eitaa logo
راشِدون
185 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
194 ویدیو
14 فایل
اگردنیاراغاری‌تصورکنیم‌وماهمان‌انسانهای‌اولیه‌باشیم که‌کمی‌رشدکرده وصاحب‌تکنولوژی‌شده‌ایم هنوزهم‌برای‌بقاواثرگذاری،به‌نوشتن‌نیازداریم. مهمان کارشناس‌اتاق‌عملی هستیدکه جهان معمولی وفهم ناکاملش را به‌ کلمه تبدیل می‌کند. محب‌مولاعلی|همسر|مادر|دانشجو‌معماری
مشاهده در ایتا
دانلود
گریه کنین آقا... بلند هم گریه کنین! ابوهارونِ مَکفوف از یارانِ امام صادق بود که شاعر و روضه خوان بود و اما نابینا. امام یه بار امر کرد روضه بخون و یه پرده هم انداخت و به زن ها و بچه هایِ منزل هم امر کرد که در روضه شرکت کنن. هارون شروع کرد به روضه خوندن و امام صادق جوری های های میگریست که مامورانِ حکومتی اومدن در زدن و گفتن کسی از اهالیِ این خونه مُرده که اینجور صدایِ شیوَن بلنده؟ برایِ سیدالشهدا زنانه گریه کنین و مردانه به سینه بزنین و نفس بکشید که زندگی همینه....
پرده ی پنجم: در خاک عراق. میدانم که میدانید اما یادآور میشوم حالا که راحت تشریف میبریم مهران و تمرچین و خسروی و شلمچه و چذابه و سایرِ مرزهایِ ورودی به عراق برایِ زیارت سیدالشهدا آن هم در کمال عزت و راحتی و کسی جراتِ نگاهِ چپ به ما را ندارد، خواستم بگویم خونَش را دیگرانی دادند و میدهند که شما و ما آن ها را نمی‌شناسیم ولی آن ها جان فدایِ شما و ما شدند. مثلِ شهید آتش زاییِ عزیز که دقیقا دو شبِ پیش مشغولِ پاسداری از مرزهایِ ایران در میرجاوه بود که در حینِ پاسداری، یک نامردِ حرام لقمه او را با سلاحِ دوربین دار موردِ هدف قرار داد و به شهادت رساند. در پیاده رَویِ اربعین یادِ این شهدایِ گمنامی که اسمی از آنها برده نمیشود اما قهرمان هستند هم باشید. شادیِ روحِ مطهر شهدا خاصه حاج قاسم سلیمانی صلوات.
پرده ی ششم: بچه دار ها. آخ چه ثوابی میبرند این بچه دار ها! ما دربرابر این ها که هنری نمی‌کنیم! دستانمان را تاب میدهیم و راه می‌رویم.. اما آنها خادمی کودکانشان را میکنند و دربست درخدمتشان هستند. مادرانی که هر لحظه در حال جهادند و احتمالا چیزی از مسیر نمی فهمند. بازی میکنند. دست و صورت و پاهایشان را اب میزنند. با بادبزن آن ها را باد میزنند. خوراکی و آب را اول از همه به آن ها می‌رسانند. بچه که آرام نمی نشیند! گریه میکند. بهانه میگیرد. خسته می‌شود. کلافه میشود. جیغ میزند. خودش را روی زمین می اندازد. گرمش میشود. اما هربار با محبت پدر و مادرش روبرو میشود. تازه اکثرشان هم درون کالسکه شان نشسته اند و این مسیر را شاهانه طی می‌کنند. آخ نمی‌خواستم روضه بنویسم اما این خودش روضه است. بخوان خودت...
خیلی گرمه. خیلی شلوغ تر از سال گذشته ست. همین.
پرده‌ی هفتم: سختی فراموش شده. صندلی ای که روی آن نشسته ام با آفتاب قرارداد بسته است ! به قدری گرمم است که سابقه نداشته است اینطور خیس شوم از عرق هایی که از همه جایم سر میخورند. مدام با چفیه صورتم را خشک میکنم و یک دستم بادبزن است.. از بد حادثه گرفتار سردرد میگرنی شده ام و چشمانم را میبندم و میگویم: کوثر همه ی این سختی ها گذران. میگذره. اینم تموم میشه. به مقصد فکر کن. چشم باز میکنم و چشمم می‌افتد به نخلستان های اطراف. به سربازهایی که با پوششی مجهز آماده برای رزمی جدی کنار خیابان ها زیر تیغ آفتاب ایستاده اند. هرچند این ها اگر حرفی برای گفتن داشتند که ... بگذریم.. جاده های عراق برخلاف ماشین های چیتان پیتان آمریکایی‌شان، افتضاحند!! کولر ون لطف میکند فقط صورتم را خنک میکند که همین هم خودش خیلیست! چشمم میخورد به پلاک علی ولی الله روی چفیه ام. لبخند میزنم و میگویم مولا جان اندکی گرما برای تجدید دیدار که سهل است، حاضرم جانم را در راهت فدا کنم... پادکست «چرا اخلاص تنها راه تقرب است؟» از آقای پناهیان را پخش میکنم و سعی میکنم وقت را با ایشان بگذرانم.
پرده‌ی هشتم: بی دغدغه برای دغدغه ای بزرگتر! این لکه ی صورتی که روی لبه میبینید، کمی صابون است! با چشم خودم دیدم که آقایی بعد از سرویس بهداشتی آمد و دستش را کمی روی آن کشید و سپس دستانش را به هم مالید و گرفت زیر شیر آب و رفت! قسم میخورم که تمام این مسیر با آدم هایش در پناه امام حسین هستند... و الا با عقل جور در نمی آید این چیز ها ! نیایید بگویید چرا منفی هایش را میگویی و از مثبت هایش بگو! که آنوقت به شما می‌گویم چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید :) این ها از نظر بنده همگی نکات مثبت این مسیر است. اینکه کسی دغدغه ای ندارد جز رسیدن. نه دغدغه ی سلامتی. نه دغدغه ی جای خواب. نه دغدغه ی غذا. نه دغدغه‌ی شیوه ی رفت و آمد. مطلقا هیچ چیز. همه خودشان را سپرده اند دست میزبان.
توکل و آسودگی اگه تصویر بود: (به پاهاش دقت کنید)
وقتی میگن ظاهر زندگی دیگرانو با باطن زندگی خودت مقایسه نکن: +ماشین چیتان پیتان، زندگی خرابه + انصافا غذا درست کردن اون هم در این حجم، در این گرما و کمبود آب و برق واقعا طاقت فرساست. این توان از کجا میاد؟ جز عشق و ایمان و محبت؟ (سمت چپ تصویر)
ان مع العسر، یسرا اگه تصویر بود: +خیلی یهویی زیر دو تا اسپیلت و پنکه بصورت وی آی پی نماز مغرب و عشا بزنی بر بدن + وقتی مهر میبینم روی سجاده ها ذوق میکنم از دیدن شیعه ها. + خونه هاشون فرش ندارن غالبا و احتمالا بخاطر گرمای هواست.
و بالاخره .... من از اینجا (نجف الاشرف) به نجف ... سلام شهر آرزوهام.. سلام مامن من.. سلام پناه خستگی هام... آخ قربونت برم.. حس میکنم روی هر قسمتی که قدم میگذارم جای قدم های مولاست.... بریم حرم.... برسیم خدمت مولا علی...
‌ ‏من جز برای تو نمی‌خواهم خودم را... ای از همه من‌های من بهتر، منِ تو...  +باب القبله، روبروی ضریح ابوتراب مولا امیرالمومنین علیه السلام