشان کار درستی کرده اتفاقا !
[مصاحبه نوه آیتالله بروجردی و نقل بیواسطه از خود امام موسی صدر]