PouyaPouya - Arezouye Man [128].mp3
زمان:
حجم:
3.2M
تو آرزوی دلِ شکستهْ حالِ منی ..
غفـران یعنـی چه؟
غفران یعنی این خلا، این کمبود روح، این زخم
ایـن نقیصـهای کـه در نفـس او به وجـود آمـده اسـت، ایـن برطرف شـود،
ایـن را میگوینـد غفـران.
چه جـوری برطـرف میشـود؟
چه جـوری برطرف
میشود آن نقیصهای که در روح تو از سوی گناه بهوجود آمده؟
با جبران
کردن.
آن کسـی که با یک گناهی جان خود را از اوج انسـانیت و تکامل و نقطـۀ پرواز انسـانی یک قـدری منحط کرده و دور انداختـه، آن وقتی این عقب ماندگی اش جبران شده است که یک مقداری برود بالا.
یک مثال دیگر بزنم.
سوار ماشین شدید، دارید میروید سر پنجاه فرسخی.
اگر این ماشـین در راه توقف کرد، شـما چه شـدید؟ عقب افتادید.
جبران
ایـن عقب ماندگی به چیسـت؟
به اینکـه یک خرده تندتـر بروید،
یک خرده
بی وقفه تر بروید،
یک مقدار از استراحت، بیشتر صرف نظر کنید تا در وقت معیـن بـه نقطۀ مورد نظر برسـید.
و اِلا با نشسـتن آنجـا و گفتن که خدایا
من غلط کردم یک سـاعت پیش اینجا در قهوه خانه لمیدم و دیر حرکت
کـردم، خدایا اشـتباه کردم، خدایا غلط کـردم؛
این کاری از پیش نمیبرد!
حـالا بالاخـره غلـط انجام گرفت،
زودتر حرکت کن،
تندتر برو تا این توقف
و تأخیر یک ساعته را جبران کرده باشی.
مغفرت الهی اینجوری است..
❞ طرح کلی اندیشهی اسلامی
+ عکس: خاطرهای از شهید منا،
شهید محمد رحیم آقایی پور
+ بهانهای شد برای یادآوری این تیکه از #کتاب طرح کلی
#طرحنوشت
آخرین شیفت اتاق عمل اورژانسم رو در بهمن ماه با تصویر این مریضِ امروز تموم میکنم
و وارد دومین سال از دورهی طرح علوم پزشکیم میشم :)
+ دوست داشتم که امشب بتونم بعد از جمع و جور کردن منزل، آماده سازی نهایی ناهار فردا، مرور قواعد تجوید و تمرین برای مسابقهی ترتیل فردا، مطالعه درس و مطالعهی مقرری روزانه، برسم که دربارهی این یک سالگی، یادداشت مفصلی هوا کنم
آمّا از اونجایی که احتمالش خیلی کمه
انشاءالله بمونه واسه فردا :)
#طرحنوشت
+وقتی توی خون غوطهور میشم، بیشتر از کارم لذت میبرم :))
بنی هاشم وصال مصطفی راخواستنداز حق
نــدا آمــد کــه «اِنّا نَحنُ نَزَّلنٰا» علی اکبر :))
بهم نگید چرا اینقدر درگیر مریضات میشی..
ما هممون همینیم..
ما خودمونو میذاریم جای مریض و همراهاش..
اوج غمی که ما با مریضامون طی میکنیم رو
فقط خودمون میفهمیم و کسی که شغل ما رو تجربه کرده..
هیچکس دیگه نمیفهمه چی میگیم
و برای هیچکس دیگه گریهی ما برای بیمارمون، پذیرشی نداره...
+ من اما در عین آرامشی که دارم، غم عجیبی رو تحمل میکنم..
علیرغم همهی تلاشها و بدو بدوهامون مریضی که پنج شیش ساعت بالاسرش سر عمل بودیم، از دست رفت..
این تلاشها در حالی بود که خودم سرماخوردهام و حساسیتم عود کرده و اصلا وضعیت جسمی خوبی ندارم..
امشب بعد از تحویل شیفت، با پدرم تماس گرفتم و به سختی بغض و اشکمو کنترل کردم و از اینکه هنوزم میتونم صداشونو بشنوم، خدا رو شکر کردم...
+ شغل عجیبی داریم که در اون هیچوقت هیچ چیز تکراری نمیشه......
خدایا شکرت بابت تلنگرهات...
#طرحنوشت