eitaa logo
راشِدون
185 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
194 ویدیو
14 فایل
اگردنیاراغاری‌تصورکنیم‌وماهمان‌انسانهای‌اولیه‌باشیم که‌کمی‌رشدکرده وصاحب‌تکنولوژی‌شده‌ایم هنوزهم‌برای‌بقاواثرگذاری،به‌نوشتن‌نیازداریم. مهمان کارشناس‌اتاق‌عملی هستیدکه جهان معمولی وفهم ناکاملش را به‌ کلمه تبدیل می‌کند. محب‌مولاعلی|همسر|مادر|دانشجو‌معماری
مشاهده در ایتا
دانلود
راشِدون
رفقا ! شبایِ جمعه برا ارباب بترکونین.. کم نذارین.. برایِ رفقا و نزدیکان و دوستان تون مداحی یا شعر بف
. التماس دعا.. حسین جآن از ما بگیر این همه دردِ فِراق را اما نگیر از دلِ ما اِشتیاق را ...
من از اینجا به بین الحرمین.. سلام تصدقت بشم.. حسین جانم بیا و تپش های قلب ما رو تنظیم کن.. میدونی آخه، دل آدم باید برای امامش بتپه.. اصلا برای تو نتپه، برای کی بتپه؟ دل باید برای با امام بودن دغدغه داشته باشه.. حسین جان دلمون میخواد هر نبضمون اسمت رو فریاد بزنه.. دلمون میخواد اینجوری کنارت باشیم اینجوری أن یَجعَلَنی مَعَکُم... آقا جان! میشه ما و نسلمونو به نوکریتون بپذیری؟ آخه به ما گفتن که مَن أرادَ اللهَ، بَدَأ بِکُم... اصلا عزیزدلم دلت میاد ما رو از خودت دور کنی؟ شما که نمیخوای حتی یه خم به ابروی ما بیاد اما رخصت بده این شونه های پر از گناه ما هم یه کم از بارِ شما رو بلند کنه.. گر شود فانیِ دو عالم عشق‌بازان را چه غم؟ جلوه‌ی معشوق و سوزِ عشق بادا پایدار.. به حُبِ تو مدیونم حسین..
21.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تایم‌لپس از جمعیت حاضر در بدرقه‌ی شهید غیرت حمیدرضا الداغی.. + باور کن: العزه لله :) .
حقیقتا چرا نباید یه اکیپ مذهبی معتقد انقلابی وجود داشته باشه تا جمعه ها با یه هزینه ی خیلی کم و معقول و کم مصرف باهم بریم طبیعت گردی یا کوهنوردی، بین راه شور گوش بدیم، دسته جمعی یه زیارت عاشورا بخونیم، نماز جماعت هم برگزار بشه، و تمام شئونات اسلامی هم حفظ بشه، اونجا از مولا علی حرف بزنیم و تطبیق بدیم با شرایط خودمون، از زیبایی ها و هدف خلقت صحبت کنیم، مباحث تمدنی مطرح بشه، خانوما با خانوما و آقایون با آقایون بازی های جمعی سازنده و بانشاط انجام بدن، یه صبحونه هم دور هم بزنیم، زباله های طبیعتو سر راهمون جمع کنیم، بعدشم با کلی حال خوب و انرژی برگردیم بریم پی کار و زندگیمون... حیف از این هوای قشنگ و آفتابی و خنک و طبیعت سبزی که دردسترسه که همچین جمعی که سازنده و پرورنده ی روح و فکر و روان باشه رو نداره🚶🏻‍♂🤌🏻 +باور کن روح ما نیاز داره که به طبیعت وصل بشه.. + شاید ساختیمش، خدا رو چه دیدی.. + اینقدر توی سواحل و طبیعت شمال زباله های پلاستیکی وجود داره که، عمیقا معتقدم اگه یه نفر بیاد اینجا توی همون شهر خودش یه کارگاه بازیافت زباله بزنه، خیلی ثروتمند میشه تازه می‌تونه کارآفرین و همینطور وارد فاز تولید بشه🚶🏻‍♂ +اینجا جاییست در میانه‌ی شهر قشنگم :) + صبح اینجوری بعد از شیفت شب، هزار بار تقدیم تو باد :)
پرده‌ اول: حکم حجاب که واجب شد، همه‌ی زنان قلمرو اسلام محجبه شدند غیر از زنان اهل بادیه و چادرنشین‌های بیابان. گفتند ما قرن‌هاست همینطور کم‌پوشش هستیم. وسط صحرای سوزان و بی‌آب حجاز همین‌مان مانده که سرتاپایمان را هم پارچه بپیچیم.  