eitaa logo
راشِدون
185 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
194 ویدیو
14 فایل
اگردنیاراغاری‌تصورکنیم‌وماهمان‌انسانهای‌اولیه‌باشیم که‌کمی‌رشدکرده وصاحب‌تکنولوژی‌شده‌ایم هنوزهم‌برای‌بقاواثرگذاری،به‌نوشتن‌نیازداریم. مهمان کارشناس‌اتاق‌عملی هستیدکه جهان معمولی وفهم ناکاملش را به‌ کلمه تبدیل می‌کند. محب‌مولاعلی|همسر|مادر|دانشجو‌معماری
مشاهده در ایتا
دانلود
توی عالم موازی، گوشه‌ی اتاق همیشه یه ساک آماده برای خودم و همسرم هست که منتظر چنین روزهاییه تا راهی بشه ...
راشِدون
آقا سید محمد :) مثل سیبی که تازه از درخت چیده شده🌱
راشِدون
یکی از خوشمزه‌‌های امروز 🥲 +مامانش می‌گفت هرقدر دوست داری فشارش بده😅 + اولین روزِ حضور در دنیا :)
لپاشو ببین آخههههه🥲🥺❤️ حدودا پنج کیلو میشد :))
شروع نیمه‌ی دوم سال ۱۴۰۳ مبارک باشه برا همه‌مون🍁 ان‌شاءالله توی این نیمه، نتیجه رو به نفع اهدافمون تغییر بدیم :)
+قبل از شروع و وارد شدن به میدون، هرچی بیشتر فکر کنیم، بیشتر گیر می‌کنیم. با همین میزان از اونچه میدونیم، بریم تو دل میدون و کار عمیقو تجربه کنیم. البته این حرفا رو حتما زیاد شنیدیم. از ایات، روایات، علما، اساتید. این سری هم بشنوید از یه متخصص زخم که توی مسیر حرفه‌ای خودش، به این نتیجه رسیده.
7.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاش برسه به عمقِ جانِ مردان جامعه‌ام..... +کاش می‌شد بی‌پرده پای رشد بانوان کنشگر و‌ مجاهد نشست تا ببینند که مجاهدت اصلی اون زن نه تنها در هدایت و تاثیرگذاری نرم افزاری بر جامعه نیست، بلکه اونجاییه که باید رو لبه‌ی تیغ راه بره که یهو یکی نزنه زیر میز بازی و راضی بمونه..... جامعه شناس‌های انقلابی میگن یکی از دلایلی که وضع جامعه به اینجا رسیده اینه که از بعد جنگ و دهه هفتاد، خانم‌های انقلابی نسبت به سال‌های قبل و قبل انقلاب خانه‌نشین شدند. انقلاب ایران و تظاهرات‌ها با کنشگری جدی زنان همراه بود اما این رفته رفته به حاشیه رفت. چه خوب گفت آقای صفایی حائری که «به وقت نصرتِ امام جامعه، من بگم زن! در خانه بنشین که چای من دیر نشود؟ این چه مردانگی‌ست؟ این چه ولایتی‌ست؟ ولایت مرد بر زن این نیست که مانع انجام رسالت زن شود. زن هم چون مرد در قبال جامعه، در قبال امام جامعه مسئول است
«مواظب باشیم نیفته!» - باباجون اسمتون چیه؟ + رفاقت خزایی. - چه اسم قشنگی! پول‌دارید یا بی پول؟ خندید و گفت: پول‌داریم، پولدار! انتهای فامیلی‌اش در برگه‌ی گزارش، یک پولِ درشت اضافه کردم و بردمش به اتاق ۴ و آمدم بیرون از اتاق. +کوثر کجایی؟؟!! صدایش در راهرو پیچید، با چاشنی استرس آمد و رسید به اندرونی گوش‌هایم. ترسیدم برای مریض اتفاقی افتاده باشد! - دارم میرم اتاق ۲ اشعه بذارم. چیزی شده ؟؟! + آره، صدات کردم بیای پای رفاقت وایسیم که نیفته از تخت!! - آره بیا پای رفاقت وایسیم :)