eitaa logo
راشِدون
185 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
194 ویدیو
14 فایل
اگردنیاراغاری‌تصورکنیم‌وماهمان‌انسانهای‌اولیه‌باشیم که‌کمی‌رشدکرده وصاحب‌تکنولوژی‌شده‌ایم هنوزهم‌برای‌بقاواثرگذاری،به‌نوشتن‌نیازداریم. مهمان کارشناس‌اتاق‌عملی هستیدکه جهان معمولی وفهم ناکاملش را به‌ کلمه تبدیل می‌کند. محب‌مولاعلی|همسر|مادر|دانشجو‌معماری
مشاهده در ایتا
دانلود
بر دو گونه است یک گونه، آن آرزو کردنِ بدون فراهم کردن ابزارهای منطقی آن است. امام علی(ع) درباره‌ی چنین آرزویی فرموده اند که فریب دهنده‌ی انسانهای احمق است. کسی که منتظر است تا آینده‌ای درخشان در برابر خود بیابد بدون آنکه برای رسیدن به آن تلاش کند، احمق است. گونۀ دومِ «امید» همان چیزی است که خودت برای آن برنامه ریزی میکنی و خودت اصول و قواعد آن را مشخص میکنی و خودت آن را می سازی. آینده ات به دست خودت است یا به دست دیگران؟ این وضع زندگی نیست؛ مردگی است. امام علی(ع) می فرماید: «اگر کسی از این اندوه بمیرد سرزنشی بر او نیست» کتاب / امام موسی صدر
زِ آفتابِ قیامَت گَرَت هَوایِ جُداییست (خب قیامت بسیار گرمه و عطش داره اگه میخوای ازش مصون باشی: ) غبارِ قَبرِ عَلی باش تا قیامِ قیامَت.. ❞معنی زنجانی (محمد سهرابی)
نفر آخر شدن خیلی راحته. کنسل کردن کارا خیلی راحته. توی حال بد و افسردگی موندن خیلی راحته. عقب افتادن خیلی راحته. غم و غصه خوردن خیلی راحته. ضعیف و ناتوان موندن خیلی راحته. بی تحرک بودن خیلی راحته. فقیر شدن خیلی راحته. روزمرگی خیلی راحته. بی مسئولیت بودن خیلی راحته. ولی روح ما برای این راحتی خلق نشده:) آسمان بارِ امانت نتوانست کشید قرعه‌ی کار به نام من دیوانه زدند..
راشِدون
یه « اَه برو اونور حوصله ندارمِ» خاصی تو چهرشه..
تولدت مبارک علمدار اقتدار شیعه♥️
یاد دارَم که شَبی هَمدَمِ پَروانه شُدَم فارِغ اَز زِمزِمه‌یِ مُطرِب و مِی خانه شُدَم پیرِ مِی‌خانه بِگفتا که غَمَت اَز سَرِ چیست؟ گُفتَمَش قِصّه‌یِ ما و دِلِ پَروانه یِکی‌ست هَر دو بَر کویِ نِگاری نَظَر اَنداخته‌ایم هَر دومان کَرده وَفا و به جَفا ساخته‌ایم... شَمعِ بی مِهر و مُحَبَّت، دِلِ پَروانه شِکَست یارِ دیوانه‌یِ ما رِشته‌یِ پِیمان بِگُسَست... خُرده بَر رَهگُذَرِ عاشِق و دیوانه مَگیر... سالیان اَست که او گَشته پَریشان و اَسیر
1.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
+ زیبا و زنده :) خدایا هرچی دادی شکر هرچی ندادی شکر
اکنون درکنار من نیستی ولی همچنان با من هستی. به شانه‌ات تکیه می‌دهم.. با تو غذا می‌خورم.. و دستِ ثابتت را مانند پرنده‌ای که نمی‌خواهد پرواز کند در دستم می‌فشارم. به کجا پرواز کند؟ از من به‌سوی من. تو را هر لحظه می‌بینم و احساس می‌کنم. تو در اتاق من، در تخت من، در کیف من، در کتاب من، در قلم من، در قلب من و در خون من هستی. چیز جدیدی هست که می‌خواهم برای تو فاش کنم، پس شگفت‌زده نشو. امروز در آینه خیره شدم و محمود جدیدی را دیدم. شیرین‌تر، سالم تر و شادتر. این بار دیگر از تو نمی‌پرسم چه وقت همدیگر را خواهیم دید، چون ما با هم هستیم... :)
دنبال تکرارِ تجربه‌هایِ خوشِ گذشته نباشید. رها باشید و دنبالِ کشفِ تجربه‌هایِ زیسته‌یِ جدید :) +این حرفو از بنده‌ی کوچکی بشنوید که تا سنِ الانش تجربه‌ی سه مرتبه مهاجرت و تغییر کلی محیط زندگی و آدم‌های اطرافش رو داشته.
www.javadieh.blog.ir4_5787397968126542735.mp3
زمان: حجم: 5.2M
نَنشست و نامه نداد! به امام نگفت آقا تو "بیا!" تا شنید حسین از مدینه حرکت کرد کوفه رو ول کرد و در مکه رسید خدمتش. خودش رفت... اینه فرقِ فقیهی مثلِ سلیمان بن صُرَد و فرقِ لاتی مثلِ عابس. از مکه تا کربلا هم باهاش موند در شبی که مقدس ها سُمِ اسب شون رو با پارچه می بستن تا صدایی بلند نشه و بزنن به چاک، عابس با وضویِ نمازِ مغرب، نمازِ صبح میخوند و از غروب تا صبحگاه مشغولِ عبادت در خیمه گاهِ حسین بود و ظهرِ عاشورا هم لاتیش رو آتیش کرده بود و با سینه یِ برهنه عازمِ میدان شد. کلاهخود و زره از تن دراورد گریبان چاک داد.... رفیقش بود از زمان های قدیم..... تعجب کرد که وسط جنگ پیرهنش و دراورده... گفت: اجننت عابس؟ عابس دیوانه شدی؟ + نعم...حُبُّ الحسین اَجَنَّنی.. بله...عشق حسین دیوونم کرده.. :)