هرچه اصرارشان کردند که حکم خداست و دستور جدید پیامبر است و خواهرم حجابت ! زیر بار نرفتند که نرفتند. آمدند خدمت پیامبر که این زنان بادیه حرف توی کتشان نمیرود. حجاب را رعایت نمی‌کنند. ما شهرنشین‌ها هم با آنها دادوستد و تعامل داریم. شیر و کره و گوشت و حیوان‌شان را مصرف میکنیم و بچه‌هایمان را چندسالی میدهیم به زنان بادیه بزرگ کنند که فرهنگ و لهجه‌ی اصیل عربی را بیاموزند. ناچاریم از معاشرت با آنها و هی چشممان میخورد به مو و سینه و ساق‌هایشان. امر به معروف و غرفه‌حجاب و پیامک کشف‌حجاب و مسدود کردن حساب‌بانکی در سنگ اثر میکند، در این‌ها نه ! چه کنیم؟ فرمود: خب وقتی امربه‌معروف میکنیدشان و اثر نمیکند و زیر بار نمی‌روند، مته به خشخاش نگذارید. نگاه‌کردن به آنها اشکال ندارد چون ناچار از تعامل روزمره با آنهایید. نمیشود که ورودشان به شهر را ممنوع کنیم. قضیه حل شد. زیست‌ مسالمت‌آمیز جاری شد :) لا بأس بالنظر الی رؤوس نساء اهل تهامة و الاعراب و اهل السواد و العلوج لانهم اذا نهوا لا ینتهون وسائل‌الشیعه جلد 3 ، صفحه 26
پرده دوم: امام موسی صدر، به دستور آیت‌الله بروجردی به لبنان هجرت کرده و مدام در جلسات و همایش‌های زنان بی‌حجاب شرکت میکند و با ضعیف‌الحجاب ها مراوده دارد و در رویشان لبخند میزند. گفتند: چرا اینقدر با این مکشوفه ها معاشرت داری؟ شأن روحانیت را حفظ کن. گفت: اگر من به جلسات آن‌ها نروم دیگر هرگز سخنی راجع به اسلام نخواهند شنید و اگر حضورم را مشروط به حجاب کنم، قطعا علاقه نشان نمیدهند. پس من موظف به این رسالتم. به آیت‌الله بروجردی گفتند: موسی صدر در صومعه‌ای برای زنان مسیحی سخنرانی کرده. بعد از اتمام سخنرانی زنی که رئیس صومعه بوده، تحت تاثیر زیبایی چهره و جذابیت کلام سید، با هیجان به سمت ایشان آمده و ایشان را در آغوش کشیده و شروع کرده به بوسیدن. امام موسی هم مخالفتی نشان نداده. این چه نماینده‌ای است شما دارید؟ بروجردی فرمود: اگر وقتی آن زن با آغوش باز به سمت سیدموسی آمد ایشان رو برمیگرداند و دست رد میزد و پشت میکرد، باعث ضایع شدن آن زن دربرابر جمعیت میشد و خجالت‌زده میشد و بخاطر این کار همه از روحانیت شیعه متنفر میشدند. ایشان کار درستی کرده اتفاقا ! [مصاحبه نوه آیت‌الله بروجردی و نقل بی‌واسطه از خود امام موسی صدر]
پرده سوم: اخیرا در ایران انقلاب شده؛ انقلاب اسلامی! رژیم شاهنشاهی رفته و احکام و قوانین اسلام بر جامعه حاکم شده. در ادارات و مدارس و دانشگاه‌ها حجاب الزامی شده. همه مردم احساس زندگی در عصر پیامبر را دارند. اسلام دوباره زنده شده. بعضی خانم‌های جوان هرچند انقلاب را قبول دارند ولی ترجیح میدهند که مثل سابق بدون روسری و چادر در شهر تردد کنند. خون بعضی از انقلابی ها به‌جوش آمده. ما شکنجه شدیم و شهید دادیم که جامعه اسلامی شود. به آنها حمله لفظی و فیزیکی میکنند. خبر به امام امت رسید. سرخ شد و فرمود: بیخود کرده‌اند که حمله و نفرت پراکنی میکنند. هرکس که مزاحمت و نفرت‌پراکنی برای خانم‌ها کرده، بگیرید شلاق بزنید و زندانی کنید. [نقل حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از امام]
- آیا اگر امام زمان روحی‌فداه در شهر قدم بزنن، از کنار هر دختر بی‌حجابی که رد بشن تذکر میدن؟ + نمیدونم. اطلاعی ندارم. من امام عصر رو ندیدم. اما فقها و مراجع و علما رو دیدم که گاهی خانم‌های کم‌حجاب به محضرشون اومدن و سوال یا عرض ارادتی کردن و رفتن؛ ولی تذکر حجاب دریافت نکردن. رهبر انقلاب رو دیدم که دختر کم‌حجاب دیدن ولی بهش تذکر ندادن. مراجع و علمایی هم دیدم که نسبت به گناهان ظاهرا کوچیک مراجعین، مثل تراشیدن ریش تذکر دادن و امر به معروف کردن! پس احتمالا باید شرایط رو سنجید، امکان تاثیر رو سنجید و بعد امر به معروف کرد حتما. بقیه معصومین هم همینو فرمودن. کسی منکر امر به معروف نیست. ولی نه اینطور که هرکس از کنارمون رد شد، یه چیزی بهش بگیم حتما..
