eitaa logo
راشِدون
185 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
194 ویدیو
14 فایل
اگردنیاراغاری‌تصورکنیم‌وماهمان‌انسانهای‌اولیه‌باشیم که‌کمی‌رشدکرده وصاحب‌تکنولوژی‌شده‌ایم هنوزهم‌برای‌بقاواثرگذاری،به‌نوشتن‌نیازداریم. مهمان کارشناس‌اتاق‌عملی هستیدکه جهان معمولی وفهم ناکاملش را به‌ کلمه تبدیل می‌کند. محب‌مولاعلی|همسر|مادر|دانشجو‌معماری
مشاهده در ایتا
دانلود
زِ آفتابِ قیامَت گَرَت هَوایِ جُداییست (خب قیامت بسیار گرمه و عطش داره اگه میخوای ازش مصون باشی: ) غبارِ قَبرِ عَلی باش تا قیامِ قیامَت.. ❞معنی زنجانی (محمد سهرابی)
نفر آخر شدن خیلی راحته. کنسل کردن کارا خیلی راحته. توی حال بد و افسردگی موندن خیلی راحته. عقب افتادن خیلی راحته. غم و غصه خوردن خیلی راحته. ضعیف و ناتوان موندن خیلی راحته. بی تحرک بودن خیلی راحته. فقیر شدن خیلی راحته. روزمرگی خیلی راحته. بی مسئولیت بودن خیلی راحته. ولی روح ما برای این راحتی خلق نشده:) آسمان بارِ امانت نتوانست کشید قرعه‌ی کار به نام من دیوانه زدند..
راشِدون
یه « اَه برو اونور حوصله ندارمِ» خاصی تو چهرشه..
تولدت مبارک علمدار اقتدار شیعه♥️
یاد دارَم که شَبی هَمدَمِ پَروانه شُدَم فارِغ اَز زِمزِمه‌یِ مُطرِب و مِی خانه شُدَم پیرِ مِی‌خانه بِگفتا که غَمَت اَز سَرِ چیست؟ گُفتَمَش قِصّه‌یِ ما و دِلِ پَروانه یِکی‌ست هَر دو بَر کویِ نِگاری نَظَر اَنداخته‌ایم هَر دومان کَرده وَفا و به جَفا ساخته‌ایم... شَمعِ بی مِهر و مُحَبَّت، دِلِ پَروانه شِکَست یارِ دیوانه‌یِ ما رِشته‌یِ پِیمان بِگُسَست... خُرده بَر رَهگُذَرِ عاشِق و دیوانه مَگیر... سالیان اَست که او گَشته پَریشان و اَسیر
1.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
+ زیبا و زنده :) خدایا هرچی دادی شکر هرچی ندادی شکر
اکنون درکنار من نیستی ولی همچنان با من هستی. به شانه‌ات تکیه می‌دهم.. با تو غذا می‌خورم.. و دستِ ثابتت را مانند پرنده‌ای که نمی‌خواهد پرواز کند در دستم می‌فشارم. به کجا پرواز کند؟ از من به‌سوی من. تو را هر لحظه می‌بینم و احساس می‌کنم. تو در اتاق من، در تخت من، در کیف من، در کتاب من، در قلم من، در قلب من و در خون من هستی. چیز جدیدی هست که می‌خواهم برای تو فاش کنم، پس شگفت‌زده نشو. امروز در آینه خیره شدم و محمود جدیدی را دیدم. شیرین‌تر، سالم تر و شادتر. این بار دیگر از تو نمی‌پرسم چه وقت همدیگر را خواهیم دید، چون ما با هم هستیم... :)
دنبال تکرارِ تجربه‌هایِ خوشِ گذشته نباشید. رها باشید و دنبالِ کشفِ تجربه‌هایِ زیسته‌یِ جدید :) +این حرفو از بنده‌ی کوچکی بشنوید که تا سنِ الانش تجربه‌ی سه مرتبه مهاجرت و تغییر کلی محیط زندگی و آدم‌های اطرافش رو داشته.
www.javadieh.blog.ir4_5787397968126542735.mp3
زمان: حجم: 5.2M
نَنشست و نامه نداد! به امام نگفت آقا تو "بیا!" تا شنید حسین از مدینه حرکت کرد کوفه رو ول کرد و در مکه رسید خدمتش. خودش رفت... اینه فرقِ فقیهی مثلِ سلیمان بن صُرَد و فرقِ لاتی مثلِ عابس. از مکه تا کربلا هم باهاش موند در شبی که مقدس ها سُمِ اسب شون رو با پارچه می بستن تا صدایی بلند نشه و بزنن به چاک، عابس با وضویِ نمازِ مغرب، نمازِ صبح میخوند و از غروب تا صبحگاه مشغولِ عبادت در خیمه گاهِ حسین بود و ظهرِ عاشورا هم لاتیش رو آتیش کرده بود و با سینه یِ برهنه عازمِ میدان شد. کلاهخود و زره از تن دراورد گریبان چاک داد.... رفیقش بود از زمان های قدیم..... تعجب کرد که وسط جنگ پیرهنش و دراورده... گفت: اجننت عابس؟ عابس دیوانه شدی؟ + نعم...حُبُّ الحسین اَجَنَّنی.. بله...عشق حسین دیوونم کرده.. :)