حجاب دستور خداست. هم به نفع زن هست هم به نفع جامعه. به نفع زن است؛ چون باعث امنیت و دور موندن از نگاه‌های جنسی هست و تا حد زیادی آزارهای کلامی و فیزیکی رو کاهش میده و باعث میشه که زن بتونه به‌دور از حاشیه روی نقش‌ اجتماعی خودش تمرکز کنه. به نفع جامعه است چون از جنسیت‌زدگی جامعه تا حد زیادی جلوگیری میکنه، خودنمایی‌ها و عشوه‌گری ها رو کم میکنه و جامعه رو آروم میکنه. خیانت‌های زناشویی و چشم داشتن مردها به غیر همسران خودشون رو کم میکنه و... پس زن بخاطر حجابش هیچ منتی بر خدا نداره که بخواد بخاطر حرف بی‌ارزش یکی مثل من، از کوره در بره. حرف‌های من در مدح بی‌حجابی نیست. کافیه نگاهی به روایات عذاب‌های زنان بخاطر بدحجابی و دیده شدن یک‌تار مو بندازیم. کلام من صرفا درباره شیوه تعامل با زنان بی‌حجاب هست.
پرده ی چهارم: اسماء خواهر عایشه بود؛ خواهر زن نبی‌خدا. احتمالا او اولین زن در تاریخ اسلام است که لگ و ساپورت پوشید! با شلواری جذب و تنگ به بیت نبوت آمد نگاه پیامبر به اسماء خورد. ابرو گره‌کرد؛ رو ترش کرد و پشت به اسماء نشست! درحالی که سر به زیر انداخته بود فرمود: اسماء این چه سر و وضعی است؟ وقتی زن به بلوغ میرسد، سزاوار نیست که اندام او دیده شود غیر از این و این( به صورت و دست‌هایش اشاره کرد.) و فرمود: به خانه برگرد و لباسی مناسب بپوش! پیامبر امر به معروف کرد. با اخم و تندی و صلابت هم امر به معروف کرد. ما منکر امر به معروفیم؟ هرگز! فقط میگوییم برای هر کیس بی‌حجابی شرایط خاص همان کیس را در نظر بگیرید. با یک خط‌کش و شابلون مشابه، با همه بطور یکسان رفتار نکنید. همین... [سنن ابی‌داوود، ج4،ص64]
با همه بی‌حجاب‌ها مهربان نباشید! با همه بی‌حجاب‌ها خشن نباشید! در مسئله حجاب و امر به معروف، جامعه مذهبی و انقلابی دچار تشتت و سردرگمی شده؛ که آقا بالاخره چه‌کار کنیم؟ اخم کنیم و نهی از منکر؛ یا لبخند بزنیم و سعی در جذب؟ اشکال اینجاست که دنبال یک‌نسخه همگانی هستیم. نسخه‌ای که روی همه جواب بدهد. متاسفانه چنین نسخه‌ای هیچ وقت وجود نداشته است. با هرشخص باید به تناسب رفتار او و شرایط موقعیت و وضعیت محیط و احتمال تاثیر و ده‌ها مولفه دیگر رفتار کرد. تا من میگویم امام موسی صدر با فلان بدحجاب مهربانی کرد، یکی میگوید چرا فلان قضیه ایشان را نقل نمیکنی که یک زن خواست به او دست بدهد ولی او دست نداد؟ تا میگویم پیامبر یک زن بی‌حجاب را امر به معروف کرد، یکی میگوید چرا فلان روایت را نمیگویی که پیامبر با یک زن بی‌حجاب مهربان بود و تذکر نداد؟ اولیاءالله متناقض رفتار کرده‌اند؟ تکلیفشان با خودشان مشخص نبوده؟ نه عزیزم. فقط موقعیت‌سنج بودند. در یک موقعیت تکلیف‌شان این بوده که امربه‌معروف کنند؛ پس میکردند. در آن یکی موقعیت تشخیص داده‌اند که امربه‌نعروف زبانی نتیجه معکوس خواهد داد. پس سکوت میکردند. ما هم همینطور باشیم!